اسدالله عسکراولادی رئیس اتاق بازگانی
ایران و چین که تجربهای ۵۸ ساله در تجارت دارد در گفتوگو با روزنامه
«جوان» به سؤالات خبرنگار این روزنامه حول «فقر و غنا» و «عدالت اجتماعی»
تفسیرهای خاصی از این کلیدواژههای گفتمانی کرده است.
وی که در این مصاحبه خود را «آدم
سادهای از کسبه جزء تهران» معرفی میکند که صورتاش را با سیلی سرخ نگاه
میدارد، یکی از مشهورترین گفتارهای نهجالبلاغه یعنی «ما رایت نعمه موفوره
الا و فی جانبها حق مضیع» را انکار میکند و «دارا بودن» را یک ارزش معرفی
میکند.
در ادامه بخشهایی از سخنان عسگراولادی را به نقل از ایسنا میخوانید:
- برخی افراد در جایگاههایی قرار
گرفتهاند که زرنگی میکنند و رانتهایشان از دید ناظران دولتی و قضایی
مخفی میماند؛ برخی پولشوییها، فرار از مالیاتها و روابط ناسالم دولت با
بخش خصوصی در همین وضعیت پیش میآید که منجر به بیعدالتی میشود.
بنابراین، برای برقراری عدالت اجتماعی، دولتها باید ترتیبی بدهند که
درآمدها عادلانه توزیع شود.
- خیلی صریح بگویم؛ ریشه مشکل به اینجا
بر میگردد که دولتها به جای ایجاد اشتغال برای اقشار پایین، بیشتر به
فکر حکومت کردن بر آنها هستند؛ سیاسی هم صحبت نمیکنم، بلکه تخصصی و بر
اساس تجربه حرف میزنم؛ مثلاً ببینید، امروز به جای پول دادن به افراد ضعیف
جامعه به عنوان «یارانه»، باید برای آنها شغل ایجاد کنیم… چون از این
مسئله غافل بودهایم، عدهای هشتشان گرو نُهشان است؛ البته بیکاری باعث
انحرافات دیگری هم میشود. بنابراین دولتها وظیفه دارند که شغل برای افراد
ایجاد کنند.
-دومین نکته پس از «ایجاد شغل»، این
است که «سیستم توزیع ثروت» در جامعه باید بازنگری شود تا عدالت اجتماعی
برقرار شود؛ امام (ره) همیشه میفرمودند: «مرز دارا بودن، حلال و حرام
است»، باید جلوی داشتنهای حرام را بگیریم؛ ثروتهای اندوخته شده بیحد و
حساب، آمیخته به حرام است، یعنی اگر مرزها رعایت شود و کار حلال باشد،
اینطور اختلاف طبقاتی سنگین به وجود نمیآید.
- در پاسخ به اشاره به بیان
امیرالمومنین (ع) که فرمودهاند «هیچ ثروتی در جایی انباشته نمیشود، مگر
اینکه حقی در کنار آن از بین رفته باشد!»: نه، من آن را قبول ندارم! فرمایش
حضرت امیر (ع) این است که مواظب حلال و حرام زندگیت باش. اصلاً چنین
فرمایشی وجود ندارد! من ۱۰ بار نهج البلاغه را خواندهام، چنین چیزی در آن
نبود، شما اگر پیدا کردید، بگویید که در کدام فراز است؛ اینها ساخته
کمونیستها یا کمونیستهای وطنی است! ایشان مرز ارزشها را «حلال و حرام»
دانستهاند، نه اینکه اگر ثروتی انباشته شد، در کنار آن حقی از بین رفته
است.
- حتی بد نیست، بدانید که یک بار یکی
از وزرا در همین اتاق (اتاق بازرگانی) فریاد میزد و میگفت که پیغمبر (ص)
فرموده: «الفقرُ فخری: فقر مایه فخر من است». به او گفتم تو اشتباه میکنی!
منظور پیامبر، فقر علمی بوده است که باعث انگیزه برای طلب علم میشود و آن
علم هم مایه فخر انسان میشود، نه اینکه فقر مالی باعث فخر آدم باشد؛
چراکه اگر پیغمبر ما فقیر بود و فقر مالی را مایه فخر خود میدانست، هیچ
وقت با زن ثروتمند ازدواج نمیکرد؛ بنابراین اگر بخواهیم این افکار را
داشته باشیم، به هیچ جا نمیرسیم. پس عدالت اجتماعی باید در توزیع عادلانه
ثروت دیده شود؛ مثلاً اگر وزیری از مسئولیتش کنار میرود و میگویند ثروتش
بالای ۲۰۰ میلیارد تومان است، باید از او پرسید که از کجا آورده است؟! چون
در کنار او کارگرش با ۳۰۰ هزار تومان زندگی میکند؛ اینها با هم جور در
نمیآید و اندیشمندان ما خیلی باید روی این مسئله وقت بگذارند.
- به شرط رعایت مرز حلال و حرام،
«داشتن و دارا بودن» ضد ارزش نیست، بلکه خودِ ارزش است؛ ببینید، وقتی عراق
حمله کرد و جنگ شروع شد، دارایی دولت حدود ۱۳۵ میلیارد دلار بود، اما
آمارها نشان میدهد که در آن سالها، یک هزار میلیارد دلار از خانههای
مردم بیرون آمد تا جنگ اداره شد! حالا اگر ما ملت فقیری بودیم و چیزی
نداشتیم، ۱۳۵ میلیارد دلار دولت به چه دردی میخورد؟! پس، ثروت نباید
ضدارزش تلقی شود.
- من آدم ثروتمندی به آن معنا نیستم،
خودم را ثروتمند نشان میدهم! یعنی سعی میکنم صورتم را با سیلی سرخ نگه
دارم، این شایعاتی هم که درباره ثروتمند بودن من هست، دروغ است! من مستغنی
هستم، نه ثروتمند. حدود ۶۰ سال پیش سفری داشتم به یکی از کشورهای خارجی. در
آنجا در پای یک ساختمان عظیم، سه جمله از صاحب آنکه یک سرمایه دار کلان
بود، نوشته شده بود: «در کارم موفق شدم، چون زودتر از دیگران مطلع شدم،
زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و زودتر از دیگران اجرا کردم»؛ من سه اصل
دیگر را به آن سه اصل اضافه کردم؛ «خدا را ناظر بر اعمالم میدانم، به حقوق
دیگران احترام میگذارم و دست اندازی نمیکنم، در کارم صداقت دارم».
- پس باز هم میگویم که ثروتمند نیستم،
چون با فرمان امام (ره) به عنوان نماینده ایشان وارد اتاق بازرگانی شدم؛
حضرت امام که به آدمهای «ثروتمند به آن معنا»، حُکم و فرمان نمیداد! من
به عمد خودم را بزرگ نشان میدهم که بگویم تاجر موفقی هستم، شاید هم اشتباه
میکنم؛ در صورتی که کل اموال من در تهران «یک خانه، یک انبار و یک دفتر»
است، در دماوند هم «یک باغ» دارم و در جاهایی مثل کرمان و رفسنجان هم که
مراکز کارم هستند، یک انبار دارم؛ همین! ولی انعکاسش این است که خیلی دارم،
اما باور کنید که اینطور نیست!