پرویز شیخ طادی کارگردان سینما و تلویزیون در گفت و گو با خبرنگار
شبستان با بیان این مطلب گفت:متاسفانه فیلم در بدترین زمان ممکن اکران شد
در حالی که اکران خوب آن می توانست مخاطبان بیشتری را به خود جلب کند.
شیخ
طادی که سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای این فیلم دریافت کرده،در
مورد زمان اکران این فیلم گفت:اکنون فصلی است که همه اقاشر درگیر امتحانات
هستند و نمایش فیلمهای خوب جشنواره مثل «نارنجی پوش» یا «روزهای زندگی»در
این ایام تنها باعث سوختن ظرفیتهای جذب مخاطب این آثار می شود و به ضرر
سینمای ایران است.
وی افزود:متاسفانه تعدادی تهیه کننده خاص و
قدرتمند داریم که بهترین زمانهای اکران را برای آثار خودشان بر می دارند و
فصلهای مرده اکران به سایر فیلمها می رسد.
شیخ طادی با انتقاد
از سیاستگذاران فرهنگی گفت:نوع نگرش مدیریتی به سینمای جنگ که باعث بی ارزش
شدن آن می شود،بسیار بدتر و خطرناک تر از نفروختن فیلم جنگی یا حتی نساختن
فیلم جنگی است.من «روزهای زندگی«را برای مردم ساختم و از ساخته ام دفاع می
کنم اما از مدیریت فرهنگی انتظار نداشتم با آثار برتر جشنواره این گونه
برخورد کند و زمان اکران مرده ای را به آثاری از این دست بدهد.
کارگردان«سینه
سرخ»و«پشت پرده مه»تصریح کرد:متاسفانه دیدگاه سرمایه سالار بر سینما حاکم
شده که این بسیار خطرناک است چون پول بر اندیشه ترجیح داده می شود و در این
وضعیت سینمای ارزشمند لطمه ای جبران ناپذیر می بیند که برای آینده کشور
اسلامی ایران خطرساز است چون به جای اینکه به اندیشه بها داده شود،پول و
سرمایه حرف اول را می زند و این سینما را نابود خواهد کرد.
شیخ
طادی با گلایه از سخت بودن ساخت فیلم جنگی گفت:این روزها ساخت فیلمی در
ژانر دفاع مقدس از فرستادن ماهواره امید به آسمان هم سخت تر است.همه حرف می
زنند و در ظاهر استقبال می کنند اما حمایتی وجود ندارد و ایده های نو تنها
می شوزد و از بین می رود.به زبان ساده می توان گفت که ساخت فیلم جنگی
تقریبا نشدنی است.
شیخ طادی در پایان گفت:باید تغییرات وسیعی در
حوزه مدیریتی و حمایتی سینمای جنگ به وجود بیاید و الا نمی توان دیگر فیلم
جنگی ساخت.خود من هم تصمیم دارم فعلا کار جنگی انجام ندهم تا این گنجینه
بی مانند تاریخ و فرهنگ ما،دست نخورده باقی بماند.
داستان
«روزهای زندگی»در پنجاه کیلومتر دورتر از خط مقدم می گذرد.جایی که چند
پرستار متخصص زن و مرد که مسئول تیم پزشکی آنها دکتر امیر علی و همسرش
ناهید است در این بیمارستان مشغول اند؛ فشار دشمن شدید است و بیمارستان از
هر سو زیر آتش و هجوم هواپیما و تانکها و نیروهای عراقی هست بسیاری از
پرستاران مجروح و فرصت ترک و خروج از محاصره را میابند اما امیر علی در اثر
انفجار نابینا می شود امیر علی و ناهید در موقعیتی قرار می گیرند که تا
کنون تجربه نکرده اند این نابینایی امیر علی او را به بصیرتی قلبی و روحی
می کشاند و به حقایق هستی بینا شده و...