پایگاه 598 - سید مرتضی حسینی
/ یکی از زوایای نوین
جامعهسازی در غرب زاویه تنظیم و تبیین سبک زندگی است. امری که با خاتمه
جنگ تحمیلی در ذهن بسیاری از مسئولین وقت کم رنگ گردید و به دنبال آن تغییر
ذائقه و رفتارهای اجتماعی مردم را در پی داشت. لذا به منظور بررسی روند
تغییر سبک زندگی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به این موضوع پرداخته است که در
ادامه می آید.
تعریف سبك زندگی
در تعریفی ساده، «سبك زندگی» الگوی مسلط برای شیوهی زندگی و ارتباطات میان
افراد در یك دوره ی خاص است، كه به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی و
تكنولوژیك تغییر می كند. نمودهای ملموس این تغییر را می توان در تغییر در
سطح زندگی اقتصادی، تنوع و افزایش كمیّت كالاهای مصرفی، معماری و تزئینات
داخلی خانه ها، تبلیغات شهری، محتوای برنامه های رادیو تلویزیونی و مطبوعات
و حتی شیوه صحبت افراد مشاهده كرد. در فرهنگ «آكسفورد» (Oxford Dictionary
1990) سبك زندگی، راه های گوناگون زندگی فرد یا گروه معرفی شده و در فرهنگ
«رندوم هاوس» ((Random House1987 عادات، منش ها، رویكردها، ذوق ها و
قرایح،استانداردهای اخلاقی و سطح اقتصادی معرّف سبك زندگی است[1].
«آنتونی گیدنز» سبك زندگی را از مولفه های زندگی مدرن می داند و در این
میان به سال های پس از جنگ جهانی دوّم و ظهور دولت های رفاهی در اروپای
غربی تأكید دارد. به اعتقاد گیدنز دنیای مدرن گزینه های قابل انتخاب را
برای افراد افزایش می دهد. در حالی كه در فرهنگ های ماقبل مدرن فرد معمولاً
پیرو یك سبك و شیوه زندگی خاص بود. هرچند در این دوران هم شاهد انتخاب
هایی برای افراد هستیم، امّا گزینه های گوناگون به هم شباهت دارند و دامنه
وتعداد آنها چنان محدود است كه سبب می شود تنها سبك مشخصی برای زندگی در هر
فرهنگی تعریف شده باشد و همه افراد متعلق به فرهنگ های یكسان به سبك
تقریباً مشابهی زندگی كنند. در اینجا نكته مهم، تطابق همه افراد با ارزش
های همسان منبعث از فرهنگ واحد است و نه امكان انتخاب هایی كه گاهی ظاهر می
شوند[2].
سبك زندگی اگرچه با مفهوم مُد (Fashion) و مُدگرایی قرابت مفهومی دارد
امّا اعّم از آن است. به عبارت دیگر «مُد» بخشی از سبك زندگی در یك دورهی
معین است. «مدها» الگوهای فرهنگی هستند كه توسط بخشی از جامعه پذیرفته می
شوند و دارای یك دوره ی زمانی نسبتاً ًكوتاه اند وسپس فراموش می شوند[3].
سبك زندگی پدیده ای است قابل مشاهده كه مصادیق ملموس آن در گذر زمان تغییر
می كند. در عین حال روند تغییر نمودهای آن در مقایسه با «مُد» كندتر است
مگر این كه به واسطه ی رویدادهایی نظیر انقلاب یا تغییرات برنامه ریزی شده ی
دولتی سرعت یابد. ضمن این كه در مقایسه با مُد، گستره ی نفوذ بسیار بیشتری
دارد.
سبك زندگی در دوره پهلوی
پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر تغییر در نظام سیاسی، ارزش های فرهنگی و
اجتماعی حاكم بر جامعهی ایران را نیز تغییر داد. در دورهی پهلوی برنامه
ها و سیاست گزاری های حكومت عموماً صبغه ای غربی و غیردینی داشت. شاه برآن
بود تا طرح های توسعه گرایانهی مدنظرخود در حوزه های فرهنگی را با اصول
مدنظر شركای غربیاش منطبق سازد. از دههی 1340 و با شروع برنامه های
بلندپروازانه نوسازی محمدرضاشاه، شیوهی زندگی آمریكایی به عنوان نمونه
ایده آل زندگی از سوی تریبون های رسمی رژیم تبلیغ می شد. این وضعیت به
موازات افزایش ارتباطات فرهنگی میان ایران و ایالات متحده آمریكا صورت
گرفت. حضور گستردهی دانشجویان ایرانی در دانشگاه های آمریكا، برگزاری
جشنواره های هنری و فرهنگی با حضور چهره های اروپایی وآمریكایی، همكاری
های علمی و فرهنگی میان دانشگاه های دو كشور و توزیع كتابها و نشریات مرتبط
با تاریخ و فرهنگ ایالات متحده آمریكا در همین راستا بود. از سوی دیگر
میزان سفرهای كاری و تفریحی ایرانیان به كشورهای اروپایی و آمریكا به شكل
چشمگیری افزایش یافت.
این گونه بود كه در دههی1350 برخی نمادهای سبك زندگی غربی نظیر رستوران
های مدرن با غذاهای فرنگی، دیسكوهای شبانه، سینماها، اماكن تفریحی و ورزشی
مختلط و... به وضوح در شهرهای بزرگ ایران و به ویژه تهران خودنمایی می
كرد. چنین سیاست هایی از جانب حكومت پهلوی و مواجه آن با فرهنگ و آموزه های
اسلامی یكی از عوامل اصلی بروز انقلاب اسلامی بود كه بررسی مفصل آن مجال
دیگری را می طلبد.
سبك زندگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
شرایط اجتماعی ناهمخوان با روحیهی مذهبی جامعهی ایران، با پیروزی انقلاب
شكوهمند اسلامی كاملاً دگرگون شد. انقلابی كه به منظور حاكمیت ارزش های
اسلامی و زدودن نمادهای منفی فرهنگ غرب از كشور رخ داد و رهبری آن نیز در
دستان توانمند عالمی وارسته و مرجع تقلیدی آگاه همچون حضرت امام خمینی (ره)
قرار داشت. تغییر در حوزه های فرهنگی و اجتماعی خواسته ی قاطبهی مردمی
بود كه از وابستگی نظام منحوس شاهنشاهی به دولت های بیگانه به ستوه آمده و
خواستار احیاء احكام الهی در عرصهی فرهنگ و روابط اجتماعی بودند. رأی
قاطع مردم به جمهوری اسلامی گواهی بر خواست تاریخی آنان در باب تشكیل حكومت
و جامعه ای مبتنی بر مذهب بود.
در سالهای دهه 1360 شاهد بازتعریف مجدد جنبههای گوناگون زندگی ایرانیان
هستیم. این وضعیت ناشی از دگرگونی ارزشهای مسلط در نظام فرهنگی و اجتماعی
نسبت به دوران پیش از انقلاب است. تحولی كه از كتابهای درسی گرفته تا
نحوه ی پوشش مردم و محتوای موسیقی و فیلم های سینمایی تولید شده در این
سالها قابل مشاهده بود. این تغییرات گسترده به حدی بود كه حتی نام
خیابانهای تهران را هم در برگرفت. نام خیابان «روزولت» به شهیدمفتح،
«آیزنهاور» به آزادی، «ملكه الیزابت» به كشاورز و «چرچیل» به بابی ساندز[4]
تغییر یافت[5].
مسئولین كشور مصمم بودند نظامی جدید از اخلاق و سلوك اجتماعی را معرفی كنند
كه مبنای آن آموزههای اسلامی و انقلابی باشد. این نظام اخلاقی از سوی
جامعه نیز مورد پذیرش قرار گرفت چرا كه با خواست مردم نیز همخوانی داشت. پس
از شكل گیری و تثبیت نهادهای سیاسی- اداری و تصویب قانون اساسی، قوانین
عادی و مدنی هم با آموزههای دینی منطبق گردید.«دیسكوها و مشروب فروشیها
تعطیل و تولید و مصرف مشروبات الكلی ممنوع شد. تنها آوازهای سنتی خوانندگان
مرد و موزیك نظامی از رادیو تلویزیون دولتی پخش می شد و فیلمهای سینمایی
خارجی برای سازگاری با ارزشهای اسلامی مورد بازبینی قرار میگرفتند».
تبعیض اجتماعی میان اقلیت فرمانروا و اكثریت فرمانبردار در دوران پهلوی كه
یادآور همان مناسبات كهن ارباب رعیت بود نزد عموم مردم رنگ باخت. از این رو
صلاحیت افراد بر مبنای میزان پایبندی آنها با اهداف و آرمان های والای
انقلاب اسلامی تعیین می شد و مناسبات مادی و دنیایی در اولویت های بعدی
قرار داشت. در پرتو این گفتمان جدید،رابطهی دوگانهی مستضعف و سرمایه دار
شكل گرفت كه بار ایدئولوژیك داشت و در آن طبقه ی سرمایه دار(حتی اگر ضدیتی
با انقلاب نداشت) به دیده ی منفی نگریسته می شد.
باتوجه به تنگناهای اقتصادی ناشی از جنگ تحمیلی، صرفه جویی در كالاهای
اساسی و پرهیز از مصرف كالاهای لوكس وغیرضروری از سوی دولت مورد تأكید قرار
گرفت. شكل زندگی مردم در حوزه عمومی به سمت ساده زیستی و مبارزه با تجمل
پیش رفت.«انگشترهای طلای آقایان با نقره و عقیق عوض شد و كت وشلوارهای شیك
به اوركت سربازی تبدیل شد. جلسات قرآن و ادعیه گسترش یافت و مساجد آنقدر
پر میشدند كه برای نماز جماعت جایی نبود.جمعیت قابل توجهی از جوانان به
جای هجوم به دانشگاه به حوزه های علمیه روی آوردند تا جایی كه در آنجا نیز
كنكور برگزار شد. تغییر به قدری عمیق بود كه مردم كوشش میكردند نامهای
غیرمذهبی خود را تغییر دهند و از فرامرز و سیاوش به محمّد و علی و سجاد
تبدیل كنند. در سازمانها، وزرا و مدیران از كفشهای «دمپایی» و لباس ساده
استفاده كرده از میزهای طاغوتی پرهیز میكردند و پشت میزهای معمولی می
نشستند»[6].
سبك زندگی در دوره سازندگی
با پایان جنگ تحمیلی در سال 1367، بازسازی نظام اقتصادی كشور به دغدغه اصلی
مسئولین و نخبگان سیاسی كشور بدل شد. رحلت جانگداز حضرت امام خمینی(ره)،
بازنگری در قانون اساسی و انتخاب رییس جمهور جدید به تغییر در ساختار سیاسی
كشور انجامید و فصلی جدید در نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز گردید. بدین
ترتیب «توسعه كشور» در عرصه های گوناگون محور اصلی برنامه های دولت جدید به
ریاست «هاشمی رفسنجانی» قرار گرفت. این دوره هشت ساله(76-1368) كه در
ادبیات سیاسی با عنوان «دوران سازندگی» یاد می شود، سبب ساز تحولات گسترده
ای بود كه ابتدا در حوزهی عمرانی و اقتصادی و سپس در عرصه های فرهنگی
واجتماعی رخ داد. بخش عمده ای از این تغییرات به تغییر در «سبك زندگی»
افراد جامعه مربوط بود.
با وقوع انقلاب اسلامی ارزش ها و نگرش های اسلامی برجسته شد امّا پایان جنگ
و آغاز شرایط نوین سیاسی واقتصادی و همچنین برنامه های توسعه، فرآیند
تحول در ارزش ها را پدید آورد كه بر اساس آن سبك زندگی غربی كه در مقابل
سبك زندگی اسلامی به حاشیه رفته بود دوباره به متن جامعه بازگشت. با نظر
سیاستگزاران توان و ظرفیت عاملان در گسترش راه های انتخاب افزایش
یافت.[7] البته این فرآیند زیر پوستی و خزنده بود و یكباره صورت نگرفت. اگر
دههی اول انقلاب، تودهگرایی و صرفه جویی تشویق میشد، پس از آن همگام
با رشد برنامههای آزاد اقتصادی، فرهنگ مصرفگرایی در بین جامعه رسوخ كرد.
تبلیغ گسترده كالاها و خدمات همراه با مجلات و روزنامههای رنگی فضای
یكدست جامعه را تغییر داد.
مهمترین تغییر ارزشی در نیمهی اول دهه1370، حركت ازسوی ارزشهای معنوی و
فرامادی به سوی ارزشهای مادی و دنیوی بود. در دههی اوّل انقلاب، ثروت و
نابرابری مالی افراد تحت عنوان «فرهنگ طاغوتی» تقبیح میشد. به گونهای كه
بنیانگذار انقلاب بارها در بیانات خود «كوخ نشینان» را بر«كاخ نشینان»
اولویت میداد. این وضعیت در سالهای دهه1370 تغییر كرد. سرمایه از ارزش
زیادی برخوردار شد و صاحبان سرمایه(ثروتمندان) كه تا پیش از این تا حد
زیادی مورد بی اعتنایی قرار داشتند و نمیتوانستند با پول خود هر چیز و
هركسی را بخرند، با ارزش شدند و فرصت خودنمایی یافتند. بدین ترتیب ثروت به
یك ارزش مثبت و فقر به یك ارزش منفی تبدیل شد.یعنی دارندگی برازندگی و فقر
وتنگدستی باعث شرمندگی میشد.[8] سیاست اقتصادی دولت مبنی بر سهولت فعالیت
های بازرگانی و تجارت خارجی اگرچه سوداوری این بخش ها را رونق داد امّا با
افزایش واردات كالاهای خارجی، تولید كالاهای داخلی تحت تاثیر قرار گرفت.
با وجود تشویق دولت، سرمایه گذاران بخش خصوصی وصاحبان عمده ی نقدینگی، به
طرف تولید و صنعت نرفتند چرا كه از یك طرف صحبت از پیشبرد صنعت بود و از
سوی دیگر تجارت خارجی تسهیل شده بود. در نتیجه تجارت سود بسیار داشت در
حالی كه صنعت و امور تولیدی این سود كلان را نداشت.[9] بدین ترتیب اقتصاد
مبتنی بر فعالیت های كاذب نظیر واردات كالاهای غیر ضروری، دلالی و انبوه
سازی مسكن رواج گسترده ای یافت.
ابعاد و نتایج تغییر سبك زندگی
در این سال ها سفرهای خارجی به منظوركار،تحصیل وتفریح افزایش یافت. این
ارتباطات دركنار گسترش وسایل ارتباط جمعی،ایرانیان را با پدیدهها و
ابزارهای جدید در حوزههای گوناگون آشناساخت. دولت نظارت اجتماعی را كاهش
داد. با گسترش آموزش عالی، ارزشهای جدید اجتماعی در اقصی نقاط كشور نفوذ
كرد. فروشگاههای زنجیرهای مدرن در تهران و شهرهای بزرگ تأسیس شد كه
محصولاتی را با كیفیت و ظاهر متفاوت از قبل ارائه می دادند. فروشگاهها كه
بنا به مقتضیات دوران جنگ،كالاهای محدود و مشخصی را به فروش می رساندند به
تدریج به تنوع محصولات روی آوردند. شبكه های تلویزیونی گسترش یافت و از دو
شبكهی پاره وقت در سال 1368 به پنج شبكه در سال 1376 افزایش یافت كه
توانایی پخش 24 ساعته برنامه ها را تقریباً برای سراسر كشور امكان پذیر
ساخت. ضمن این كه كیفیت برنامه های آنها نیز شاهد تنوع چشمگیری بود. در
اكثر سریال های تلویزیونی كه در سال های1370 تا 1376 پخش می شد زندگی
طبقات متوسط شهری سوژه اصلی بود. بدین ترتیب شیوه ی پوشش،دكوراسیون منزل،
تفریحات، مراودات خانوادگی و دغدغه های این طبقه نیز در سطحی گسترده منتشر
شد. انجمن های صنفی و هنری غیردولتی فعال شدند و سخت گیری هایی كه پیش از
این در حوزه موسیقی و سینما بود نیز كم رنگتر شد.فیلم های سینمایی نیز
بیشتر سراغ موضوعات ملموس وروزمره رفته و زمینه های ظهور ستاره های گیشه
پسند را فراهم آوردند. نكته ای كه در سال های بعد به شكل گیری جریان موسوم
به سینمای تجاری انجامید.
این وضعیت باعث تقویت طبقهی متوسط جدید در شهرهای بزرگ شد و گرایش به
رفاه و مصرف گرایی را در جامعه تشدید كرد. افزایش حجم كارمندان دولت و
بوروكراسی دولتی نیز به ترویج این سبك از زندگی كمك می كرد. در بسیاری از
فروشگاههای تازه تأسیس تهران انواع كالاهای لوكس با ماركهای جدید و متنوع
روز دنیا به فروش می رسید. ژورنال های لباس و مُد به سادگی قابل تهیه بود
و طرفداران زیادی داشت و استفاده از اتومبیل های خارجی نوعی ارزش محسوب
شد.
در عین حال چهره ی شهرهای بزرگ نیز تغییر كرد. تهران در اوایل دههی 1370
از حالت یك شهر جنگ زده خارج شد. نوارهای محافظ كه بر پنجرهی خانهها
چسبانده بودند از پنجرهها پاك میشد. خانههای جدید با نقشههای تازه،
پاساژهای تجاری، ساختمانهای دولتی و ویلاهای تفریحی در نقاط ییلاقی با
سرعت روزافزونی در حال افزایش بودند. بر تابلوهای تبلیغاتی كه در سالهای
نخست پس از انقلاب، شعارهای انقلابی و ضدغربی درج شده بود كالاهای غربی و
ژاپنی تبلیغ میشد. زمینهای بایر به پارك و شهربازی تبدیل شدند.
نمایشنامههای غربی در سالنهای تئاتر تهران به نمایش گذاشته شد.[10] تلاش
بر این بود تا در عرصه فرهنگ وهنر، با جذب نخبگان این عرصه ورونق اقتصادی
كالاهای فرهنگی، نوعی الفت فرهنگی ایجاد گردد. به گفته «رابین رایت» به
عنوان خبرنگار آمریكایی و كارشناس مسائل ایران «فرهنگسراهایی كه توسط
شهرداری تهران ساخته شد پس از یك دهه آرمان گرایی، نماد مصالحهای بین
حكومت اسلامی و مردم ایران از یك سو و فرهنگ غرب از سوی دیگربود. از
دههی1370 دولت ایران به تدریج آثارهنری كه اصول اسلامی را خدشه دار
نمیكرد پذیرفت و به عبارت دیگر به جهان خارج اجازه بازگشت میداد.
فرهنگسراها جایی بودند كه در آن حكومت ایران در محیطی كنترل شده فرهنگ
ایرانی- اسلامی را با با غرب میآمیخت.
شهرداری تهران با تبدیل كارخانجات وكشتارگاههای متروكِ جنوبشهر به
فرهنگسراها و بوستانهای مدرن،جوانان پرشور این مناطق را با فعالیت های
فرهنگی وهنری آشتی داد. ساخت بزرگراهها،پلها و خیابانهای جدید مشكل
ترافیك را تا حد زیادی كاهش داد. روند ساخت مترو تهران كه در سالهای جنگ
عملاً متوقف شده بود از سرگرفته شد. برج های مدرن در مناطق مركزی و شمالی
شهر برافراشته شد و سیستم حمل و نقل عمومی و جمع آوری زباله منظمتر
گردید. امّا این تنها رویه مطلوب و دلپذیر توسعه در دوره سازندگی بود
چراكه پیامدها و عوارض فرهنگی تغییر سبك زندگی جامعه به ویژه در شهرهای
بزرگ در سالهای بعد خود را نشان داد.
در پژوهشی كه در سال های 1372 و 1373 انجام گرفت مشخص شد كه تعداد افراد
دارای ویدئو در شهرستانها از 35% در سال 1372 به 4/41% در سال 1373 افزایش
پیدا كرده است.[11] مسئولان وقت وزارت ارشاد برای جلوگیری از تأثیر مخرب
فیلمهای ویدئویی غیرمجاز، دست به انتشار فیلمهای ویدئویی ایرانی و خارجی و
تأسیس فروشگاههای عرضه محصولات فرهنگی(ویدئو كلوپ ها) نمودند كه تحت
نظارت آنها بود. با این حال این اقدام فرهنگی دولت بسیار غیر منسجم و
پراكنده بود و به نظر می رسید تنها برای خالی نبودن عریضه و از سرباز كردن
تكلیف انجام شد. نشان به آن نشان كه به دلیل توزیع ضعیف و كیفیت پایین
محصولات فرهنگی در نمونهگیری كه در سال 1373 بین 50 ویدئو كلوپ تازه تأسیس
در نقاط مختلف تهران انجام شد مشخص گردید كه:«مشتریان آنها بیشتر فیلم
های خارجی را كرایه میكنند و فیلمهای سینمایی ایرانی و مذهبی مشتری
چندانی نداشته و در نتیجه سود مالی در پی ندارد».[12]
در كنار ابعاد مثبت و قابل توجه «تغییر سبك زندگی» شهروندان در دوران
سازندگی، گرایش روز افزون جامعه به ویژه نسل جوان به مظاهر غربی و رسوخ
فرهنگ غرب به بطن جامعه، خطر پنهانی بود كه دولتمردان تا حد زیادی از آن
غافل ماندند. از سوی دیگر گسترش مصرف گرایی و افزایش واردات علاوه بر ایجاد
تورم و گرانی های كمرشكن در جامعه، تولید داخلی را نیز با مشكل مواجه می
كرد. رهبر فرزانه انقلاب با نگاه دوراندیش خود دو مفهوم مقابله با «تهاجم
فرهنگی» و لزوم توجه به «گفتمان عدالت» در فرآیند توسعه را مطرح نمودند كه
متاسفانه در هیاهوی سیاسی و اقتصادی آن سالها توجه چندانی از سوی
سیاستگزاران به این رهنمودها نشد.
واكنش رهبری در مقابل هجمه های رسانه ای
رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از كارگران و فرهنگیان كشور در تاریخ 15/2/1372 در این باره چنین گفتند:«
عدهاى
خیال كردهاند كه وقتى ما به تهاجم فرهنگى غرب حمله مىكنیم، فقط
مسألهمان ایناست كه یك نفر در خیابان حجابش را درست رعایت نكرده است!
مردم به حمدالله حجابشان را رعایت مىكنند؛ الا افرادى قلیل. مسأله اینها
نیست. اصل قضیه آن است كه داخل خانههاست و از مجامع جوانان سرچشمه مىگیرد
و دشمنان آنجا كار مىكنند. آنكه آشكار نیست، خطر آنجاست. جوانان ما
شهوات را دور انداختند، راحتى و لذت را دور انداختند؛ رفتند در میدان
مبارزه و توانستند دشمن را به زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقامش
را مىگیرد. انتقام دشمن این است كه جوانان ما را به لذات و شهوات سرگرم
كند. پول خرج مىكنند، عكس مبتذل چاپ مىكنند و مجانى بین جوانان منتشر
مىكنند. ویدئو درست مىكنند و فیلم هاى مهیج شهوت را مجانى به این و آن
مىدهند كه نگاه كنند. البته، یكعده از این طریق، پول هم دست مىآورند؛
اما آنهایى كه سرمایهگذارى مىكنند،براى پول سرمایهگذارى نمىكنند.
مىتوانند آنها را در كشورهاى دیگر، آزادانه پخش كنند و پول بهدست آورند.
اینجا مىخواهند نسل جوان را نابود كنند».[13]
ایشان در همان سال های آغازین دوران سازندگی، اسراف و مصرف گرایی
افسارگسیخته را پدیده ای نامطلوب دانستند كه با روحیهی قناعتگر وانقلابی
ملت ایران همخوانی ندارد: «.... من به خصوص توصیه مىكنم كه مردم از اسراف،
چه در ایام عید و چه در طول سال آینده و بهویژه در مراسمى كه معمولاً در
آنها دچار اسراف مىشوند، خوددارى كنند. [این وضعیت]به زیان كشور است. یعنى
هم زیان اقتصادى، هم زیان اجتماعى و هم زیان روانى و اخلاقى دارد. من
مكرّر عرض كردهام، باز هم مىگویم و خواهش مىكنم كه مصرفگرایى را رها
كنند. مصرف باید به اندازه باشد، نه به حدّ اسراف و زیاده روى. این اندازه
در هر زمانى متفاوت است. امروز بسیارى از قشرهاى مردم و خانوادهها دچار
مشكل و زحمت اند و هنوز اثرات و ثمرات بازسازى كشور، خودش را بهطور كامل
نشان نداده و خیرات و بركاتش به همه نرسیدهاست.مسؤولین عزیز كشور، اعم از
دولتى و قضایى و سایرین، به خصوص باید این اصل را بیش از دیگران رعایت
كنند».[14]
مقام معظم رهبری در حكم انتصاب «دكتر علی لاریجانی» به ریاست سازمان
صداوسیما در بهمن ماه سال 1372، بر اهمیت این رسانه در فرایند مبارزه با
تهاجم فرهنگی و شكل دهی ذائقهی جامعه تأكید نمودند:« در همهى
برنامهها،جهت كلى مقابله با تهاجم تبلیغاتى و فرهنگى و خبرى استكبار باشد.
این اصل مهم نه تنها در خبر كه در گزارش ها برنامههاى علمى و اجتماعى و
سیاسى و به خصوص در برنامههاى هنرى و سرگرم كننده مانند نمایش و داستان
هاى یكه یا دنبالهدار باید رعایت شود. این نكته به درستى براى همهى
كاركنان روشن گردد كه فرهنگ مهاجم بیگانه از راه نمایش ها و برنامههاى
سرگرم كننده بیش از گفتگوى رویاروى بر ذهن و عمل مردم اثر مىگذارد و از
این اثر گذارى ناخواسته هوشیارانه و خردمندانه جلوگیرى شود».[15]
سخن آخر
بدین ترتیب می توان گفت كه توسعه ی ناموزون كشور در دوران سازندگی و عدم
توجه به ظرفیت های بالقوه آموزه های دینی در تأمین نیازهای فرهنگی جامعه
منجر به تغییر سبك زندگی عموم مردم و گرایش به مظاهر زندگی غربی گردید.
گسترش امكانات رفاهی و رسانه های جمعی،افزایش تعداد دانشجویان و بهبود سطح
زندگی طبقه متوسط جدید به ویژه در شهرهای بزرگ در این دوران فرصتی بود كه
می توانست زمینه های نیل به اهداف والای انقلاب اسلامی را فراهم كند امّا
شتابزدگی، عدم برنامه ریزی مناسب و كج سلیقگی برخی سیاستگزاران در كنار
غفلت نخبگان فرهنگی كشور مانع از این فرایند شده و این تغییر ذائقه را به
تهدیدی اجتماعی بدل ساخت. اگرچه نباید در این نكته راه افراط پیمود و تمام
جنبه های این تغییر سبك زندگی را مذموم شمرد امّا نمی توان از نقش آن در
بسترسازی بسیاری از معضلات اجتماعی و فرهنگی سالهای بعد غافل شد. معضلاتی
كه حتی اكنون نیز گریبانگیر جامعه ایران بوده و تهدیدی برای رسیدن آن به
كمالات الهی است. بررسی مفصل این معضلات و ریشه های آن فرصتی دیگر می طلبد
كه ان شاءا... به آنها نیز خواهیم پرداخت.
منابع:
[1] سمیه زمانی، «انقلاب در سبك زندگی» پگاه حوزه، شماره 309 ، 12شهریور 1390، ص 31
[2] آنتونی گیدنز«پیامد های مدرنیته» ترجمه محسن ثلاثی،تهران: نشر مركز،1380
[3] احمد رضا غروی زاده، «درآمدی برتئوریها ومدل های تغییرات اجتماعی»،تهران:جهاددانشگاهی:1373 ص196
[4]
بابی ساندز(Bobby Sands) در سال 1954 در شهر بلفاست واقع در ایرلند شمالی
به دنیا آمد. در 18 سالگی وارد ارتش جمهوریخواه ایرلند شد كه خواهان خروج
ارتش انگلستان از ایرلند شمالی بودند. او همواره در تجمعات علیه سیاست های
انگلستان حضوری فعالانه داشت. در سال1977 به جرم حمل اسلحه دستگیر شد.در
سال 1981 اعتصاب غذای تاریخی خود را در اعتراض به سركوب های سیاسی دولت
انگلیس در ایرلند شمالی و عدم توجه به حقوق وی به عنوان یك زندانی سیاسی
آغاز كرد و پس از 66 روز اعتصاب غذا در سن 27 سالگی در زندان بلفاست
درگذشت.
[5] نیكی.آر.كدی، «نتایج انقلاب ایران»، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران: ققنوس:1383 ص46
[6] فرامرز رفیعپور«توسعه و تضاد: كوششی در جهت تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اجتماعی ایران» تهران: شركت سهامی انتشار: 1377، ص:130
[7] زمانی، همان، ص 33
[8] رفیع پور:199
[9] احمد موثقی«نوسازی و اصلاحات در ایران(از اندیشه تا عمل)»، تهران: قومس:1385 ص285
[10] رابین رایت «آخرین انقلاب بزرگ،انقلاب و تحول در ایران» ترجمه احمدتدین و شهین احمدی، تهران:رسا:1382 ص 50
[11] رفیع پور:262
[12] همان:260
[13] پایگاه اینترنتی دفتر حفظ ونشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای« http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2666
[14] بخشی از پیام نوروزی مقام معظم رهبری به مناسبت آغاز سال 1371
[15] 9373http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=