در حال حاضر و در شرايط كنوني، خيزش مردمي منطقه در چه شرايطي قرار دارد و جريان بيداري اسلامي به چه وضعيتي رسيده است؟
-
هم اكنون حدود هجده ماه از آغاز جريان بيداري اسلامي و خيزش مردمي و زدن
جرقه آن در كشور تونس مي گذرد. در اين مدت جهانيان شاهد معني يابي، مفهوم
يابي و تكامل جريان بيداري اسلامي در منطقه بوده اند. در عين حال نيز
غربيان و به و يژه حكومت آمريكا تلاش هاي گسترده اي را براي منحرف كردن اين
روند صورت داده اند كه البته اين تلاش ها به نتيجه ي مورد نظر آنها نرسيده
است.
البته ممكن است بگويند كه پس از يك سال ونيم، هنوز اين انقلاب ها
وضعيت سيال و نامشخصي دارند و اين سخن از جهاتي هم درست است، زيرا هنوز
نظام هاي مردم سالار در اين كشورها پانگرفته و انقلاب به معني اسلامي آن
تحقق نيافته و هنوز اين كشورها در مسير برانداختن ديكتاتورها و بقاياي آنان
هستند.
با وجود اين، نشانه هاي بسياري مبني بر غلبه ي صبغه ي اسلامي
در اين انقلاب ها وجود دارد. مثلاً گروه هاي اسلام گرا در مصر نزديك به 80
درصد آراء انتخابات اخير را به دست آوردند و رهبران پيروز اسلام گرا اعلام
كرده اند كه حكومت را بر مبناي احكام اسلامي اداره خواهند كرد. اين نشان
مي دهد كه اين انقلاب ها منحرف نشده و مسيرشان تغيير نكرده است، منتهي ما
شاهد يك افت زماني در حركت هاي موجود هستيم، زيرا همه ي قواعد لازم براي
حركت بيداري اسلامي در اين كشورها رعايت نشده است. بنابراين تا پيدايي تمام
اين زيرساخت ها و تحقق كامل بيداري اسلامي، مدتي زمان لازم است.
چرا غربي ها نمي توانند يا نمي خواهند با اين واقعيت كنار بيايند؟
-
غربي ها دچار يك خلأ تمدني شده اند و به همين خاطر نمي توانند هيچ حركت
تمدن ساز ديگري را تحمل كنند. طرح نظريه ي هرمنوتيك توسط گادامر در سال
1938، آخرين زايش فكري تمدن غرب بود. از آن به بعد تقريباً براي يك دوره
هفتادساله ما شاهد نوعي فقدان گفتمان جديد در تمدن غرب بوده ايم. اين در
حالي است كه تا پيش از آن، در هر پنج يا شش سال ما شاهد يك حركت علمي جديد
در تمدن غرب بوديم.
همه ي اين ها در حالي است كه در جهان اسلام، يك
جريان نوظهور مبتني بر مباني غير مادي -بر خلاف جريان ها و نظامات غرب كه
بر مباني مادي استوار است- شكل گرفته و رو به گسترش است. اين تفكر و تمدن
مبتني بر ايده هاي الهي هرچه پيش مي رود، ظرفيت هاي جديدي را در حوزه هاي
فكري به بشر عرضه مي كند و طراوت و زيبايي خود را به دنيا نشان مي دهد. در
واقع پيري و عقيمي تمدن غرب هم زمان شده است با جواني و زايش تمدن اسلامي و
اين مسأله غربي ها را به شدت دچار وحشت كرده است. آنها نگران يك شكست بزرگ
تمدني هستند.
بنابراين غرب همه ي تلاشش را به كار گرفته تا شايد
بتواند مانع حركت اسلامي شود و اگر هم نتواند، حداقل سعي مي كند فرصت و
زمان بهينه را از حركت رو به جلوي اين جريان بگيرد تا در خلال آن بتواند
مشكل نازايي تمدن خود را حل كند.
چه اقداماتي مي تواند بحران آفريني ها و سنگ اندازي هاي اردوگاه غرب را در اين مواجهه ناكارآمد كند؟
-
ما بايد تا آن جا كه مي توانيم، حوزه ي ادبيات مربوط به نظريه ي بيداري
اسلامي را گسترش دهيم و آن را وارد حوزه هاي مختلف و آكادميك كنيم. بايد
ذهن جوانان اسلامي را واقعاً با اين مسائل درگير كنيم و آن را به صورت يك
مسأله ي فراگير در سطح همه ي جهان اسلام درآوريم. البته دو خطر مهم اين
نظريه را تهديد مي كند. خطر اول تنبلي مسلمان ها است؛ اين كه مسلمانان اين
فرصت عظيم تاريخي را كه شايد هر دو يا سه سده پيش بيايد، خداي ناكرده
درنيابند و از دست بدهند و ما نهايتاً شاهد بازتوليد تمدن غرب در جامعه ي
اسلامي باشيم.
خطر دوم اين است كه مسلمانان از سكوت ظاهري غرب خوشحال
شوند و گمان كنند كه ديگر هيچ آسيبي از ناحيه ي غرب متوجه آنها نيست و
بنابراين آنها مي توانند مسيرشان را در يك فضاي كاملاً آرام و بي دغدغه و
بدون نياز به مقابله با غرب ادامه دهند. اين در حالي است كه غرب زخمي است و
ضمن اين كه فرتوت شده، اما توانايي هاي بسياري دارد.
مسلمانان بايد در
مسير حركت جديد خود با درايت و بصيرت پيش بروند. در تاريخ ايران، تجارب
بسياري از اين دست مسائل بوده است. مثلاً در مقطع دوره ي صفويه و زنديه،
غرب تلاش زيادي كرد تا بر كشور ما مسلط شود و سيطره ي فكري، اقتصادي، سياسي
و فرهنگي خود را بر ايران تثبيت كند، اما چون سطح بيداري عمومي در ايران
بالا بود، موفق به اين كار نشد. لذا از سلطه ي امنيتي هم عاجز شد. متأسفانه
اما اين شرايط در دوره ي قاجار برعكس شد.
رهبر انقلاب اسلامي بارها اين
هشدارها را بيان كرده اند. به طور كلي در مورد چيستي و چگونگي ابعاد بين
المللي گفتمان فكري رهبر معظم انقلاب پيرامون بيداري اسلامي چه مي گوييد؟
همچنين گفتمان فكري ايشان چه تأثيري بر جريان بيداري اسلامي گذاشته است؟
-
اسرائيلي ها بسيار كوشيدند تا با تصويرسازي هايي از رهبر معظم انقلاب و با
تبليغات منفي در اين زمينه، از تأثيرگذاري سخنان رهبر انقلاب بر ملت هاي
اسلامي بكاهند. بنا بر چنين تصويرسازي و بر اساس اين گونه تبليغات، وقتي
مردم مصر در پانزدهم بهمن سال 1389 سخنان ايشان را در مورد مسائل مصر
شنيدند، بايد واكنش منفي نشان مي دادند، زيرا رهبر يك كشور ديگر و دوردست
از سرزمين و مرزهاي مصر، ارتش و گروه هاي مردمي و شخصيت هاي مصري را مورد
خطاب قرار داد و به آنها از وظيفه شان در اين برهه ي حساس سخن گفت. چنين
سخناني در منظر تعليمات غربي، دخالت در امور داخلي مصر به حساب مي آيد، اما
اين سخنان رهبري علي رغم آن زمينه اي كه تبليغات منفي غربي ها ايجاد كرده
بود، نه تنها واكنش منفي مردم مصر را در پي نداشت، بلكه مصري ها دقيقاً اين
صحبت ها را از خودشان دانستند و بعضي از فعالان سياسي مصري و از جمله آقاي
كمال هلباوي صراحتاً اعلام كردند كه اين سخنان همان چيزي است كه ما به آن
احتياج داريم و از اين به بعد به اين موعظه ها بسيار نيازمنديم.
اين
مسأله به تنهايي نشان مي دهد كه فضاي منطقه با تغييرات بزرگي روبه رو شده
است و ما شاهد تغييرات بنيادي در حوزه ي فكر هستيم. از اين رو تمام تلاش
غربي ها براي تقسيم جهان اسلام به دولت ها و ملت هاي كوچك و سپس اختلاف
افكني بين آنان، اكنون ناكام مانده است. دليلش هم اين است كه فضاي پيشين
اختلاف بين مسلمان ها در حال تبديل به فضاي اعتماد نسبت به هم است و اين
پيام بسيار مثبتي براي جهان اسلام است.
البته اين اتفاق براي غربي ها
بسيار وحشتناك است، زيرا رشته هاي صد ساله ي آنها را پنبه مي كند. غربي ها
تلاش بسياري كرده اند كه با تقويت جريان هاي لائيك و ايجاد درگيري هايي بين
گروه هاي مختلف كشورهاي انقلابي و به خصوص در مصر، اذهان عمومي را از يك
افق و آينده ي روشن به يك آينده ي تاريك سوق بدهند و البته پيروزي اسلام
گرايان در مصر، نشانه ي شكست اين تلاش ها بود.
با توجه به همه ي اين
موارد بايد بگويم كه رهبر معظم انقلاب از اعتبار بسيار بالايي در اذهان
مردم منطقه برخوردار هستند. اين كه كشور ما انواع تحريم ها و نيرنگ هاي غرب
را پشت سر گذاشته و آينده ي روشني را براي خود ترسيم كرده و همچنين رشد
علمي فوق العاده اي كه به دست آورده و همه اين ها تحت مديريت كلان رهبر
انقلاب انجام گرفته، باعث شده تا وقتي ايشان با چنين جايگاهي در مسأله اي
صحبتي مي كنند، بازتاب گسترده اي در جهان داشته باشد. امروزه بسياري از
نظريه پردازان غربي با نگاه به افكار و رفتار رهبر معظم انقلاب بسياري از
اتفاقات جهان اسلام را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهند. مثلاً در تحولات
اخير منطقه، هنگامي كه ايشان نظريه ي بيداري را مطرح كردند، به خوبي توانست
در ابعاد مختلف جايگاه خود را در مجامع فكري بين المللي باز كند و تأثير
خود را بگذارد.
مهم ترين ابعاد نظريه ي بيداري اسلامي به نظر شما چيست؟
-
اين نظريه يك بعد شخصي دارد كه در آن همه ي انسان ها را دعوت به
«بازشناسي» مي كند. بعد ديگر آن نيز كه مربوط به هر كشور و ملت و مسائل
داخلي آنها مي شود، دعوت به «اتكاي به خود» است. در بعد اعتقادي مردم را به
«اعتماد به خدا و اعتماد به وعده هاي الهي» فرامي خواند و در بعد بين
المللي هم يك وجه سلبي و يك وجه ايجابي دارد. وجه سلبي اين است كه ملت ها
به لبخندهاي غربي ها اعتماد نكنند و بدانند كه غربيان مدافع حقوق آنها
نيستند. وجه ايجابي هم اين است كه مسلمان ها بايد به سوي نظام سازي در عرصه
ي بين المللي حركت كنند. اين كه ايشان بر مسأله «امت اسلامي» تأكيد مي
كنند، مبين اين مفهوم است كه ما بايد جهاني ديگر را بسازيم تا بتوانيم
قوانين و اهداف خودمان را پياده كنيم. نمي توانيم اين خوراك پاكيزه و
خوشمزه را در يك ظرف شكسته و كج و معوج بريزيم و بعد از ديگران بخواهيم كه
آن را ميل كنند. ما براي اين كه بتوانيم در اين جهان قدر اسلام را بدانيم،
بايد ظرف اسلامي ايجاد كنيم. اين وجه ايجابي نظريه ي بيداري اسلامي است كه
به وضوح در آن آشكار است.
منبع: پايگاه اطلاع رساني
رهبر معظم انقلاب اسلامي