کد خبر: ۵۷۱۶۳
زمان انتشار: ۱۰:۳۱     ۰۷ خرداد ۱۳۹۱
دهه‌ی چهل شمسی به بعد، دوران باروری تفکر و اندیشه‌ی دینی و به تعبیر درست، بیداری اسلامی در دوران معاصر ما است؛ دورانی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ شد.

در تحلیل جریان بیداری اسلامی، توجه به صبغه‌ی تاریخی آن تا چه اندازه مهم و در ارزیابی اتفاقات آینده راهگشا است؟

تمام تحولات مهم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در یک بستر تاریخی شکل می‌گیرند. هیچ‌گاه این‌گونه نبوده که این تحولات فی‌البداهه و ناگهانی اتفاق بیفتند. انباشت مجموعه‌ای از حوادث در طول زمان معمولاً به آمادگی یک جامعه برای تحول یا حرکت می‌انجامد.

در کشورهای منطقه که شعله‌ی انقلاب در آنها بالا گرفته و ما شاهد بیداری اسلامی در آنها هستیم، انباشتی از ظلم و جنایت و استعمار از گذشته تا کنون وجود داشته و البته برای این‌که این انباشت حوادث به انقلاب تبدیل شود، نیاز به شرایط خاصی هم بوده است. با فراهم شدن این شرایط ویژه است که جریان بیداری به نقطه‌ی انفجار می‌رسد و انقلاب رخ می‌دهد. جالب است که حضرت امام رحمه‌الله از انقلاب اسلامی ایران با عنوان «انفجار نور» یاد می‌کنند و این انفجار نور، همان بیداری است.

بنابراین ارائه‌ی یک تحلیل صحیح از بیداری اسلامی، بدون توجه به تجربیات حداقل دویست ساله‌ی اخیر کشورهای اسلامی و از جمله تجربیات کشور خودمان امکان‌پذیر نیست. اگرچه برخی محققین پا را فراتر گذارده و ریشه‌های این بیداری اسلامی را در مبارزات انبیاء علیهم‌السلام، مبارزات صدر اسلام و قیام حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام جست‌وجو می‌کنند. این تحلیل تاریخی سبب می‌شود که انگیزه‌ی مخاطبان برای قیام، عمق بیشتری پیدا کند. مثلاً وجود مفهوم «عدالت» در اندیشه‌ی اسلامی و در تاریخ اسلام، به‌تنهایی یک نیروی انگیزشی قوی در میان مسلمانان است.

برای تحلیل اتفاقات منطقه حتماً باید به ریشه‌های تاریخی آن مراجعه کنیم. باید بررسی کنیم که در اولین مواجهه‌ی ما با غرب چه اتفاقاتی افتاد. اولین ضرباتی که غرب به ما وارد کرد چه بود؟ جهان اسلام چه عکس‌العمل‌هایی نشان داد و این عکس‌العمل‌ها چه نتایجی داشت؟ برای همین است که ما در این ریشه‌یابی به سراغ امثال مرحوم سید جمال‌الدین اسدآبادی و علمای شیعه می‌رویم و این سیر را ادامه می‌دهیم تا به مراجع متأخر می‌رسیم و عملکرد آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا بتوانیم به ظرفیت‌های موجود در روابط مقاومت‌جویانه‌ی مراجع و مدل‌های تهاجم غرب پی ببریم و بر آن اساس گام‌های بعدی خود را برداریم. ما در این مسیر باید از ظرفیت‌هایی آگاه باشیم که ما را به نقطه‌ی فعلی رسانده و در آینده هم می‌تواند همراه ما باشد، و از آنها کمال استفاده را ببریم.

برخی معتقدند که بیداری اسلامی از حلقه‌ها و سلسله‌های به هم متصلی تشکیل شده است که اتفاقات اخیر منطقه، آخرین حلقه‌ی آن تا کنون است. تحلیل شما در این رابطه چیست؟

بله. به طور کلی تهاجم استعمار به ممالک اسلامی با مقابله و واکنش‌هایی روبه‌رو بوده است و این واکنش‌های مقاومت‌جویانه امواجی داشته و در هر موج، مرحله‌ای از تکامل را پیموده است. مثلاً در کشور ما حساسیت زیادی روی مسأله‌ی «غلبه‌ی کفار بر مسلمین» وجود داشته است. قاعده‌ی «نفی سبیل» با استفاده از آیه‌ی «وَ لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلاً»1 همواره یکی از حرف‌ها و خطوط اصلی حرکت جریان مذهبی در ایران بوده است. بنابراین به محض این‌که می‌دیدند کفار در حال سلطه پیدا کردن بر مسلمانان هستند، سریعاً موضع‌گیری می‌کردند و می‌کوشیدند جلوی تسلط کفار را بگیرند. به همین خاطر با هر تهاجم نظامی، اقتصادی یا فرهنگی استعمار به ما، واکنش علما از قبل مشخص بود؛ این‌که باید بر اساس قاعده‌ی نفی سبیل مقاومت کنیم.

جنگ‌های ایران و روس، شاید یکی از بارزترین جلوه‌های این مقاومت و به نوعی حلقه یا موج اول بیداری در ایران باشد. اعلامیه‌های علما در ماجرای جنگ ایران و روس، مصداق کاملی از بیداری، آگاهی و خودآگاهی در سرزمین‌های مسلمین است. نکته‌ای که در این میان قابل توجه است تأثیر تحولات این‌چنینی در هر یک از کشورهای اسلامی بر تحولات دیگر کشورها است. بنابراین این اقدام علما در جنگ ایران و روس، مقابله‌ی مردم مصر با تهاجم فرانسه و انگلیس، زمین‌گیر کردن سپاه انگلیس توسط مردم مسلمان افغان و ایستادگی تیپوسلطان و پدرش در برابر سپاه انگلیس در میسور هندوستان، همه و همه بر یکدیگر و بر تحولات دیگر کشورهای مسلمان اثرگذار و الهام‌بخش بوده است.

الان هم همین‌طور است. خط دشمن این است که به مردم مسلمان اجازه ندهد با هم پیوند برقرار کنند و متحد شوند. مثلاً دشمن در طول تاریخ کوشیده تا ارتباط ما را با شیعیان و مسلمانان مصر، هند و افغانستان قطع کند و با ایجاد تعارضات و اختلافات بین ما و با استفاده از ترفندهای گوناگون، اذهان مردم مسلمان ما را از مسائل اصلی جهان اسلام منقطع کند؛ همان‌گونه ‌که در مقاطعی در دهه‌های گذشته توانستند این کار را انجام دهند.

حلقه‌ی دوم بیداری در ایران، قیام علیه اعطای امتیاز به بیگانگان بوده که با مقاومت مرحوم آیت‌الله‌العظمی کنی در برابر قرارداد رویتر شروع ‌شد و با ماجرای تحریم تنباکو ادامه یافت. البته دو سال پیش از تحریم تنباکو، نهضت بزرگی در ایران آغاز ‌شده بود که نوک پیکان آن تحریم مصرف کالاهای خارجی بود. متأسفانه معمولاً این قیام در بررسی‌های تاریخی مغفول واقع می‌شود. این قیام تا جایی گسترده شد که علمای اصفهان با صدور اعلامیه‌ای اعلان ‌کردند که پس از این ما بر مرده‌ای که کفنش از پارچه‌ی خارجی باشد، نماز نمی‌خوانیم. آنها قصدشان این بود که مقابل سلطه‌ی اقتصادی غرب بایستند و برای تحقق این هدف دقیقاً از ظرفیت‌های دینی و فقهی استفاده می‌بردند.

  اهمیت این قیام‌ها تنها از بُعد اقتصادی نبود، بلکه تهاجم اقتصادی دشمن، هویت و استقلال ما را زیر سؤال می‌برد و بنابراین مردم مسلمان به رهبری روحانیت و مرجعیت شیعه مقاومت گسترده‌ای برای تحقق آیه‌ی نفی سبیل صورت می‌دادند و البته بهای گزافی هم برای این مقاومت می‌پرداختند.

حلقه‌ی سوم بیداری در ایران، نهضت مشروطه است. مرحوم میرزای شیرازی با حکم تاریخی خود عملاً هیمنه‌ی استبداد و استعمار را در ایران شکست. شهید مدرس درباره‌ی انقلاب مشروطه این تعبیر را دارد که: «انقلاب مشروطه در نهضت تحریم تنباکو جوانه زد.» واقعاً هم همین‌طور بود. یعنی مشروطه مدیون و معلول قیام تحریم تنباکو است.

ما اگر دیدگاه‌ علمای آن زمان را به‌دقت بررسی کنیم، درمی‌یابیم که مبارزه با استبداد و محدود کردن قدرت شاه برای یک هدف اصلی دیگر است؛ این‌که ایران به جهت تهاجماتی که به آن شده بود، در شرف نابودی بود. بنابراین باید زمینه‌های این ضعف از بین می‌رفت و مردم باید آگاه می‌شدند. مرحوم آخوند خراسانی و بسیاری از علمای دیگر در زمان مشروطه برای آگاهی مردم بسیار کوشیدند.

پس از این دوره که اتفاقات ناگوار جریان مشروطه منجر به غلبه‌ی جریان سکولار و دوره‌ی سیاه پهلوی و رضاخان گردید، به دوره‌ی ملی‌شدن صنعت نفت می‌رسیم که مرحله‌ی چهارم بیداری در ایران است. نهضتی ملی محصول خودآگاهی و جریان دینی و مردم متدین ایران بود. به نظر من نهضت ملی‌شدن نفت، بازخورد آن فشارها و ضرباتی بود که رضاخان در طول دوره‌ی خود به دیانت، استقلال و شخصیت ملت ما وارد کرد. آن فشارها به مقاومت و بیداری مردم انجامید. البته در مسیر این بیداری نباید از نقش برجسته‌ی بزرگان و علما غفلت کنیم.

اما شکست نهضت ملی‌شدن صنعت نفت یک تکان جدی به حرکت جریان دینی در کشور وارد کرد. جریان روشنفکر با شکست نهضت نفت تقریباً منزوی شد و دچار یأس و ناامیدی زیادی گردید. این یأس در عرصه‌ی ادبیات، شعر و رمان آن زمان هم به‌خوبی محسوس است. در نهضت نفت، اگرچه یک مرجع شیعه در رأس امور بود و قصد داشت باورهای دینی را وارد صحنه کند، اما هدف اصلی، ملی‌کردن صنعت نفت بود. همچنین در زمان مشروطه اگرچه اهداف والایی وجود داشت، اما بالاخره هدف اصلی، محدود کردن سلطنت بود و متأسفانه کشور پس از مدتی به استبدادی بدتر از استبداد محمدعلی شاه –یعنی استبداد رضاشاه- دچار شد. پس از آن هم رویکردهای مارکسیستی، سوسیالیستی و لیبرالیستی روزبه‌روز رواج پیدا کرد.

هرکدام از این مکاتب برای مدتی وعده‌ی رهایی به مردم دادند و گروهی را به خود جذب کردند، اما این وعده‌ها چیزی نبود جز این‌که مردم را اسیر بندهای جدیدی کند. در این میان نهضت‌ها و مقاومت‌هایی نیز صورت گرفت که واقعاً قابل تقدیر است و در تاریخ ما هم ثبت است که اغلب تسامحاً از آنها عبور می‌کنیم.

نهایتاً و در مهم‌ترین مرحله، جریان دینی ما به این نتیجه رسید که نباید به هیچ‌کدام از این جریان‌ها دل ببندد و همین کار را هم کرد. دهه‌ی چهل شمسی به بعد، دوران باروری تفکر و اندیشه‌ی دینی و به تعبیر درست، بیداری اسلامی در دوران معاصر ما است؛ دورانی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 شد.

به عقیده‌ی شما اندیشه‌ی حضرت امام قدس‌سره‌الشریف و اندیشه‌ی رهبر معظم انقلاب در عرصه‌ی بیداری اسلامی از چه ویژگی‌هایی برخوردارند؟

حضرت امام رحمه‌الله بهترین استفاده را در یک بزنگاه‌ تاریخی از تجربیات تاریخی و ظرفیت‌هایی کرد که رهبران بیداری اسلامی از خودشان به جای گذاشته بودند. لذا ایشان توانست بر این اساس امور کشور را پیش ببرد. ایشان یک تفاوتی با دیگر رهبران فکری و سیاسی داشتند؛ این که اگرچه در امتداد همان جریان مرجعیت و زعامت شیعه مطرح شدند، اما به سمت نظام‌سازی رفتند و تمام آن تجارب مشروطه و تجارب مبارزات تحریم تنباکو، قرارداد رویتر و ... را به بهترین نحو به کار گرفتند.

   این تجربه‌ها هم ماهیت غرب مهاجم را به‌خوبی نشان می‌داد تا بدانیم با چه دشمنی طرف هستیم و هم استعدادهای جریان دینی را به‌خوبی عیان می‌کرد. رهبر معظم انقلاب هم به‌خوبی در این مسیر و بر مبنای همان مبانی گام برداشته‌اند و این خط را دنبال نموده‌اند تا امروز ما شاهد ثمره‌ی این ایستادگی بر مسیر حق باشیم.

تجربه‌ی حرکت حضرت امام خمینی رحمه‌الله و تجربه‌ی رهبر معظم انقلاب را این‌گونه می‌توان جمع‌بندی کرد که ما پس از گذشت سی‌و‌سه سال از عمر جمهوری اسلامی به این‌جارسیده‌ایم که پایه‌های تئوری سلطه‌ی آمریکا، غرب و اسرائیل در حال فروریختن است و امروز اسرائیل در برابر گروهی از مسلمانان متعهد به مبانی اسلامی و رهبری اسلامی به زانو درآمده است.

پی‌نوشت:

1. سوره‌ی مبارکه‌ی نساء، آیه‌ی 141: «الَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» منافقان آنانی هستند که نگران و مراقب حال شمایند، چنان‌چه برای شما فتح و ظفری پیش آید (برای اخذ غنیمت) گویند: آخر ما با شما نبودیم؟! و اگر کافران را فتح و بهره‌ای رسد به آنها گویند: ما شما را به اسرار مسلمانان آگاه نکردیم و شما را از آسیب مؤمنان نگهداری نمودیم؟! پس خدا فردای قیامت میان شما و آنان حکم کند و خداوند هیچ‌گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نخواهد نمود.

منبع: دفتر نشروآثارآیت الله العظمی خامنه ای

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها