کد خبر: ۵۶۴۸۲
زمان انتشار: ۰۹:۲۶     ۰۳ خرداد ۱۳۹۱
علی مطهری چه ویژگی‌های مشخصی دارد که این روزها از سوی رسانه‌های اصلاح‌طلبان، به‌عنوان نمونه‌ی آرمانی اصولگرایی معرفی می‌شود؟
برهان، چهارشنبه 27 اردیبهشت ماه سال جاری، تیتر یک روزنامه‌ی اعتماد با عنوان «تقابل دو گفتمان؛ مطهری - آیت الله مصباح» به مطلبی اختصاص داده شده بود که نگارنده‌ی آن می‌کوشید ضمن طرح ادعاهایی در خصوص عملکرد اصول‌گرایان، «مطهری» را به عنوان یکی از قطب‌های اصول‌گرایی در مقابل قطب دیگر که شامل «آیت‌الله مصباح یزدی» و اطرافیان ایشان می‌شود، معرفی نماید.

در این سوی ماجرا هم مطهری بیکار ننشست و به طرز عجیبی خبرساز شد. نطق میان دستور وی در صحن علنی مجلس در آخرین روز اردیبهشت ماه سال جاری چنان جنجالی بود که در تیتر یک رسانه‌های بیگانه جای گرفت. بیشترین جملاتی که مورد بهره‌برداری رسانه‌های بیگانه قرار گرفت به انتقادهای او از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باز می‌گشت. او در اظهاراتش بدون هیچ‌گونه ارائه‌ی سندی سپاه را متهم نمود و تصریح کرد: «از نقاط ضعف انتخابات مجلس نهم با همه‌ی شکوهی که داشت، دخالت سپاه پاسداران در بسیاری از حوزه‌های انتخابیه به صورت حمایت جدّی از کاندیداهای مورد نظر خود بود. بسیاری از کاندیداها، چه آن‌ها که رأی آوردند و چه آن‌ها که رأی نیاوردند، این واقعیت را تأیید می‌کنند. این امر آفتی برای سپاه و برای آینده‌ی انقلاب اسلامی و مخالف توصیه‌ی معروف امام(ره) است. وظیفه‌ی پاسداری از آرمان‌های انقلاب اسلامی که در اساس‌نامه‌ی سپاه آمده، به معنای دخالت در سیاست نیست بلکه به معنای مبارزه با گروه‌های مسلحی مانند مجاهدین خلق، فرقان و پژاک است که قیام مسلحانه کردند.»[1]

البته او به هیچ عنوان اشاره نکرد که اگر حقیقتاً به زعم وی سپاه در انتخابات دخالت نموده است، چگونه وی که خود را منتقد سپاه می‌داند، توانسته به مجلس راه یابد! بی‌شک نمی‌توان این گونه روند مواضع و اقدامات را کاملاً تصادفی تلقی کرد. به نظر می‌رسد در ورای این تحولات، تحرکاتی وجود دارد که شاید در آینده‌ای نزدیک کار ویژه‌ی اصلی خود را بیابد. در این یادداشت تلاش خواهد شد بخش‌هایی از این مسئله رمزگشایی گردد.

نمادسازی از اصول‌گرایی آرمانی

در خصوص یادداشت روزنامه‌ی اعتماد باید گفت آنچه که در اولین مواجهه، خواننده را درگیر خود می‌سازد، وجود دوقطبی‌ای در درون اردوگاه اصول‌گرایان است که ساحت گفتمانی آن در قالب آوردگاه تقابل اندیشه‌های علی مطهری از یک سو و در سوی دیگر آیت‌الله مصباح یزدی ترسیم شده است. نگارنده در این یادداشت کوشیده است با برجسته سازی شاخصه‌هایی از مواضع منحصر به فرد علی مطهری، آن را بازخوانی اندیشه‌های استاد شهید مرتضی مطهری بداند؛ گو این که علی مطهری به دلیل وراثت نسبی باید جایگاه نظریه‌پردازی انقلاب را نیز منحصراً از پدر به ارث برده باشد.

در ادامه‌ی این نوع تحلیل نگارنده می‌کوشد با ترسیم گفتمان جریان اصیل اصول‌گرایی– که باز هم تلاش می‌گردد آن را انحصاراً منتسب به آیت الله مصباح و جمعی از شاگردانش نماید- ناخودآگاه ذهن مخاطب را درگیر دوقطبی‌ای ساختگی کرده که به زعم نگارنده‌ی آن، در یک سوی آن اندیشه‌ی اصیل انقلاب و در دیگر سو آن چیزی که امروز به نام انقلاب در حال ارائه است، قرار دارد.

نویسنده همچنین با طرح این جمله که «عملکرد او –مطهری- در سه سال اخیر نشان می‌دهد که اصول‌گرایی در صورت فصل‌الخطاب قراردادن قانون و آرمان‌های اولیه‌ی نظام به چه شکلی در می‌آید.»[2] تلاش می‌کند چهره‌ای آرمانی از علی مطهری به تصویر بکشد و وی را در عرصه‌ی سیاست منحصر به فرد بخواند. شاید عجیب نباشد اگر مخاطب در خصوص این که منظور نویسنده از «او» در جمله‌ی یاد شده، چه کسی بوده است حتی به شک افتد که آیا شخصی در قامت «علی مطهری» تا این حد برای یک روزنامه‌ی اصلاح‌طلب جذابیت پیدا کرده که تعابیری پرطمطراق‌تر از آنچه خرج سران جبهه‌ی خود می‌کند بر او نثار کند؟!

حال این پرسش مطرح است که فردی همچون علی مطهری چه ویژگی‌های مشخصی دارد که این روزها از سوی رسانه‌های اصلاح‌طلبان، به عنوان نمونه‌ی آرمانی اصول‌گرایی معرفی می‌شود؟ قبل از آن که دقیقاً بدین پرسش پاسخ داده شود تأمل در این نکته راهگشا خواهد بود که در مختصات ذهنی جریان‌های افراطی اصلاح‌طلبان که در سپهر اندیشه‌ی پهلو به سکولاریسم می‌زنند، اصول‌گرایی آن هم با مختصات اصیل نزدیک‌تر به انقلاب چه جایگاه و مفهومی خواهد داشت؟ و باز می‌توان گفت اگر واقعاً مفهومی همچون ارزش‌های اصیل انقلاب اسلامی برای اصلاح‌طلبان این چنین جذاب است، چرا در مقطع 76-84 که عرصه‌ی یکه تازی این جبهه بر اریکه‌ی قدرت بود، خبری از این رویکرد شنیده نمی‌شد؟

مروری بر پیشینه‌ی رویکرد علی مطهری و اصلاح‌طلبان حاکی از واقعیت‌های دیگری است. دیر زمانی از آن روز نگذشته است که این فرزند شهید مطهری آشکارا در مصاحبه با روزنامه­ی دولتی ایران، اصلاح­طلبان را «خطری بزرگ» برای انقلاب توصیف کرد که در حال انحراف از مسیر انقلاب اسلامی هستند.[3] چند روز بعد روزنامه‌ی «کیهان» به سراغ او رفت که این بار مطهری با صدای بلندتری دولت خاتمی را آشکارا سکولار نامید.[4] در فضایی که رسانه­ها همگی در اختیار اصلاح­طلبان بود، علی مطهری مقاله­ای درباره­ی خاتمی نوشت با این تیتر که «صدای پای استبداد می­آید.»[5]

آن‌هایی که مسائل سیاسی را در دو دهه‌ی اخیر دنبال کرده‌اند، مواضع صریح و بعضاً تند علی مطهری برضد چهره‌های اصلی جریان تکنوکرات و تجدیدنظرطلب را هنوز از یاد نبرده‌اند. ذکر خاطره‌ای از زبان پدر که هشداری بر لیبرال شدن سیدمحمد خاتمی بود و یا نامه‌ای که آشکارا هاشمی را به دلیل دیدگاه‌ها و نیز اطرافیانش از ورود به عرصه‌ی انتخابات نهی می‌نمود، آن چیزی بود که خطوط کلی رویکرد سیاسی او را تا پیش از سال 1387 – ورودش به مجلس هشتم- در جامعه نمایان می‌ساخت.

حال این‌که چرا علی مطهری با آن علی مطهری تا این حد فاصله گرفته، خود پرسش مهمی است که این جا مجالی بر پاسخ آن نیست. اما سؤال مهم‌تر آن است اخیراً چه امیدی در رویکرد علی مطهری برای اصلاح‌طلبان به وجود آمده است؟ به نظر می‌رسد که پاسخ را باید در منافعی یافت که در پیشبرد راهبرد سیاسی کنونی جریان اصلاح‌طلب حائز اهمیت است. آنچه برای اصلاح‌طلبان اکنون از همه چیز مهم‌تر خواهد بود، بازسازی صحنه و مهیا نمودن فضا برای بازگشت به شرایط پیش از بروز فتنه‌ی 88 است. یعنی شرایطی که اصلاح‌طلبان هنوز از چارچوب‌های سیاسی نظام عبور نکرده بودند و در قالب رقابت‌های انتخاباتی به دنبال کسب کرسی‌های قدرت بودند.

اکنون اما شرایط کمی متفاوت است. اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دهم، رفتاری غیررقابتی و غیرقانونی از خود بروز داده‌اند و فعلاً شرایط شرکت در راند بعدی رقابت را ندارند. این جاست که علی مطهری و علی مطهری‌ها می‌توانند به کمک اصلاح‌طلبان آیند. چرا که وی از یک سو با مقصر قلمداد نمودن هر دو کاندیدای اصلی انتخابات 1388 در فتنه شرایط را برای اغماض در خصوص فتنه انگیزی اصلاح‌طلبان آماده نمود و از دیگر سو با قد علم کردن در مقابل جریان اصیل اصول‌گرا، زمینه را برای انشقاق و انشعاب در درون مجموعه‌ی اصول‌گرایی مهیا می‌نماید. این رویکرد که به تازگی نیز پررنگ‌تر شده است، برای اصلاح طلبان اهمیت ویژه‌ای دارد. چرا که نخست در شکست اصول‌گرایان، ایجاد شکاف، برگ برنده‌ای بزرگ در دست رقیب اصلی آنان – یعنی اصلاح‌طلبان- خواهد داد و دوم با رنگ و لعاب بازگشت به اصول‌گرایی آرمانی و با پرچم بازخوانی اندیشه‌های شهید مطهری، در عمل اصول‌گرایان دچار تناقض بنیادین خواهند شد.

سناریوی پیچیده، بازیگردانان پنهان را به روی صحنه خواهد آورد!

می‌توان این روند را در سطحی عمیق‌تر نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. الگوسازی‌ای که علی مطهری را شاخص «گفتمانی نو» در بدنه‌ی اصول‌گرایان می‌داند، به دنبال آن است تا بار دیگر گفتمان انقلاب اسلامی را همچون آنچه در دهه‌های دوم و سوم انقلاب رخ داد، با تهدید استحاله‌ی گفتمانی مواجه سازد و این جا طبیعتاً برخی غفلت‌ها و ساده‌انگاری‌ها - در فهم علت سوت و کف دشمن و امتداد داخلی آن- شرایط را برای بازیگری برخی از اصول‌گرایان در این بازی که شاید مدیریت پیچیده‌ی آن در دست دشمن باشد، فراهم آورد.

آنچه مسلم است از دیدگاه نظام سلطه تاریخ مصرف بازیگرانی همچون اصلاح‌طلبان دیگر یا پایان پذیرفته و یا به انقضای خود نزدیک می‌شود. در این جا تنها بدنه‌ی اقلیتی و سرمایه‌ی اجتماعی این جریان حائز اهمیت خواهد بود که در اتصال به بخشی از اصول‌گرایان- که آرام آرام در حال طی طریق تجدیدنظرطلبی هستند- می‌تواند زمینه را برای امید آفرینی برای دشمن فراهم آورد. به طور قطع اگر چنین اتفاقی افتد، دیگر علی مطهری بازیگر اصلی نخواهد بود. کارکرد او برای آنانی که این مسیر را راهبری می‌کنند تنها در حکم کاتالیزوری است که برای بروز رویکردهایی جدید، واسطه‌گری می‌کند.

بی‌شک کسانی در ادامه‌ی این راه بر این موج سوار خواهند بود که تا پیش از این امثال علی مطهری مبیّن مواضعشان بوده است.در یک سوی این طیف کسانی قرار دارند که با هدایت پنهان او را از یک عنصر انقلابی به فردی منفعل و واگویه کننده‌ی خواسته‌های قلبی دشمن بدل کردند و در دیگر سو آنانی که علی مطهری روزگاری همه‌ی همّ و غمّ خود را صرف نقد آنان می‌نمود و اکنون خود را به بلندگوی غیرمستقیم آنان تبدیل نموده است.

نمودهای سیاسی این سناریو را این روزها در موج جدید انشقاق افکنی در میان اصول‌گرایان منتخب مجلس نهم و به خصوص در موضوع انتخاب ریاست مجلس می‌توان دید. بی‌شک این تمام ماجرا نخواهد بود. اگر به این ضرب المثل باور پیدا کنیم که «سالی که نکوست از بهارش پیداست» چندان عجیب نخواهد بود اگر فرض کنیم ایجاد فراکسیون انشعابی طیفی خاص در جریان اصول‌گرایی با هدف تداوم ریاست بر مجلس در کنار یارکشی از اقلیت اصلاح‌طلب موجود در مجلس، نشانه‌هایی از جریان سازی جدیدی خواهد بود که آینده نگاری آن تأملی بیشتر می‌طلبد.

آیا در آینده‌ی نزدیک می‌توان شاهد اتصال میان بازماندگان جریان فتنه – که تحت عنوان اصلاح‌طلبان در حال بازسازی خود هستند- با طیفی از اصول‌گرایان به اصطلاح معتدل که رهبری گفتمانی آن را امثال علی مطهری و هدایت سیاسی آن را شوهر خواهر او یعنی «علی لاریجانی» بر عهده دارند، باشیم. آیا اگر اعتدالی که اصلاح‌طلبان خود را شیفته‌ی آن می‌خوانند محور اتصال این دو جریان باشد، حلقه‌ی مفقوده میان این دو جریان در چهره و جریانی یافت می‌شود که خود را محور اعتدال و میانه‌روی در جریان‌های سیاسی کشور می‌داند؟ پاسخ هر چه باشد بر آینده‌ی تحولات سیاسی کشور به خصوص در مقطع حساس پیشِ رو و انتخابات ریاست جمهوری یازدهم (1392) مؤثر خواهد بود.(*)

منابع:

[1]. خبرآنلاین، 31/2/1391

[2]. روزنامه‌ی اعتماد، شماره‌ی 2396 به تاریخ 27/2/91، صفحه‌ی اول

[3]. روزنامه‌ی­ ایران 12و 13/11/81

[4]. روزنامه‌ی کیهان 19/11/81

[5]. سیاست­روز  7/7/81

*محمدجواد اخوان؛ پژوهشگر
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها