* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "پشت پرده این هیاهوها"به قلم حسام الدین برومند آورده است:آنچه که این روزها در حوزه سیاست خارجی قابل اعتناست؛ تحلیل فضای موجود پس از مذاکرات بغداد در سوم خرداد- 23 می- میان ایران و گروه 1+5 است.
از زوایای گوناگونی می شود مواجهه ایران و طرف غربی پس از مذاکرات پردامنه در عراق و کمی پیش تر از آن در اسلامبول را به ارزیابی و واکاوی نشست.
اما یادداشت پیش روی تلاش می کند از منظری متفاوت مذاکرات بغداد را مورد بررسی قرار دهد. همواره در چالش هسته ای میان ایران و 1+5، غربی ها طی یک دهه گذشته تلاش کرده اند تا پیش از جلسه مذاکرات فضایی را به وجود بیاورند که به تبع آن خواسته های غیرمنطقی و زورگویانه خود را دور میز مذاکرات به جمهوری اسلامی تحمیل نمایند. طبیعی است که برای رسیدن به این هدف نیز می کوشند از اهرم های فشار علیه ایران بهره ببرند.
اما مذاکرات بغداد به وضوح نشان داد که ایران تنها خط قرمزش حقوق هسته ای ملتش است و به هیچ عنوان از مواضع اصولی خود عدول نمی کند ولو این که قبل از مذاکرات، فضای تهدید و فشار و تحریم اوج گرفته باشد.
نکته گفتنی این است که بلافاصله پس از مذاکرات بغداد، طرف غربی با استفاده از ظرفیت رسانه ای خود کوشیده است تا فضای جدیدی را علیه ایران به وجود بیاورد.
این فضا حاکی از آن است که فشارها علیه ایران از موضوع هسته ای به سمت فشارهای به اصطلاح حقوق بشری منتقل شده است. به عنوان نمونه درست پس از مذاکرات بغداد، وزارت امور خارجه آمریکا طی گزارشی ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرد!
هرچند این گزارش سالیانه وزارت خارجه آمریکا بوده و به بازه زمانی سال 2011 اختصاص داشته است اما زمان انتشار آن را نمی توان تصادفی دانست. چرا؟ چون دقیقا همان خط به صورت کاملا هماهنگ بر ضد ایران پیگیری و رهگیری شده است.
علاوه بر گزارش حقوق بشر وزارت امور خارجه آمریکا که بخشی از آن ایران را نشانه رفته بود؛ سازمان عفو بین الملل هم در اقدامی جهت دار مقدمه گزارش سالیانه خود در سال 2012 را منتشر کرد و در ادعاهایی تکراری، واهی و نخ نما شده جمهوری اسلامی ایران را به نقض حقوق بشر متهم نمود.
کار به اینجا ختم نشد و دیگر نهادهای به اصطلاح حقوق بشری به صحنه آمدند و در یک تقسیم کار از پیش تعیین شده ساز از قبل کوک شده نقض حقوق بشر در ایران را به صدا درآوردند.
از همین روی؛ مقارن با همین فضا نهادهایی با عناوینی چون «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» و یا «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران» در گزارش های جداگانه برپایه دروغ های شاخدار، جمهوری اسلامی را به نقض حقوق بشر متهم کردند.
حتی در ادامه آن تقسیم کار، شیرین عبادی، مامور لو رفته اسرائیلی ها به موضوع وارد می شود و از فقد سوژه، دریاچه ارومیه را بهانه می کند و به احمد شهید گزارشگر حقوق بشر در امور ایران نامه می نویسد و ایران را ناقض حقوق بشر می خواند!
جالب اینجاست که تروریست ها هم در آن تقسیم کار گنجانده شده اند و گروهک تروریستی منافقین هم به موازات مدافعان دروغین حقوق بشر، ژست حقوق بشری می گیرد و مریم قجر عضدانلو به عموم نهادها و سازمان های به اصطلاح حقوق بشری فراخوان می دهد که به سرعت، ایران را به نقض حقوق بشر متهم نمایید!
آیا همه این اتفاقات پس از مذاکرات بغداد و در یک دوره زمانی کوتاه با هیاهو و شلتاق کاری ها درباره وضعیت حقوق بشر در ایران تصادفی است؟
بدون تردید پاسخ به سؤال فوق منفی است و طرفه آنکه این خط کماکان تداوم دارد و در تازه ترین آن، دو روز پیش روزنامه آمریکایی واشنگتن پست ایران را به اقدامات تروریستی هم متهم کرد.
این روزنامه آمریکایی در گزارش خود ادعا می کند که ایران طرحی را برای ترور دیپلمات های آمریکایی و اسرائیلی در 7 کشور جهان در دست اجرا دارد!
آنچه قابل تامل بوده این است که واشنگتن پست زمان این طرح کذایی و ادعایی را نوامبر 2011 ذکر کرده و مدعی شده است که طرح ترور لو می رود چون پیامی به متیو بریزا سفیر آمریکا در آذربایجان مخابره می شود و او را از اقدامات تروریستی آگاه می کنند.
قطع نظر از ادعای واشنگتن پست، سؤال این است که پس چرا هم اکنون این موضوع منتشر شده است؟
سناریوی ناشیانه و ساختگی واشنگتن پست هنگامی رو می شود که ادعا کرده این طرح ترور قرار بوده طی 13 ماه به طول بکشد و علت توقف آن در بهار امسال به مذاکرات هسته ای در پیش روی ایران و 1+5 برمی گردد.
واشنگتن پست به نقل از دیپلماتی که نامش را فاش نکرده است می نویسد: «به نظر می رسد اراده ای آگاهانه برای آرام کردن اوضاع پیش از مذاکرات وجود داشته است. این که چه رخ خواهد داد؛ اگر گفت وگوها بی نتیجه پایان یابند به قدرت تخیل مخاطب بستگی دارد.»
اکنون در باره تشدید فشارها علیه ایران پس از مذاکرات بغداد و انتقال این فشارها از موضوع هسته ای به موضوع حقوق بشر گفتنی هایی هست که تصویر مذاکرات بغداد را شفاف تر می کند.
1- سابقه تاریخی مواجهه جمهوری اسلامی با قدرت های پرمدعای جهانی آشکارا نشان می دهد هرگاه ایران در مسیر پیروزی و اقتدار گام برداشته است بلافاصله برای مخدوش نشان دادن این اقتدار، جنگ روانی آنها شروع می شود. یکی از این دوره ها، در جریان جنگ تحمیلی و ایستادگی مثال زدنی ملت با صلابت ایران است. همگان به خاطر دارند که هر زمان، جمهوری اسلامی در جبهه های نبرد، قوای بعثی را به عقب می راندند و فتوحاتی را رقم می زدند سلسله اتفاقاتی به وقوع می پیوست؛ اتحادیه اروپا در بیانیه ای ایران را تجاوزگر اعلام می کرد، سازمان عفو بین الملل ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کرد، اجلاس هایی به پا می شد و در مجامع جهانی، جمهوری اسلامی را ناقض قواعد بین المللی اعلام می کردند و رسانه ها و شبکه های خبری خارجی به صورت مستمر برای مسئله دار کردن وجهه کشورمان بر طبل ایرانی با ویژگی های ساختگی «تجاوزگری»، «ناقض حقوق بشر»، «نقض کننده قواعد بین المللی» و... می کوبیدند.
اما این همه قشقرق، یک واقعیت غیرقابل انکار را به دنبال داشت؛ «اقتداری» که «قدرت»ها را به چالش کشانده است.
2- شلتاق کاری ها و هیاهوها بر ضد ایران در فضای کنونی آن هم با اهرم حقوق بشر، به اقتدار ایران در مذاکرات بغداد و پیش تر از آن اسلامبول برمی گردد. این سر و صداهای غربی ناشی از آن است که دچار اشتباهات در محاسبات شده اند و آنچه که فکر می کردند و باور داشتند در دور میز مذاکره به آن دست می یابند همگی دود شده و در طرفه العینی به هوا رفته است.
3- نکته دیگر این است که طرف غربی پس از نرسیدن به آنچه که در سر پرورانده بود؛ با اهرم حقوق بشر درصدد است تا حدودی اشتباهات خود را پیرامون مذاکرات پنهان نماید و ایران را در این زورآزمایی به عقب براند ولی واقعیت آن است که آنها در مسئله حقوق بشر دارای مشکلات لاینحلی هستند و نمی توانند از این اهرم استفاده نمایند.
اشتباه استراتژیک طرف غربی این است که با مطرح کردن حقوق بشر، جنایات ابوغریب، گوانتانامو، کشتار و خونریزی صدها هزار نفر مردم بیگناه در جنگ های افغانستان و عراق و... را یادآوری می نمایند.
تحولاتی که طی دهه های گذشته رخ داده و بیداری اسلامی در منطقه و جنبش های اعتراضی در خاک اروپا و حتی جنبش تسخیر وال استریت در آمریکا که امروز شاهد آن هستیم همگی بیانگر این است که حقوق بشر اسم رمز باج خواهی ها، افزون طلبی ها و زیاده خواهی های آمریکایی ها و غربی هاست.
4- از سوی دیگر؛ دست خالی بودن طرف غربی نسبت به ایران اسلامی به گونه ای است که اتهامات و ادعاهای پوچ آنها درباره نقض حقوق بشر یا اقدامات تروریستی، نگرفته و به ایران نچسبیده است. فراموش نمی شود که اوج تحرکات طرف غربی درباره حقوق بشر به سال گذشته برمی گردد، الف؛ آنها گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران تعیین کردند، ب؛ چندین قطعنامه علیه ایران به تصویب رساندند، پ؛ سناریو طرح ترور سفیر عربستان در خاک آمریکا از سوی ایران اسلامی را با حمایت گسترده رسانه ای در دنیا پیش کشیدند، ت؛ احمد شهید گزارش های نوبه ای خودش علیه ایران را منتشر کرد و.... اما این تقلاها کارساز نبود و ایران از حقوق خود در مذاکرات هسته ای کوتاه نیامد. اکنون نیز این دست و پا زدن ها در مواجهه با ایران هسته ای مقتدر آن هم با سر و صدای حقوق بشر مانند شلیک مشقی است با این توضیح که حتی خاصیت مشقی بودن را از دست داده است چون این صداها برای ایران مقتدر تازگی ندارد.
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "واگرایی همگرایانه؛ از حرف تا عمل"به قلم صالح اسکندری آورده است:در ادبیات کلاسیک روابط بین الملل معمولا پژوهشگران واگرایی "divergence" را بر علیه همگرایی "convergence" تحلیل و ارزیابی می کنند اما در مورد مطالعاتی اتحادیه اروپا نوعا اعتقاد بر این است که واگرایی در خدمت همگرایی قرار گرفته است. ظرفیت تقویت تمایلات واگرایانه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در حوزه روابط با سایر کشورها، روابط تجاری و اقتصادی، ملاحظات فرهنگی و اجتماعی در گردونه و کوره مذاب همگرایی جغرافیایی، نظامی، سیاسی و حتی اقتصادی قرار گرفته و امروزه می توان مدعی شد در اتحادیه اروپا نوعی آلیاژ تحت عنوان "واگرایی همگرایانه" به وجود آمده است.
این موضوع از آن رو اهمیت دارد که ثابت می کند می توان در عین واگرایی در روبنا، بنیان مرصوص همگرایی در زیربنا را پایه گذاری کردو حتی واگرایی را در خدمت همگرایی قرار داد.
اما آیا می توان این واگرایی همگرایانه را به حوزه سیاست داخلی جوامع و رقابت احزاب و گروهای سیاسی نیز تسری داد و در عین بهره بردن از مزایای تکثر سیاسی و تضارب افکار و سلایق مختلف از فواید همگرایی و اشتراکات و توافقات بهره مند شد؟ در این خصوص دیدگاه اسلام چیست؟ آیا تکثر احزاب جزء ذاتیات اسلام است و یا بالعرض است؟
بنای جامعه در اسلام بر دو چیز است "کلمه توحید" و "توحید کلمه" از این رو در جامعه اسلامی یگانه پرستی و وحدت اصالت دارد. وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ...
اما همه می دانیم در متن کائنات تکثر نهفته است. به تعبیر فلاسفه واجب الوجود این وحدت وجودی را در قالب آیات متکثر به نمایش گذاشته است. در جهان خلقت وحدت و کثرت یا همان واگرایی و همگرایی غیر قابل انکار هستند. امروز در جهان 102 عنصر شناخته شده که جمیع این عناصر در کالبد انسان وجود دارد و یک فرماسیون همگرایانه در قامت انسان می سازد. از این رو وجود تکثر در نظام خلقت امری کاملا طبیعی است. تکثر و واگرایی موجب رشد و سازندگی است. موجب رفع خستگی و کسالت است. مهمترین فلسفه تکثر و تنوع رشد در آورد گاه تعاطی افکار و اندیشه های مختلف است. البته این تکثر برای اینکه سازنده باشد باید دارای عناصر وحدت بخش باشد. تکثر گرایی بی ملاحظه زیانبخش و خطر آفرین است. در تمام عرصه ها از جمله عرصه های سیاسی باید مبادی و مناشی ، مقاصد و اهداف یکی و واحد باشد. انا لله و انا الیه راجعون. مبدا و مقصد باید یکی باشد. البته ممکن است در مسیر حرکت از نقطه الف به ب سازوکارها و مکانیسم های متکثری طراحی شود. در شیوه ها، روشها و راهکار ها برای رسیدن به مقصد تفاوت ها طبیعی است.
خداوند رحمان در آیه شریه 22 سوره مجادله می فرمایند: لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ کَانُواْ آبَآءَهُمْ أَوْ أَبْنَآءَهُمْ أَوْ إِخْوَ انَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ أُوْلَئِکَ حِزْبُ اللهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
هیچ قومی را نمییابی که به خدا و قیامت مؤمن باشند و (در همان حال) با کسی که در برابر خدا و رسولش موضع گرفته است، مهرورزی کنند، حتی اگر پدران یا پسران یا برادران یا خویشانشان باشند. آنها کسانی هستند که خداوند، ایمان را در دلهایشان ثابت فرموده و با روحی از جانب خویش آنان را تأیید نموده است و آنان را در باغهایی که نهرها از پای (درختان) آنها جاری است، وارد میکند در حالی که در آنجا جاودانه هستند، خداوند از آنان راضی است و آنان نیز از او راضی هستند. آنان حزب خدا هستند، آگاه باشید که تنها حزب خدا پیروز و رستگارند.ذات اقدس الله در این آیه شریفه در توصیف حزب الله
می فرمایند حزب الله قومی هستند که به مبدا و معاد، مبادی و مقاصد ایمان دارند. در حزب الله قبیله گرایی و عشیره گرایی و ترجیح پدر و مادر و زن و فرزند وجود ندارد. اعضای این حزب در برابر کسانی که در برابر خدا و رسولش موضع دارند ایستادگی و پایداری
می کنند و هیچگاه با استکبار کنار نخواهند آمد.حال هر ساز و کار و مکانیسمی که بر مبنای این همگرایی بتواند اقبال عمومی را به خود جلب نماید مثل اتوبوسی می ماند که می گوید من شما را سایر از دیگران از نقطه الف به نقطه ب می رسانم. در جامعه اسلامی و حرکت اجتماعی مسلمانان نیز که مبدا و مقصد حرکت مشخص است گروه ها و جریانات سیاسی ضمن همگرایی در زیر بنا و اتحاد در اصول می توانند در روبنا سلایق مختلف در کشور را برای رسیدن به نقطه نهایی نمایندگی کنند. دکتر علی لاریجانی در مرحله عمل پس از رقابت نفسگیر با دکتر حداد عادل به خوبی این موضع را تبیین کرد.
بر اساس تحلیل وی اصولگرایان همه در یک کشتی نشسته اند و به یک سو حرکت
می کنند و پیشوای آنها یکی است. مجلس و اصولگرایان یک رقابت دموکراتیک و اخلاقی را به نمایش گذاشتند و نشان دادند که می توان به رقابت و رفاقت توامان از ظرفیت های یکدیگر به خوبی استفاده کرد.
*آفرینش
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "گرانی کاغذ در گروی کاغذ بازی"به قلم حمیدرضا عسگری آورده است :اکثر ناشران و اهالی مطبوعات گرانی کاغذ که پیش از آغاز سال 91 حاصل شده بود را به گردن نوسانات قیمت و تورم ناشی از قرار گرفتن در آستانه سال جدید قرار دادند و به این امید که پس از گذار از این مرحله ثبات به بازار کاغذ بازخواهد گشت، به تعطیلات نوروزی رفتند. اما غافل از اینکه گرانی کاغذ در این مدت لحظه ای از پا ننشست و سیر صعودی را پیمود.
این گرانی تاثیرات خود را در نمایشگاه بین المللی کتاب به رخ کشید و قدرت خرید را از اکثر مخاطبان یارمهربان گرفت. نارضایتی ناشران به سبب کاهش فروش به رغم درنظر گرفتن تخفیف های چشمگیر تاییدی بود بر نقش افزایش قیمت کاغذ.
پیش از نمایشگاه و درحین برگزاری آن مسولان وعده داده بودند که ظرف سه ماه آینده 20 درصد از قیمت کاغذ کاسته شود و ظرف شش ماه در قیمت اولیه آن ثابت بماند. اما این امر نه تنها محقق نشده بلکه ظرف سه ماه گذشته قیمت کاغذ تا تقریباً دوبرابر شده است. مشکل گرانی کاغذ مسئله تازه ای نیست و همواره تخصیص کاغذ سوبسیتدار به ناشران و مطبوعات مورد حمایت دولت، نارضایتی های فراوانی را به وجود می آورد. اما هم اکنون این مشکل از نارضایتی فراتر رفته و به رکود چاپ ناشران و تعطیلی مطبوعات رسیده است.
وزیر محترم صنعت و تجارت در مراسم تجلیل از پیشنگاران عرصه مطبوعات در باغ روزنامه نگاران حضورداشتند و در سخنرانی خود رسانه های خبری را "بی اطلاع از سازوکارهای موجود در عرصه واردات و تخصیص بودجه 24 میلیارد دلاری برای تامین نیازهای داخلی دانستند" و اعلام کردند یکی از این اقلام خرید کاغذ با ارز مرجع برای رفع نیازهای اهالی نشر و مطبوعات می باشد. اما شواهد حاکی از آن است که فقط در هفته گذشته قیمت انواع کاغذ از جمله کاغذ تحریر، گلاسه، کاغذ رل و... حداقل 40 درصد افزایش داشته است.
کاهش قدرت خرید مردم در عرصه کتاب و مطبوعات ضربات سنگینی را به جامعه وارد خواهد کرد. میزان مطالعه در کشورما بسیار پایین است و بر اساس آمار 8 تا 20 دقیقه در روز عنوان شده است، اگر این روند گرانی ادامه پیدا کند همین آمار نیز کاهش پیدا می کند. درحال حاضر قشر دانشجویان کشور برای تهیه کتاب های مورد نیاز با گرانی رو به رو شده اند و این امر به طور مستقیم با ارتقای سطح آموزش کشور در ارتباط است. گرانی کاغذ باعث میشود قدرت خرید مخاطب کاهش یافته و مردم سراغ کتابهای زیراکسی، دیجیتالی و اینترنتی بروند و با عالم کتاب و روزنامه خوانی فاصله گیرند.
اهالی مطبوعات نیز از آسیب دیدگان جدی این سونامی گرانی کاغذ هستند. روزنامه ها به عنوان بخش اعظم رکن چهارم دموکراسی از دیرباز در رشد و بیداری افکار عمومی نقش تاثیر گذار داشته اند. درحال حاضر بسیاری از آنها از حرکت و همراهی مردم در عرصه روشن سازی فضای کشور باز ایستاده یا دست به عصا شده اند و تیراژ خود را به پایین ترین حد رسانده اند.
صاحبان مطبوعات کشور از عهده پرداخت کارمندان و خبرنگاران خود بازمانده اند و اگر سهمیه کاغذ خود را در بازار آزاد بفروشند و روزنامه را تعطیل کنند، سود بیشتری خواهند برد و یا حداقل ضرر نخواهند کرد تحمل این روند برای صاحبان مطبوعات بسیار سخت و ملال آور است و درحال حاضر صرفاً برای دست نکشیدن از رسالت مردمی خود ایستادگی می کنند تا پرچمی از جامعه رسانه ای کشور پایین کشیده نشود.در کنارآنها نیز بسیاری از اهالی چاپ و چاپخانه ها بیکار شده اند و بسیاری از کارکنان خود را اخراج کرده اند. عرصه کاغذ در زندگی و اشتغال بسیاری از اقشار جامعه دخیل است و چالش در آن باعث بیکاری خیل کثیری از مردم می گردد.
ضمن اینکه کارخانههای کاغذسازی داخلی برای ورود مواد اولیه با مشکلاتی مواجهند که دلیل آن برخی پیچیدگیهای مربوط به نرخ ارز و بوروکراسی های گمرکی است که امکان حل این مشکل با مساعدت و همکاری مسولین و نهادهای مربوطه امکان پذیر است. حل معضل کاغذ نیازمند حمایت های مستقیم دولت از کارخانجات داخلی و تسریع در امر واردات مواد اولیه و کاغذ مورد نیاز کشور میباشد.
* مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "تناقضهای دولت"به قلم مهدی عباسی آورده است:محمود احمدینژاد در کنارهمه ویژگیهایی که دارد، همواره اقدامات و اظهاراتش خبرساز هم هست. رئیس دولت درتازهترین سخنرانیاش از وضعیت زندگی مردم ایران گلایه مند شده و اعلام داشته است: «به خدا ظلم است که ملت ایران در این تراز زندگی کنند.» این جمله از آن جهت قابل توجه است که توسط مقام مسوولی مطرح شده که سرنوشت اجرایی این مملکت حدود 7 سال است در اختیارش بوده و قطعاً این زمان، فرصت مناسبی برای بهبود شاخصهای مختلف برای کشور بوده است.باید توجه کرد که اینگونه جملات را بیش از آنکه بتوان از زبان مقامات اجرایی شنید، حرفها و نطقهای انتخاباتی است و این روزها بسیاری از کارشناسان از اوضاع اقتصادی گلایه مندند و مسبب این شرایط را سیاست های دولت اعلام میدارند. انتقاد از وضعیت اقتصادی مردم، موضوعی نیست که فقط از سوی منتقدان احمدینژاد مطرح شود، بلکه حتی مراجع و علما نیز از تورم و گرانی موجود در جامعه انتقاد میکنند.با این تفاسیر، ای کاش وقتی بالاترین مقام اجرایی کشور از تراز زندگی مردم ایران اظهار گلایه میکند، نگاهی هم به انتقادات و اظهارات کارشناسان اقتصادی بکند و پاسخ های قانعکنندهای برای رفتارهای اقتصادی دولت ارائه دهد.نمیتوان اعتراف «برنامه نداشتن دولت برای کنترل بازار» توسط معاون اول رئیس دولت را شنید و بدون انتقاد، اظهار «گلایهمندی از وضعیت زندگی مردم » را هم مورد توجه قرار داد.ای کاش دولت در ماههای پایانی عمرش نگاهی جامعتر و کارشناسیتر به اوضاع میکرد تا شاهد شنیدن حرفهای تبلیغاتی نباشیم.در کنار آنچه مطرح شد، یک تناقض جدی در دیدگاههای رئیس دولت دیده میشود. از یک سواحمدینژاد با قسم خوردن، از «تراز زندگی» مردم گلایه میکند و از سوی دیگر بارها اعلام کرده که ایران قابلیت داشتن 150 میلیون جمعیت را دارد.سوال اساسی اینجاست که اگر دولت معتقد است که ایران ظرفیت زندگی مطلوب برای 150 میلیون نفر را داراست، چگونه اینک که جمعیت ایران حدود 75 میلیون برآورد شده، تراز زندگی مردم این گونه است؟آیا بهتر نیست به جای سخنرانیها و سفرهای مختلف، کار گروه ویژهای در این ماههای پایانی از عمر دولت دهم شکل بگیرد تا فشار تورم و گرانی برجامعه، کمی کاهش بیابد؟
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان "مرحله دوم هدفمندی یارانه هاو بهره وری و اصلاح الگوی مصرف" آورده است: موضوع زمان اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها و چگونگی اجرای آن همچنان بحث داغ محافل کارشناسی، رسانهها و افکار عمومی است.
مدافعان و مخالفان اجرای مرحله دوم قانون در سال جاری، هر یک مستندات و ادله خود را برای اثبات ضرورت اجرای مرحله دوم قانون در سال جاری یا تعویق آن تا زمانی دیگر ارائه میدهند اما آنچه در میان تمامی این مباحثات کمتر به آن توجه میشود، مقوله اصلاح الگوی مصرف و بهره وری است.
با مرور مباحث مطرح شده از سوی طراحان و مجریان این قانون پیش از اجرای آن، به وضوح هویداست که تأکید بر اصلاح الگوی مصرف و افزایش بهره وری از مهمترین دستاوردهای قابل پیشبینی و هدفگذاری شده عنوان میشد.
به نظر میرسد برای دستیابی به یک ارزیابی روشن از میزان موفقیت قانون هدفمندی یارانهها در اصلاح الگوی مصرف و افزایش بهره وری، میتوان علاوه بر مشاهدات عینی و گزارشهای میدانی، نگاهی نیز به مکانیزمهای تأثیرگذاری اهرمهای قیمتی بر میزان مصرف و بهره وری انداخت.
از جنبه نخست، به نظر میرسد فراز و فرودهای معناداری که در میزان مصرف حاملهای انرژی، خصوصا بنزین در برهههای زمانی مختلف به چشم میخورد به روشنی نشان میدهد که پس از هر بار افزایش قیمت در حوزه حاملهای انرژی، آمارها از شوک کاهنده مصرفی حکایت دارند ولی بدون استثناء و با فاصله گرفتن از موعد اعمال افزایش قیمت، شاهد بازگشت میزان مصرف کل به همان حد و اندازه پیش از افزایش قیمت هستیم.
این قاعده را در مورد سایر انرژیها هم شاهد هستیم؛ به عنوان نمونه میتوان به گاز اشاره کرد. بنا به گفته مسئولان شرکت گاز و بر اساس آمارهای موجود از میزان مصرف گاز، در زمستان گذشته با وجود افزایش قابل ملاحظه قیمت گاز، تغییر معناداری در حد و اندازه مصرف گاز مشاهده نشد. چنین موردی اخیرا در حوزه مصرف برق نیز گزارش و مشاهده میشود و به نظر میرسد علیرغم تغییر در تعرفه محاسبه آب بها، همچنان شاهد مصرف خارج از استاندارد آب هستیم.
از کنار هم قرار دادن این نمونهها میتوان اینگونه نتیجه گرفت که اصلاح الگوی مصرف، علاوه بر استفاده از اهرمهای قیمتی، به فرهنگ سازی برای آموزش مصرف هم نیازمند است.
اما نکته مهمتر این است که سهم بهره وری در تولید حاملهای انرژی در میزان مصرف مشخص شود. به عبارت دیگر سؤال مهم این است که مصرف کنندگان حاملهای انرژی، آب، نان و... در ازای هزینهای که پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، پرداخت میکنند، محصولات و خدماتی که دریافت میکنند در چه سطحی از کیفیت است؟
این پرسش از این جهت پررنگتر مطرح میشود که بررسی آمارهای موجود نشان میدهد میزان بهره وری تولید در صنایع مرتبط با تولید، پالایش یا انتقال حاملهای انرژی یا آب و برق به شدت پایین است و همین مسئله هم قیمت تمام شده را برای مصرف کنندگان بالا میبرد و هم اتلافها را افزایش میدهد. به عنوان نمونه میتوان به برق اشاره کرد؛ بنا بر گزارشهای موجود بیش از 18 درصد از برق تولید شده در نیروگاهها در مسیر انتقال به محل مصرف، هدر میرود. معنای این عدد این است که حدود 18 درصد از قیمتی که مصرف کنندگان برق پرداخت میکنند ناشی از اتلافی است که در طول مسیر انتقال از مبدأ تولید تا محل مصرف اتفاق میافتد. این معضل در مورد خطوط انتقال آب نیز وجود دارد و از آنجایی که در سالهای اجرای قانون تثبیت قیمتها، فاصله قیمت تمام شده با بهای دریافتی روز به روز افزایش یافت، هیچگاه امکان سرمایهگذاری برای نوسازی شبکه انتقال آب فراهم نشد تا جایی که پرت آب در مسیر انتقال به گفته مسئولان در حال حاضر بسیار بیشتر از استانداردهای جهانی است.
از سوی دیگر نباید از این واقعیت نیز غفلت کرد که عدم تخصیص منابع آزاد شده از محل واقعی شدن قیمت حاملهای انرژی به صنایع و بنگاههای تولیدی، اجازه سرمایهگذاری برای نوسازی فناوری تولید، ماشین آلات و بهینه سازی فرایندهای تولید را نداد و همین مسئله قیمت تمام شده محصولات تولیدی داخلی را بالا برده است تا جایی که حمایتهای ارزی سالهای گذشته نیز نتوانست توجیه اقتصادی تولیدات داخلی را در برابر واردات مشابه حفظ کند.
با در نظر گرفتن این واقعیتها، بیتردید در مجموعه مطالعات و بررسیهایی که برای تعیین زمان مناسب اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها انجام میگیرد، باید به موضوع عدم افزایش بهره وری و ادامه اصلاح الگوی مصرف نادرست توجه ویژهای شود. این اقدام، علاوه بر اینکه فرهنگ مصرف را در جهت صحیح نهادینه میکند و به نفع سرمایههای ملی است، صرفه اقتصادی آحاد مردم را نیز در بردارد به ویژه آنکه از رهگذر اجرای قانون هدفمندی یارانهها، میزان پرداختهای مردم بابت انرژی و اقلامی از مواد مصرفی افزایش یافته است.
* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "یارانهها فرصتی برای دور زدن قانون"به قلم محمدباقر نوبخت* آورده است:کمیسیون ویژه بررسی طرح تحول اقتصادی مجلس شورای اسلامی در جدیدترین گزارش خود اعلام کرده است که در سه ماهه پایانی سال 1389 (سه ماهه اول اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها) مبلغ 114هزارمیلیارد ریال و در سال 1390 نیز مبلغ 392هزارمیلیارد ریال به خانوار یارانه نقدی پرداخت شده است. این ارقام در واقع نشان میدهد که در مدت 15 ماه از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه جمعا 506هزارمیلیارد ریال از بابت یارانههای نقدی از سوی دولت بین خانوار توزیع شده است. این در حالی است که کل درآمد حاصل از محل افزایش قیمت حاملهای انرژی و کالاها و خدمات فقط 245هزارمیلیارد ریال بوده است. به عبارت دیگر در این مدت دولت محترم در اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها از یکسو، 245هزارمیلیارد ریال از یارانهها را کاهش داده و از سوی دیگر 506هزارمیلیارد ریال یارانه نقدی پرداخت کرده است. یعنی با اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها مبلغ 261هزارمیلیارد ریال بیشتر یارانه بین خانوار توزیع شده است. براساس گزارش کمیسیون ویژه بررسی طرح تحول اقتصادی، دولت منابع مورد نیاز جهت توزیع مبلغ 261هزارمیلیارد ریال بیش از درآمدهای حاصله را از محل بودجه عمومی 7/22درصد، از محل نفتخام و میعانات گازی 11درصد، از محل منابع بانک مرکزی 6/17درصد و از سایر منابع هشتدرصد تامین کرده است. در نتیجه به دلیل این عملکرد امکان پرداخت سهم بخشهای تولید فراهم نشده است.
در پایان یادآور میشود که به استناد جزء «پ» بند 46 قانون بودجه سال 1390، اختصاص هرگونه وجهی برای اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها، غیر از وجوه حاصل از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی و سایر کالاها و خدمات موضوع قانون هدفمند کردن یارانهها و یارانههای موضوع قانون بودجه ممنوع بوده است. بنابراین به نظر میرسد که تاکنون، اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها با همه حرفها و حدیثها و تورم و گرانیها فرصتی بوده است تا دولت محترم از محل بودجه عمومی، فروش نفت و منابع بانک مرکزی 261هزارمیلیارد ریال، خلاف قانون توزیع کند. حال این پرسش مطرح میشود، در شرایطی که طی 15 ماه، ضمن تحمیل تورم موجود به جامعه، کل مبلغ حاصل از افزایش قیمت حاملهای انرژی و کالاها و خدمات فقط 245هزارمیلیارد ریال بوده است. با توجه به مصوبه تازه مجلس شورای اسلامی برای تامین درآمد 660هزارمیلیارد ریالی در سال 1391، دولت چقدر باید مجددا قیمت بنزین، گاز، برق و... را در سالجاری افزایش دهد و یا...؟
*معاون پژوهشهای اقتصادی
مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
* حمایت
روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان "بازی دو گانه" آورده است:
سوریه در حالی همچنان صحنه پایداری مردم دولت در برابر گروههای تروریستی و توطئههای برخی کشورهای عربی و غربی، صهیونیستها و ترکیه است که بازیگری برخی از کشورها در قبال سوریه از نکات قابل توجه است. از جمله این تحولات میتوان به عملکردهای فرانسه در این زمینه اشاره داشت. براساس گزارشهای منتشره فرانسه میزبان بعدی اجلاس به ظاهر دوستان سوریه است که با حضور جریان های غرب گرای سوری و برخی از کشورهای عربی و غربی برگزار میشود. پاریس در حالی میزبان این نشست شده که دو سئوال مطرح است نخست آنکه چرا به رغم به نتیجه نرسیدن نشستهای قبلی بانیان آن همچنان بر ادامه آن اصرار دارند دوم آنکه چرا فرانسه در دوران اولاند به این نشست تن داده است. در باب دلایل برگزاری این نشست میتوان گفت که زنجیرهای از تحولات، ناامیدی دشمنان سوریه را در پی داشته است برملاشدن ماهیت واقعی گروههای تروریستی در سوریه و آگاهی جهانیان از جنایات و اقدامات ضد بشری آنها تحت حمایت کشورهای عربی و غربی و ترکیه، ناتوانی در سوق دادن طرح عنان به سوی دخالت نظامی در سوریه، ناتوانی جریانهای غرب گرا در رسیدن به توافق واحد چنانکه آنها حتی به کناره گیری قبلان سرکرده این گروه تن دادهاند، آشکارتر شدن حمایتهای گسترده مردمی از اسد و طرحهای اصلاحی آن نظیر برگزاری انتخابات پارلمان، تحرکات جدید دشمنان مقاومت برای فتنه انگیزی همزمان در سوریه و لبنان و... از جمله چالشهای دشمنان سوریه است.آنها با برگزاری نشستهای به اصطلاح دوستان سوریه برآنند تا ضمن سرپوش نهادن بر این ناکامیها فضا را به سوی دخالتهای بیشتر سوق دهند. نکته قابل توجه آنکه آنها با برگزاری این نشستها افکار عمومی را از تحولات کشورهایی مانند مصر، لیبی، یمن، بحرین و عربستان که غرب به دنبال مصادره قیام مردمی است به سوریه منحرف میسازند تا در سایه آن بتوانند به اهداف سلطهطلبانه خود دست یابند. در باب نقش فرانسه نیز میتوان گفت، هرچند اولاند رئیس جمهور فرانسه با برخی تغییر مواضع در قبال اتحادیه اروپا و افغانستان خود را فردی متفاوت با سارکوزی نشان داده که به نوعی به دنبال نمایش چهرهای جدید از فرانسه است، اما عملکردهای اولاند نشان میدهد که وی نیز نگاه منفعت طلبانه سایر مقامات فرانسوی را دارد. عملکردهای وی در دو حوزه قابل تعریف است نخست آنکه وی اکنون بیشتر سیاستهایی را تعدیل میسازد که دارای اهمیت بیشتری برای مردم فرانسه است که مسائلی مانند افغانستان و ریاضت اقتصادی اروپا از آن جمله است.تحولات سوریه کمتر در دیدگاه مردم فرانسه است لذا اولاند با آسودگی خاطر به سیاستهای گذشته در قبال آن ادامه میدهد. هدف نهایی اولاند آن است تا از مولفهای لازم برای ارتقای جایگاه مردمی خود و نیز کسب آرا برای حزب سوسیالیست در انتخابات پارلمانی برخوردار گردد. دوم آنکه عملکردهای فرانسویها نشان میدهد که آنها همچنان در توهم اجلاس جایگاه استعماری گذشته در جهان هستند لذا در مناطق سنتی خود نظیر سوریه به تحرکات سلطه طلبانه ادامه میدهند. البته جلب رضایت کشورهای عربی جهت برخوردارشدن از سرمایههای آنها در اقتصاد فروپاشیده فرانسه از اهداف مهم اولاند میباشد.
* دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "حذف تخصص و تشدید بیاخلاقی"به قلم محمود سریعالقلم * آورده است:چه اتفاقی میافتد وقتی یک فرد غیرمتخصص و بیتجربه بر مصدر کار و سمتی قرار میگیرد؟ حتی با یک نگاه عمومی، میتوان پیامدهای زیر را تصور کرد:
1- وارونه جلوه دادن واقعیتها
2- نمایش، ظاهرسازی و دروغهای پیدرپی
3- به هدر رفتن منابع و سرمایه
4- بهرهبرداری ماهرانه از سنت و صنعت چاپلوسی برای حفظ سمت
5- سقوط کارآمدی در کار و مجموعه سازمانی
6- به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب در مجموعه سازمانی
7- جایگزینی تبلیغات و هیاهو با مدیریت عقلانیت
8- بهکارگیری زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
9- خلاقیت مخرب برای تداوم مدیریت
10- لذت مخفی شده از امکانات مالی و غیرمالی گسترده
از آنجا که بشر هر فکر و هر کاری را میتواند هنرمندانه و حتی معقول توجیه کند، اجرا و پیامدهای دهگانه فوق به راحتی قابل تصور است. معمولا افراد توانا که در چارچوب اصولی مستحکم کار و زندگی میکنند، تبلیغ نمیکنند چون نیازی به تبلیغ ندارند. اتومبیل پیکان را با بنز مقایسه کنید. شرکت و کارخانه بنز معمولا فقط شرایط خرید اتومبیل خود را تبلیغ میکند و نیازی به تبلیغ کیفیت و استحکام فرآورده خود ندارد. این در حالی است که اتومبیل پیکان تا آخرین روزهای عمر خود همیشه در حال دفاع کردن و اثبات خود بود تا شاید مورد توجه قرار گیرد. پس از گذشت نیم قرن از فعالیت صنعتی و اقتصادی عالینسبها و خسروشاهیها، هنوز در محافل تخصصی از بلنداندیشی و مهارت این کارآفرینان تمجید میشود. در گذشته وقتی شخصی به سمت ریاست دانشگاه یا دانشکده یا بانک و موسسهای انتصاب میشد همه از دقت و شایستگی سخن میگفتند؛ اما عموما هماکنون از انتصابها تعجب نمیکنند، بلکه شوکه میشوند. در سال 2011، تولید ناخالص داخلی برزیل (2493 میلیارد دلار) از تولید ناخالص داخلی انگلستان (2418) فراتر رفت و برزیل معرف کشوری مانند اقیانوس آرام شد که با فکر و تلاش و کارآمدی همچنان در جهان اعتبار و احترام کسب میکند و نیازی به تبلیغ خود ندارد. این در حالی است که وزارت خارجه یک کشور دیگر مجبور است در هفته چندین بار اظهار کند که این کشور یک قدرت منطقهای است تا احیانا کسی این واقعیت را فراموش نکند. اعتماد به نفس، شأن میآورد؛ زیرا کار و تولید و خلاقیت خود تبلیغ است و نیازی به بیان آن نیست. از آنجا که بسیاری از مدیران کشور ما به صورت تصادفی و عموما نه بر اساس شایستگی بلکه به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفتهاند، مرتب در حال تبلیغ و تحقق امور کوتاهمدت هستند که جنبه نمایشی و ظاهری آن بیشتر باشد.
یکی از توهمات مخرب در کشور ما، فکر سپردن امور به افراد کم سن و سال است که نه تجربه دارند و نه هنوز دانش آنها محک خورده است. وقتی جوانی سمتی پنجاه برابر دانش و تجربه خود در اختیار میگیرد، غرایز او به طور طبیعی او را مجبور میکند تا برای حفظ سمت از هر آنچه که در مخزن حیلههای بشری وجود دارد استفاده کند. این مخزن حیله از ظاهر گرفته تا جملات و اقدامات را شامل میشود.
در علم سیاست گفته میشود انسانها عمدتا محصول ساختارها هستند و رفتار آنها تابع مقتضیات و قواعد ساختارهایی است که در آن زندگی میکنند. وقتی ساختاری، اولویت را به کمتجربه و کمدانش میدهد به طور طبیعی باید در انتظار عملکردهای ضعیف، قضاوتهای بیپایه، دانش محدود، تصمیمگیری اشتباه و کوتاهمدت، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی که بلکه دهها سال بعد معلوم شود، باشد. اولین کار غیراخلاقی که صورت میپذیرد، گماردن افراد کمصلاحیت و فاقد صلاحیت در صدر امور است. چه نهادی که سمت را اعطا میکند و چه فردی که بدون صلاحیت مسوولیت را میپذیرد، هر دو کار غیراخلاقی میکنند. مرز بین غیراخلاقی و غیرعقلانی بسیار ظریف است. کاری خارج از قواعد و اصول چه در رانندگی و چه در وزارت و مدیریت، خلاف اخلاق و عقل است. پرتاب زباله از اتومبیل و انتصاب یک سفیر که در طول عمر خود، دو کتاب نخوانده است هر دو کاری غیرمسوولانه و خلاف اخلاق هستند چون به جامعه، حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند. هر چند ممکن است سخن بعدی، بعضی از خوانندگان محترم را ناخرسند کند ولی به عنوان یک واقعیت میتوان گفت که اخلاق در سوابق تاریخی ما، پرونده درخشانی ندارد و ضعف اخلاقی در شرایط کنونی تنها تشدید شده است. به رغم آنکه یکی از فلاسفه بزرگ ایران معتقدند که از مراکش تا اندونزی، هیچ ملتی به اندازه ایرانیان پیرامون اسلام و معرفت دینی تحقیق نکرده و متون تولید نکرده است.
ریشه اصلی تشدید بیاخلاقی طی سالهای اخیر، کنار گذاشتن تخصص و اصالت فردی و خانوادگی و در نتیجه رشد تصاعدی پوپولیسم است. رشد قارچوار افرادی که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند باعث شده تا کیفیت تصمیمگیری و پیشبرد امور کشور تنزل کند. نکتهای جامعهشناسانه در رابطه با نسل جدید علمی و اجرایی کشور وجود دارد و آن اینکه این نسل تحصیلکرده داخل کشور طی سه دهه گذشته است و قاعدتا با توجه به حجم متون جدید و متفاوت بودن با نسلی که در گذشته و بعضا در خارج از کشور تحصیلکرده و تجربه کسب کرده است، باید اخلاقیتر و معتقدتر باشد. اما شواهد فراوانی در نهادهای اجرایی و دستگاه جدید دانشگاهی معرف این واقعیت است که نسل جدید بدون آنکه بخواهد مراتب را طی کند و پشتوانههای فراوانی را جمع کند با سرعت زمانی و تراکم کاری ناکارآمد، ره صد ساله را میخواهد یک شبه طی کند.
جالب اینکه در گذشته، صنعتگر، تاجر، مدیر، استاد دانشگاه، وزیر، نویسنده و خبرنگار از اینکه دیگران نسبت به او چه تصویری دارند حساس بود و سعی میکرد احترام و اعتبار خود را حفظ کند. امروز تصویر، احترام و اعتبار به واسطه رواج پوپولیسم و «جهانبینی استفاده حداکثری از مدت زمانی حداقلی» از اعتبار افتاده است. در گذشته در کنار تحصیلات دانشگاهی، شخص شخصیت هم پیدا میکرد. هم اکنون عمدتا دانشگاه به یک نهاد انتقال مواد خام کهنه تبدیل شده است. بخشی از علیت این وضعیت نسل جدید، فقدان ارتباطات بینالمللی برای محک خوردن از یک طرف و اولویت پیدا کردن مواضع سیاسی بر تخصص از طرف دیگر است.
تخصص پیدا کردن حداقل نتیجه بیست سال زحمت است ولی مکتوم ماندن و اتخاذ مواضع سیاسی مورد وثوق برای دستیابی به امکانات و سمتها چندان انرژی نمیخواهد.
یک روحانی برجسته، یک مهندس متبحر، یک نویسنده زبده، یک صنعتگر موفق و یک سیاستمدار هوشمند محتاج چاپلوسی، هیاهو، تبلیغ، دروغگویی و تخریب دیگران نیست تا آنکه استوار و قائم باقی بماند. فرد ضعیف و بدون پشتوانه باید دائما نمایش دهد تا مورد توجه قرار گیرد. ساعت رولکس نیازی به تبلیغ و نمایش ندارد چون کیفیت آن، اعتماد و احترام میآورد. ساعت رولکس قائم به خود است و نیازی به تخریب ساعتهای مهم دیگر ندارد اما تا زمانی که پیکان تخریب نشود، فلان خودرو داخلی اهمیت پیدا نمیکند. رابطه میان انسانها هم به این صورت است و به همین دلیل جامعه سالم و جامعه اخلاقی، جامعهای است که در آن باسوادترینها، سیرترینها، متخصصترینها و با اصالتترینها بر مصدر امور باشند تا حتی در خلوت، اصول و اعتقادات و آداب و اخلاق را رعایت کنند و برای دیگران الگو باشند. معمولا سالها بلکه دههها میگذرد تا سجایای اخلاقی، افق بینش و عملکردهای ماندنی انسانهای بزرگ شناخته شود. به نظر میرسد نسلهای فعلی حتی قبل از دوره میانسالیشان، تمامی نقیصههای خود را نمایان کنند.
*استاد دانشگاه شهید بهشتی
* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "مذاکرات در میدان بازی «باخت- باخت»"به قلم محمدعلی وکیلی آورده است: یکی از نظریههای معروف در روابط بینالملل که بر اساس آن، دو طرف یک مناقشه میتوانند نتیجه رفتار خود را با یکدیگر پیشبینی کنند، نظریه”بازیها” است. اگر راهبرد دو طرف منازعه بر”همکاری و حل مسئله" متمرکز باشد، آنگاه شاهد انعطاف در مواضع، دوری از پیششرطها و پرهیز از نشانههای تعارض خواهیم بود. در این صورت نتیجه بازی در میدان"حاصل جمع متغیر" خواهد بود؛ به تعبیری دو طرف با بازی «برد- برد» به میدان آمدهاند، چنانچه اظهار رضایت طرفین مذاکره هستهای در نشست"استانبول 2" به معنای انتخاب استراتژی"برد – برد" تلقی شد و موجب نوعی خوشبینی در فضای عمومی نسبت به ادامه مذاکرات در"بغداد" گردید ولی مذاکرات بغداد نشان داد که هنوز طرف غربی به خصوص آمریکا، در مواضع اولیه خود ایستاده و حاضر به عقبنشینی نیست؛ به اصطلاح، بنا دارد مذاکرات را در قالب بازی"حاصل جمع صفر" پیش ببرد. به طور طبیعی این کنش با واکنش درست جمهوری اسلامی تبدیل به بازی «باخت- باخت» شد. البته الگوی رفتاری ایران و آمریکا در طول سه دهه گذشته تحت تأثیر همین قاعده بوده و فرصتهای محدودی که برای مذاکرات دیپلماتیک فراهم شدهاست به دلیل رویکرد"حاصل جمع صفر"، به نتیجه مطلوب برای نیل به روشی سازنده جهت ایجاد تعادل در روابط منجر نشدهاست. به این ترتیب فضای عمومی در روابط ایران – آمریکا مبتنی بر نشانههایی از تداوم تعارض استراتژیک میباشد. بر این اساس هر یک از دو کشور تلاش دارند تا موقعیت خود را در شرایط جدید از طریق غلبه بر دیگری تنظیم کنند و بدیهی است زمانی که چنین معادلهای در دستور کار قرار گیرد، امکان مصالحه و متعادلسازی منافع در محیطهای بحرانی به حداقل خواهد رسید.
بنابراین بهرغم اینکه غربیها خواستهاند از روش بازی با"حاصل جمع صفر" در برخورد با ایران استفاده ببرند به گونهای که آنان برنده مطلق و ایران بازنده کامل باشد، مقاومت ایران و عقبنشینیهای مقطعی غربیها نشان داده که تا این لحظه، این سیاست موفقیتآمیز نبودهاست. بر این اساس آنان با یک گام عقبنشینی، حاضر به بازی در میدان باخت – باخت هستند. لازم به ذکر است که عادلانهترین راهبرد در معادلات بینالملل، راهبرد برد-برد است اما نامطلوبترین راهبرد، باخت-باخت و ناعادلانهترین راهبرد نیز بازی با حاصل جمع صفر میباشد. حالا سیاست فشار و تحریم بیش از آنکه برای ایران گران تمام شود اقتصاد متزلزل غرب را آسیبپذیر کردهاست. در نتیجه، روند کنونی مذاکرات که با پیششرطهای تکراری آمریکا - درحقیقت نه فقط رو به جلو نیست که برگشت به نقطه صفر محسوب میشود- مصداق بارز بازی در میدان باخت – باخت میباشد. مطابق آنچه گفته آمد، میتوان روند مذاکرات را موفقیتآمیز تفسیر کرد با این تعبیر که واقعیت نظام بینالملل، طرف غربی را از میدان بازی"با حاصل جمع صفر" بیرون آورده و یک قدم به جلو، یعنی به مرحله سیاست باخت – باخت بردهاست. همه اذعان دارند که دیگر هیچکس در دنیا به فکر غلبه مطلق بر ایران نیست و این اندیشه سالهاست که بایگانی شدهاست اما با نگاه به روند معادله"برد- برد" میتوان گفت مذاکرات شکست خورده و هیچگونه دستاوردی نداشتهاست. با این توصیف، باید دید که آیا عزم طرفین بر ادامه مذاکره در مسکو، میتواند روند مذاکرات را یک قدم دیگر به جلو هدایت کند بهگونهای که طرفین حاضر به بازی در میدان برد- برد باشند یا خیر؟
بازی برد- برد؛ دادن و ستاندن است یعنی هرکدام از طرفین مناقشه به دلیل وجود یک سری مشترکات، مجبور به عقبنشینی در بخشی از مواضع خود برای به دست آوردن منافع خواهد بود. بنابر این اگر ایران به تعلیق غنیسازی 20 درصدی تن در دهد و غربیها هم ضمن به رسمیت شناختن حق هستهای ایران، حاضر به لغو تحریمها گردند آنگاه دو طرف وارد بازی برد- برد شدهاند ولی اگر همچنان دو طرف تنها به"ستاندن" بیندیشند، حرکت در میدان باخت – باخت خواهد بود و دستاوردی برای هیچکدام در بر نخواهد داشت.