* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "با چند روز انفرادی چطورید؟"به قلم محمد ایمانی آورده است:1- با چند روز انفرادی چطورید؟ ظاهراً سؤال نامفهوم و نچسبی است، آن قدر که حتی ذهن درگیر آن نمی شود چه رسد به پاسخ. بسیار خوب! مقدمه پرسش این باشد که مأمور پستچی زنگ خانه را زده باشد و حکم چند مدت انفرادی را دست شما داده باشد. یا نه، ماموران آمده باشند و شما را صاف برده باشند برای تحمل حبس انفرادی. حالا چطور؟! به هم ریختن، طبیعی ترین واکنش به چنین اتفاقی است، لابد. اما آیا همه به این پرسش ها پاسخ منفی می دهند و انفرادی را کابوس می شمارند؟ پاسخ بستگی به موقعیت مخاطب دارد. برای کسانی، همین انفرادی می شود عقده و آرزوی آمیخته با حسرت. تصور کنید یک جانی یا خائن محکوم به اعدام را، اصلا چرا راه دور برویم؛ همین متهمان اول فساد بزرگ بانکی که اتهامشان فساد فی الارض است و مرگ را در چند قدمی خود می بیند. اگر بشود در خلوت آنها راه یافت و یا همین پرسش ها را از آنان پرسید، حتماً می گویند «کاش پیش از آن که به این نقطه بدون بازگشت برسیم، خودمان برای خودمان چند روز یا چند هفته انفرادی می نوشتیم. کاش کسی پیدا می شد و ما را از آن شلوغی و غوغای زندگی بیرون می کشید و در اتاقکی می نشاند تا خون به مغز ما برسد و پیچ و مهره خرد ما را روان کند. کاش می مردیم و به اینجا نمی رسیدیم». انفرادی برای چنین کسی یک عقده و حسرت بی پایان می شود.
2-امروز روز خداست، سوم خرداد. دیروز روز خدا بود، دوم خرداد. و فردا هم روز خداست و شب آرزوها، لیله الرغائب. دیروز- دوم خرداد 67- روز خدا بود که خداوند نعمت 03 میلیون حضور و 02 میلیون رای به فرد منتخب را ارزانی کرد. 81 خرداد 08، 72 خرداد و 3 تیر 48، 22 خرداد 88، 21 اسفند 09 و 51 اردیبهشت 19 روزهای خدایی بودند. امروز هم روز خدا و یوم الله است، سی امین سالگرد فتح خرمشهر. روزهای خدایی را پیامبر اعظم(ص) این گونه معنا کرد: «ایام الله نعمائه و بلائه ببلائ ه سبحانه. ایام الله، روزهای نعمت خدا و آزمایش های او به وسیله بلاهاست». یعنی که نعمت ها و بلاها درهم تنیده اند. بهره مندی، اسباب ابتلا و سنجش است، و ابتلا و سنجش مقدمه بهره مندی و نعمت بالاتر. جنگ ما را ساخت هر چند که ناخوش می داشتیم آن را. چشم ما را باز کرد آنجا که خباثت دشمنان را دیدیم و دندان سبعیت او را بر پاره تن خود حس کردیم.
جنگ ما را پروراند و مردان ما را آبدیده ساخت. فی تقلّب الاحوال علم جواهر الرجال. دگرگونی روزگار، جوهر مردمان ما و سرداران گمنام آنان را پدیدار کرد. اگر نه چه کسی محمد جهان آرا یا حسن باقری، حسین خرازی، احمد متوسلیان و احمد کاظمی را در آن گمنامی شان می شناخت. و اغلب ناشناخته ماندند تا شهادت گنجینه های پنهان آنان را رو کرد. انسان می میرد و دفن می شود و از یاد می رود و اینها باب شهادت را که گشودند، دفینه هایی بودند که تازه پیدا شدند. این شد هنر انقلاب و دفاع مقدس ما. «هنر آن است که بمیری پیش از آن که بمیرانندت و مبدأ و منشأ حیات آنانند که چنین مرده اند». این را سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی شهادت داد که می گفت «خرمشهر، شقایقی خون رنگ است». سرنوشت زندگی بشر این چنین از زیرپای مردانی جوشید که لبیک گفته و به جان شنیده بودند فرمان «موتوا قبل أن تموتوا» را.
جهان آراء و سپاهش- چند شهروند جوان و نوجوان با چند قبضه آرپی جی و کلاشینکف و دیگر هیچ!- خرمشهر را 43 روز در محاصره نگاه داشتند. شماره کن روزها را! 43 روز. سی و چهار روز خدایی. خدا بود و خرمشهر و یک مشت شاهد، که خدا به گواهی گرفت. و خدا بود. بود که سوم خرداد 03 سال پیش خرمشهر را آزاد کرد. خرمشهر را خدا آزاد کرد و شهیدانی را به گواهی گرفت. انّی جاعل فی الارض خلیفه ... انی اعلم مالا تعلمون. سفاکان و فاسدان را به رخ خدا نکشید، فرشتگان! جولان آنها حجت خواری دنیا و دنیاپرستان است. خدا حجت و آیتی چون «جهان آرا» برای این دنیا دارد، مردی که در لحظه های سقوط شهر- که او بود و خدا بود و دیگر هیچ- با طمأنینه تمام در پاسخ بی سیم چی گفت شهر اگر سقوط می کند، مراقب باشید ایمان ما سقوط نکند... رحمت خدا بر شهیدان و سلام او بر پاسداران و فاتحان جاوید خرمشهر!
3-با چند روز انفرادی چطورید؟ هنوز خوب نیستید؟ مرگ اگر برای همسایه باشد، خوب است... نه؟! با این گزاره چطورید: چند روز انفرادی برای آن دسته از صاحبان منصب و تریبون و رسانه که زیاد جنجال می کنند یا در غوغاها غوطه ورند و از رسالت و مسئولیت خود بازمانده اند. اصلا این گزاره چطور است؛ هر که توانگرتر، برای انفرادی سزاوارتر! باز هم تند است؟ باور کنید آن صحابه راه گم کرده ای که در جمل شمشیرش را - پس از مرگ- دست امیر مؤمنان(ع) دادند و امام سخت بر حال صاحب شمشیر گریست، آرزو می کرد کسی یافت می شد، با قهر و غضب تمام گریبان او را می گرفت و از آن ورطه پرغوغایی که خود ساخته بود، به فرسنگ ها بیرون معرکه پرتاب می کرد. یا اصلا از معرکه نجات می داد و به سیاهچالی می انداخت تا آخر عمر. زمانی به خود آمد و پشیمان شد و خواست برگردد اما فرزند شومش گریبان وی را گرفت که «کجا؟ بقیه چه می گویند؟ نمی گویند معرکه را خودش راه انداخت اما ترسید و جا زد؟ قسم خورده ای که دیگر با علی نجنگی؟ خب! کفاره اش را بپرداز و سوگندت را بشکن پدر!». جنگ با جان پیامبر(ص) آن قدر واجب بود که کفاره بدهی و قسم بشکنی؟... «أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء». خدا اینانند جانشینان تو بر روی زمین که فساد می کنند و خون می ریزند؟ این موجود دو پا چه قدر در خود و از خود سقوط کرد که داد فرشتگان متعبد را درآورد؟!
ارتداد بعد از ایمان. کفر بعد از یقین. حق را دیدن و به باطل گرویدن. خستگی و بی حوصلگی، کم آوردن و بند را به آب دادن. غرق شدن و خود را از خاطر بردن. عبید الله بن عباس سرلشکر سپاه حسن بن علی(ع) بودن و به بارقه درهم و دینار، صبحگاهان از اردوگاه معاویه سر درآوردن. اما زمین که از حجت خدا و حاملان حق خالی نمی ماند. «یا ایها الذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبونه... ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما از دین خود بازگردد، پس به زودی خداوند جمعیتی را می آورد که دوستشان دارد و آنها هم او را دوست دارند، با مؤمنان فروتن و با کافران سرسخت و نفوذناپذیرند. در راه خدا مجاهدت می کنند و از سرزنش ملامتگران نمی هراسند» (آیه 45 سوره مائده). ترجمان همین آیت الهی است که بر زبان مقتدای حکیم انقلاب جاری شد و فرمود «حرکت ملت ایران با خستگی و بی حوصلگی برخی افراد دچار تزلزل و انحراف نمی شود... این راهی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، ادامه پیدا خواهد کرد و شما دیدید کسانی که در جریان حرکت عمومی ملت، بار مسئولیت را بر زمین نهادند فوراً جوان های با روحیه آن را برداشتند و ان شاءالله به منزل خواهند رساند.»
خائف و مراقب بودند دوستان خدا که پیروز و رستگار شدند و شدند «حزب الله هم الغالبون» و «هم المفلحون». مثل دیشبی و برای دیشب- شب اول ماه مبارک رجب- انشاء کرد حجت خدا امام جواد علیه السلام و فرمود بخوانید در این شب «... اللهم انّی اعوذ بک من العدیله عندالموت. خداوندا من به تو پناه می برم از خروج از دین و بی دین شدن هنگام مرگ». گوش کن حجت خدا علی بن ابیطالب(ع) است که با خاکساری تمام می گوید: نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزّلل و به نستعین . به خدا پناه می بریم از خفتن عقل و زشتی لغزش ها و از او مدد می جوییم.» (خطبه 224 نهج البلاغه)
4- هنوز هم با چند روز انفرادی مخالفید، ولو با اختیار؟ خوبان و آبروداران درگاه خدا مدام به خود انفرادی می دادند، چه به اعتکاف رجب و شعبان و چه به غیر آن. اگر هم در میان مردم بودند با مردم و غوغاهای روزمره زندگی آنها نبودند. در شلوغی زندگی و ازدحام سیاست برای خود خلوت می ساختند. سیل نمی تاخت تا آنان را با خود ببرد. کتف بسته خود را تقدیم خصم نمی کردند. از رفتار بی پروا بیم داشتند. عار داشتند و دون کرامت می دانستند چون بره و گوسفند زیستن و بی خیال گرگان درنده چریدن را. می فرمودند «اگر دو گرگ از دو سو به گله ای حمله کنند کمتر تلفات می گیرند تا تلفاتی که جاه طلبی و مال پرستی از ایمان مؤمن می گیرد.» امام صادق علیه السلام فرمود: «از هوای نفس خود حذر کنید همان گونه که از دشمن حذر می کنید چراکه برای مردمان، دشمن تر از پیروی هوای نفس خویش و آنچه بر زبانشان جاری می شود نیست.» دشمن بزرگ تری در جان ما مخفی است که گزند او با بستن در و قلعه نشینی مهار نمی شود. ویروس ها و میکرب های به مراتب کشنده تر از طاعون و وبا و ایدز در جان هر انسانی است که لوازم هلاکت را در او می جنبانند. گاه همین زبان سرخ سرسبز به باد می دهد، به باطل.
آیا برخی مجادلات ما از این قسم نیست؟ مستی نعمت و غوطه خوردن در آسایش پس از فتنه ها و ابتلاهای بزرگ این 3 دهه چه طور؟ از یاد بردن کمین منافقین منهزم که در طول این 33سال بارها و بارها به نیابت از شیاطین عالم در میان ما خزیدند و نیش زهرآگین خود را در پیکره سیاست و فرهنگ و اقتصاد ما زدند، خطر کوچکی است؟ آیا فراموشی فتنه سال های 60 و 65 و 78 و 82 و 88 و... غرق رقابت های مبتذل شدن، اقتضای ایمان و عقلانیت است؟ کم ظرفیتی، نام جویی، باندسازی و باندبازی، اختلاف افکنی، ایستادن در مواضع اتهام- و از آن سو انباشتن بی دلیل فضای اتهام و بدگمانی و شایعه- گروکشی؛ اینها عوارضی است که با گمنامی و خدمتگزاری و اخلاق مجاهدان تنافر دارد. سیاستمداران و صاحبان نفوذ و تریبون و رسانه با چنین مشخصاتی به مردم حق بدهند که نگران حال و آینده آنان باشند. نگران باشند از بی حیثیت کردن همدیگر و ترک لوازم الفت و اخوت و وحدت.
5- ما نیازمند خلوتیم و توانگرهای ما به این خلوت محتاج تر. اگر کسی را چند نفر دوره کرده باشند و مشغول ضرب و شتم او باشند، حتماً دست آن را که به نجات او بیاید و از این غوغا بیرون بکشد، می بوسد. ما و توانگران ما - در حوزه سیاست و اقتصاد و سرمایه و رسانه و فرهنگ- محتاجیم که گاه خود را از پنجه شلوغی اطرافیان برهانیم. به خودمان مرخصی و انفرادی بدهیم و چرتکه بیندازیم که مستحق رحمت حضرت حقیم یا غضب او. همین روزها و شب ها به اقتضادی ایام و لیالی مبارک ماه رجب فرصت مردن و زنده شدن به اختیار را ارزانی ما کرده اند تا به تأسی از اولیای دین با تذلل تمام عرض کنیم «اللهم فاهدنی هدی المهتدین و ارزقنی اجتهاد المجتهدین و لا تجعلنی من الغافلین المبعدین... و لا تجعل عواقب اعمالی حسره ... اللهم انی اسئلک صبر الشاکرین لک و عمل الخائفین منک و یقین العابدین لک».
گفت «آب کم جو، تشنگی آور به دست- تا بجوشد آبت از بالا و پست». تا خطرها را نشناسیم و به حاجت زدگی خود واقف نشویم، نخواهیم فهمید که چرا حضرت سیدالساجدین و زین العابدین علیه السلام به ابوحمزه ثمالی آموخت تا در شب های ماه مبارک رمضان چون مصیبت زده ها نجوا کند «سیدی اخرج حبّ الدنیا من قلبی و اجمع بینی و بین المصطفی و اله خیرتک من خلقک... مرا یاری کن به گریستن بر حال خویشتن، که به یقین عمر خود را با آرزوها و تأخیر انداختن توبه نابود کردم... پس بدحال تر از من کیست اگر با همین حال به قبرم منتقل شوم؛ هیچ فراهم نکرده ام برای خوابگاهم... چه بر سرم آمده که گریستن نمی توانم و نمی دانم بازگشت من به سوی کجاست. می بینم نفس با من خدعه می کند و روزگار مکر می ورزد و پرنده مرگ بر سرم بال و پر خویش گشوده... مرا چه می شود که نمی گریم به خاطر تاریکی گور... چه بر سرم آمده که گریه نمی کنم برای بیرون آمدنم از قبر، درحالی که خوار و برهنه ام...»
فردا، شب آرزوهای برآورده است. هنوز می پذیرند و می پوشند و می بخشند. هنوز مهلت داده اند. خدا هست، خوبی هست، خوبان هستند، خیانت هم هست. «الف-میم» و «میم-الف» و «میم-خ»ها هستند- چه منتظر حکم و چه برحسب ظاهر فعلاً از مؤاخذه گریخته- جهان آرا و احمد کاظمی و حسین خرازی ها هم هستند. و هستند هزاران نام آور گمنام که روزگار خدایی ما روی کاکل خوبی ها و خدمت های آنان می گردد. خیانت خائنان را حجت کوتاهی و کم فروشی گرفتن، سست ترین عذرها و دستاویزهاست.
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "سمینار مطبوعات چشم اندازها و چالش ها"به قلم صالح اسکندری آورده است:باید به طور جدی و علمی در خصوص مسائل اصلی مطبوعات در ایران اندیشید.
یکی از مسائل اصلی در این حوزه نسبت بین مطبوعات و معنویت در جامعه معنا گرای ایران است. طرح این مسئله بی ارتباط با شعار اصلی سمینار مطبوعات چشم انداز ها و چالش ها که دیروز برگزار شد یعنی تهذیب رسانه و اخلاق نیز نیست.
در زمانه ای که بیشتر رسانهها، از صداوسیما و مسئولان و مدیران فرهنگی گرفته تا مطبوعات، خبرگزاری ها در و دیوار شهر و کارشناسان و متخصصان فرهنگی، جملگی از «جستجوی حقیقت»، «معنویت»، «معناگرایی» و «ارزشها» حرف میزنند، کمتر کسی به این مهم می اندیشد که آیا همین رسانه های مدرن معنا زا هستند و یا معنا زدا؟
حدود 100 سال پیش در اثنای مشروطه وقتی کارخانه چراغ برق حاج حسین آقای امین الضرب 4000 چراغ را در تهران روشن می کرد هنوز برخی از مردم معتقد بودند که در کابل های برق شیطان جریان دارد. قضاوت آن روز پدرانمان برای ما شاید کمی مضحک به نظر برسد اما وقتی خبر ساخته شدن گوشی های تلفن همراهی می رسد که قادرند شبکه های ماهواره ای را بدون هیچ واسطه ای دریافت و پخش کنند بیشتر خانواده ها از خنده خود پشیمان و برای فرزندانشان نگران می شوند. در عصر حاضر فرهنگ مهاجم غربی تمامی افسارهای خود را گسیخته است. تکنولوژی دیگر به هیچ حریم امنی رحم نمی کند. اگر در رژیم پهلوی برخی از خانواده های مذهبی به سینما نمی رفتند تا از شر فیلم های غیر اخلاقی خود و خانواده هایشان در امان باشند اما با ورود تلویزیون به خانه ها این مصونیت از بین رفت. بعدها با ورود کامپیوتر و قرار گرفتن یک صندلی مقابل آن، تماشا و ارتباط تصویری یک نفره شد و افراد از خانواده منزوی و کامپیوتر های شخصی جایگزین بسیاری از مواهب غیر قابل انکار خانواده شدند. دیگر کدام پدر و مادری می تواند مطمئن باشد که فرزندش در مترو، پارک و یا هر جای دیگر از شر بلوتوث های مستهجن، پیامک های تصویری و شنیداری مبتذل و اخیرا دسترسی به شبکه های پورنو و غیر اخلاقی ماهواره ای مصون است. پر بیراه نگفتیم که اگر امروز حرف نیاکان مان را مجددا تکرار کنیم در عصر سلطه ارتباطات شیطان از طریق سیم های برق بلکه در امواج رادیویی و تلویزیونی جریان یافته است و کوچکترین مهلتی را برای فکر کردن و تصمیم گرفتن باقی نگذاشته است.
جوامع معناگرایی مانند ایران که بر پایه نهاد خانواده و مذهب استوار هستند به شدت نسبت به آسیب ها و لطمات رسانه ها واکنش نشان می دهند. البته سخن گفتن از نسبت میان رسانه و معنا به میزان تبیین مصرح الگوی بومی و عملی مطبوعات اسلامی در جامعه ما دشوار است . اعوجاجات رسانهای در جامعه امروز و پیوند ناگسستنی آن با معنازایی ومعنازدایی مجال کمتری را برای پرسشهای بنیادین درباره نسبت رسانه ومعنا باقی گذاشته است.این سئوال همیشگی وجود داشته است که رسانه معنازا بوده و یا معناگرا. در یک دیدگاه رسانه مولد یک معنای جدید است که با معنای قدیم در تضاد است وابزاری درجهت معنازدایی تلقی میشود اما از منظری دیگر بین رسانه و معنا پیوند مستمری از ابتدای تاریخ وجود داشته است . هرچند میتوان تبیین پیوند رسانهها ودین از جانب محققان جهان مسیحی را در واکنش به روند رو به رشد سکولاریزاسیون و عرفی شدن تلقی نمود اما در عین حال نمیتوان منکر نقاط تماس غیرقابل انکار رسانهها و معنا شد. تله ونجلیسم از 1970 به بعد نمونه بارز پیوند رسانهها ومعنا در سکولارترین کشور دنیا یعنی آمریکاست. در جهان زدایش معنا معدودی از رسانهها زبانی گویا برای جنبشهای دینی شدهاند .
بدون تردید رسانهها پاسخی به یک نیاز اجتماعی بودند اما واردات آنها به جوامع معناگرا در پاسخ به کدام نیاز اجتماعی صورت گرفت؟ این یک سئوال جدی است که آیا میتوان حرفه مطبوعات را مانند مهندسی ، پزشکی و یا سایر علوم تجربی از غرب فراگرفت؟
معدودی از رسانهها در واکنش به پروژه دین زدایی از غرب با معنا مزدوج شدند اما رسانه درجوامع معناگرایی مانند جامعه ایران چه رسالتی به دوش میکشد . تحقیقات نشان میدهد همیشه رابطه مستقیمی بین الگوی رسانهها و علیالخصوص مطبوعات با
الگوی سیاسی واقتصادی هر نظام اجتماعی وجود دارد اما واقعا مطبوعات و رسانههای ما توانستهاند با الگوهای سیاسی واقتصادی کشور ارتباط برقرار کنند. هنوز در فضای سیاسی واجتماعی کشور مطبوعات مترادف با رکن چهارم دموکراسی تلقی میشوند درحالی که الگوی سیاسی کشور در نظام مردمسالاری دینی متکی برگفتمان بیبدیل انقلاب اسلامی است . اگر کسی بتواند از مدلول در هم تنیده مردمسالاری دینی مجرد دموکراسی را منفک کند آنگاه میتوان رکن چهارمی نیز برای آن در نظر گرفت . واقعیت امر این است که نظام سیاسی ایران متکی بر مفهوم غیرقابل انفکاک مردمسالاری دینی ونظام اقتصادی مبتنی برایدههای اسلامی نضج یافته و دراین گفتمان نمیتوان از الگوهای لیبرالیستی انتظار داشت که حافظ انقلاب اسلامی و تصریح کننده منافع عمومی باشند . کروسید ژورنایسم” مبتنی بر گزارشگری تفتیشی در غرب چگونه میتواندالگوی مطبوعات در یک جامعه معناگرا واقع شود . بیش از صد سال تاریخ روزنامه نگاری در جامعه معناگرای ایران نشان داده است که پاسخ مطبوعات به همان شکل و سیاق غربی بسته بندی شده وارد کشور شده است . به تعبیر حمید مولانا در جامعه اسلامی ایران، مطبوعات اغلب به کلیساها شباهت داشتند تا به مساجد و حسینیه ها. در واقع پیش از آنکه در جامعه ما نیازسنجی شود همان پاسخ دنیای غرب به نیازهای اجتماعی موجود در جوامعشان برای جامعه معناگرای ایران نیز تجویز شده است . محققان ایرانی هنوز جواب متقنی به این پرسش اساسی که مطبوعات مبتنی بر چه نیازی در جامعه ایران به وجود آمدند و تداوم یافتند ، ندادهاند. مسلما نیازهای جامعه معناگرای ایران به مراتب متفاوت از جوامع معناگریز ویا حداقل بریده از معناست .
جامعه معناگرای ایران نیازمند طرحی نو ازمطبوعات است که میتوان آن را در قالب ترسیم الگوی رسانههای اسلامی جستجو کرد لذا مجالی باید تدارک دید تا فارغ از تغلب امتزاج گریزناپذیر رسانه ومعنا در عصر حاضر با روزمرگی های متعارف آن کمی به نیاز سنجی پرداخت. پرداختن به نیازها اساسا سابق بر ارائه پاسخ به آنهاست . مطبوعات پاسخی به نیازهای اجتماعی هستند اما واقعا این نیاز در جامعه ما چه بوده ،هست و خواهد بود .باید متکی بر فرهنگ ایرانی واسلامی نیازهای اجتماعی جامعه امروز که درگفتمان انقلاب اسلامی سیر میکند را رصد نماییم و سپس در پاسخ الگوی جامع و شاملی از مطبوعات اسلامی را به جامعه ارائه دهیم.
*آفرینش
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "انتخابات ریاست جمهوری مصر و نگاه به ایران"به قلم علی رمضانی آورده است : بزرگترین ملت جهان عرب برای نخستین بار در آزادانهترین انتخابات تاریخ، خود به پای صندوق رأی میرود. انتخاباتی که برای مصر اهمیتی گسترده دارد. چرا که کشوری با جمعیت 82 میلیون نفر در داخل و هشت میلیون نفر مصری در سایر کشورها اینک فراروی آینده خود قرار دارد. در این بین اگر به اهمیت این انتخابات در مصر و کارزار بین نامزدهای برجسته توجه کنیم باید به طیف های گوناگون نامزدها تفاوتی گذاشت . از یک سو در یک طرف نامزدهای منسوب به رژیم گذشته مانند احمد شفیق (آخرین نخست وزیر دیکتاتور مصر) و عمر موسی که چهره ای موجه تر دارد قرار دارند و از سویی نیز نامزدهایی با رویکرد و گرایش اسلامی و ملی. در این طیف مهمترین نامزدهای اسلام گرا را می توان محمد مرسی (به نمایندگی از اخوان الملسمین) و بعد از وی عبدالمنعم أبوالفتوح و صلاح ابواسماعیل قرار دارند. مهمترین نامزدها با رویکرد و گرایش پان عربی و ملی هم حمدین صباحی است .
در این حال اگر به شانس های مهم پیروزی در این انتخابات توجه داشته باشم باید گفت جدا از نظر سنجی ها در واقع مربع مرسی، ابولفتوح، عمر موسی و صلاح ابواسماعیل را نامزدهای مهم دانست که شانس این چهار نامزد برای پیروزی در مرحله نخست ویا رفتن به دور دوم انتخابات از سایر نامزدها بیشتر است.
پیروزی هر نامزدی در انتخابات مصر در واقع آغاز مبارزه وی با چالشهای گسترده است. چالشهایی که در سطوح گوناگون داخلی و خارجی وجود خواهد داشت. از یک سو در داخل آینده مصر با چالش های جدی در داخل از سوی لیبرال ها، پان عربی ها، قبطی ها، ناصریست ها و طیف متمایل به غرب روبرو خواهد شد و چالش های رابطه با نظامیان و اسلامگرایان و مشکلات اقتصادی و مالی نیز وجود دارد. از سویی نیز در بعد خارجی رابطه با اسرائیل ، معاهده کمپ دیوید، عادی سازی روابط تهران و معضلی به نام وابستگی و عدم استقلال اقتصادی چالشهایی برای رئیس جمهور تازه به همراه دارد .
آنچه مشخص است اگر در بین نامزدهای ریاست جمهوری کنونی مصر به نزدیکترین نامزد به ایران دکتر سلیم العوا است که به نظر نمیرسد شانس چندانی در برنده شدن داشته باشد. در مقابل اگر صلاح ابواسماعیل برنده آرا شود، حامی وی سلفی ها و عربستان سعودی خواهد بود و وی چندان نگاه مثبتی به ایران ندارد. از سوی دیگر نیز اگر اسلام گرایان معتدل و یکی از دو نفر مرسی و یا ابولفتوح در این انتخابات برنده شوند در واقع باید منتظر تحولاتی جدیدی در رابطه با نوع نگاه به ایران بود .
چنانچه عمر موسی در انتخابات به پیروزی رسد باتوجه به تلاش برای حل دیپلماتیک مشکلات، نگاه انتقادی گذشته وی به رفتار آمریکا و اسرائیل در منطقه، نگاه مثبت و تلاشهای پیشین او در عادی سازی روابط با ایران و استقلال بیشتر مصر امکان بازسازی روابط دو کشور نیز و جود دارد.
در هر حال صرف نظر از نگاه نامزدهای انتخاباتی به ضرورت یا عدم ضرورت در واقع گروههایی مانند گروههای سلفی برای از سرگیری روابط با ایران به زعم خود شروطی مانند عدم ترویج تشیع در مصر و... را برای رابطه با ایران قائل هستند از سوی دیگر جماعت اخوان المسلمین هر چند به نوعی دچار نوعی تعدد آرا در رابطه با نوع نگاه به ایران هستنداما بی شک نگاهی تند نسبت به ایران ندارد و چنانچه نامزدهای این گروه به قدرت رسند نیز باید شاهد تحولاتی نوین و حداقلی در روابط بین ایران و مصر بود تحولاتی که هر چند نمی توان با توجه به نوع نگاه ترکیه، اسرائیل، امریکا و عربستان بسیار امیدوار کننده دانست اما بی شک پیروزی اسلام گرایان معتدل و یا حتی عمر موسی میتواند راه بهبود روابط با ایران را مناسب تر کند.
* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "پیام بغداد"به قلم سیدمحمدصادق خرازی آورده است:روزگار بیتاب چشم به تاریخ دوخته است. سوم خرداد، روز لبخند، شادی، پیروزی، اشک و محبت ایران است. خرمشهر و خرداد آمیخته در تاریخ شدند و مجاهدت سومخرداد را رقم زدند. سومخرداد نماد همبستگی و وحدت مردم ایران و فتحالفتوح آزادی خرمشهر است. خرمشهر، شهر خرم بر بستری از مجاهدت و خون تبدیل به خرمشهر شد و حیات انسان در آن جاری گشت و اینک در یک چنین روزی نمایندگان ایران و شش کشور موسوم به 1+5 مجددا بر سر میز مذاکره مینشینند تا برای برونرفت پرونده هستهای از بحران به راهحلی عادلانه دست یابند. اینک قریب یکدهه است که ایران با مقاومت و تلاش در پی مستقرکردن حقوق و دانش هستهای خود بوده است. و این نشست دارای دو پیام جدی است؛ پیام برای غیرخودیها و پیام برای خودیها. نشست بغداد حاوی پیام مهم برای غیرخودیهاست. برای غرب، برای آنانی که بیش از چنددهه خاطرات تلخی از رفتارها و معیارهای دوگانه در خاطره و ذهن قاطبه مردم ایران باقی گذاردهاند.
اردوگاه غرب نشان داده که خلاف ادعای انسانی، همواره در پی کسب حداکثری امتیازات سیاسی برای خود و همپیمانان خود است.
تحریم، غیرانسانیترین پدیده موجود مناسبات بینالمللی است. با تحریم تاکنون هیچ قدرت و کشوری نتوانسته است امتیازات حداکثری کسب کند. از این جهت میگویم تحریم ناعادلانهترین بخش از مناسبات خصمانه جهان و سلطه استکبار با ملتهاست که اوج و هدف اصلی تحریم، ملتها و مردمان بیگناه این جهانند و مردم بزرگی که خون خود را برای استقرار جمهوری اسلامی ایران و استقلال آن و اثبات نظام سیاسی خود و چارچوبها و مبانی اصولی و بنیادین ملی-دینی خود عرضه کردهاند، از عهده آثار تلخ و غیرانسانی تحریمها برخواهند آمد. ناشایستترین واژهها تنبیهکردن انگیزههای انسانی و اخلاقی ملتهاست. استفاده ابزاری غرب در بهکارگیری تحریمهای گسترده هوشمند علیه ملت ایران افاقه نکرده و نتوانسته آن ایستادگی و پایداری و شکوه و عظمت برای پیشبرد دانش فنی و دستیابی تکنولوژیک مردم ایران به دانش هستهای را متوقف کند. پیام نشست بغداد باید درک دقیق روحیه ملت ایران و صلابت و همبستگی و اتحاد برای مقاومت را داشته باشد. پایان سخن از تحریم و تهدید و درک متقابل و فهم جدید در رسیدن به راههای مشترک درس خوبی برای رفتار طرف مقابل است. مقاومت بیش از یک دهه ملت ایران در رسیدن به جوانب مختلف تکنولوژی و دانش هستهای بهرغم همه محدودیتها و نابرابریها نیز حدیث همین استقلال است. تحریمهای بینالمللی، تحریمهای منطقهای و تحریمهای یکودوجانبه همه ناشی از دو نکته اساسی است. نخست سوءبرداشت از اهداف صلحآمیز ایران و دوم اشتباه محاسبه در رفتار و کلام و اهداف و استراتژی صلحآمیز و توسعه ایرانیان است. توصیه به نمایندگان کشورهای موسوم به 1+5 این است که اهمیت تفاوتهای فرهنگی و لزوم شناخت آن، آن هم در این برهه حساس میتواند در برابر بدفهمیهای تاریخی و کژاندیشیهای پرهزینه گذشته، درسآموز باشد. هرگونه رفتار غیرمنطقی میتواند منتج به مقابله با فرآیند تلخ و فاجعهباری باشد که جامعه جهانی را گرفتار کند. توجیه عقلی و حکمت ایرانی این است که به عمق نگاه ایرانی در توسعه اقتصادی و درسهای تاریخی این ملت توجه شود. درک و شناخت تفاوتهای فرهنگی در مفاهیم این جهان همه ضرورت رفتار سیاسی و رفتار عقلانی شماست. غرور کاذب و تحقیرهای ناشایست که همواره شایسته رفتار خودتان بوده است نباید پیام غلطی را به ذهن مغشوش شما القا کند. اگر به دنبال راهحلی منطقی هستید نگاه شما هم باید منطقی باشد. نباید با ابزار قدرت نگاهی متفاوت و دوگانه و پارادوکسیکال با پیشرفتهای بشری یک ملت بزرگ داشته باشید. جان کلام، میزان اهمیت موضوع و دسترسی به منطق یافتن راهحل و تبیین نقشه راه گفتوگوست. هرگونه انحراف و گستره آن به حواشی و زمینههای دیگر دارای مفهوم و مفاهیم دیگری برای ملت ایران خواهد بود. پیام بدفهمیهای دیپلماتیک، شما را وارد جدالهای دیگر میکند که تبعات ناگواری را به همراه خواهد داشت. انتقال یک پیام با زبان تهدید و تحریم، فاقد دستیابی به موفقیتهای عینی در مذاکرات حساس است. سوءبرداشتهای یک دهه و بهکارگیری زبان تهدید و تند نتوانسته کارآمد و کارساز باشد. آنجا که شما تغییر رفتار نشان دادید و پایبند به آن بودید، منطق و گفتوگو زمینههای مناسب و سازنده را خود به خود در برابرتان میگشاید. مردم ایران نسبت به ادبیات و واژههای دنیای سلطه واکنشهای طبیعی و منطقی و در عین حال قاطعی نشان میدهند. اگر به دنبال کسب راهحل هستید، رفتار شما باید تغییر کند و زبان تلخ و گزنده شما به زبان بحث و گفتوگو و منطق مبدل شود.رهبران ایران در پی مبادله کلامی نیستند. بلکه برای دستیافتن به راهحلی عادلانه همهگونه تلاشی را تجربه کردهاند. ما در منطقهای زندگی میکنیم که زادگاه بحرانها، چالشها و رویدادهای ناهنجار امروز جهان است. در صورتی که اراده دارید که مشکلات و بحرانهای جهان را منطقی و واقعبینانه رصد کنید و برای آن راهحلی عادلانه تجویز کنید. پس باید در برابر حقوق مسلم ایران و در برابر دستاورهای ملت ایران بهرغم ناباوریهای خود منطقی متواضع باشید. شما با نمایندگان ملت بزرگی نشستهاید که این موقعیت و سطح قدرت و توانمندی امروز آنها نتیجه مجاهدت بیش از چند دهه آنان است. دشوارترین چالشها را از سر گذرانده است. امروز اراده ملت ایران، تحقق آرزوهای تاریخی خود است. پیشرفت، عدالت و توسعه همهجانبه کشور. باید از گذرگاه تاریخی و حوادث و آلام دیگر ملتها عبور کنید. آنوقت نسبت به بیمها و تردیدهای این مردم نسبت به خودتان آگاهتر و هشیارتر خواهید بود. مذاکرات فرسایشی گامی سازنده برای حل و فصل مناسبات نیست. وجود تحریمها از واقعیت بیاعتمادی نخواهد کاست و زبان تهدید و فشار و زور، کرنش و پذیرش برایتان ببار نخواهد آورد. اگر قرار باشد مردم ایران هزینه بدون ما به ازاء بدهند، آماده هستند که خود را برای چالشهای بزرگتر آماده کنند. حتی برای خروج از معاهدات بیخاصیت بینالمللی که ابزار زور دنیای استکبار است، لحظهای درنگ نمیکند. توصیه و تجربه اینجانب این است که به عنوان حسننیت در پی شناخت فرهنگ گفتوگو با ایران باشید. به جای مذاکرات فرسایشی به پدیده دیگر مهم جهان در بحران امروز بنگرید که با ایران میتوانید باز تعریف جدیدی از ترتیبات جدید امنیتی در منطقه داشته باشید. به جای تحریم، با روی گشاده به مناسبات اقتصادی و تکنولوژیک با ایران همراه شوید. مطمئن باشید جهان انفورماتیک با دنیایی از امکانات الکترونیک، هیچ راهی را برای دانشپژوهان و علمخواهان و همه آنانی که در پی کسب دانش فنی هستند، نخواهد بست. پیام مذاکرات بغداد این است که ایران در خاورمیانه امروز بیش از گذشته تاریخی صاحب نفوذ و فکر معنوی است. جهان ایرانی امروز از بستر دریای مدیترانه تا جرگه هند تعریف میشود. دیگر رویکردهای مداخلهگرانه در خاورمیانه جواب نمیدهد. به اقصی و آینده خاورمیانه، منطقی و با نگاهی واقعبینانه بنگرید. تحقق دموکراسی در خاورمیانه نهتنها در تضاد با منافع ایران نیست بلکه عین منافع ملتهای منطقه است. به جای فشارهای مضاعف، بیهدف، بینتیجه به دنبال به رسمیت شناختن موقعیت ایران باشید. شناخت واقعی از ظرفیتها اگر منطقی و عقلانی باشد دستیابی به راهحلهای آن از راههای دیگر مطمئنتر به ذهن و نظر میرسد.اما پیام بغداد به خودیها این است که عظمت، مجاهدت و عمق همکاری ملت و دولت را به عنوان میراث ماندگار انقلاب قدردان و به تعهدات و اقوال خود پایبند باشید. پیوند مجاهدت مردم و صبر و شکیبایی ایشان با تلاش و صراحت و شفافیت شما عزیزان باید حقیقت پیوند یک جریان را در ذهن مخاطبان متبادر کند. اینکه سرشت و سرنوشت یک واقعه تاریخی در مصاف کلام و قلم و زیرکی و زبدگی و ذهن فتانه شما رقم خورده است. شما سیاستمداران عرصه سیاست و قدرت نیستید، لطفا! فراموش نکنید شما سربازان این ملت و نمایندگان این مردم و امین رهبری هستید و جهتگیری مسوولیت بزرگ شما اگر با خلوصنیت همراه باشد که حتما هم هست نفع و صلاح ملت را در برخواهد داشت. شما فرستادگان ملت هستید! و همه آحاد مردم، احزاب، گروهها و همان کسانی که دغدغه امام و رهبری را برای سرشت و سرنوشت این انقلاب و کشور در نظر میگیرند، حامی شما خواهند بود و پشتوانه و سرمایه به این عظمت قطعا به نصرت الهی پیوند خواهد خورد. باید مطمئن بود آنانی که دلبسته قدرت و مقاماند کسانی نخواهند بود که پدیدآورنده تاریخ و پیروزیهای آن باشند. همانگونه که رفتار و عملکرد امام و رهبری نشان داده است تحقق هدف مقدم بر قدرت و منافع فردی است. بیتردید ارتقای قدرت و موقعیت و توانمندیهای ایران امروز از گذرگاه حساسیتهای پرچالش جهان سیاست و نظام نابرابر بینالمللی، مرهون عناصر بزرگی چون ایمان و اخلاص، صبر و مقاومت و تدبیر و هوش همان کسانی است که سوم خرداد را آفریدند و بر شبستان تاریخ این سرزمین درخشان، درخشیدند.
* حمایت
روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان "بازنده نشست ناتو" آورده است:نشست سران ناتو در حالی در آمریکا برگزار شد که از مهمترین محورهای آن مساله افغانستان را تشکیل میداد. افغانستانی که ناتو با عنوان استفاده از آن به عنوان برگ برندهای برای سلطه بر جهان در سال 2001 اشغال شد اکنون همچنان در اولویت تحولات جهانی قرار دارد. نشست مذکور در حالی محوریت خود را به این کشور قرار داد که در نهایت چندان دستاوردی برای این کشور حاصل نشد. هرچند که حاضران بر حمایتهای گسترده از افغانستان تاکید و خواستار واگذاری امور به این کشور شدند اما روند تحولات نشست نکات دیگری را آشکار ساخت. اولا در این نشست حاضران برای آنکه خود را فاتح جنگ معرفی کنند سخن از فقر و درد و رنج ملت افغانستان به زبان نیاوردند و حتی حملات شبانه نیروهای ناتو و کشتار افغانها مورد توجه قرار نگرفت. جالب توجه آنکه مسائلی مانند مبارزه با فساد دولتی و نیز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که در سالهای آینده برگزار میشود از محورهای نشست بود حاضران چنان عنوان کردند که گویی مشکلات افغانستان به پایان رسیده و صرفا چگونگی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری برای آن باقی مانده است. به عبارت دیگر نمیتوان گفت که ناتو با حاشیهها، به پنهان سازی حقایق جاری در این کشور پرداخت. ثانیا نکته مهم دیگر کمکهای اعلامی برای افغانستان نه برای بازسازی و ثبات آن، بلکه به عنوان کمکهای مالی برای برقراری امنیت در افغانستان مطرح گردید که در اصل همان تامین بودجه برای جنگ طلبیههای ناتو بوده است. امری که در گذشته نیز تکرار شده و آمریکا به نام افغانستان منابع مالی جنگ طلبیهای خود را تامین کرده است. ثالثا از نکات مهم دیگر این نشست آنکه غرب با ادعای حمایت از امنیت و ثبات افغانستان بر ادامه حضور در این کشور تاکید کرد هرچند که آنها ادعای پایبندی به خروج از 2014 را مطرح کردند اما با نام بودن در کنار افغانستان، حضور بلندمدت را اعلام داشتند. جالب توجه آنکه کشورهایی مانند آمریکا، آلمان، انگلیس، ترکیه، استرالیا توافقنامههای دو جانبه راهبردی با افغانستان امضاءکردند که براساس آن تا سالها در افغانستان خواهند ماند.به عبارت دیگر این نشست توجیهی برای حضور بلندمدت غرب در این کشور بوده است در حالی که براساس این توافقنامهها دخالت در امور افغانستان در ابعاد گستردهتری صورت میگیرد.رابعا نکته دیگر آنکه ناتو، افغانستان را وجه المصالحه میان اعضاء و حتی توجیه توسعه طلبیهای خود در کشورهای عربی،آفریقایی، آسیای مرکزی و قفقاز قرار داد به گونهای که این نشست با حضور 50 کشور برگزار شد ناتو با ادعای حمایت افغانستان عملا سلطه طلبی جهانی خود را پیگیری کرده است در حالی که در نهایت نامی از افغانستان و کمک به آن برده نشد. براین اساس میتوان گفت که افغانستان در نهایت بازنده نهایی صحنه نشست ناتو بوده است به گونهای که این کشور نتوانست راهی برای خروج اشغالگران و دریافت کمکهای جهانی بیابد و نشست شیکاگو مهر تاکید دیگری گردید برای اشغال بلندمدت این کشور و تامین هزینههای جنگ طلبیهای آمریکا با ادعای کمک به افغانستان امری که هرگز اجرایی نشده و نخواهد گردید.
* دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "رشد فرانسوی و مخالفانش"به قلم پویا جبل عاملی آورده است:آنچه در اولین جلسه مشترک رهبران هشت کشور صنعتی پس از انتخابات فرانسه روی داد حاکی از آن بود که تغییر در رهبری فرانسه، حداقل در لحن سران توانست تغییری ایجاد کند.
این بار به تاسی از دیدگاه تازه فرانسه، بیشتر صحبت از رشد اقتصادی در کنار سیاستهای ریاضتی شد، اما با این وجود به خصوص رهبران بریتانیا و آلمان، تاکید داشتند که رشد اقتصادی نمیتواند جایگزینی برای حل بحران منطقه یورو از طریق کاهش هزینههای دولتی باشد.
نکته ظریف قضیه این است که این رشد اقتصادی اصطلاحی شفاف از سیاست اتخاذی مورد نظر رهبری فرانسه نیست. در حقیقت فرانسه به دنبال افزایش تولید از طریق افزایش هزینههای دولتی است و رابطه میان هزینه کردن دولت و رشد اقتصادی را مثبت فرض کرده و به همین علت برای آنکه بتواند، این سیاست را در مقابل سیاست ریاضت اقتصادی جا بیندازد، به جای سیاست «افزایش هزینه دولت» سخن از رشد اقتصادی میزند. البته نه اینکه اولاند بیمی از بیان جزئیات طرح خود داشته باشد، که از همان ابتدا نیز وی معتقد بود که اگر بخش خصوصی توانایی ایجاد شرایط بهبود اقتصادی را ندارد، دولت باید وارد گود شود. اما تکیه وی بر «رشد اقتصادی» در بیان سیاستهای مورد نظرش، شاید بیشتر از آن رو باشد که وی خواهان آن است تا شکاف آن چنانی با متحدان فرانسه پیدا نکند. در حقیقت سیاست «رشد اقتصادی» از منظر هیچکس نمیتواند سیاست نامطلوبی باشد و مگر کسی میتواند از رشد گریزان باشد؟ اما مساله این است که رشد اقتصادی به چه روشی؟
«رشد اقتصادی» اصولا هدف است تا ابزار سیاستی، ولی فرانسه این اصطلاح کلی را در قالب پوششی برای سیاست مورد نظر خود قرار داده است و با آن به مذاکره با دوستان مخالف سیاستش مینشیند. جالب آنجا است که قدرتهای دیگر نیز گویی از این اصطلاح استقبال کردهاند و شاید به نظر آنان نیز این راهی است تا اختلاف درونی سیاستها آنقدر آشکار نشود. از منظر آنان رشد اقتصادی در نهایت باید صورت گیرد؛ اما دقیقا به روشی خلاف آنچه فرانسه میگوید. آنان به این میاندیشند که با کاهش بدهیهای دولتی و در نتیجه کاهش ریسکهای اقتصادی و متعاقب آن کاهش مالیاتها، انگیزه کافی برای تحرک اقتصادی ایجاد شده و در نتیجه، رشد اقتصادی حاصل میشود. آنان با چنین رشدی ابدا مشکل ندارند؛ اما با رویکرد خاص فرانسه که کاملا در تضاد با سیاست ریاضتی است، سر ناسازگاری دارند. تا به اینجای کار، «رشد اقتصادی» در بیان سران گروه هشت، تنها اصطلاحی است کلی برای نشان دادن اجماع رهبران، اما بیتردید در صحنه عمل و هنگامی که باید سیاستهای آتی طرحریزی شود، دیگر نمیتوان به این شکل راه میانی را بین سیاستهای متضاد ریاضت متکی به کاهش هزینههای دولتی از یک سو و سیاست به اصطلاح رشد اقتصادی از طریق افزایش هزینههای دولتی ایجاد کرد. شاید تنها ماهی دیگر تا رسیدن به این نقطه و زمان بروز اختلافات، فاصله داشته باشیم؛ زمانی که انتخابات مجدد یونان صورت گیرد و باز مشکل به قوت خود باقی باشد.
* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "موقعیت ایران در نشست بغداد"به قلم پرویز اسماعیلی آورده است:استراتژی جمهوری اسلامی ایران در خصوص مذاکرات هستهای از سال 2002 تاکنون بر سه محور استوار شد:
1-حفظ و تقویت توان تکنولوژیک (در سه عرصه فناوری مواد، تجهیزات و تاسیسات هستهای)
2-رعایت مقررات و تکالیف بینالمللی پیمان منع گسترش سلاح هستهای (NPT) همزمان با بهرهمندی از حقوق و امتیازات آن و سایر معاهدات جهانی
3- ورود و ادامه مذاکرات با این شروط:
اول. نقطه عزیمت گفتوگوها، اصول فنی و حقوقی و نقطه مقصد آن، احیای حقوق بر زمین مانده بینالمللی و نیز رفع تهدیدها و تحریمها باشد.
دوم. پایبندی طرفین به همکاری متوازن و عمل متقابل به جای تحمیل و پیششرطهای یکجانبه.
سوم. ایستادگی بر سطحی مطمئن از توان تکنولوژیکِ افقی و به کارگیری سطح عمودی توانمندیها به عنوان اهرم مذاکره.
چهارم. مدیریت زمان به عنوان دیگر ابزار مذاکراتی.
شاید چکیده این استراتژی به قول یکی از مسئولین ارشد کشور این باشد که «ایران در هر مرحله از گفتوگوها هرگز چیزی به حریف واگذار نکند که قدرت بازپسگیری آن را نداشته باشد.» واقعیت این است که استراتژی فوق در مجموع، رعایت و به «موقعیت برتر تکنولوژیک ایران» منجر شد. «نقشه راه» حسن روحانی، لاریجانی و جلیلی در شورای عالی امنیت ملی و دولتهای خاتمی و احمدینژاد جز این نبود. گرچه تاکتیکهای هر یک متفاوت بود و تأثیراتی هم در فراز و فرود پرونده هستهای گذاشت. طی سالهای اخیر، برخی آنقدر مهارت مدیریتی و سیاسی نداشتند که بین استراتژی و تاکتیک تفاوت قائل شوند و گاه متأسفانه به جای مدیریت فضای سیاسی یکپارچه در داخل برای به جلو راندن دیپلماسی، منافع ملی خرج شعارها و رقابتهای سیاسی و منافع فردی و گروهی شد. عدهای در جایگاه مدعیالعموم نشسته و پشت تریبونهای عمومی مدیران پیشین را به خیانت، وطنفروشی و حتی جاسوسی متهم کردند. حال آنکه چنین اتهامی اساساً مطرح نبود، شبیه اتهاماتی که در تریبونهای عمومی به دیگران زدند و نادرستی آن اثبات شد. درک درستی هم از شرایط آن سالها نداشتند و توافق سعدآباد را که تصمیم جمعی نظام بود، با ترکمنچای مقایسه کردند و خیانت خواندند. جالب اینکه همزمان، دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و غرب سران خود را شماتت میکردند که ایران مشت خالی را فروخته و در هیاهوی تمرکز حریف بر نطنز، «کار مهم» خود را در اصفهان و سایر نقاط به پیش بردهاست. اینگونه هم بود؛ آگاهان میدانند که علاوه بر فهرستی از گرههای پیچیده که در آن دوره گشوده شد، بزرگترین و موثرترین پیشرفت تکنولوژیک ایران در عرصه فناوری مواد هستهای هم دقیقاً زمانی حاصل شد که ایران بر اساس توافق با سه کشور اروپایی (EU3) و به عنوان اقدامی اعتمادساز و البته غیرالزامآور، تعلیق محدود تزریق گاز برای غنیسازی اورانیوم در تاسیسات نطنز را پذیرفته بود. گفتنیهای دیگری هم در این باب هست که مجال دیگری میطلبد.
رهیافتهای نشست استانبول
استانبول را باید نقطه عطفی مهم در سیر پرونده هستهای دانست. اگر ایستادگی بر سر حقوق هستهای، هزینههای سنگینی داشت، رهیافتها نیز اندک نبودهاست. نشست استانبول صرفنظر از رضایتمندی و توافق هماهنگ شدهای که طرفین مذاکره نشان دادند (و خود دلیلی بر این بود که این دیپلماسی آشکار نتیجه دیپلماسی پنهانی است که احتمالاً در زمان و مکان دیگری رخ دادهاست)؛ حداقل 6دستاورد مهم داشت که 3 رهاورد ابتدایی آن رسماً از سوی کاترین اشتون- سخنگوی گروه 1+5 - بیان شد.
1- توافق بر اینکه پیمان NPT مبنای گفتوگوها باشد. حال آنکه پیش از این اصرار میشد که مبنا، پروتکل الحاقی است.
2- توافقها گام به گام و طرفینی باشد. حال آنکه قبلاً پیششرط تعیین میشد و گفتمان یکجانبه بود.
3- راجع به طیف متنوعی از موضوعات فیمابین گفتوگو شود. حال آنکه پیش از این تمرکز بر موضوع فعالیتهای هستهای بود.
4- تعلیق و تهدید از بیان طرفین ایران در درون مذاکرات حذف شد.
5- برای اولین بار بحث فتوا به عنوان موضوع قابل طرح در مذاکرات و معاهدات بینالمللی مطرح شد.
6- سطح چانهزنی تکنیکی در مذاکرات از غنی سازی زیر 5 درصد به بالاتر از آن (20 درصد) افزایش یافت.
متأسفانه رسانهها و بویژه کارشناسان رسانه ملی به اهمیت اظهارات اشتون و این دستاوردها توجه نکردند و ناوگان دیپلماسی عمومی کشور کمکی به دیپلماسی رسمی نکرد. حداقل آنکه:
الف: اظهارات صریح اشتون ثابت کرد که بانیان 4 قطعنامه سازمان ملل علیه ایران، خودشان بر قطعنامهها مهر بیاعتباری زدند. چه اینکه مهمترین محور آن قطعنامهها توقف (و نه حتی تعلیق) کلیه فعالیتهای هستهای (و نه فقط غنیسازی) و پذیرش فوری پروتکل الحاقی بود. به عبارتی 1+5 عملا از قطعنامهها عقب نشینی کرد.
ب: ایران به «موقعیت برتر تکنولوژیک» دست یافت. موقعیتی که 1+5 را ناچار ساخت خط قرمز ایران مبنی بر حق برخورداری از فناوری و انرژی صلح آمیز هستهای را پذیرفته و آن را مبنای توافقها اعلام کند. برشی به تاریخ بزنیم؛ دقیقا ده سال پیش دیپلمات مغرور انگلیسی در جلسه مذاکره با EU3 و آژانس ایستاده بود و مشت بر میز گذاشته بود که «اصلا حرف تکنولوژی هستهای را هم نزنید. آن را از ذهنتان دور کنید و هرچه کردهاید را فوراً تحویل دهید. بعد از آن گفتوگو خواهیم کرد». اکنون طرفین مذاکره با ایران و از جمله رئیسجمهور ایالات متحده در جلسه با سران جی 8، رسماً از التزام به راهی میگویند که حقوق هستهای ایران در بهرهمندی از فناوری هستهای را تضمین کند.
ورای این تجربههای مهم، البته به دو نکته مهم هم باید توجه داشت؛ یکی این واقعیت که در مناسبات فعلی حاکم بر جهان و به هر دلیل (که پرداختن به آن مجال دیگری میطلبد) جمهوری اسلامی ایران باید «هر حقی» را در شرایط سخت بگیرد. کما اینکه هیچ ملتی بدون هزینه دادن به استقلال و پیشرفت نرسیدهاست. انرژی هستهای که هیچ، اگر آب خوردن هم در انحصار غرب بود و ما توان گرفتنش را نداشتیم، این «حق» را به ما نمیدادند!
چالش هستهای باید این مهارت ملی را ایجاد کرده باشد تا سایر حقوق سلب شده و بر زمین مانده کشور و مردم خودمان را بگیریم و دوم، اگر برخی رفتارهای غیرمسئولانه درداخل کشور نبود، چالشهای سیاسی سالهای اخیر بهتر مدیریت میشد و نیز عدهای نگاه ابزاری و کوتاهمدت به سیاست خارجی کشور نداشتند، این «موقعیت» سالها زودتر پدید میآمد و مردم و مملکت، هزینههای خیلی کمتری متحمل میشدند. علیرغم آنچه ذکرشد، نقش مدیران مذاکرات و دولتهای پیشین و فعلی را در دستاوردهای فنی یادشده نمیتوان نادیده گرفت.
بغداد، انعکاس نشست تهران
مذاکرات سوم خرداد در بغداد قطعاً انعکاس نشستهایی است که اخیراً در وین و روز دوشنبه با حضور آمانو در تهران برگزار شد. توافق احتمالی ایران و آژانس بر مدالیته یا مکانیزمهای فنی و حقوقی جدید، زمینه ساز توافق سیاسی طرفین در بغداد است. برای ورود به مذاکرات بغداد به نظر میرسد توجه به نکات زیر ضروری است:
1- عرصههای حقوق بینالملل و مذاکرات دیپلماتیک متفاوتند. معاهدات، تکالیف و حقوقی میآفرینند. علیرغم این، تأثیر توافق سیاسی عملاً فراتر از حقوق بینالملل است. مذاکرات با این هدف صورت میگیرد که در برابر تکالیف حداقلی، امتیازات حداکثری بدست آید. وقتی ایران پذیرفته که در بحث هستهای وارد مذاکرات فراگیر شود، طبیعی است که داشتههای فنی و نیز زمان را برای کسب امتیازات بیشتر به کار میگیرد.
2- مذاکرات استانبول نشان داد که نتیجه «برد – برد» و حفظ پرستیژ داخلی (Face Saving)برای طرفین ممکن، اما نیازمند حذف ادبیات تهاجمی و تهدید و چرخش به رویکرد تفاهم و اعتماد متقابل است. گروه1+5 هم اگر پیش از این چنین میکرد، زودتر به نتیجه میرسید.
3- گروه 1+5 عملا به چهار بلوک تجزیه شدهاست: بلوک آمریکا که از سوی گروههای تندرویی مثل”آیپک» تحت فشار است؛ بلوک انگلیس و آلمان که عملا پیرو سیاستهای آمریکا بوده و نقش «پلیس خوب» را بازی میکنند؛ بلوک فرانسه که بویژه با راهیابی سوسیالیستها با الیزه و برکناری نماینده تندروی پاریس در گروه 1+5 از سوی اولاند، پایان دوره اطاعت سارکوزی از آمریکا و یا لااقل آغاز دوران استقلال مواضع را پیش گرفتهاست و نهایتاً، بلوک مردد و فرصت طلب روسیه و چین که از مجموعه فرایندها، همواره در جستوجوی کمترین هزینه و البته بالاترین نرخ سودجویی از غرب و ایران هستند.
4- اتحادیه اروپا درگیر چالشهای متعدد سیاسی و اقتصادی است. پرداخت هزینه سنگین اطاعت آلمان و انگلیس (که رندانه خود را از پیوستن به اتحادیه اروپا کنار کشید) از آمریکا توسط سایر کشورهای اروپایی و بحرانهای سنگین در حوزه اقتصاد و انرژی، رویای اروپای واحد را همچنان کمرنگ تر میکند. دامنه تحولات در ساختار سیاسی فرانسه و یونان هم بقیه اروپائیان را به استقلال و اعتدال، امنیت انرژی و اهمیت گردش سرمایه تشویق میکند.
5- وضعیت اقتصاد جهانی به گونهای است که حتی یک بحران محدود در حوزه انرژی، تکانههای پایدار و شدید اقتصادی ایجاد میکند. ضمن اینکه پالایشگاههای اروپایی که تاکنون بر اساس نفت ایران تنظیم شده بودند، اگر بخواهند نفت عربستان را جایگزین کنند باید برای تغییر استانداردهای فنی، هزینه و زمان زیادی صرف کنند. به این موارد باید جذابیت اقتصادی استفاده از منابع گازی ایران برای اروپا را هم افزود؛ موضوعی که میتواند موقعیت اتحادیه اروپا در برابر «بازی زمستانی روسیه با گاز» را به راحتی تغییر دهد.
6- باز در حوزه اقتصاد و فراتر از آن معادلات ژئو استراتژیک، غرب در صدد مهار”یوان» و قدرت اقتصادی فزاینده و تهدیدکننده چین است.
7- ایران و آمریکا از ابتدا طرفین اصلی مذاکره بودهاند. هرگونه شکست مذاکرات برای غرب هزینهدارتر است و بیشتر برای دموکراتهای آمریکایی که راهبرد تعهد به دیپلماسی اوباما را در برابر تندرویهای پر هزینه رقیب جمهوریخواهشان مطرح کردهاند. مذاکرات هستهای با ایران، محور موثری در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر آینده خواهد بود. نفس مذاکره با آمریکا هم بر اساس قانون اساسی و هم مشی امام (ره) و مقام معظم رهبری، خط قرمز جمهوری اسلامی نبوده و نیست بلکه مشروط به حفظ سه اصل عزت و حکمت و مصلحت است. اگر برای افغانستان و عراق مذاکره صورت گرفت، دلیلی ندارد که در شرایط مطلوب و متعادل برای منافع ملی خود و موضوعاتی فراتر از موضوع هستهای گفتوگو نکنیم. اگر قرار است متعصبانه هر گفتوگویی را مساوی عدم استقلال بدانیم، پیش از همه قدرت و منطق خودمان در گفتوگو را زیر سوال بردهایم.
8- جنبش جوانان غرب علیه کاپیتالیسم که با اعتراضات «وال استریت را اشغال کنید» در آمریکا شروع شد و به بریتانیا هم رسید، سیاستمداران غربی را به مدیریت جوامع خود محتاطتر ساختهاست. چنانچه باور کردهاند که «تغییر» الزاماً کار ویژه و شعار اهل سیاست نیست و میتواند برآیند مطالبات اجتماعی هم باشد.
9- تحولات وسیع در ساختار سیاسی کشورهای مهم اسلامی طی 18 ماه گذشته، نشانه تفوق جنبشهای اجتماعی و بویژه طبقه جوان، آرمانخواه و تکنوکرات مسلمان بر دیکتاتورهای مورد حمایت غرب است. حفظ منافع غرب در ممالک اسلامی در گروی شناخت و تنظیم مناسبات بر فاکتورهای جدید است. طبعاً آمریکا و غرب تمایل دارند تا ضمن ایجاد روابطی پایدار (و نه الزاماً استراتژیک) مرکز ثقل تحولات خاورمیانه را از تفکر تندروی وهابی و ارهابی، به تفکر معتدل شیعه منتقل کنند. تجربه هم ثابت کرده که شیعه، مناسبتی با تروریسم ندارد. ضمن اینکه ایران در مرکز یک بازار سرزنده و 100 میلیون نفری شیعی قرار دارد.
10- ایران توانمندی فنی خود را در غنی سازی سطح بالا اثبات کرده و این نه یک شعار که چکیده گزارشات آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. این توان با تأخیر و حتی تعلیق هم از بین نمیرود و بزرگترین برگ برنده ما در مذاکرات برای احیای حقوق و امتیازات سلب شده از ملت ایران است. فرایند مذاکرات بغداد باید طوری تنظیم شود که هر گام احتمالی ایران (نظیر تبدیل فتوای منع ساخت سلاح هستهای به قانون متناظر در مجلس و یا تصویب پروتکل الحاقی) با گام عملی غرب در لغو تحریم های بانکی و نفتی و تکنولوژیک همراه شود. علاوه بر آن در یک دورنمای محتمل و کلی، تضمین ایران به محدود ساختن فعالیتهای هستهای در محدوده غنیسازی 5 درصدی باید به تضمین طرف مقابل به تامین سوخت 20 درصدی مورد نیاز نیروگاههای ایران برای تولید رادیوداروها و نیز همکاریهای تکنولوژیک (طبق مواد ان. پی. تی) مشروط شود.
11- علیرغم تغییر موقعیت طرفین مذاکره، غرب رویکرد فشار رسانهای به همراه مذاکره سیاسی را ادامه میدهد. رفتارهای اخیر هیستریک و تند لابی صهیونیستی در خصوص احتمال موفقیت نشست بغداد، خود گواهی بر موقعیت بالقوه برتر ایران است.
12- در پایان باید گفت که انتخاب سوم خرداد و بغداد نشان از راهبردی بودن برنامه ایران دارد. موفقیت در بغداد، موقعیت دولت نوری المالکی را در برابر مدعیان میانجیگری در منطقه و نیز داخل عراق مستحکم خواهد ساخت.
گویا ایران به جای ایستگاه بغداد، «گذرگاه بغداد» را هدف گرفتهاست. اگر چنین است برای تبدیل «موقعیت برتر فنی» به «موقعیت برتر سیاسی»، باید مهارت استفاده از شکافها و چالشهای فوق و نیز درسآموزی از تجربههای پیشین را داشته باشد.
* گسترش صنعت
روزنامه گسترش صنعت درسرمقاله خود با عنوان "گزینههای ما هم روی میز است"به قلم سیدعلیرضا شجاعی* آورده است:شاید وقت آن رسیده باشد تا آنانی که تا چندی پیش ایران را به «گزینههای روی میز»شان تهدید میکردند نگاه دقیقتری به این سوی میز انداخته و گزینههای ایران را نیز نظاره کنند،هر چند که گزینههای ایرانی در ماههای گذشته نیز تاثیر خود را به آنها نشان داده است. وداع سارکوزی از الیزه کوچکترین نشانه نادیده گرفتن این گزینهها بود. اما آنچه قابل مداقه است تفاوت فاحش گزینههای غرب با گزینههای ایرانی است، چه آنکه هرچند آنها تهدید به برخوردهای نظامی را در میان گزینههای خود قرار داده بودند، امروز مسوولان ایرانی با تکیه بر توان اقتصادی و پشتیبانی ملت خود پای میز مذاکره در بغداد خواهند نشست. امید که مذاکرهکنندگان 5+1 آنقدر هوشمند باشند که فراموش نکنند با کشوری در حال گفتوگو هستند که در میان 20 اقتصاد برتر دنیا قرار گرفته است، نکته ویژه اینکه برتری اقتصادی موجود در طول بیش از سه دهه تنگ نظریها و اعمال فشارهای گوناگون حاصل شده است. فشارهایی که امروز میتوان جنگ تحمیلی 8ساله را در شمار «معمولی»های آن قرار داد.
هر چند نفت یکی از توانمندیهای غیرقابل انکار ما بهشمار میرود ظالمانه است اقتصاد ایران را تنها از دریچه نفت نگریست با همین نگاه ظالمانه نیز میتوان دید که آمار محدودیتهایی که اتحادیه اروپا تصمیم گرفت در صنعت نفت ایران ایجاد کند، هنوز عملیاتی نشده، چگونه دامان برخی کشورها را گرفت و تحریکها و گردابهای بازار نفت دنیا چه دولتهایی را به کام خود فرو برده و در صورت ادامه این روند خواهد برد. نفت ایران همچنان فروش میرود، خبر از افزایش 1/5میلیون بشکهای تولید آن تا سال آینده میرسد اما کشورهای اروپایی و حتی آمریکا هر روز ناآرامیهایی بهدلیل افزایش قیمت بنزین در بازارهای جهانی را تجربه میکنند.
گذشته از نگاه نفت محور، مذاکرهکنندگان 5+1 در بغداد رو به روی نمایندگان کشوری خواهند نشست که رشد تولید علم در آن کشور 11 برابر میانگین جهانی است. این آمار را هموطنان آنها ارائه کردهاند و جای شبههای هم ندارد. به لحاظ معدنی هم توانمندیهای ایران انکارناشدنی است. تنوع مواد معدنی با بیش از 60 نوع ماده معدنی این کشور را در میان 10 کشور برتر دنیا در این زمینه قرار داده است. در نگاهی دقیقتر و جزئی تر به این بخش از اقتصاد ایران، باید گفت در پایان سال 2011 ایران هفدهمین تولیدکننده فولاد، بیستمین تولیدکننده مس، بیستودومین تولیدکننده آلومینیوم و دهمین تولیدکننده برتر سنگآهن در دنیا شده است. بنابراین بد نیست غرب پیش از هر تصمیمی در قبال ایران ضمن مرور این فهرست، توانمندی ایران را در نوآوری و خودکفایی بسنجد.
مذاکرهکنندگان 5+1 این مطلب را نیز گوشه ذهن خود یادداشت کنند که اقتصاد تحت فشار و تهدید و تحدید ایران در سال گذشته رکورد 48 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی را ثبت کرده است، حال آنکه هدفمندی یارانهها بهعنوان مهمترین تصمیم اقتصادی 60 سال اخیر ایران نیز به مرحله اجرا درآمده است. آیا آنها اعتراف نمیکنند که اگر محدودیتهای بهانهجویانه خود را اعمال نمیکردند و نکنند افزایش چند برابری این میزان صادرات غیرنفتی حداقل اتفاقی است که روی خواهد داد؟
براساس اخبار منتشر شده مذاکرات بغداد دورنمای روشنی از توافق دارد، بعید نیست که بخشی از دلایل این توافق و نرمش غرب تحمل آثار فشارهایی است که قرار بود بر ایران وارد شود اما تبعات منفی آن قلب قاره سبز فوران کرد.
به هر تقدیر گزینههای ایران، گزینههای حق و حقیقت و عدالت و به رسمیت شناختن حقوق مسلم کشورهاست.
* مشاور وزیر و سخنگوی وزارت صنعت، معدن و تجارت