آويني فيلم_رضا فرخي: رسانه ها در جهان امروز به
يكي از قدرتمندترين ابزار تغيير افكار عمومي تبديل شده اند. در اين ميان
آنچه كه در كنار اين تأثيرگذاري بايد مد نظر قرار گيرد، جايگاه اخلاق و
رعايت قوانين حرفه اي رسانه اي است. اين موضوع از نظر اهالي مستقل رسانه
اي آن چنان مهم به نظر مي آيد كه شايد اين دست كارشناسان بر هيچ مسأله اي
تأكيد اين چنيني نداشته اند. در اين ميان اهميت اين مسأله از آن جا چندين
برابر مي شود كه بحث استقلال رسانه هاي مختلف از دستگاه هاي سياسي در عرف
حرفه اي رسانه ها بسيار حائز اهميت است.
فيلم هاي هاليوودي ضد ايران
براي بررسي رويكردهاي هاليوودي و پيوند آن با اهداف سياست خارجي غرب به
ويژه آمريكا درباره ي ايران نگاهي تحليلي داريم بر جديدترين فيلم هاي
هاليوود درباره ي ايران از جمله فيلم «جاودانه ها (IMMORTAL)» محصول سال
۲۰۱۱م. و فيلم «شرايط (CIRCUMSTANCE)» محصول ژانويه ي ۲۰۱۱م. كه به نوعي مي
توان آن را يك فيلم اجتماعي-سياسي دانست.
اين مسأله در حالي مطرح مي گردد كه در چندين سال اخير بسياري از رسانه هاي
غربي برخلاف عرف هاي حرفه اي رسانه در موارد متعددي بر طبق منافع و
دستورالعمل هاي سياسي رفتار كرده اند. سندهاي اين موضوع آن قدر زياد است كه
بيان همه ي آن ها در اين بحث نمي گنجد. چرا كه به هر صورت بر طبق عقيده ي
بسياري از افراد از جمله نظريه پردازان جنگ نرم مانند «جوزف ناي»، رسانه ها
بايد در راستاي اهداف سياسي گام بردارند. اين گونه نظريه پردازي از سوي
افرادي مانند جوزف ناي به تدريج سبب ابزار گونگي رسانه ها در غرب شده كه
اين مسأله، اين رسانه ها را به سمت «ماكياوليست رسانه اي» سوق داده است؛
يعني به تعبيري برخي از اين رسانه ها در موارد قابل توجهي بدون رعايت عرف
ها و با توجيه وسيله تنها به هدفي فكر كرده اند كه مد نظر دستگاه ديپلماسي و
سياسي كشورهاي غربي بوده است. براي درك بهتر اين مسأله و به نوعي بيان يك
مسأله ي روز و قابل توجه مي توان به رويكرد رسانه اي مانند سينماي غرب و در
رأس آن هاليوود درباره ي ايران پرداخت.
هاليوود كه از همان روزهاي ابتدايي پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران جهت
گيري خاصي را نسبت به ايران پيدا كرد تا كنون توليدات متعددي با محوريت
سياسي-اجتماعي درباره ي ايران داشته، فيلم هايي مانند «بدون دخترم هرگز»،
«خانه اي روي شن و مه»، «سيصد» و «شبي با پادشاه» از فيلم هاي مهمي محسوب
مي شوند كه هاليوود تا به امروز درباره ي ايران توليد كرده و در هر كدام از
آن ها به گونه اي با پس زمينه هاي مشترك، به ايران و جامعه ي ايراني نگاه
كرده است. در اين ميان براي بررسي عميق تر رويكردهاي هاليوودي و نگاهي به
پيوند اين رويكردها با اهداف سياست خارجي غرب به ويژه آمريكا درباره ي
ايران بايد به توليدات جديدتر هاليوود علاوه بر محصولاتي كه در بالا ذكر
شد، نگاهي داشت. با توجه به اين مسأله مي توان به دو فيلم از جديدترين
محصولات هاليووي اشاره داشت، فيلم «جاودانه ها (IMMORTAL)» محصول سال
۲۰۱۱م. كه در ژانر تاريخي توليد شده و ديگري فيلم «شرايط (CIRCUMSTANCE)»
محصول ژانويه ي ۲۰۱۱م. كه به نوعي مي توان آن را يك فيلم اجتماعي-سياسي
دانست.
جاودانه ها، نسخه ي تازه ي سيصد
فيلم «جاودانه ها» به كارگرداني «برايان سينگ» مانند فيلم هاي «سيصد» و
«شبي با پادشاه» در ژانر تاريخي توليد شده و به نوعي نگاه خاصي مانند هر
دوي اين فيلم ها به بحث تاريخ ايران و تقابل آن با ديگر كشورها داشته است.
داستان اين فيلم جنگ افسانه اي و اسطوره اي ميان يونانيان و سپاه جاودانه
ها را روايت مي كند. فيلم از آن جايي شروع مي شود كه «هايپريون» فرمانده ي
سپاه جاودانه ها به دنبال سلاح قدرتمندي است كه در يونان پنهان شده، اين
سلاح به او كمك مي كند تا او به قدرت خارق العاده اي براي جهان گشايي خود
دست يابد. در اين بين يكي از اساطير يوناني يعني «تيتيوس» كه از نظر فرهنگ
چند خدايي المپيا، يك نيمه خدا محسوب مي شود، در اثر كشته شدن مادرش به دست
هايپريون وارد جنگ با او مي شود. اين ورود او به جنگ با سپاه جاودانه ها
در حالي رخ مي دهد كه «اوراكل» پيشگوي افسانه اي پيشاپيش اين مسأله را پيش
بيني مي كند كه تنها «تيتيوس» نيمه خدا، مي تواند هاپيريون را شكست دهد. در
اين بين هايپريون در اين فيلم شخصي به نمايش گذاشته مي شود كه تنها به
بدترين شكل ممكن سرزمين ها را ويران و خون ريزي مي كند و مردم كشورش هم در
اين راه با عضو شدن در سپاه «جاودانه ها،IMMORTALS» او را در اين موج خون و
وحشت، همراهي مي كنند.
اين ترسيم و كليت داستان فيلم در حالي مطرح مي شود كه در تاريخ غرب به ويژه
در اسناد تاريخ نويساني مانند «هرودوت»، سپاه جاودانه ها به فرماندهي
هايپريون تنها در مورد ايران ذكر شده و در واقع تنها تمدني كه در زمان
افسانه هايي مانند تيتيوس وجود داشته، ايرانيان بوده اند. در همين راستا
فيلم بدون توجه به واقعيت تاريخي و حتي پشتوانه ي افسانه ي جاودانه ها و يا
هر گونه سند ديگري تنها در يك راستاي خاص توليد شده، به نحوي كه سكانس به
سكانس فيلم در همين راستا شكل مي گيرد. از همان ابتدايي ترين لحظات اين
مسأله به عينه مشاهده مي شود كه مخاطب قرار است فيلمي پر از صحنه هاي خشن و
مشمئز كننده را ببيند كه در آن ايرانيان كه نماد آن ها هايپريون و سپاه
جاودانه ها است، همه را به خاك و خون مي كشد و بدون توجه به هيچ معيار
اخلاقي تمام دنيا به ويژه يونان كه به نوعي نماد غرب تلقي مي شود را ويران
مي كند. در اين ميان شخيت هايپريون هم كه نماد شيطاني ايراني در اين فيلم
محسوب مي شود، فوق العاده ددمنش و وحشي به نمايش در مي آيد و در مقابل
كاراكتر تيتيوس كه از افسانه هاي نيمه خدايي يونان است فردي قهرمان و
سلحشور كه در پي نجات جهان مي كوشد به تصوير كشيده شده است.
هاليوود كه از همان روزهاي ابتدايي پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران جهت
گيري خاصي را نسبت به ايران پيدا كرد تا كنون توليدات متعددي با محوريت
سياسي-اجتماعي درباره ي ايران داشته، فيلم هايي مانند «بدون دخترم هرگز»،
«خانه اي روي شن و مه»، «سيصد» و «شبي با پادشاه» از فيلم هاي مهمي محسوب
مي شوند كه هاليوود تا به امروز درباره ي ايران توليد كرده و در هر كدام از
آن ها به گونه اي با پس زمينه هاي مشترك، به ايران و جامعه ي ايراني نگاه
كرده است.
ماجراي كمان اپيروس و شباهت هاي آن به مباحث سياسي روز
در اين بين بحث كمان اپيروس هم فوق العاده در پي بردن به نقاط مهم اين فيلم
هدف دار بسيار مهم مي باشد. چرا كه در اين فيلم كمان اپيروس سلاح مهلكي
محسوب مي گردد كه هايپريون در كنار سپاه جاودانه ها كه نماد مردمش است به
دنبال دست يابي به آن تمام دنيا را زير و رو مي كند و در نهايت به يونان مي
رسد. با اين تفاسير مسأله اي كه در اولين گام با نگاهي تحليل گرايانه به
اين بحث به ذهن متبادر مي شود اين است كه «برايان سينگ» (كارگردان) در اين
فيلم به دنبال نماد سازي تاريخي با شرايط فعلي مي باشد. چرا كه گويي
نويسندگان فيلم نامه يعني «ولس پارل اپاندنيس» و «چارلي پارل اپاندنيس» مي
خواهند اين كمان را به بحث هاي امروزي كه در مورد ايران در مسايل بين الملل
مطرح است، پيوند دهند. با نگاهي به مسايل امروز جهاني متوجه مي شويم كه
بحث هسته اي از به روزترين مسايل بين المللي در مورد ايران محسوب مي شود.
با اين توصيف به نظر مي رسد كمان اپيروس كه در اين فيلم به تعبير نويسنده ي
آن، قرار است در اختيار خون ريزي به نام هايپريون قرار گيرد، شباهت عجيبي
با بحث هسته اي دارد. چرا كه در اين فيلم اين گونه وانمود مي شود كه
جاودانه ها هميشه به دنبال سلاح براي ويرانگري در تمام جهان هستند و نمود
بارز اين موضوع را مي توان در برخورد آنان با يونان كه نماد تمدني غرب مي
باشد به عينه مشاهده كرد.
اين به نمايش گذاشتن ايران به صورت كاملاً خشن در حالي در فيلم «جاودانه
ها» رخ مي دهد كه در اين فيلم يونانيان و در رأس آن فرمانده ي آن ها يعني
تيتوس نماد و مظهر پاكي و مبارزه با دشمنان بشريت نشان داده مي شوند تا
پازل ايران هراسي و در كنار آن اسطوره سازي از غرب كامل شود. در واقع در
اين فيلم تيتيوس يوناني مانعي است كه تلاش مي كند جلوي دست يابي هايپريون
به كمان اپيروس را بگيرد و از اين راه بشريت را نجات دهد. نكته ي جالب اين
جاست كه به تعبير اين فيلم حتي خدايان المپ هم به كمك او مي آيند.
از سويي در تيزرهاي اينترنتي اين فيلم، يك جمله به صورت كاملاً هدف دار
تكرار مي شود و اين جمله عبارت است از: «روزگار، روزگار جنگ و خون ريزي
است. جنگ بر سر قدرت ميان خدايان و تايتان ها بالا گرفته و اميد به برقراري
عدالت و آرامش دمي بود كه از بين رفته بود. ساليان سال بود كه مردم به جنگ
و كشته شدن فرزندان، برادران و همسرانشان عادت كرده بودند.اما در نهايت
اتفاقي افتاد كه همه را شاد نمود و آن پيروزي خدايان بر تايتان ها بود. همه
گمان مي بردند كه ديگر آرامش به زندگيشان خواهد آمد غافل از آن كه اين بار
موجودي شيطان صفت به نام «پادشاه هايپريون» آمده و قصد دارد با كمك
لشكريان خون خوارش سلاحي مرگ بار را به دست آورد كه نسل بشر را نابود خواهد
كرد. وحشت بر همه مستولي شده، آيا نجات دهنده اي خواهد آمد؟
شباهت هاي زنجيره اي براي القاي پيامي مشخص
با نگاهي به اين جملات دقيقاً متوجه نكاتي كه در بالا ذكر شد، مي گرديم. در
كنار اين مسأله هم حائز اهميت مي باشد كه فيلم شباهت هاي قابل توجهي با
فيلم «سيصد» دارد. آن چنان كه در هر دوي اين فيلم ها سپاه ايرانيان خشن و
خون ريز و همراه با ماسك هايي ديده مي شوند كه گويي سمبل بدويت و توحش است.
نكته ي جالب ديگر آن كه در هر دوي اين فيلم ها سپاهيان ايران كه در آن جا
تحت فرماندهي «خشايارشاه» بودن و در اين جا تحت فرماندهي «هايپريون» با
لباس هاي بلند عربي ترسيم شده اند كه بيننده را بيش از هر چيزي به سمت
اسلام و چنين فرهنگي سوق مي دهد. در كنار اين موضوع سكانس پاياني فيلم
كاملاً پاياني معنادار به نظر مي رسد چرا كه در اين سكانس صحنه اي از آسمان
و آينده نشان داده مي شود كه در آن تيتيوس ها و هايپريون ها باز هم در
مقابل هم مي ايستند.
گويي كه كارگردان تلاش دارد تا اين موضوع را به بيننده بباوراند كه
«جاودانه ها» كه سمبل ايرانيان هستند هميشه خون ريز خواهند بود و يونانيان
كه نماد غرب هستند، منجياني هستند كه در مقابل اين خون ريزي ها مي خواهند
بايستند و در اين راه جان فشاني مي كنند. در اين ميان نبايد فراموش كرد كه
سكانس پاياني فيلم سيصد هم دقيقاً چنين مفهومي را القا مي كند چرا كه در آن
فيلم هم در پايان مرگ «لئونيداس» يوناني كه منجي فيلم است به همراه يارانش
بسيار حماسي به تصوير كشيده مي شود كه اين مسأله دقيقاً پازل ايران هراسي
را كامل كرده و در مقابل همان چهره ي اسطوره اي را از غرب به نمايش مي
گذارد كه دقيقاً مد نظر سياستمداران غربي مي باشد.
وقتي هاليوود به سراغ ژانر اجتماعي با محوريت ايران مي رود
اما در كنار فيلم «جاودانه ها» كه به نوعي مي توان آن را يك فيلم ضدايراني
در ژانر تاريخي دانست، سينماي آمريكا در جديدترين فيلمي كه در ژانر
اجتماعي-سياسي درباره ي ايران توليد كرده با نگاهي هدف دار و كاملاً با پس
زمينه هاي سياسي مشخص به ايران و جامعه ي ايراني نگاه داشته است.
اين فيلم كه «شرايط (circumstance)» نام دارد توسط يك شخص ايراني به نام
«مريم كشاورز» توليد شده، داستان اين فيلم درباره ي دو دختر به نام عاطفه (
نيكول بوشهري) و دوست صميمي اش شيرين (سارا كاظمي)است كه در ايران زندگي
مي كنند. آن چنان كه در اين فيلم نشان داده مي شود هر دوي اين افراد به شدت
به شركت در پارتي و مصرف مشروبات الكلي و ديگر رفتارهاي اين چنيني علاقه
دارند و بيش تر وقت خود را در اين ميهماني ها با هم ديگر مي گذرانند.
اما به تدريج با هم بودن اين افراد به سمت و سوي ديگر سوق پيدا مي كند و
اين دو فرد به سمت انحراف هاي ديگري مثل هم جنس بازي مي روند و بر اساس
آنچه كه در اين فيلم مشاهده مي شود، به تدريج علاوه بر دوست، هم ديگر را
شريك جنسي خود مي پندارند.
در ادامه ي ماجرا برادر عاطفه كه از بازپروي برگشته به شكل عجيب و غريبي
عقايدش تغيير كرده و به تعبير قصه ي اين فيلم به يك فرد تندرو افراطي در
امور ديني تبديل شده كه هر رفتاري از سوي عاطفه را با خشونت پاسخ مي دهد و
از طرف ديگر به تعبير اين فيلم به فردي مرموز تبديل شده است. سرانجام برادر
عاطفه با حربه هايي كه در اين فيلم از عاطفه خواهرش و دوستش سارا به دست
مي آورد پس از مدتي سارا را مجبور به ازدواج با خود مي كند. در پايان هم
فيلم در جايي تمام مي شود كه اين دو تصميم مي گيرند از كشور خارج شوند.
به نظر مي رسد كه سينماي آمريكا براي سياه نمايي درباره ي جامعه ي ايران
اين بار به صورت كاملاً غيرحرفه اي و ناشيانه عمل كرده كه حتي خود
كارگردانان غربي هم اين چنين فيلمي را نمي پذيرند. چرا كه اولين چيزي كه
جداي از سياسي بودن فيلم «شرايط» به نظر مي رسد، بي اطلاعي كارگردان و ديگر
دست اندركاران اين فيلم از جامعه ي ايراني است؛ البته اين ماجرا نبايد
چندان غيرطبيعي هم به نظر برسد چراكه مريم كشاورز، كارگردان اين فيلم فارغ
التحصيل دانشكده ي فيلم «نيويورك» بوده و بيش تر عمر خود را هم در خارج از
ايران زندگي كرده است. از طرف ديگر نگاه اين فيلم علاوه بر مغرضانه بودن
هيچ ارتباطي با جامعه ي امروز ايران ندارد. آن چنان كه در برخي از صحنه هاي
فيلم بيننده كاملاً حس مي كند كه فيلم تنها يك هدف دارد و آن هم تخريب
جامعه ي ايراني و حكومت ايران آن هم به شكل ناشيانه !
«شرايط (circumstance)» نام فيلمي است كه توسط يك شخص ايراني به نام «مريم
كشاورز» توليد شده، داستان اين فيلم درباره ي دو دختر به نام عاطفه ( نيكول
بوشهري) و دوست صميمي اش شيرين (سارا كاظمي)است كه در ايران زندگي مي
كنند. آن چنان كه در اين فيلم نشان داده مي شود هر دوي اين افراد به شدت به
شركت در پارتي و مصرف مشروبات الكلي و ديگر رفتارهاي اين چنيني علاقه
دارند اما به تدريج با هم بودن اين افراد به سمت و سوي ديگر سوق پيدا مي
كند و به تدريج علاوه بر دوست، هم ديگر را شريك جنسي خود مي پندارند.
فيلمي كه تنها تخريب مي كند و ديگر هيچ…
در يكي از سكانس ها دختران سوار بر ماشين خود در حال تردد در خيابان هستند
كه ناگهان ماشيني به آن ها نزديك مي شود و افراد داخل ماشين فرياد مي زنند:
كميته! و يا در صحنه ي ديگري به عنوان مثال رييس بسيج كه «مهران» (برادر
عاطفه) براي آن ها كار مي كند، فردي مذهبي است اما در لحظاتي از فيلم،
مهران وي را به يك پارتي كه مملو از مشروبات الكلي و خانم هاي بي حجاب است،
دعوت مي كند و حيرت تماشاگران ايراني را بر مي انگيزد! و يا در جايي ديگر
در حالي كه عاطفه همراه پدرش به راديو گوش مي دهد، اين خبر پخش مي شود كه
امروز برادران سپاهي يك گروه ضد انقلاب را دستگير كردند!
اين گونه صحنه ها باعث شده كه مخاطب در بخش هايي از فيلم حتي آن را به شوخي
بگيرد چرا كه چنين مسايلي حتي در زمان انقلاب هم به اين صورت مطرح نبوده
چه برسد به زمان حال كه شرايط تفاوت مي كند. از سوي ديگر مطرح كردن مسأله
اي مانند هم جنس بازي بين دو دختر كه در اين فيلم بارها بر آن تأكيد مي
شود، جزو ديگر مسايل پوچي است كه بيننده اصلاً به آن توجهي نمي كند و حتي
اين سؤال پيش مي آيد كه آيا در فرهنگ ايراني-اسلامي كه در اكثريت خانواده
هاي ايراني وجود دارد، اصلاً مسايل اين چنيني جايي دارد؟
در همين راستا سياه نمايي هاي مغرضانه در اين فيلم پس از گذشتن زمان كوتاهي
از زمان فيلم به شدت بيننده را مأيوس مي كند و اين احساس به بيننده دست مي
دهد كه گويي به تماشاي فيلمي به اصطلاح درباره ي ايران نشسته كه در آن هيچ
اطلاعاتي از جامعه ي ايران وجود ندارد و فيلم كاملاً در فضايي خلاگونه
ساخته شده است. اين در حالي است كه مسايلي كه در فيلم مطرح مي شود اصلاً
هماهنگي فرهنگي هم با اكثريت فرهنگ خانواده هاي ايراني ندارد و همين موضوع
سبب شده كه بسياري از كارشناسان، اين فيلم جديد هاليوود را يك فيلم نه
چندان منصفانه ي سياسي و سطحي بخوانند.
به نظر مي رسد كه هر دو فيلم جديد «شرايط» و «جاودانه ها» را بايد تلاش
دوباره ي سينماي غرب براي تخريب جامعه ي ايران و كشور ايران دانست. تلاشي
كه نمي توان آن را بدون پشتوانه ي فكري قلمداد كرد، بلكه فضاهاي هدف دار
سياسي در هر دو اين فيلم ديده مي شود. از طرف ديگر نكته ي بسيار مهمي كه
اين فيلم ها را بيش از حد هدفمند نشان مي دهد، خالي بودن هر دوي آن ها از
هر گونه انصاف و برخورد و قضاوت صحيح درباره ي ايران است. گويي كه سازندگان
هر دوي اين فيلم ها، چشم هاي خود را بر همه چيز بسته اند و يك خط مستقيم
يعني تخريب بي سند ايران، جامعه و فرهنگ آن را دنبال كرده اند.
نكته اي كه در كنار تمام اين مسايل بايد به آن اشاره داشت، اين است كه بي
شك اين محصولات آخرين توليدات سينماي آمريكا درباره ي ايران نخواهند بود
اما بدون ترديد اين روند آسيب جدّي به اين سيستم خواهد رساند. چرا كه
كاملاً از روند حرفه اي هنر خارج شده و در اختيار سياستمداران و اهداف
سياسي آن ها قرار گرفته است. شايد بتوان بهترين دليل براي اثبات اين موضوع
را دو فيلم اخير هاليوود درباره ي ايران دانست چرا كه آنچه در هر دوي اين
فيلم ها مشاهده مي گردد، تلاش همه جانبه براي تخريب ايران آن هم بدون هيچ
استناد و يا مدرك خاصي است. در واقع گويي هاليوود تنها به هدفي سياسي فكر
مي كند تا به يك فيلم مستدل و قابل اعتنا درباره ي ايران، هر چند كه اين
رويكرد بدون شك در اعتبار حرفه اي هاليوود تأثير نزولي شديدي خواهد گذاشت.