اشاره
در بخش اوّل این مقاله به دوازده مورد از توطئههای غرب علیه اسلام اشاره شد. در این بخش نیز به سایر این موارد اشاره میشود. امید که در این راستا هر چه بیشتر و بهتر خود و اطرافیانمان آگاهیهای لازم را به دست آوریم و توطئههای پنهان آنان را بیاثر کنیم. انشاءالله
تحریف تاریخ اسلام و تمدّن مسلمانان
کلیسا بارها کوشیده است تا تاریخ پرفراز و نشیب اسلام را نیز مورد تحریف قرار دهد. توطئهای که با همیاری و همکاری شرقشناسان غربی صورت پذیرفت، کتمان و گاه واژگون جلوه دادن تاریخ اصیل اسلام است. بیشتر تاریخهایی که مستشرقان نگاشتهاند، مواردی را متذکّر میشود که در بیداری و هوشیاری امّت اسلام یا جوامع انسانی تحت سلطه، تأثیری نخواهد داشت. از کاخها، خیابانها، کاسهها وظرفها، معماری مساجد و لباسها و نوع حرمسراهای حکّام، پادشاهان و خلفای اسلامی، اسامی پادشاهان و خدم و حشم آنها سخن میگویند ولی از ذکر تاریخ قیامهای مسلمانان، تفکّرات رهبران جوامع مسلمان و خصوصاً شیعی، مبارزات دانشمندان و اندیشمندان اسلامی، مجالس درس بزرگان، شیوههای زندگی، سیر و سلوک آنها و تاریخ علم و تمدّن اسلامی و اخلاق و انسانیّت مسلمانان سخنی به میان نمیآید و اگر مسائلی در زمینة حقوق اسلام، اقتصاد اسلامی یا کلام اسلامی به میان میآید ... در همة موارد سعی در پنهان ماندن اسلام اصیل و معارف و اندیشههای اسلامی گردیده است.1
مستر همفر نیز در کتاب «خاطرات» خود در این رابطه میگوید: روی این نکته باید خیلی کوشید که تاریخ مسیحی در کنار تاریخ هجری در بین مسلمانان به رسمیّت شناخته شود ...
تحریف مفاهیم و ارزشهای اسلامی
کلیسا با بررسی و مطالعه و تحقیق فراوان بر روی کتب اسلامی، به اهمیّت مفاهیم و اصطلاحات اسلامی و نقش ویژة آنها پی برده و در این میان یکی از کانونهای تحریف اسلام، تفسیر واژگون مفاهیم اسلامی و تلاش برای وارونه جلوه دادن اصطلاحات اسلامی بوده است. ترویج تفاسیر نادرست از اسلام، «قرآن» و حدیث، میتوانست بهترین روش باشد؛ زیرا با پوششهای گوناگون، نظیر: نقد مفاهیم، بررسی اصطلاحات، برداشتهای تاریخی و ... در انحراف افکار مسلمانان گام برداشته و از رسیدن مفاهیم عمیق اسلامی به غیر مسلمانان و مسیحیان نیز جلوگیری میکردند.2
اقدام دیگری که توطئهگران علیه ارزشهای اسلامی صورت دادهاند، به اعتراف خود آنان، گسترش محرّمات اسلام در جوامع اسلامی است. به عنوان نمونه همفر انگلیسی توضیح میدهد که گرچه در سیستم اقتصادی اسلام، ربا به طور کلّی حرام و ممنوع است و شدیداً از آن جلوگیری شده، ولی باید با رواج برخی تفاسیر غلط دربارة آن، ربا را میان مسلمانان شایع ساخت. وی در خاطرات خود، از کتابی که دبیر کلّ وزارت مستعمرات انگلیس به او داده تا در عملیات جاسوسی خود علیه مسلمانان استفاده کند، چنین نقل میکند: ما باید ربا را به هر صورتی که شده است در میان مسلمانان رواج دهیم، زیرا که این عمل علاوه بر آنکه سبب ویرانی اقتصاد آنان میگردد، سبب جرئت یافتن مسلمانان در مخالفت با قرآن نیز خواهد شد.3
وی سپس به توجیه وارونة مسئلة ربا پرداخته و آن را به مسلمانان، تحت عنوان پیشرفت اقتصادی، توصیه مینماید.
تلاش برای حذف یا تخریب علمای اسلام
یکی دیگر از حوزههای مختلفی که مسیحیت برای تخریب آن تلاش کرده، سیمای علمای اسلام و روحانیت به عنوان حافظان معارف و احکام اسلام بوده است؛ زیرا با حذف علمای اسلامی، راه تحریف یا حذف اسلام نیز باز میشود. حوزههای علمیه و علمای متعهّد در طول تاریخ اسلام و تشیّع، مهمترین پایگاه اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بودهاند. علمای بزرگ اسلام در همة عمر خود تلاش نمودهاند تا مسائل و حدود الهی را بدون دخل وتصرّف ترویج نمایند، جمعآوری و نگهداری علوم اسلامی و آثار و احادیث پیامبر اکرم(ص) و سنّت و سیرة معصومان(ع) و ثبت و مکتوب کردن این آثار در شرایطی که با آن روبهرو بودهاند، کار طاقتفرسایی بوده است که نتیجة فعّالیت آنان در آثار و کتب بسیاری همچون کتب اربعه و کتابهای دیگر متقدّمان و متأخّران از فقه، فلسفه، ریاضیات، نجوم، اصول، کلام، حدیث، تفسیر، ادب، عرفان، لغت و تمامی رشتههای متنوّع تجلّی یافته است. از این رو،
یکی از مراکز تمرکز فعّالیتهای تحریفی و تخریبی مسیحیت، روحانیون و روحانیت میباشد. فعّالیتهای صلیبی علیه روحانیت اسلام به سه شیوة ارعاب، نفوذ و تهمت، تعقیب شده است.4
با توجّه به نقش حسّاس و با اهمّیت روحانیت در تربیت و پرورش و بیداری امّت اسلام و دمیدن روح استقلالطلبی و آزادیخواهی در کشورهای اسلامی، کینهتوزی مسیحیت نیز علیه علمای بیدار و انقلابی بیشتر بوده است.
در خصوص شیوة نفوذ و نیرنگ، تکیه بر نهادینه کردن شعار «جدایی دین از سیاست» یا تولید برچسب «آخوند سیاسی»، برای جدا کردن روحانیون از مسائل اجتماعی، از عمده فعّالیتهای استعمار است. طرح تهمت و افترا علیه روحانیت انقلابی و تحریف وقایع تاریخی که روحانیت در آن نقش داشتهاند، به حدّی میرسید که علیه علمای بزرگی از آخوند خراسانی تا بروجردی و کاشانی و حتّی امام خمینی(ره)، انواع تهمتها و شایعهها را طرح و تبلیغ میکردند تا ارتباط مردم با آنان قطع گردد.
مبارزه با زبان عربی و قطع رابطة مسلمانان با اسلام
یکی دیگر از روشهای اسلام ستیزانة استعمارگران غربی و همپیمانان صلیبیشان، برنامهریزی وسیع برای حذف زبان عربی و از میان بردن روند آموزش و یادگیری آن در کشورهای اسلامی است.
زبان عربی، دریچة اصلی برای شناخت معارف و علوم اسلامی و مهمتر از آن زبان قرآن و روایات است. زبان عربی، رمز دستیابی به ذخایر و معارف اسلام و دانش عظیم دانشمندان اسلامی است که در زمینههای گوناگون تصنیف کردهاند. به این ترتیب کسی که به زبان عربی تسلّط نداشته باشد، مسلّماً نخواهد توانست از منابع اصیل علوم و معارف اسلامی بهرهبرداری کند و مبارزه با زبان عربی به مفهوم قطع ارتباط مسلمانان با اسلام است.از این رو همواره تلاش میکنند تا ارتباط مسلمانان را با منابع اصیل اسلامی قطع نمایند و زبان عربی را که در حقیقت زبان اسلام و قرآن و زبان بینالمللی مسلمانان و سمبل اتّحاد و وحدت نیروهای مسلمانان است، آماج حملات خود قرار داده و آن را از امّت مسلمان جدا کنند و بدین منظور از شیوهها و ابزارهای مختلفی استفاده کردند:
1. حذف برنامههای آموزشی زبان عربی از برنامههای مراکز آموزشی کشورهای مسلمان، مانند «ایران»، «پاکستان»، «افغانستان»، «ترکیه» و بسیاری از کشورهای آفریقایی؛
2. تحقیر و تمسخر آموزش زبان عربی و با اهمّیت جلوه دادن زبانهای لاتین و اروپایی؛
3. برانگیختن و تحریک حسّ ملّیتگرایی افراطی در کشورهای مسلمان، تا بدین وسیله هر ملّتی نسبت به فرهنگ بومی و نژادی خود آنچنان اهمّیتی قائل شود که به گسستگی پیوند عقیدتی و ایمانی منجر گردد و نیروهای مسلمان یکی از محورهای عمدة وحدت خود را، یعنی آشنایی با زبان عربی را از دست بدهند؛
4. تهیه، تنظیم، چاپ و نشر لغتنامههای عربی به لهجههای گوناگون محلّی، برای تضعیف زبان عربی فصیح، تا زبان عامیانه را احیا کرده و زبان عربی فصیح را که زبان قرآن کریم است، محو نمایند؛
5. ترویج زبانهای لاتین مانند فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی، آمریکایی. ترویج اینگونه زبانها میتوانست از راههای مختلفی صورت پذیرد؛ به عنوان نمونه، ابزارهای اقتصادی، سیاسی و نیروی نظامی از مهمترین این راههای نفوذ است. آنها در طول سالها، زبانهای خود را در قارة «آسیا» و «آفریقا» رواج دادند و فراگیری زبانهای لاتین را در مدارس و مؤسّسات آموزشی خود اجباری و تبدیل به نوعی افتخار میکردند و آن را به عنوان یکی از برنامههای درسی دانشآموزان و دانشجویان قرار داده و موفّقیت تحصیلی آنان را وابسته به فراگیری آن میدانستند. این تنها شیوة استعمارگران انگلیسی نبود؛ بلکه فرانسویان نیز زمانی که کشورهای اسلامی، چون «الجزایر» را تحت اشغال خود داشتند، زبان فرانسوی را به عنوان زبان رسمی تحصیل قرار داده بودند و معتقد بودند که مدرسه، قبل از هر چیز باید پایگاه زبان فرانسه باشد.5
از طرفی پس از نهادینه شدن این مطلب که اهمّیت فراگیری زبان استعمارگران به عنوان زبان رسمی دنیا بسیار زیاد است، آموزشگاههای فراوانی مشغول به تدریس و آموزش این زبان میشوند. در طیّ این آموزش، تمام نگاهها متوجّه فراگیری و روند پیشرفت در آموزشی میشود که نیست.
متونی که مورد استفاده قرار میگیرد، در قالب دروس کوتاه به ترویج فرهنگ غرب میپردازد، هیچگونه متن و کتاب آموزشی مناسب برای آموزش زبان انگلیسی در آموزشگاههای کشورهای اسلامی، متناسب با فرهنگ آن کشور و فرهنگ اسلامی تنظیم نشده است یا حدّاقل رواج ندارد.
برنامهریزی نفوذ: از کودکستان تا دانشگاه
دنیای مسیحیت نیز در راستای اهدافی که در کشورهای اسلامی دنبال میکند، به بهانة ارتقای فرهنگی کشورهای اسلامی از طریق آموزش و پرورش، برای تخریب عقاید اسلامی و جلوگیری از رسوخ و نهادینه شدن این عقاید در افکار نوجوانان، همچنین تهی ساختن محتوای دینی از کتب آموزشی کشورهای اسلامی اقدام نمود.
بنابراین از مراکز بسیار مهمّی که باید به آنها توجّه ویژه داشت و در جریاناتی که پیرامون آنها رخ میدهد، نقش مسیحیت را جستوجو کرد، مراکز آموزشی از کودکستان تا دانشگاه است. در این میان مدارس ابتدایی و کودکستانها نقش بسیار حسّاسی در پرورش روحیات و عواطف کودکان دارند و اصولاً شخصیّت انسان در دوران کودکی و متناسب با نوع تربیت، پیریزی شده و در نوجوانی شکل میگیرد. با توجّه به این واقعیات است که میبینیم یکی از مبشّران مسیحی توصیه میکنند:
ما باید در تمام مسیر تبشیر، تربیت مسیحی را بین کودکان جهان اسلام پیریزی کنیم. کار ما روشی برخلاف محیط است. ما باید وسایل مخلتفی را در دست داشته باشیم و عمدة فعّالیت خود را در کشورهای اسلامی صرف کنیم. ما باید اطفال را قبل از بلوغ به مسیحیت بکشانیم و قبل از اینکه فرهنگ اسلامی در روح اطفال شکل گیرد، روح آنان را تسخیر کنیم. از این رو اوّلین مبشّر مسیحی، مدسه است.»6
نگاهی به سرودهایی که در میان کودکان رواج دارد و بیشتر برای بازیهای کودکانه و در کودکستان ترویج میشود، اکثراً محتوایی غیردینی و پوچ دارند و تلاش برای ترویج جشن کریسمس و بابانوئل میان خانوادههای مسلمان، جزیی از همین پروژة فرهنگی است.در جای دیگری، یکی از مبشّران مسیحی در مورد کودکستانهایی که با عنوان «باغ کودک» راهاندازی شده بود، مینویسد: باغ کودک، پایگاه مهمّ تبشیر است، زیرا تعلیمات کلیسایی در اینگونه مؤسّسات، راه باز شدهای برای تبشیر و استخدام افکار است، آنان که ریاست باغ کودک را دراختیار دارند، ارتباطشان با دانشآموزان بیشتر از مدارس عالی است و همچنین تعلیمات ابتدایی، بهترین وسیلة تبشیر است؛ زیرا بدین وسیله راه تبشیر به روی روستاها و شهرهای مختلف باز میگردد. زیرا روستاها محتاج مدارس ابتدایی هستند و از طرفی در مدارس ابتدایی مبشّران میتوانند به افکار دانشآموزان نزدیک گردند و افکارشان تحت تأثیر کلمات القا شده واقع شود، در صورتی که در دانشکدهها چنین نیست. آموزگاران کودکان میتوانند به پدر و مادر و بستگان آنان نزدیک گردند و بهترین راههای سودبخش برای مبشّران از طریق مدراس ابتدایی بوده است.7
البتّه اهمّیت آموزش عالی در نظر مبشّران کمتر از سایر مراحل تعلیم نیست؛ زیرا در این مرحله آنان به طبقات روشنفکر و تحصیلکرده نزدیک میشوند. نزدیکی به طبقات روشنفکر این امکان را به مسیحیت میدهد که از راه رسوخ افکار خود در تفکّر روشنفکران، مسائل مدّ نظر خود را به جامعة مسلمان منتقل و به آنان القا کنند.
از طرف دیگر با نفوذ در آموزش عالی کشورهای اسلامی، در رهبران جوامع اسلامی و نسل آینده نفوذ میکنند و از اینروست که دنیای مسیحیت تمایل زیادی به راهاندازی و ادارة مراکز آموزش عالی یا نفوذ در دانشگاههای کشورهای مسلمان را دارد.
سیستم آموزشی که مسیحیت برای ادارة مدارس خود در نظر گرفته بود، شامل سیستم تمام وقت و شبانهروزی و سیستم نیمهوقت میشد. در سیستم تماموقت، دانشآموزان برای مدّت معیّنی تحت نظارت مدرسه قرار میگیرند و حتّی در تعطیلات تابستان نیز در همان مدرسه حضور دارند و تنها در روزهای خاصّی میتوانند با اولیای خود دیدار داشته باشند. از این مدارس در کشور ایران نیز وجود داشته و تحت عنوان «آموزشگاه ایران بیتیل» اداره میگردید. در این مدارس دانشآموزان همه روزه مجبور بودند که متونی از «انجیل» را قرائت کنند. در برخی موارد به عنوان نمونه در کشور «کنیا»، تا مدّتی اولیای دانشآموزان مسلمان مجبور بودند به خاطر پذیرش فرزندانشان در مدرسه، نام مسیحی برای فرزندان خود انتخاب کنند.
یکی از مؤثّرترین تاکتیکهایی که مبلّغان مسیحی برای پیشبرد اهداف خود به کار میبردند، جذب، تربیت و پرورش فرزندان رؤسا، پادشاهان و افراد با نفوذ سرزمینهای اسلامی بود و این در حقیقت سرمایهگذاری برای آیندة کشورها به حساب میآمد. اگر کلیسا میتوانست در کشورهای مسلمان، به خصوص آفریقایی، رؤسای قبایل پادشاهان یا افراد با نفوذ قبیلهای را مسیحی کند، همه یا بیشترین افراد قبیله از آنها تبعیّت میکردند؛ از طرفی نفوذ در دستگاه این افراد میتوانست سبب کمتر شدن مشکلات پیشروی تبلیغ و راهگشا باشد.
از روشهایی که کلیسا در سالهای اوّل گشایش مدارس خود به کار میبرد و به خوبی از آنها بهره میجست، شیوة رایگان کردن امکانات مدرسه، لوازمالتّحریر و غذای رایگان در مدرسه بود، آنان به این وسیله، نظر مساعد خانوادهها و دانشآموزان را جلب کرده و در سالهای دیگر، پس از آنکه تا حدود زیادی در جذب دانشآموزان موفّق میشدند، این شیوه را کنار میگذاردند.8
یکی از مسائلی که باعث تبلیغ برای مدارس مسیحیت میشد، آموزش زبان لاتین یا یکی از زبانهای خارجی به دانشآموزان یا تعلیم دانشآموزان توسط معلّمان و اساتید خارجی بود که باعث اشتیاق خانوادهها به ثبتنام فرزندانشان در این مدارس میگردید.
... اعطای بورس تحصیلی به مسلمانان برای تحصیل در مراکز آموزش عالی کشورهای مسیحی نیز از جمله مواردی است که به منظور جذب نخبگان و انجام فعّالیتهای تبلیغی بر روی آن صورت میپذیرد.9
پینوشتها:
1. مسیحیت به نقل از محمّد پیامبر و سیاستمدار، وات مونتگمری، اسماعیل والیزاده، ص70.
2. همان، صص 72-71.
3. خاطرات سیاسی تاریخی مستر همفر در کشورهای اسلامی، ص141.
4. برگرفته از بررسی شیوههای تبلیغاتی مسیحیت، صص 168- 164.
5. همان، صص 79 ـ 81.
6. همان، صص 219- 216.
7. نقش کلیسا در ممالک اسلامی مصطفی خالد، عمر فروغ، مصطفی زمانی، صص 92 -91.
8. بررسی شیوههای تبلیغاتی مسیحیت، ص228.
9. همان، صص90-87.