اسلحه را با دست چپش گرفت و با دست دیگر گلنگدن را محکم کشید و رها کرد. ضامن آتش را روی رگبار گذاشت و به دانش آموزان گفت: بچهها اول باید از خالی بودن اسلحه اطمینان داشته باشیم، بعد شروع به باز و بسته کردن کنیم...
همان طور که حرف میزد لوله اسلحه را به سمت بالا گرفت و ماشه را کشید. ناگهان دو گلوله از اسلحه شلیک شد.
صدای مهیبی در فضای بسته کلاس پیچ خورد؛ صدایی که غیرمنتظره بود. 32 دانش آموز دختر، دست روی گوششان گذاشتند و با چشمان بسته، هر چه در توان داشتند جیغ زدند.
وحشت همه جا را فرا گرفت و بوی گوگرد چاشنی دلهره شد. مربی میخواست عادی باشد ولی دستش عرق کرد و صورتش سرخ شد و قلبش بیقرار. شاید اگر همهمه دانش آموزان نبود ردیف جلوی کلاس صدای تپش قلبش را میشنیدند.
کسی به فکر دانش آموز ردیف جلو نبود. صدای گوشخراش گلولههای مزاحم که سقف کلاس تازه ساز را سوراخ کرده بودند کم بود که مقداری گچ از سقف ریخت و به صورت یکی از دانش آموزان ردیف جلو اصابت کرد.
خطر از بیخ گوش دانش آموزان و مربی رد شد. گلولههایی که اگر به بدن دانش آموزان اصابت میکرد جسمشان را میدرید.
بیشترین چیزی که خانم مربی را نگران کرده، این بود که همین اسلحهای که دو گلوله خوش خط و خال در خشاب آن جا خوش کرده بود به همراه پنج قبضه کلاشنیکف دیگر توسط خود دانش آموزان به کلاس منتقل شد؛ دانش آموزانی که فاصله 20 متری دفتر تا کلاس را با افتخار رفتند، بعد از این جریان هیچ رغبتی برای ماندن در کلاس نداشتند.
به گفته یکی از دانش آموزان وقتی این اتفاق رخ داد مربی سعی کرد فضای ملتهب کلاس را آرام کند ولی فایدهای نداشت و بعضی از دانش آموزان حال مساعدی برای ماندن در کلاس نداشتند اما مربی از دانش آموزان خواست که این حادثه را فراموش کنند.
گوشم تا مدتها درد میکرد
او گفت: پس از این جریان خانم مربی از عادی بودن صدای تیراندازی و اینکه از 15 سالگی با اسلحه آشنا بود تعریف میکرد ولی این صدا برای من غیرمنتظره بود و حتی گوشم تا مدتها درد میکرد.
این اتفاق زمانی رخ داد که بقیه دانش آموزان دبیرستان برای بازدید از خانه ملاصدرا در اردوی سیاحتی بسر میبردند.
یکی دیگر از دانش آموزان گفت: وقتی این جریان را برای مادرم تعریف کردم اصلا باور نمیکرد تا اینکه یکی از دانش آموزان مدرسه راهنمایی مجاور دبیرستان مریم صدای شلیک گلوله را برای مادرم تعریف کرد.
او از علاقهاش به یادگیری آموزش دفاعی گفت: خیلی دوست داشتم آموزش دفاعی و نحوه باز و بسته کردن اسلحه را یاد بگیریم ولی این حادثه برای من وحشتناک بود.
این اتفاق سئوالات متعددی را در ذهن دانش آموزان و خانواده آنها ایجاد کرد که چرا مربیان قبل از اینکه اسلحه گرم را برای آموزش دانش آموزان در نظر بگیرند از خالی بودن خشاب اسلحه مطمئن نمیشوند؟ اگر این اتفاق در مسیر انتقال اسلحه برای دانش آموزان رخ میداد چه کسی مقصر بود؟ ...
مربی سهل انگار توبیخ میشود
در این رابطه مدیرکل آموزش و پرورش استان قم ضمن تائید سهل انگاری در انتقال اسلحه گرم با خشابی که دارای دو فشنگ جنگی بوده اظهار کرد: متاسفانه این اتفاق رخ داده و ما از مربی آموزش دفاعی شکایت کردیم.
محمدحسین امین جعفری افزود: این مسئله در حال بررسی است که چرا مربی آموزش دفاعی اسلحهای که از قبل بررسی نشده را به دبیرستان منتقل کرده است.
وی با بیان اینکه این حادثه تاکنون در مدارس قم سابقه نداشته و ما از وقوع آن متعجب شدیم گفت: وظیفه ماست که این حادثه را پیگیری کنیم، بنابراین در وهله اول حفاظت سپاه را از وقوع این حادثه مطلع کردیم.
مدیرکل آموزش و پرورش استان گفت: خداوند لطف کرده که این گلولهها به دانش آموزان اصابت نکرده و مدیران دبیرستان و ناحیه یک آموزش و پرورش از دانش آموزان دلجویی خواهند کرد.
خطر از بیخ گوش مربی و دانش آموزان کلاس دوم دبیرستان مریم (در کوچه آتش نشانی بلوار 15 خرداد) رد شد تا زنگ خطری برای دیگران باشد.