سرویس سیاسی پایگاه خبری تحلیلی ۵۹۸-مهدی افراز/توسعه نیافتگی بزرگترین امکان یمن برای عدم توقف در مسیر حمایت از مقاومت غزه بوده است. یمن تنها نیرویی است که در طول ۱۵ ماه گذشته، موفق شده به صورت پیوسته بانک متنوعی از سرمایه های اسرائیل و حامیانش را مورد هدف قرار بدهد. امریکا برای سرد کردن سرب هایی که برعلیه اش داغ می شوند، همواره از الگوهایی استفاده می کند که یمن خود را خارج از آن ها تعریف کرده است.
در صنعا هیچ سفارت خانه غربی وجود ندارد، هیچ درآمدی از این کشور در فدرال رزرو بلوکه نمی شود، هیچ تفاهم نامه مشترکی برای توسعه میادین نفتی و گازی مآرب و حضرموت با توتال، بریتیش پیترولیوم و هانت منعقد نشده است، در بندر الحدیده هیچ مگاپروژه ای مبتنی بر طرح کوئیز با سرمایه گذاری آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده وجود ندارد، در یمن طبقه متوسط حقوق بگیری شکل نگرفته که پرداخت ماهیانه آن ها در گرو برنامه تسهیلات ساختاری و تسهیلات مالی تمدید شده با صندوق بین المللی پول باشد، در حجه و عمران و صنعا هیچ پیشران صنعت اروپایی راه اندازی نشده است که تحریم ها اخلالی در زنجیره تامین آن ایجاد نماید، یمن بازار مصرف فربهی ندارد که در عین منجمد بودن روند صادرات، تراز تجاری آن دچار کسری عجیب و غریبی شده باشد، هیچ طرح توسعه شهری در ساحل دریای سرخ تدوین نشده است که برای تامین منابع آن وزارت دارایی یمن، به استقراض مالی از بانک جهانی و شریک نمودن اتحادیه اروپا در آن ها مجبور باشد و ...
سودای توسعه و قرارگیری در وضعیت ذهنی عقب ماندگی، مهم ترین امکان غرب برای تحمیل حکمرانی مطلوبش در کشورهای غیرغربی است. سیاست های توسعه پایدار، ابزارهای صورت بندی شده ای از ایدئولوژی آمریکایی برای کنترل رفتارها در جهان سوم است. این سیاست ها بدون توسل به نظامی گری، ضمانت های لازم را برای همراهی با سناریوهای جهانی تامین می کنسودای توسعه و قرارگیری در وضعیت ذهنی عقب ماندگی، مهم ترین امکان غرب برای تحمیل حکمرانی مطلوبش در کشورهای غیرغربی است. سیاست های توسعه پایدار، ابزارهای صورت بندی شده ای از ایدئولوژی آمریکایی برای کنترل رفتارها در جهان سوم است. این سیاست ها بدون توسل به نظامی گری، ضمانت های لازم را برای همراهی با سناریوهای جهانی تامین می کند. توسعه یافتگی به عنوان انتزاعی بی معنا، اهرم تمام عقلانیت ها، رفتارها و سازوکارها شده و جهان اسلام را با شرکت های صهیونیستی چندملیتی هم سرنوشت کرده است.
امروز جهان اسلام بیمار سیاستی است که پس از جنگ دوم در پیش گرفته شد، افسانه ای که به نام توسعه برای ملت های مسلمان تصویرسازی شده، الفبای اداره را هم از دسترس دولت ها خارج کرده است. دست و پا زدن بی پایانِ مصر، اردن، لیبی، عراق و لبنان در بحران داخلی، بدهی های خارجی و انکار مطلق استقلال ملی، اطمینانی است برای این که یمن مسیر عاقلانه تر و پایدارتری برای پیشرفت و ترقّی خود در پیش گرفته است.
یمن توقف ناپذیر شده چون ناخواسته از دام توسعه رهایی یافته، فقدان عقلانیت توسعه گرا در یمن ابزار بمباران های دائمی را هم بلاوجه کرده است. حوثی ها برای اجرای تصمیمات سرنوشت ساز خود، زیر فشار فریزشدن فرآیندهای توسعه نیستند... توسعه نیافتگی یمن، نه تنها موقعیتی برای امروزِ مقاومت بلکه امکانی امیدبخش برای خروج ذهنیت ها از سراب توسعه و تولّد دوران ترقّی و پیشرفت، برای فردای کل منطقه می تواند باشد.
از همین جهت و مزیّت، شاید یمن امروز همان گمشده ای است که سال ها قبل چامسکی، برای خارج کردن بشرِ قرن بیستمی، از چرخه آشفته و بی معنای توسعه آن را تمّنا می کرد! ؛ "در برابر این آشفتگی بی حد وحصر جهانی که همه، چه کشورهای توسعه یافته و چه مردمان کشورهای در حال توسعه، از آن در رنج هستند و در برابر شکست مطلق توسعه در نظریه و عمل، چه می توان کرد؟ آیا باید انتظار داشت که جنگ های جهانی آن را به پایان برند؟ در این صورت چه کسی حاضر است برای سیاست مداران آبروباخته، جان خود را فدا کند؟ چه کسی حاضر است بپذیرد که ملت ها هستند که واقعا در این جهان حکومت می کنند؟ چه کسی می تواند ضمانت کند که بشریت با هزاران سال عقب ماندگی خروج خود را از چنین جنگ هایی ناممکن نکند؟ آیا باید در انتظار انقلابی جهانی بود؟ در صورت چنین انقلابی کدام آرمان شهر را هدف دارد؟ قرن بیستم چه چیز از آرزوها و چشم اندازهای دوردست و شیرین باقی گذاشته است؟"