فارس، آزادی خرمشهر و کشته و اسیر شدن تعداد کثیری از عراقیها توسط نیروهای ایرانی، زخم التیام ناپذیری پدید آورد. تمامی مردم عراق در سوگ فرزندانشان نشسته بودند و دیگر به توانایی ارتش شکست ناپذیر اطمینان نداشتند؛ چرا که حماسه نیروهای اسلام، فراتر از توان آنها بود.
رسانههای عراق در آن فاصله سعی میکردند از شدت شوک وارد شده بکاهند. گاهی یکی از فرماندهان از طریق رسانهها اظهار میداشت: عقب نشینی تاکتیکی از خرمشهر به نفع ماست و در این عقب نشینی برد با ارتش عراق است...»
گاهی نیز صدام بر صحنه تلویزیون ظاهر میشد و میگفت: «عقب نشینی تاکتیکی و حمله پیش روی، پیروزی بزرگ است...»
روستائیان که صدام در جمع آنها سخنرانی میکرد، کف میزدند و او میافزود: برادران، ما دارای ارتشی شکست ناپذیر هستیم که توپ را دوباره باز خواهد گردانید و ما دماغ ایرانیها را به خاک و خواهیم مالید.
در این مدت بهترین افسران ارتش عراق از جمله صلاح عمر العلی، فرمانده لشکر سوم، حسن الشکرچی، فرمانده تیپ یکم؛ عدنان الخزری، فرمانده لشکر یکم؛ سرهنگ ستاد ثامر الساقی، فرمانده تیپ 23؛ سرهنگ ستاد ضرغام الصافی، فرمانده تیپ 24، و تعداد دیگری از افسران ارشد و جز نیز اعدام شدند؛ ولی مردم همچنان به شعارهای پیروزی دل خوش داشتند. صدام در یک اقدام بی سابقه در تاریخ ارتش، یک باب منزل همراه با یک دستگاه اتومبیل به هر نظامی هدیه کرد. این هدایا، ذهن مردم را مشغول کرد و موجب گردید که نظامیان و خانوادهها به ادارات ذی ربط مراجعه کنند. آنها با این ترفندی که صدام کار برده بود، سر از پا نمیشناختند. عراقیها در آن تاریخ در مقابل دو ستاد تجمع کرده بودند:
1 - ستاد هدایا.
2 ستاد تحویل اجساد.
به موازات این سخنرانیها و آثار آنها، فرماندهی کل نیروهای مسلح، دوایر تابع استخبارات ارتش موسوم به دایره تشخیص روانی را مامور بررسی اوضاع و احوال مردم کوچه و بازار عراق کرد. این دوایر همچنین به درون منازل نفوذ کرده و نظر اهالی را در مورد آثار نبرد خرمشهر بر روحیه مردم عراق جویا شد.
سرگرد مدحت سلمان الکرخی، رئیس شعبه علوم روانی در دایره استخبارات ارتش، به من گفت: پس از مطالعه این گزارشها متوجه شدم که نبرد خرمشهر، روحیه مردم عراق جویا شد.
سرگرد مدحت سلمان الکرخی، رئیس شعبه علوم روانی در دایره استخبارات ارتش، به من گفت:
- پس از مطالعه این گزارشها متوجه شدم که نبرد خرمشهر، روحیه خانوادههای عراقی را خرد کرده و دیوار ترسی را که حکومت بنا کرده بود، از بین برده است؛ به طوری که مردم پس از جریان خرمشهر علنا میگفتند ارتش ما دیگر آن وجهه و اعتباری را که رسانهها در مورد آن سخن میگفتند ، ندارد... ارتش ما را خرمشهر و نیروهای بسیجی ایرانی تار و مار کردند.
گزارشی تحت عنوان محمره ... نبرد ... نتایج و اهداف به قلم سرتیپ ستاد حادث لطفی الوفی - رئیس مرکز توسعه جنگی به قرار گاه نیروی هوایی رسید.
در این گزارشها آمده که ایرانیها برای مباهات در برابر کشورها از یک سو و تقویت روحیه از سوی دیگر، حداقل به یک پیروزی نیاز داشتند. یک نبرد چریکی است و بسیجیان ایرانی نیز در یک جنگ چریکی با نیروهای ما که در محمره استقرار یافته بودند، شرکت کردند. ارتش ماهرگز دوره جنگهای چریکی را فرا نگرفته بود و فقط در جنگهای کلاسیک تبحر داشت. علت دوم عدم موفقیت ما این بود که ارتش ما صدها کیلومتر با مراکز پشتیبانی فاصله داشت. علت سوم، عدم هماهنگی در صدور دستور بود؛ زیرا فرماندهی واحدی در محمره حضور نداشت. عدم تمرکز در اداره امور رزمی، تشتتی در نیروها به وجود آورد. و ارتش ما که از فرماندهان متعددی دستور میگرفتند سردرگم بودند و نمیتوانستند وظایفشان را به نحو احسن انجام دهند.
گزارش به شجاعت ایرانی اشاره کرد میگوید: ایرانیها از روحیهای بسیار عالی برخوردار هستند. محمره، آنان را برای شهادت فرا خوانده است. آنها برای شهادت و آزاد سازی محمره آمدهاند و نه برای گردش و تفریح پیام صریح محمره به فرماندهان این است که روزهای آتی، روزهای سرنوشت سازی است. ما اگر بگوییم که نبرد محمره کمر ارتش ما را شکسته و مغزهای نظام ما را پس از تحمل ضربات پی در پی سردرگم ساخته است، سخنی به گزاف نگفتهایم.
گزارش میافزاید: نیروهایی وظیفه خود را به نحوه شایسته انجام داد؛ ولی برخی خلبانان حماقتهای آشکاری را مرتکب شدند. برخی هواپیماها، سربازان ما را با ایرانیها اشتباه گرفته، محمولههای خود را بر سر آنها فرو ریختند....»
گزارش در پایان میگوید: ما باید سطح آموزش نیروها را بالا ببریم و آثار نبرد محمره را اذهان مردم بزداییم نیروهای ما باید دست به حملات محدودی بزنند تا نبرد محمره به بوته فراموشی سپرده شود و مردم با نبردهای کنونی و پیروزیهای ما زندگی کنند؛ زیرا محمره برای عراقیها بسیار اندوهبار بود.
از سوی دیگر، ما پس از نبردهای خرمشهر، حسین کامل، دیداری محرمانه از آمریکا و فرانسه انجام داد و در آنجا با شماری از اسرائیلیها که دارای شرکتهای تسلیحاتی هستند، ملاقات کرد و پیمان نامهای برای خرید 250 فروند امضا شد که در نتیجه، تعداد پرندهها به 500 فروند رسید.
بعدها حسین کامل از قرارگاه نیروی هوایی بازدید کرد و از سوی صدام به عنوان وزیر صنایع نظامی منصوب شد. طی این بازدید گفت و گویی میان حمید شعبان و حسین کامل انجام گرفت که من از جزئیات آن آگاه شدم. حسین کامل میگفت: اسرائیلیها از من خواستند به شما ابلاغ کنم موشکهایی را که به شهرها تهران و اصفهان و دیگر شهرهای ایران پرتاب میکنید؛ به ماده وی.ایکس مجهز کنید.
حمید شعبان متقاعد شد و به حسین کامل تاکید کرد که فرماندهی نیروی هوایی در اوایل جنگ این ماده را در داخل موشک قرار داده است. حسین کامل گفت: اسرائیلیها شرطی تعیین کرده و گفتهاند که شما اگر از غرب سلاح میخواهید، باید شرایط را ارجا کنید؛ و گرنه ما تمامی قرار دادهایی را که با کشورهای غربی و غیره بستهاید، لغو خواهیم کرد. من به آنها گفتم مطمئن باشید... جنگ به خاطر غرب و شما بر پا شده است ما خواستههای شما را اجرا خواهیم کرد. ...
افسران اسرائیلی که با ما همکاری میکنند هنوز در بغداد هستند...
واقعیت این است که اسرار در صورت جلسه این دیدار به شماره ص/س/ 11/ 6422 مورخ سی ام سپتامبر 1982 درج شده بود و من از این صورت جلسه کپی گرفتم و زمانی که پناهنده شدم همراه خودم آوردم.
پس از نبرد خرمشهر، ارتش عراق برای مقابلهای مجددا به سازماندهی پرداخت و لشکر و تیپهای جدید تشکیل شد. وزارت آمار متولدین جدید و قدیم را فرا خواند و از نوجوانان و جوانان - دختر و پسر - گرفته تا پیرمردان، افراد بسیاری به خدمت جیش الشعبی درآمدند.
از سوی دیگر، دیپلماسی عراق به خاطر صلح یا متوقف کردن، به هر وسیلهای متوسل شد و خواهان برقراری صلح و آشتی میان دو کشور شد. واقعیت این است که دولتمردان سعی میکردند شکست خفت بار در خرمشهر را کم اهمیت جلوه دهند و کاری کنند که مردم تدریجا این فاجعه را به بوته فراموشی بسپارند؛ ولی به رغم تلاش رسانهها در این ارتباط، نبرد آزاد سازی خرمشهر به عنوان شاخص ابدی بی سیاستی حکومت به ثبت رسید و نشان داد که آنها در مورد ادامه اشغال این شهر چقدر کودکان فکر میکردند.