* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "چاره کار،توقف مذاکرات"به قلم حسین شریعتمداری آورده است:از اجلاس دو روزه بغداد و مذاکرات فشرده تیم هسته ای کشورمان با نمایندگان 1+5 اگرچه هنوز گزارش رسمی و اطلاعات دقیقی منتشر نشده است و طرفین درباره نتایج به دست آمده و یا بن بست های احتمالی به کلی گویی بسنده کرده اند ولی شواهد موجود و برخی از اظهارنظرهای پیرامونی حکایت از آن دارند که آمریکا و متحدانش- مخصوصا انگلیس- از اجلاس بغداد و پیش از آن، اسلامبول 2 و نیز مذاکرات بعدی در مسکو تامین نیاز سیاسی خود در شرایط بحران زده کنونی غرب را دنبال می کنند تا آنجا که می توان گفت برخی از کشورهای گروه 1+5 مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهند و نه حل مسائل فیمابین و یا ذوب شدن «یخ های مصنوعی» که طی 10 سال گذشته در فضای چالش هسته ای با ایران اسلامی پراکنده اند. اگر ماجرا اینگونه باشد- که شواهد نشان می دهد اینگونه است- موافقت ایران با ادامه مذاکرات در مسکو و یا هر نقطه دیگر جهان نیاز به بازنگری و تجدیدنظر جدی دارد و بیم آن می رود که ادامه مذاکرات، دستکم بدون تنظیم و تدوین یک چارچوب کاری -MODALITY- و الزام طرفین به حرکت در بستر آن، بازی در زمین دشمن باشد. چرا...؟!
1- گروه کشورهای 1+5 و پیش از آن تروئیکای اروپایی شامل فرانسه، آلمان وانگلیس برای اولین بار بعد از نزدیک به 10 سال چالش هسته ای با ایران- از سال 2003 تاکنون- در اجلاس «اسلامبول2» برخی از خطوط قبلا قرمز! اعلام شده خود را تغییر دادند. به عنوان مثال با اظهارنظرهایی محتاطانه و بعضا دوپهلو، غنی سازی اورانیوم تا 5 درصد را بخشی از حق هسته ای ایران دانستند و خانم اشتون که نمایندگی 1+5 را برعهده داشت، از هرگونه اظهارنظری که فضای تفاهم و همکاری را تحت تاثیر قرار بدهد جلوگیری کرد تا آنجا که یادداشت «ژاک اودیبر» نماینده فرانسه را که به روند نرم نشست، اعتراض داشت با بی اعتنایی محسوس نادیده گرفت و نماینده روسیه که ظاهرا از توافق قبلی همکاران آمریکایی و اروپایی خود بی خبر بود و در آغاز نشست، سازی ناسازگار با روند اجلاس کوک کرده بود! بعد از پایان جلسه در ملاقات با آقای دکتر جلیلی عذر تقصیر آورده و اظهاراتش را تاکتیکی! دانست.
این جا به جایی خطوط قرمز که با توجه به مقاومت سرسختانه و پرصلابت ایران در مقابل باج خواهی و زورگویی غرب دور از انتظار به نظر نمی رسید در محافل دیپلماتیک و از جمله در ایران اسلامی نشانه هایی از تغییر راهبردی- و نه تاکتیکی- آمریکا و متحدانش در برنامه هسته ای کشورمان ارزیابی شد و این تلقی را در پی داشت که 1+5 در اجلاس بغداد نیز روندی مشابه اجلاس اسلامبول2 را دنبال خواهد کرد.
2- درباره اهمیت جابه جایی خطوط به اصطلاح قرمز! آمریکا و متحدانش در نشست اسلامبول2 باید توجه داشت که طی نزدیک به 10 سال گذشته هرگاه حریف غربی بر ضرورت «اعتمادسازی» از جانب ایران تاکید می کرد، منظور و ترجمه اعلام شده آن، این بود که جمهوری اسلامی ایران تمامی فعالیت هسته ای خود را متوقف کند. این درخواست باج خواهانه در اجلاس 2004 لندن از سوی تروئیکای اروپایی -انگلیس، فرانسه و آلمان- با صراحت از تیم هسته ای وقت کشورمان خواسته شده بود! و در پی اعلام همین درخواست بود که جمهوری اسلامی ایران فعالیت های هسته ای خود را که بعد از اجلاس اکتبر 2003 تهران به حالت تعلیق درآورده بود با فعال کردن کارخانه UCF اصفهان -تبدیل کیک زرد به هگزا فلوئور اورانیوم UF6- از سرگرفت. بعد از این اقدام که به درستی نشان دهنده بی اعتمادی به حریف و ترفند فریب غرب در مذاکرات بود، آمریکا و متحدانش پرونده هسته ای ایران را برخلاف نص صریح بند «C» از ماده 13 اساسنامه آژانس به شورای امنیت سازمان ملل فرستادند.
3- اجلاس بغداد با خوش بینی یاد شده و برگرفته از اجلاس اسلامبول 2 برگزار شد و هر چند که طرفین با تفاوتی کم و بیش از کلیات آن ابراز رضایت کرده اند ولی شواهد و قرائن موجود و اظهارنظر برخی از دیپلمات های حاضر در اجلاس و مقامات عالی رتبه کشورهای متبوع آنها حکایت از آن دارد که؛ آمریکا و اعضای اروپایی گروه 1+5 علی رغم تظاهر به همکاری و حرکت در بستر NPT و پادمان های مربوطه که در اجلاس اسلامبول2 وعده داده بودند، بار دیگر درخواست های غیرقانونی و باج خواهانه پیشین را- این دفعه با ادبیاتی تقریبا متفاوت- مطرح کرده اند و در سوی دیگر، تیم هسته ای جمهوری اسلامی ایران با صلابت مثال زدنی و درخور تحسین و با ارائه دلایل و اسناد مستحکم فنی و حقوقی بر حقوق و بایسته های هسته ای ایران اسلامی تاکید ورزیده و کمترین اجازه باج خواهی به حریف نداده است.
4- یکی از اصلی ترین مباحث مطرح شده در اجلاس- به قول دکتر جلیلی، ناتمام مانده- بغداد که طرفین با ادبیاتی متفاوت به آن پرداخته اند بحث درباره غنی سازی 20 درصدی اورانیوم بوده است.
خانم کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که مدیریت -ظاهری- نشست را برعهده دارد بعد از پایان اجلاس به خبرنگاران می گوید؛ «ما درباره غنی سازی 20 درصدی مذاکره کردیم و البته حالا نمی خواهم دراین زمینه وارد جزئیات شوم». اما برخی دیگر از دیپلمات های آمریکایی و اروپایی مرتبط با 1+5 دراین باره توضیح بیشتری داده اند که روزنامه آمریکایی «لس آنجلس تایمز» و روزنامه انگلیسی «دیلی تلگراف» در شماره دیروز خود به آن اشاره کرده اند. روزنامه لس آنجلس تایمز به نقل از «دیپلمات های دست اندرکار مذاکرات بغداد» می نویسد؛ «گروه 1+5 خواستار توقف غنی سازی 20درصدی اورانیوم از سوی ایران شده و در مقابل اعلام کرده است که چنانچه ایران با این پیشنهاد موافقت کند، 1+5 سوخت راکتور تحقیقاتی تهران را تامین خواهد کرد» روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف خبری با همین مضمون را از قول دیپلمات ها نقل می کند با این تفاوت که می نویسد «چنانچه ایران غنی سازی 20 درصد را متوقف کند کشورهای 1+5 راههای تامین سوخت راکتور تهران را تسهیل- و نه تامین- خواهند کرد»!
این پیشنهاد در حالی ارائه می شود که پیش از این، جمهوری اسلامی ایران خواستار خرید اورانیوم 20درصد غنی شده برای تامین سوخت راکتور تهران بود ولی گروه 1+5 از آن امتناع کرد و دانشمندان هسته ای کشورمان برای تامین نیاز دارویی بیماران خاص ناچار به تولید اورانیوم 20 درصدی شدند.
اکنون باید از 1+5 پرسید؛ آیا معاهده NPT و پادمان های مربوطه تولید اورانیوم 20 درصدی را برای کشورهای عضو ممنوع کرده است؟ پاسخ این سوال منفی است. جالب -بخوانید تأسف آور و نشانه پررویی- آن که کشورهای 1+5 توقف تولید اورانیوم 20 درصدی را گامی از سوی ایران در راستای «اعتمادسازی»! می دانند که نیازی به گام متقابل ندارد! به بیان دیگر؛ ایران اورانیوم 20 درصدی که خود تولید کرده است را به حریف واگذار کند و آنها در قبال این اقدام، راههای خرید دوباره آن را برای ایران تسهیل کنند! مسخره نیست؟! این درخواست به اندازه ای مضحک است که داد روزنامه آمریکایی کریستین ساینس مانیتور را نیز درآورده و می نویسد؛ «امیدی به پیشرفت در مذاکرات بغداد دیده نمی شود» و توضیح می دهد که؛ «کشورهای غربی فهرستی از درخواست های خود را به ایران ارائه کرده اند ولی در مقابل حاضر به دادن هیچ امتیازی نیستند و درباره کاهش تحریم ها هیچ تعهدی نمی دهند»!
5- بخش دیگری از مذاکرات بغداد که از سوی دیپلمات های غربی به بیرون درز کرده و بعضا با صراحت از جانب مقامات بلندپایه کشورهای متبوع آنها مطرح شده است را می توان در اظهارنظرهای جداگانه خانم «هیلاری کلینتون» وزیرخارجه آمریکا و «ویلیام هیگ» وزیر خارجه انگلیس، دید؛کلینتون می گوید؛ «واشنگتن در تلاش است تا ضمن حفظ فشار بر ایران، در مذاکرات ژوئن اختلافات هسته ای خود با این کشور را کاهش دهد»! و ویلیام هیگ نیز اظهاراتی مشابه خانم کلینتون دارد. ترجمه صریح تر و بیرون از تعارفات دیپلماتیک این اظهارات که کاترین اشتون نیز با ادبیات دیگری در اجلاس بغداد به آن اشاره داشته، آن است که تحریم های ناشی از قطعنامه های شورای امنیت به این شورا مربوط است و در حوزه مذاکرات نیست و تحریم های یکجانبه نیز به آمریکا مربوط می شود و بیرون از محدوده مذاکرات است!! که باید پرسید؛ پس مذاکرات برای چیست و ایران چه نیازی به این مذاکرات دارد که ناچار به شرکت در آن باشد؟!
6- گروه 1+5 آشکارا از تن دادن به یک چارچوب کاری برای مذاکرات - مدالیته- طفره می رود، زیرا این چارچوب در صورت تدوین که تیم هسته ای کشورمان با هوشمندی اصرار بر آن دارد، مذاکرات را در بستری تعریف شده پیش می برد. توضیح آن که مدالیته در فرهنگ سیاسی و روند شناخته شده مذاکرات از دو ویژگی تعیین کننده برخوردار است. اول این که در مقابل هر گام یکی از طرفین مذاکره، ما به ازاء و گام متقابل را تعریف می کند و دوم آن که هدف نهایی یعنی فرآیند مذاکرات را به وضوح روشن کرده و آدرس می دهد. 1+5 اما از آنجا که مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهد تاکنون به تدوین مدالیته که قانون شناخته شده مذاکرات است تن نداده است. گفتنی است که از اجلاس اکتبر 2003 تهران تا اجلاس لندن، مذاکرات ایران و غرب تابع هیچ چارچوب تعریف شده ای نبود و به همین علت، حریف غربی هر بار، ساز جدیدی کوک می کرد (فقدان تعریف گام های متقابل) و در حالی که موضوع مذاکرات حل مسائل فیمابین بود، در اجلاس لندن با صراحت اعلام کرد مطمئن ترین تضمین ایران، آن است که به طور کامل از فعالیت هسته ای دست بردارد (فقدان تعریف مشخصی از هدف نهایی و فرآیند).
7- و اما چرا آمریکا و متحدانش، مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهند؟ پرسشی است که پاسخ آن در این محدوده نمی گنجد و نوشته جداگانه ای می طلبد و در این وجیزه تنها می توان به نیاز آمریکا و متحدانش برای کنترل قیمت نفت، پیشگیری از ورود شوک ویرانگر به اقتصاد در حال سقوط غرب، یافتن راهی برای برون رفت و یا کاستن از آسیب جدی و شوک سنگینی که انقلاب های اسلامی منطقه و از دست رفتن عقبه استراتژیک آمریکا و متحدانش در پی داشته است، انتخابات ماه نوامبر ریاست جمهوری آمریکا و... اشاره کرد.
8- و بالاخره، با این روال که فقط به بخشی از آن اشاره شد، از هم اکنون می توان حدس زد که مذاکرات مسکو نیز، دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و اگر قرار باشد مذاکرات در این بستر صورت پذیرد- که شواهد اینگونه نشان می دهند- حضور ما در مذاکرات مسکو، تامین نیاز دشمن به «مذاکره» است و بهتر آن که در مذاکرات بعدی- چه مسکو و چه هر نقطه دیگر- شرکت نکنیم.
در این باره، باز هم خواهیم نوشت.
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "در حاشیه حرمت شکنی دشمن علیه امام علی النقی الهادی(علیه السلام)؛شیعه یعنی انحنای ذوالفقار"به قلم صالح اسکندری آورده است:در گنجینه بی پایان و معدن علم زیارت "جامعه کبیره" که یادگاری بی بدیل از دهمین امام شیعیان حضرت علی النقی امام هادی (علیه السلام) است و مانیفست تمام عیار مکتب تشیع به منظور تبیین صراط اقوم و سبیل اعظم زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی انسان به حساب می آید می خوانیم:
مُقِرٌّ بِفَضْلِکُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِکُمْ مُعْتَرِفٌ بِکُمْ مُؤْمِنٌ بِإِیَابِکُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِکُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِکُمْ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ زَائِرٌ لَکُمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِکُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِکُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِکُمْ إِلَیْهِ وَمُقَدِّمُکُمْ أَمَامَ طَلِبَتِی وَحَوَائِجِی وَإِرَادَتِی فِی کُلِّ أَحْوَالِی وَأُمُورِی مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَعَلانِیَتِکُمْ وَشَاهِدِکُمْ وَغَائِبِکُمْ وَأَوَّلِکُمْ وَآخِرِکُمْ وَمُفَوِّضٌ فِی ذَلِکَ کُلِّهِ إِلَیْکُمْ وَمُسَلِّمٌ فِیهِ مَعَکُمْ
"به برتری شما اقرار دارم، تحمل کننده دانش شمایم، پردهنشین پیمان و حرمت شما می باشم، به شما معترفم، به بازگشتتان مؤمنم، رجعت تان را تصدیق دارم، چشم به راه فرمان شمایم، در انتظار حکومت شما به سر میبرم، گیرینده گفته شما هستم، عمل کننده به فرمان شما میباشم، پناهنده به شمایم، زائر شما هستم، ملتجی و پناهنده به قبر شمایم، خواهنده شفاعت به درگاه خدای عز و جل به وسیله شما میباشم و به سوی او به سبب شما تقرب میجویم و مقدم کننده شما پیش روزی خواستهام و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم، به نهان و آشکارتان و حاضر و غائبتان و اول و آخرتان ایمان دارم و در همه اینها واگذارنده کار به شمایم و در اینها به همراه شما تسلیمم."
در این بیانیه به اصول مسلم زندگی اجتماعی و سیاسی شیعیان از قبیل غیبت دوازدهمین امام شیعیان(عج)"مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَعَلانِیَتِکُمْ وَشَاهِدِکُمْ وَغَائِبِکُمْ"، استراتژی انتظار فرج "مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِکُمْ " تشکیل دولت مهدوی و حکومت نهایی بقیه الله الاعظم(عج)"مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ"، مسئله رجعت اهل بیت(علیهم السلام)"مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ"، موضوع شفاعت و ضرورت زیارت قبور ائمه اطهار(ع) برای تقرب به درگاه ذات اقدس اله"زَائِرٌ لَکُمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِکُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِکُمْ"، ضرورت پایبندی به بیعت الهی"مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِکُمْ مُعْتَرِفٌ بِکُمْ "، اقرار به علم و دانش بی پایان اوصیاء و اولیاء الهی(ع)"مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُمْ" و ... اشاره شده است.
امام هادی(ع) اگر چه در سامرا که یک شهرک نظامی محصور بودند اما به واسطه شبکه سازی گسترده ای که در اقطار عالم اسلام از قم، خراسان و رى گرفته تا مدینه، یمن و شامات صورت داده بودند در حال گفتمان سازی برای غیبت آخرین منجی و انتظار شیعیان به منظور تحقق حکومت نهایی مستضعفین بودند. این شبکه سیاسی و اجتماعی به قدری قدرتمند و غیر قابل نفوذ بود که توانست در زمان خلافت 6 حاکم مستبد عباسی به فعالیت های خود ادامه دهد و جمع کثیری از این شیعیان متنفذ در سامرا گرداگرد خورشید جهان فروز امام علی النقی(ع) جمع شوند.
گفتمان سازی امام هادی (ع) برای انتظار از جنس آینده اندیشی برای نوع انسانیت است. مفهوم انتظار پیوندی ناگسستنی با فلسفه تاریخی تشیع وحکومت نهایی انسان کامل دارد. بنا بر مطالعات تاریخی و جامعه شناختی ،نمی توان گرایش به موعود و پدیده انتظار را مختص به یک فرهنگ وتمدن خاص دانست.در ادیان وفرهنگ های مختلف با عناوین گوناگون نسبت به این موضوع اشارات فراوانی شده است وامروز به وضوح می توان نمود آن را در ادراکات و احساسات فردی ودسته جمعی جوامع بشری مشاهده کرد .مسیحیان از موعود تعبیر به "مسیح” ،زرتشتیان به "بهرام ورجاوند” مسیحیان حبشه به "تئودور” ،هندوها به "فیشنو”، مجوسیان به "اوشیدر”، بوداییان به "بودا” و اسپانیایی ها نیز اورا "رودزیک” می نامند. هسته مرکزی این مدل می تواند مفهوم ومضمون آیه شریفه (ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین)باشد .مستضعفین به عنوان یک طبقه فکری و نه به عنوان یک طبقه اقتصادی در فرهنگ های مختلف دارای ویژگی های منحصر به فردی برای ترسیم الگوی سیاسی انتظار و شکل دهی به جبهه مبارزه با ظلم هستند.در تمام جوامع این بخش عظیم از مردم که همیشه تاریخ زیر یوغ ظلم وستم مستکبران بوده اند به آسانی قابل شناسایی هستند.به وجود آمدن این تمنا در هر جامعه ای که (ان اعبدوا الله و الجتنبوا الطاغوت)واینکه مستضعفین قدرت را در دست بگیرند به تنهایی می تواند آن جامعه را در طی مسیر گفتمان سازی سیاسی انتظار کمک کند. این تلاش امام هادی(ع) برای
گفتمان سازی مهدویت، اسلام و معارف دینی را برای هزار و دویست سیصد سال زنده کرد و مسلمانان را بیدار نگه داشت. اگر انتظار طلوع فجر و رویت خورشیدی که از پشت کوه تیغه های زرین خود را صمیمانه و کریمانه می پراکند، نبود مسلمانان به خوابی سنگین فرو می رفتند. اینکه امروز در دوران بیداری، دشمنان اسلام منادی بیداری و گفتمان انتظار امام علی النقی الهادی (ع) را هدف
گرفته اند از آن روست که می خواهند خواب زمستانی را جایگزین بهار بیداری کنند و چه خالی می روند. "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد." امروز یک جنبش عظیم فرهنگی، هنری، سیاسی و ادبی در حمایت از امام مظلوم ما در سامرا شکل گرفته است. این خیزش از جنس همان بیداری است. آنهایی که در کوچه
پس کوچه های سامرا قدم زده اند می دانند اگر چه گنبد و بارگاه آن عزیز و پسر بزرگوارشان هنوز مظلومانه و بزرگوارانه زیر تلی از خاک است اما نورانیت خورشید سامرا از شمال آفریقا گرفته، تا خاورمیانه و آسیای مرکزی حتی اروپا و آمریکا را روشن کرده است. آنهایی که دیوارهای بتونی در کوچه های سامرا می کشیدند تا امنیت زائران را حفظ کنند فکر می کردند امام هادی ما در شهر خودش هم غریب است اما تصور نمی کردند شعبه های این چشمه فیاض و جوشان الهی از مصر و تونس گرفته تا یمن و بحرین و اردن همه جا را سیراب کند. امروز که به شکر خدا دشمنان ما آن قدر احمق هستند که تصور می کنند با تمضحک و تمسخر می توانند مقابل سیلاب بیداری را سد کنند باید کاری کرد که برای همیشه باب این بلاهت های کودکانه بسته شود. به بیان زیبای مرحوم آقاسی شاعر آیینی اهل بیت(ع) شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام. جوانمردی شیعیان و جوانمردان شیعه چنینی جسارتی را نمی پذیرند. کسانی که چنین بی حرمتی کرده اند باید برندگی انحنای ذولفقار را بر گردن خود بپذیرند تا دیگر کسی جرات چنین جسارتی را به خود ندهد.
ای جوانمردان! جوانمردی چه شد؟
شیوه رندی و شبگردی چه شد؟
بندگی تنها نماز و روزه نیست
آب تنها در میان کوزه نیست
کوزه را پر کن ز آب معرفت
تا در او جوشد شراب معرفت
...
شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و کوفه تا شام و حلب
شیعه یعنی یک بیابان بیکسی
غربت صدساله، بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جستجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بارش ابر کرامت بر کویر
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
*آفرینش
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "چرخش مذاکرات از استانبول تا بغداد"به قلم حمیدرضا عسگری آورده است :
مذاکرات ایران با 1+5 در حالی به پایان رسید که نتیجه خاصی از دوروز رایزنی های طولانی در بغداد حاصل نشد. ایران و 6 قدرت جهانی در حالی مذاکرات عراق را خاتمه دادند، که همچنان اختلافات زیادی بر سر نحوه نظارت بر برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی داشتند. حسن و جنبه مثبت این نشست، تمایل طرفین به ادامه گفتگوها برای رسیدن به نقطه نظرات مشترک بود. اما علت طولانی شدن این مذاکرات و کشیده شدن آن به نشست مسکو در روزهای 29 و 30 خرداد، وجود چالش های جدی است که در راه توافق ایران و غرب وجود دارد.
"تعارض خواسته های طرفین از مذاکرات" ، اولین عامل بی نتیجه ماندن و طولانی شدن نشست های ایران با 1+5 گردیده است. هریک از طرفین تلاش می کنند تا میزمذاکرات را به محلی برای احقاق خواسته های خود مبدل کنند. ایران خواستار لغو تحریم هایی است که نظام اقتصادی و فعالیت های تجاری این کشور را تحت فشار قرارداده و از سوی دیگر غرب هم خواستار دست کشیدن ایران از فعالیت های غنی سازی است که آن را در جهت دستیابی به سلاح هسته ای می داند. تعارض درخواسته های طرفین کاملاً واضح است. چون ایران برای دست یابی به فناوری غنی سازی اورانیوم در چند سال گذشته هزینه های فراوان و فشارهای سنگینی را تحمل کرده و حاضر نیست بدون دست یابی به امتیاز درخوری از آن دست بکشد.
در مقابل غرب نیز معتقد است تمامی مصوبات و تصمیماتی که علیه ایران در شورای امنیت و آژانس هسته ای اتخاذ شده، قانونی و لازم الاجراست، و تا زمانی که ایران جامعه جهانی را نسبت به صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای خود متقاعد نکند، امکان لغو آنها وجود ندارد.
"فشارهای بیرونی" عامل دیگری است که مانع از به نتیجه رسیدن سریع در مذاکرات می باشد. مقامات اسرائیلی از جمله مهمترین مخالفان مذاکرات ایران با غرب می باشند که به نتیجه رسیدن گفتگوها را تحت شعاع قرار می دهند. درهمین زمینه ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل که همواره موضع سختی علیه ایران داشته است پس از پایان مذاکرات بغداد تاکید کرد، حتی در صورتی که تهران با بازرسی گسترده تر سایت های هسته ای موافقت کند نیز گزینه نظامی از روی میز برداشته نمی شود. همچنین مشاهده کردیم که نماینده آمریکا در مذاکرات، پس از پایان نشست به تلاویو رفت تا با ماقامات اسرائیل دیدار و گفتگو داشته باشد. کاملا مشخص است که لابی صهیونیست ها در تصمیم گیری های غرب تاثیر گذار و اهرم فشاری برای به نتیجه نرسیدن مذاکرات تلقی می گردد.
"صرف وقت و فرصت سازی" نیز از عوامل طولانی شدن مذاکرات گردیده است. درحال حاضرکشورهای غربی قصد دارند با توجه به حجم بالای تحریم ها و فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه ایران، با وقت کشی عرصه را بر این کشور تنگ تر کرده، تا بتوانند در دورهای بعدی مذاکرات امتیازات بیشتری بگیرند و خواسته های خود را تحمیل کنند. هرچند ایران خواستار به نتیجه رسیدن سریع مذاکرات می باشد، اما از فرصت های ایجاد شده می تواند درجهت رایزنی ها و توافقات دیپلماتیک با کشورهای ذی نفوذ، پیشرفت در زمینه فناوری های هسته ای و به تعویق انداختن احتمال استفاده از گزینه نظامی، استفاده کند. لذا عنصر زمان به ابزاری برای دستیابی طرفین به اهداف خاص در نشست های گوناگون مبدل گردیده است.
"عدم قدرت تصمیم گیری" یکی دیگر از مواردی است که باعث کشیده شدن مذاکرات به دورهای بعدی گردیده است. علی رغم اینکه تیم مذاکره کننده کشورمان در سطح عالی ترین مقامات تصمیم گیرنده در نشست ها شرکت می کنند، نمایندگان کشورهای غربی در سطح معاونین وزیر یا نمایندگان سطح پایین در این مذاکرات حضور می یابند. در مذاکرات بغداد مشاهده کردیم که دو بسته پیشنهادی از سوی طرفین مطرح شد که بر سر مواد آن توافقات چشمگیری به دست نیامد. یکی از دلایل این امر عدم داشتن اختیار تام و قدرت تصمیم گیری از سوی نمایندگان غرب بود. این نمایندگان با توجه به حساس بودن عواقب تصمیم گیری ها خیلی محتاطانه عمل می کنند تا نقطه نظرات مقامات رده بالای کشورشان را در امر تصمیم گیری ها مدنظر قرار دهند.
"افکار عمومی جهانیان"، از مهمترین عواملی است که مذاکرات را به سمت طولانی شدن پیش می برد. درحال حاضرپرونده هسته ای ایران اضطراب و استرسی را درعرصه سیاسی و اقتصادی برای افکار عمومی درداخل و خارج ایجاد کرده است. لذا جوی را به وجود آورده که هیچ یک از طرفین نمی خواهد ترک کننده و اعلام کننده بی نتیجه بودن این مذاکرات باشند. لذا تلاش می کنند تا با ادامه مذاکرات در مراحل بعدی متهم این نشست ها شناخته نشوند. مذاکرات بغداد دستاورد چندانی را به منصه ظهور نگذاشت و عمق اختلاف نظرات بین طرفین را آشکار ساخت. باید واقع بین بود و احتمال به نتیجه رسیدن مذاکرات را نیز مد نظر داشت، در این صورت باید راهکارهایی را پیش بینی کرد که ما را در بن بست مذاکرات به چالش نکشاند.
* مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "دنیا قرصخواب آور نیست، تازیانه بیداری است!؛ سخنی با همراهان اصلاحطلبم"به قلم میرزابابا مطهرینژاد آورده است:راستی هیچ فکر کردهاید خورشید بیداری از چه فضایی طلوع میکند؟
هیچ اندیشیدهاید چگونه دیو ظلمانی شب جای خود را به صبح دلانگیز امید و تلاش و حضور می دهد؟ هیچ به «سلام هی حتی مطلع فجر» قرآن حکیم نظر افکندهاید و فکر کردهاید، فجری که شایسته سلام است چگونه بعد از تاریکی پدید میآید؟ قطعا خورشید بیداری، صبح دلانگیز امید وتلاش بعد ازتاریکی در سایه شناخت و آگاهی پدیدار خواهد شد. خوشا آنان که در دفتر زندگی خود یادداشت کنند که چه کاری را به چه منظوری و به امید رسیدن به چه آرمانی انجام دادهاند یا میخواهند انجام دهند و پس از زمانی که برای پیدا شدن آثار آن در نظر گرفتهاند مراجعه مجدد نمایند و بررسی کنند که آیا منظور حاصل شد؟ با چه درجهای؟ و چه کیفیتی؟ و چه کمیتی؟ که این نگاه و بررسی طلوع خورشید بیداری است، فجر سلام کردنی است و صبح دلانگیز امید و شکوفایی است. روی سخنم با جریان اصلاحات و اصلاحطلبان است که خود را جزیی کوچک از اردوگاه آنها میدانم و شبها و روزهای فراوانی را با آنان گذراندهام. اگر چه از خرمن پیروزیهای آنها نصیبی نداشتهام و هرگز به امید بهره بردن و سهم گرفتن همراهشان نبودهام بلکه به واسطه باوری که بر اصلاحات واصلاحطلبی برای کشورم و آبادانی و عزت آن داشتهام و دارم، همراهشان شدم وهمچنان با افتخار همراهشان ماندهام و به این همراهی افتخار میکنم. امروز از همراهانم انتظار دارم بر دفتری که غبار تحجر و واپسگرایی بر آن ننشسته باشد و پنهان از جریان مترقی اصلاحات صفحات آن را آن طور که عدهای خواستهاند ننوشته باشند و جلد زیبا نمای غفلت بر آن نپوشانده باشند بنگرند و قبل از هر چیز نام خدای سبحان را از صندوقچه ایمن دل بر دارند و بر اولین صفحه آن بنشانند با دست و قلم خودشان و مراقب باشند که دست غیر بر دستمان محیط نباشد و قلم فریب از دستی بر دستمان قرار نگیرد.
سر کن ای دل و بر گوای قلم تو معنا را
در بنای این دفتر بسمه تعالی را
در بنای این دفتر، سنگ و نام او بنشان
تا خلل نفر ساید این بنای معنا را
بر صفحات بعد جریان اصلاحطلبی در نهضت مشروطه و بعد نهضت ملی شدن نفت، حرکت اصلاحی امام راحل(ره)، انقلاب57، افتخارات جنگ تحمیلی،قلههای ماندگار دولت سازندگی، دوم خرداد 76 و... را نشانه گذارند و صفحه دیگر از انتخابات اسفند 90 و خطاهائی که میرفت ما را به واپسگراترین جریانات منحط بریده از ملت و نظام گره بزند که با هوشمندی و حرکت شجاعانه خاتمی خط و نشانمان را جدا کرد و در ذیل این نشانهها با دقت یادداشت کن که به چه منظور و با چه امیدی چه کردیم؟ زمان عمل به چه میاندیشیدیم و... در صفحات بعد هر تاریخی که خود میخواهی و هر فعلی که در آن تاریخ با هدف خاص انجام میدهی و آرمان و انتظاری که از آن در دل داری بنویس و مصمم باش بعد از مدتی مثلا 3 ماه! کم است؟ 6 ماه! کم است؟ یک سال... در ذیل این صفحات اهداف را و آرمانها را به قضاوت بنشین، که کدامیک محقق است و کدامیک متوقف، کدام یک به جلو آمده و کدام یک به عقب خزیده است، آن روز را با هم وعده گذاریم که دوباره باهم بگوییم، ازچه؟ از نتیجه از آگاهی حاصل از این نگاه و این نگرش به آنان که نمیدانند یا نمیخواهند بدانند که چه عملی را برای چه منظور و آرمانی مرتکب میشوند، فریاد برآوریم که:
دنیا قرص خواب آور نیست، تازیانه بیداری است.
آه، روزی که همه بیدار شدند، چه روز زیبایی است. من دفتر و قلم خود را اول سال 90 با وسواس بیرون کشیدم و صفحه نخست آن را با نام «او» مزین کردم و صفحه دوم و سوم را به تاریخهای مشترک با شما آراستم.من نوشتم آنچه را که باید مینوشتم و اینک در آغازین ماههای سال 91 بر نتایج آن می نگرم. آن روز که در جمع شما به التماس نشستم که حضور در انتخابات مجلس و تلاش برای مهیا کردن شرایط آرمانی، یک اصل است، جمعیپذیرفتند و جمعی اصرار ورزیدن بر تقدم تحقق شرایط بر حضور، را به تماشا ایستادهام و نتیجه یادداشتهایم این است که اگر یک هفته، تنها یک هفته زودتر سید والایمان شبهه زدایی کرده بود و از رای دادن مدبرانهاش که به نیکوترین وجه اتفاق افتاد با خبرمان کرده بود، امروز تعداد نمایندگان اصلاحطلب در مجلس نهم دو برابر آنی است که اکنون هست! آیا اجازه دارم این غفلت را بنگارم؟آیا اجازه دارم با استفاده از این تازیانه بیداری توصیه کنم در انتخابات ریاست جمهوری و اعلام حضور و معرفی نامزد تعلل جایز نیست؟ آیا خیل عظیم رسانههای دیداری و شنیداری و نوشتاری و مکتوب در جلب نظر و آرای مردم و تودههای سازمان نایافته به ما هشدار نمیدهد که از هم اکنون باید به قاعده جامعه خبر داد و آنها را از حضور، آگاه کرد که فردا دیر است؟خواب خیلی بد است و خواب غفلت بدتر. اصلا چرا بخوابیم؟ باید در خواب هم بیدار باشیم، چرا که ما اصلاحطلبان تازیانه بیداری را میشناسیم.خواب را میگذاریم برای زمانی که از آینده نظاممان و راه اماممان وحشت نداشته باشیم.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
توخواه از سخنم پندگیر و خواه ملال
بهتر است مطلب را به روش خاصی ختم کنم تا فراموش نشود.آیا میدانید حیوانات چگونه می خوابند؟ نمونههایی را ذکر میکنم.شیر: این حیوان چون از چیزی وحشت ندارد، شبانهروز 20 ساعت می خوابد.دلفین: به هنگام تلاطم دریا، خود را به امواج می سپارد، از آنجا که همیشه خطر در کمین این حیوان است، با نیمی از مغز خود به خواب میرود و هر 10 دقیقه یک بار به روی آب میآید، در نتیجه در مورد خواب سنگینی دلفین نمیتوان حرفی زد.
زرافه: فقط 7 دقیقه در شبانهروز می خوابد، همواره از شیر و دیگر حیوانات وحشی در هراس است، چشمانش همیشهباز است و حس شنوایی و بویاییاش همیشه فعال
اسب: فقط 45تا60 دقیقه در روز می خوابد، حتی وقتی که در اصطبل است با احتیاط می خوابد، از تاریکی و دشمن هراس دارد.مورچه: هیچ وقت نمی خوابد! از کار زیاد فرصت خوابیدن ندارد. اگر بایستد مورچه دیگر از پشت او را هل میدهد!
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان "مذاکرات بغداد چرا به نتیجه نرسید؟" آورده است:مذاکرات هستهای ایران با گروه 1+5 در بغداد همانطور که پیشبینی میشد، به نتیجهای نرسید و طرفین برای ادامه گفتگوها در 29 و 30 خرداد ماه جاری توافق کردند. این مذاکرات قرار است در مسکو ادامه یابد.
درباره علت عدم موفقیت این مذاکرات اظهارنظرهای مختلفی صورت میگیرد ولی نکته اصلی را خانم کاترین اشتون، رئیس هیأت مذاکره کننده 1+5 که مسئول روابط سیاسی اتحادیه اروپاست به زبان آورده است. وی بعد از پایان مذاکرات بغداد در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: "گروه 1+5 در مذاکرات به دنبال اجرای قطعنامههای شورای امنیت هستند." وی علاوه بر این، یک دستور هم برای ایران صادر کرد و ضمن محترم شمردن مذاکرات اسلامبول، گفت: "ایران باید این مذاکرات را جدی بگیرد و به دنبال پیشرفت باشد."
از این سخن خانم اشتون پیداست که علت اصلی بینتیجه ماندن مذاکرات بغداد، زیاده خواهی غرب و اصرار گروه 1+5 بر مواضع قبلی خود میباشد. غربیها که با رهبری آمریکا بر سیاسی کردن مسأله هستهای پافشاری میکنند، حاضر نیستند حقوق واقعی ایران را در موضوع فعالیتهای هستهای به رسمیت بشناسند. مفهوم سخن خانم کاترین اشتون که گفته است: "گروه 1+5 در مذاکرات به دنبال اجرای قطعنامههای شورای امنیت هستند" اینست که ایران باید به تعلیق غنیسازی رضایت بدهد.
در مقابل، هیأت مذاکره کننده ایرانی با اشاره به سالها تحریم ایران توسط غرب و محدودیتهای وضع شده از طریق قطعنامههای سازمان ملل، خواستار احترام به حقوق هستهای خود شد. حقوق هسته ای، طبق معاهده "ان پی تی" و مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، شامل غنیسازی در محدوده فعالیتهای مسالمت آمیز اتمی و برخورداری از امکانات مربوط به استفادههای غیرنظامی از اتم میباشد. ایران، مثل سایر اعضای آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند از کلیه امکانات غیرنظامی هستهای استفاده کند و در این چارچوب تحمیل هیچ محدودیتی بر ایران قابل قبول نیست. گزارشهای خود آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره ایران نیز تأکید میکنند تاکنون دلیلی بر ورود ایران به فعالیتهای نظامی به دست نیامده و خود مسئولان ایرانی نیز در بالاترین سطوح بارها اعلام کردهاند که استفاده از سلاح اتمی را خلاف میدانند و اجازه نمیدهند فعالیتهای هستهای ایران به طرف نظامیگری برود.
عجیب اینست که هم مقامات آژانس بینالمللی انرژی هستهای و هم مسئولان دولتی آمریکا و بعضی کشورهای اروپائی در عین حال که نسبت به مخالفت مسئولان بلندپایه ایرانی با فعالیت نظامی هستهای ابراز اطمینان کرده و آن را نقطه مثبت قابل توجهی دانسته اند، با اینحال خواستار تعلیق غنی سازی توسط ایران میشوند! این برخورد دوگانه را فقط در چارچوب عدم صداقت غرب و زیاده خواهی دولتهای غربی میتوان تفسیر کرد.
از چند ماه قبل که دولت آمریکا برای از سرگیری مذاکرات ایران و گروه 1+5 چراغ سبز نشان داد، گمانه زنیها این بود که باراک اوباما به حل مشکل با ایران برای تبلیغات انتخاباتی خود نیازمند است. بسیاری از صاحبنظران میگفتند اوباما درصدد است به افکار عمومی مردم آمریکا اطمینان بدهد درصدد حل مسائل سیاست خارجی کشورشان با جهان به ویژه مهمترین بخشهای آن که یکی از آنها ایران است میباشد و در این زمینه موفقیتهائی نیز به دست آورده است. این سیاست اقتضا میکرد دولت آمریکا در جریان مذاکرات هستهای گروه 1+5 با ایران ابتکار عمل را دردست بگیرد و راه را برای به نتیجه رسیدن مذاکرات هموار نماید. اما مذاکرات بغداد و حوادث قبل از آن نشان داد شخص باراک اوباما و دولتمردان او تسلط چندانی بر این موضوع ندارند و عوامل دیگری وجود دارند که در جهت دادن به این ماجرا تأثیر گذارند.
دیدارهائی که میان مسئولان رژیم صهیونیستی با مقامات آمریکائی و آژانس بینالمللی انرژِی اتمی و عناصر اصلی هیأت مذاکره کننده گروه 1+5 از جمله کاترین اشتون صورت گرفت، یکی از عواملی است که در سرنوشت مذاکرات بغداد تأثیرگذار بود. به عبارت روشن تر، لابی صهیونیستی که در آمریکا و اروپا بشدت فعال است و در لایههای مختلف حکومتی نفوذ دارد، توانسته تأثیر خود را بگذارد و مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات بغداد شود. مصوبات کنگره و سنای آمریکا علیه ایران در روزهای قبل از مذاکرات بغداد نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. قدرت مخالفان دولت اوباما در کنگره و نفوذ صهیونیستها در میان مقامات آمریکائی بود که توانست این مصوبات را درست قبل از مذاکرات بغداد از کنگره و سنای آمریکا بگیرد.
سفر نماینده آمریکا در گروه 1+5 به تلآویو که بلافاصله بعد از پایان مذاکرات بغداد صورت گرفت، نشان دهنده این واقعیت است که رژیم صهیونیستی به شکلهای مختلف بر مذاکرات سایه افکنده و برای تحقق اهداف خود تلاش میکند. نماینده آمریکا در گروه 1+5 قطعاً برای ارائه گزارش مذاکرات بغداد و مطلع ساختن مقامات رژیم صهیونیستی از محتوای این مذاکرات به تلآویو سفر کرد. این واقعیت، بیش از گذشته مسائل پشت پرده برخورد غرب با فعالیتهای هستهای ایران را برملا میکند و نشان میدهد که تدوین کنندگان اصلی سیاست غرب در قبال ایران، محافل صهیونیستی هستند.
با توجه به این واقعیتها، تکلیف آینده مذاکرات هستهای ایران با گروه 1+5 نیز روشن است. هدف صهیونیستها اینست که ایران بطور کلی از داشتن امکانات هستهای محروم شود و این خواسته غیرقانونی خود را درحالی از طریق غربیها پیگیری میکنند که خودشان دارای زرادخانه هستهای با بیش از 200 کلاهک هستند، عضویت آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نپذیرفتهاند و به مقررات آژانس نیز بیاعتنائی میکنند. نکته قابل تأمل اینکه غرب نیز با تمام وجود برای تحقق این خواستههای صهیونیستها تلاش مینماید.
بدین ترتیب، مذاکرات ایران و 1+5 فقط هنگامی از بن بست خارج خواهد شد که دولتهای غربی از سلطه صهیونیسم خارج شوند و تا آن زمان، ایران نمیتواند امیدی به تغییر مواضع غرب داشته باشد.
* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "نمره ممتاز دیپلماتهای ایرانی"به قلم صادق زیباکلام آورده است:بسیاری از تحلیلگران مذاکرات بغداد را نوعی شکست میدانند. سه دور مذاکرات سنگین و جدی که ساعتها به طول انجامید در نهایت منجر به هیچ توافقی میان طرفین نشد. ایران بسته پیشنهادی خودش را مطرح و غربیها هم مواضع خودشان را اعلام کردند. نه ایرانیها مواضع غربیها را پذیرفتند و نه متقابلا غربیها روی خوش و عنایتی به مواضع ایران نشان دادند. بنابراین صاحبنظران نتیجهگیری میکنند که نشست بغداد عملا راه به جایی نبرد. اگر صرفا از این منظر به نشست بغداد نگاه کنیم، چنین برداشتی درست است. واقعیت آن است که در بغداد هیچ توافق مشخص و معینی صورت نگرفت. اما این، همه بغداد نبود. انصافا و از منظری دیگر بغداد، اگر نگفته باشیم یک پیروزی، حداقل یک موفقیت بوده. دستکم یک نقطهعطف میان ایران و غرب بود. دو مذاکرهکننده اصلی طرف ایرانی توانستند به غربیها نشان دهند که به دنبال یافتن راهحل و رسیدن به توافق هستند. اما این همه موفقیت جلیلی – باقری نبود. آنان میتوانستند در همان دقایق اولیه دیدار و آغاز مذاکرات در روز چهارشنبه هم به غربیها اعلام کنند که ایران در مذاکرات و رسیدن به توافق جدی است و نیازی نبود که دو روز مذاکره کنند تا به این نقطه برسند. جلیلی و باقری ضمن آنکه به غربیها میخواستند نشان دهند که ایران جدی است، در عین حال هم باید به غربیها نشان میدادند که ایران خط قرمزهایی دارد، ایران مصالح و منافعی دارد و خیلی هم حاضر نیست و نمیتواند از آن مصالح و منافع عدول کند. بهنظر میرسد آقایان جلیلی و باقری کار خود را درست انجام دادهاند. اما چگونه میتوان به چنین جمعبندیای رسید؟ از اینجا که اگر آنان صرفا نمیخواستند به غربیها بگویند که ایران خطوط قرمزی دارد و نمیتواند از آن خطوط قرمز، تحت هیچ شرایطی عدول کند، در آن صورت، همان دور اول در روز چهارشنبه کفایت میکرد. از سوی دیگر اگر آنها میخواستند بگویند ما آمادهایم که شما بفرمایید ایران چه کاری باید انجام دهد، باز هم مذاکرات در همان دور اول چهارشنبه به پایان میرسید. هنر جلیلی و باقری آن بود که توانستند تعادل بسیار ظریف و درعینحال دشوار بین خط قرمزها در یکسو و تداوم مذاکره با غربیها را از سویی دیگر نگه دارند. همین نکته ظریف سبب شد که غربیها به درستی باور کنند که ایران به راستی خواهان رسیدن به یک توافق و مصالحه است ضمن آنکه حاضر نیست و نمیخواهد از خیلی از خط قرمزهایش هم عقبنشینی کند. حاجت به گفتن نیست که غربیها هم خطوط قرمزی برای خودشان دارند. هر فعالیتی که به نحوی شایبه تمایل ایران برای تولید سلاح هستهای را ایجاد کند برای آنان خط قرمز تلقی میشود. ضمن آنکه با خیلی از برنامههای هستهای دیگرمان ممکن است مشکلی نداشته باشند یا خط قرمز برایشان تلقی نشود. پیشرفت و نقطهعطف مهمی که در بغداد اتفاق افتاد، آن بود که طرفین نشان دادند، نمیخواهند ابعاد بحران انرژی پیچیدهتر شود. هر دو طرف مذاکره در بغداد نشان دادند که جدی هستند و به دنبال خرید زمان و وقتکشی نیستند. نفس اینکه هم ما و هم غربیها توافق کردیم که نزدیک به سه هفته دیگر مجددا در مسکو بنشینیم پای میز مذاکره، آن هم بعد از دو روز مذاکره در بغداد، حکایت از آن دارد که غربیها دریافتهاند که ما در مورد حصول توافق درباره مساله هستهایمان جدی هستیم. در عین حال هم برای خودمان ملاک و معیارهایی داریم که به راحتی از آنها نمیگذریم. نفس این باور و رسیدن به این نقطه اتفاقا مهمترین دستاورد مذاکرات بغداد بود و از این بابت باید به جلیلی و باقری نمرات بالایی داد.
* حمایت
روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان "تفاوت دو بازیگر" آورده است:منطقه در حالی دورانی حساس را سپری میکند که رفتارها و عملکردهای برخی از کشورهای منطقه از نکات قابل توجه است. از جمله این امور را در رفتارهای ترکیه و عراق میتوان مشاهده کرد. در ماههای اخیر دو تفاوت عمده در تحولات این کشور روی داده است اولا ترکیه که در گذشته توانسته بود جایگاه ویژهای در منطقه کسب کند نه تنها این موقعیت را حفظ نکرده بلکه هر روز از میزان جایگاه آن کاسته شده است چنانکه بسیاری از کشورهای منطقه به تعدیل روابط با این کشور پرداخته به گونهای که حتی کشورها برای برگزاری مذاکرات ایران و گروه 1+5 حاضر به حضور در ترکیه نگردیدند و مذاکرات در عراق برگزار شد. ثانیا محور دیگر بازیگری منطقه را عراق تشکیل میدهد. عراقی که چند ماهی از خروج اشغالگران از آن میگذرد، در حال رشد جایگاه منطقهای است که برگزاری نشست سران اتحادیه عرب و سپس میزبانی 2 روزه مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 از نمودهای این تحولات است. عراق با برگزاری این نشستها نشان داد که توان بازیگری منطقهای و جهانی را دارد و میتواند نقش مهمی را در منطقه ایفا کند. این حقایق در حالی در قبال ترکیه و عراق روی داد که بسیاری تاکید دارند فرآیند مذکور به دلیل نوع نگاه کشورها به جبهه مقاومت ایجاد شده است ترکیه زمانی با قرار گرفتن در کنار کشورها و منطقه و با اعتراض به رژیم صهیونیستی توانست بازیگر مهم منطقهای شود اما در طول یک سال اخیر ترکیه نقش کاملا متضاد را ایفا میکند به گونهای که از مهرههای غرب برای بحران سازی در منطقه شده است به گونهای که دیگر کشورها اعتمادی به آن ندارند و بحران سازی در عراق، سوریه، لبنان و عدم رفتارهای متناسب با فلسطین، از جمله اقدامات غلط ترکها می دانند. زنجیره بازیگریهای ترکیه در حمایت از غرب موجب شده تا نه تنها منطقه بلکه کشورهای دیگر نیز در برابر آن قرار گیرند. در مقابل عراق رویکردهای متفاوتی را در پیش گرفت و با حمایت از ملت بحرین، رد درخواستها برای دخالت در امور سوریه، همگرایی منطقهای با همسایگان و... توانست از کشوری منفعل به بازیگری نقش آفرین مبدل گردد. بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که این حضور موجب شد که کشورهای مهم منطقه مانند جمهوری اسلامی ایران فرصتهای جدیدی را برای ارتقای بیشتر این کشور در منطقه ایجاد کنند که برگزاری مذاکرات ایران و گروه 1+5 از نمودهای آن بوده است.به عبارت دیگر میتوان گفت که اکنون ترکیه و عراق در حالی در مسیرهای متفاوتی قرار گرفته اند که دلیل شکست ترکیه و پیروزیهای عراق را توسعه حرکت آنها در مسیر مقاومت تشکیل میدهد. ترکیه با دوری از مقاومت در حاشیه قرار گرفت و عراق با گرایش به مقاومت در حال ارتقای جایگاه خود است.
* دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "هزینههای بازارهای ناهمگون"به قلم پویا جبل عاملی آورده است:وزیر اقتصاد و دارایی معتقد است هزینه تامین مالی با سود 21 درصد بالا است. آیا این سخن صحیح است؟ بگذارید فرض کنیم که یک بنگاه تولیدی با عدم افزایش بهای تولید خود باید در پایان سال این وام را برگرداند.
بیتردید این رقم برای وی سنگین است، اما حال فرض کنید که این بنگاه تولیدی در این یک سال میتواند بهای کالای تولیدی خود را 22 درصد افزایش دهد، آیا باز این هزینه نرخ بهره 21 درصد بالا است؟ پس مشکل چیست؟
وقتی بانک مرکزی عنوان میکند که سطح عمومی قیمتها از اسفند 1389 تا اسفند 1390معادل 8/21 درصد افزایش یافته، میتوان این برداشت را داشت که به طور میانگین کالاهای تولیدی نیز دارای چنین افزایشی بوده اند و بنابراین، بهره 21 درصدی نمیتواند دردسر ساز باشد. با این وجود این تمام داستان نیست. در حالی که سیاستگذاران پولی در سال گذشته به خاطر کاهش شوکها در بازار ارز و طلا، بر آزادسازی نسبی نرخ بهره رای دادند؛ اما مشکل آنجا است که برخی از تولیدکنندگان در بازارهای هدفشان، شاهد چنین آزادسازی نیستند. به بیان دیگر، دولت با مداخله در بازارها به دنبال آن است تا با فشار بر تولیدکننده، جلوی تورم افسارگسیخته را بگیرد. البته که در نهایت تورم به قوت خود باقی میماند؛ اما این فشارها و تخطی از منطق بازار باعث آن است تا برای برخی از عرضهکنندگان، انگیزه لازم برای خروج از بازار فراهم شود و آنان دیگر حاضر نباشند به تولید ادامه دهند. به بیان دیگر، مشکل بیشتر در ناهمگونی بین بازارها در اتخاذ سیاستهای بازار محور است.
اگر تولیدکننده به راحتی بتواند در صورت وجود تقاضا، بهای کالای خود را با افزایش هزینهای چون تامین مالی، افزایش دهد و مانع قانونی برای این کار نباشد، احتمالا دیگر نیازی به گزاره مطرح شده از سوی وزیر اقتصاد نبود. در حقیقت تولیدکننده با دادههای بازاریابی خود، میتواند بسنجد که آیا با وام 21 درصد میتوان قیمت کالا را تا اندازهای بالا برد تا سوددهی وجود داشته باشد یا خیر؟ توجه کنید که اگر آن هزینه 21 درصدی در یک بازار آزاد پولی حاصل شده و پاسخ تولیدکننده به این پرسش منفی است، اصولا به نفع اقتصاد است که آن گسترش در تولید صورت نگیرد. تمام بحث این است که اگر بازار پول غیرآزاد باشد و نرخ بهره دستوری، تولیدهایی توجیه مییابند که غیراقتصادی و ناکارآمد هستند و این ناکارآمدیها به جای رشد تنها جلوی توسعه اقتصادی را میگیرند. برای منفعت بیشتر بازار پول باید موانع قانونی برای بازار آزاد کالا نیز مرتفع شود، در غیراینصورت پاسخها به حل معضلات معکوس میشود. از سوی دیگر، سیاستگذار خود مشکلاتی را که بهواسطه کنش وی برای تولیدکنندگان ایجاد شده، نمینگرد، از آن جمله شوکهای مثبت و منفی در بازار ارز است.نه تنها شوک مثبت زیانی است بر اقتصاد که شوک منفی نیز دارای چنین پتانسیلی است. آن تولیدکنندهای را در نظر بگیرید که با دلار 1900 تومانی کالای سرمایهای خود را وارد میکند و اقدام به تولید میکند و وقتی میخواهد آن را عرضه کند، دلار به کانال 1600 رسیده است و با واردات کالای خارجی با این نرخ تازه که بهواسطه شوک منفی ایجاد شده، وی فروش خود را از دست میدهد. بارها بیان کرده ایم که خوب آگاهیم به موانع پیش روی سیاستگذاران ارزی، اما به هر رو هنوز در این بازار ریسکها و شوکها مترصد آسیب به اقتصاد هستند و ما گویی فراموش کردیم که باید نظام شناور مدیریت شده را پیش ببریم. مدیریتی که اساسا به منظور کنترل شوکها در این نام تعبیه شده است. به هر رو با وجودی که میتوان دردهای بخش تولید را به وضوح احساس کرد، اما به نظر میرسد که راهحل را باید فراتر از تمرکز بر نرخ بهره بانکی دید و باز فراموش نکنیم که کاهش دستوری آن به غیر از بازگشت شوکهای بیشتر به بازار که خود آن نیز هزینه بیشتری بر تولیدکننده تحمیل میکند، با افزایش ناکارآمدیها، رشد اقتصادی را نیز در بلندمدت دچار خسران خواهد کرد.
* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "مطهری همزمان در منتهیالیه دو سر خط ؟!"به قلم محمدعلی وکیلی آورده است: رفتار سیاسیون ایران همواره غیرشفاف و گاهاً دوگانه بودهاست. در مواردی سیاستمداران دارای بدنهای چپ، با شاسی راست رفتار کردهاند و یا به عکس. گاهی هم این دوگانگی در رفتار، تابع مقاطع مختلف زمانی است؛ یعنی در مقطعی، فرد در منتهیالیه جریان چپ قرار داشته اما در مقطع دیگر، همین فرد در منتهیالیه جریان راست قرار گرفتهاست. این چرخش، به خصوص اکنون که ستاره اقبال قدرت روی شانه راستیها قرار گرفتهاست، بیش از هر زمان دیگر به چشم میآید. با وجود این، کمتر اتفاق افتادهاست که یک نفر همزمان در منتهیالیه دو جریان قرار داشته باشد. به تعبیر عامیانه، بارها دیده شدهاست که شخصی چراغ راهنمای چپ زده ولی به راست گردش میکند اما اینکه یک نفر همزمان، هم با راهنمای چپ و هم با راهنمای راست، در میدان هر دو گروه حرکت کند، اتفاقی نادر و منحصر به فرد است! چنانکه»علی مطهری" اینگونه عمل میکند. دیدگاههای فرهنگی و نقطه نظراتش درخصوص حجاب و عفاف، از وی یک اصولگرای تمام عیار، انعطافناپذیر و افراطی ساختهاست، بهگونهای که بسیاری از اصولگرایان وی را نمونه قرائت"حداکثری" و در مواردی"طالبانی" از اسلام معرفی میکنند. نطق میان دستور مطهری در روزهای پایانی اردیبهشت چنان جنجالی به پاکرد که هنوز هم موضوع تحلیل بسیاری از رسانهها در دنیا میباشد. او در اعتراض به موضع دولت در مسئله حجاب، تعابیر عجیب و غریبی نسبت به شخص رئیسجمهور و اطرافیانش به کار برد که نه مرسوم بود و نه کسی مجاز به گفتن چنین تعابیری است.
همزمان مطهری به دلیل دیدگاههای سیاسی و اعتراضاتش به رفتار سیاسی همکیشان خود و همچنین دعوتش به تسامح سیاسی پیرامون مخالفین و ضرورت رعایت حقوق آنان، مورد توجه اصلاحطلبان بختبرگشته قرار گرفتهاست. در نظر مطهری، احمدینژاد و موسوی دو لبه یک قیچی هستند و در غائله 88 نیز برای آنان سهمی یکسان قائل است. در عین حال عملکرد فرهنگی دولت کنونی را به گمان خود لیبرالتر از دولتهای هاشمی و خاتمی ارزیابی میکند؛ به عبارتی، مطهری نسبت به آزادی بیان و آزادیهای سیاسی و ضرورت پاسخگویی مناصب در جمهوری اسلامی، در منتهیالیه اصلاحطلبی تعریف میشود ولی با مقیاس آزادیهای اجتماعی تفکر او از هر اصولگرایی، اصولگراتر و به اصطلاح"کاتولیکتر از پاپ" میباشد. به اصطلاح، علی مطهری از نظر سیاسی یک پروتستان است و از نظر اجتماعی و فرهنگی، یک کاتولیک. حال چرا کسی با این هندسه فکری میتواند همزمان در دو میدان علمدار بماند؟ پاسخ به این سوال به مولفههای مختلفی برمیگردد؛ از جمله اینکه، 1- علی مطهری فرزند مهمترین ایدئولوگ انقلاب اسلامی یعنی مرحوم شهید مطهری است. بنابراین حساسیت این انتساب آن چنان است که هر حرکتش ارزش رسانهای پیدا میکند.
2- محیط سیاسی ایران به شدت مستعد تبدیل منتقد به مخالف است، بهگونهای که با کوچکترین اعتراض و انتقاد، شخص را از خاستگاه فکری خود رانده و به اردوگاه مخالف هل میدهند و با بمباران برچسبها، از او تبری جسته، وی را"غیرخودی" قلمداد میکنند. 3- جامعه سیاسی ایران به شدت تشنه شنیدن صداهای متفاوت است که این تشنگی موجب اقبال مردم به هر صدایی -ولو از حنجره مخالفشان - میگردد. به طور طبیعی، شوق و ذوق استقبالکنندهها، اجازه تأمل در خاستگاه فکری صداهای سر داده شده را نمیدهد. 4- در غیاب احزاب قدرتمند، اشخاص با حداقل ویژگیها به"آلترناتیو" تبدیل میشوند چنانچه اکنون علی مطهری -خواسته یا ناخواسته -در جایگاه آلترناتیو جریان اصلاحطلب(که دارای پیشینه دراز آهنگی است) قرار گرفتهاست و با همین خصوصیت، در انتخابات مجلس نهم بدون تکیه بر لیستهای معروف، یک تنه و به کمک تکرأیهای افرادی که به گمان خود، با او یار شده بودند و گمشده خود را در او میجستند، توانست رقیب احزاب اصولگرا شود و درنهایت نیز به عنوان"نفر چهارم دور دوم" در تهران پیروز گردید.
مطهری نشان داد که جامعه در شرایط احساسزدگیهای سیاسی، فرصت تمرکز بر تمام ابعاد فکری و حوصله تأمل بر گذشته و حال افراد را ندارد. جامعه تشنه شنیدن صداهای مختلف است و میبایست فرصت شنیدن این صداها را به صورت اصولی، در قالب احزاب شناسنامهدار و با میدان دادن به جریانات اعتدالگرا و قانونمدار فراهم آورد. این تشنگی و علاقهمندی میبایست از مسیر درست سیراب و تغذیه گردد.
* گسترش صنعت
روزنامه گسترش صنعت درسرمقاله خود با عنوان "بازار جو زده ارز و سکه"به قلم شاهین شایان آرانی آورده است:بازار ارز و سکه که از ابتدای امسال روزهای آرامی را سپری کرده بود، بار دیگر از پنجشنبه هفته پیش به یاد دوران پرالتهاب سال گذشته تحت تاثیر یک جو روانی قرار گرفت و قیمتها در چند ساعت به صورت کاذب و بدون هیچ پشتوانه منطقی افزایش یافت. البته همیشه وقتی قیمتها کاذب بالا میرود خیلی سریع بهدلیل نداشتن عامل قابل اتکا به همان سطح قبل برمیگردد و در این بین تنها برخی افراد سودجو از ایجاد جو و قیمتهای کاذب سود میبرند. این سناریو به ماههای پایانی سال گذشته مربوط میشود و با شروع سال 91 با مدیریت بانک مرکزی دیگر خبری از کسب سودهای بادآورده برخی دلالان سکه و ارز نیست.
از ابتدای امسال بانک مرکزی با چند اقدام مثبت نشان داده که فرمان بازار ارز و سکه را در دست دارد و اجازه عرضاندام در این بازار را به هیچکس نمیدهد. اما در این بین پرسشی در ذهن مردم وجود دارد که آیا بازهم شاهد نوسانهای شدید سال گذشته ارز و سکه خواهیم بود یا خیر؟
واقعیت این است که درحالحاضر نمیتوان پیشبینی دقیقی از آینده بازار طلا، سکه و ارز داشت و مطمئن بود که این بازارها به سمت نزول حرکت میکنند یا صعود، اما بهدلیل تنوع عوامل تاثیرگذار بر بازار و روشن نبودن دورنمای اقتصادی بهنظر میرسد که نوسان قیمتها در این بازار همچنان وجود داشته باشد، البته درصورت اقدام به موقع بانک مرکزی شاهد این نوسانات محدود نیز نخواهیم بود. نکته دیگری که درحالحاضر در بازار سکه وجود دارد این است که نرخهای جهانی طلا تاثیر زیادی بر بازار داخلی ما نمیگذارند و این التهاب موجود در بازار ارز است که به سکه خط میدهد.
به عنوان مثال روز پنجشنبه با وجود کاهش پنج دلاری هر اونس طلا، قیمت سکه در بازار آزاد متاثر از افزایش 100 تومانی نرخ دلار به یکباره 30 هزار تومان رشد داشت.
جالب اینکه افزایش نرخ دلار نیز حاصل جو روانی بازار بود و به این ترتیب مشاهده میکنیم که عاملی منطقی برای رشد قیمتها وجود نداشته است. اما برای برونرفت از نوسان قیمتها در بازار طلا و سکه و جلوگیری از سرریز شدن سرمایهها به سمت این بازارها که جز افزایش تورم در کشور نتیجهای نخواهد داشت، باید شرایطی را ایجاد کنیم که بتوان به سمت اقتصاد پایدار حرکت کرد تا فعالان صحنه اقتصاد، دورنمای روشنی از شرایط بازار داشته باشند.
* کارشناس ارشد اقتصادی