صرفنظر از بی اساس بودن بسیاری از ادعاهای کشورهای عربی علیه ایران که در چند سال اخیر روبه فزونی گرفته همانند وارد کردن اتهاماتی از قبیل جاسوسی ایران در کشورهای عربی، تلاش ایران برای ترور دیپلمات ها، دخالت ایران در امور داخلی کشورهای اعراب، تحریک مخالفان از سوی ایران و ...، این سوال همواره وجود داشته که چه عواملی اعراب را برای مقابله با ایران متحد و یکپارچه می کند؟ اهداف و انگیزه های آنها از اینگونه مقابله جویی با ایران چیست؟
برای تحلیل رفتار اعراب در مقابل ایران چند عامل اساسی قابل ذکر است که رفتارهای ایران ستیزانه را برای رژیم های حاکم بر این کشورها توجیه می کند. در این مبحث به توضیح هر یک از این عوامل خواهیم پرداخت.
1- محدود نمودن زمینه های نفوذ ایران در منطقه؛ روابط ایران با اعراب به طور تاریخی روابط چندان حسنه ای نبوده است. با شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران نه تنها بهبودی در این روابط ایجاد نشد بلکه با شکل گیری مباحث مربوط به صدور انقلاب و شروع جنگ ایران و عراق، بسیاری از کشورهای عربی در جبهه مقابل ایران و در کنار صدام حسین قرار گرفتند. نفوذ جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور غیر عربی، انقلابی و شیعی در منطقه خاورمیانه همواره یکی از دغدغه های اصلی سیاست خارجی اعراب و تهدیدی جدی برای امنیت ملی و سامانه عربی محسوب می شده است. بر همین اساس از زمان وقوع انقلاب اسلامی در ایران، این کشورها کوشیده اند تا به هر روش و با هر وسیله ای مانع از گسترش نفوذ ایران شوند و خطر ایران را دفع نمایند؛ از اینرو این کشورها گاهی دست به تاسیس شورای همکاری خلیج فارس زده اند و گاه دست به سوی قدرت های بیگانه دراز کرده اند و با استقبال از آنها و دادن پایگاه های نظامی به آمریکا وکشورهای غربی دست به اتحاد استراتژیک با آنها زده اند و از این طریق تلاش کرده اند تا در برابر ایران توازن ایجاد کنند.
اکنون پس از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی، نه تنها خطر ایران برای اعراب مرتفع نشده است، بلکه به زعم رژیم های عربی در سالهای اخیر با به قدرت رسیدن حکومت شیعی در عراق و وقوع تحولات انقلابی در کشورهای عربی توازن گذشته به نفع ایران و به ضرر اعراب سنی به هم خورده است.
2-شیعه هراسی و مهار عراق جدید؛ در مورد عراق کشورهای عربی از روند تحولات سیاسی در این کشور خرسند نبوده اند بر همین اساس این کشورها عراق را جزء جدا شده ای از پیکره امت عرب می دانند که در دامان ایران رها شده است. با چنین تفکری اعراب در مراحل اولیه کوشیدند تا با حمایت از نوبعثیها، سنی ها و شیعیان سکولار دولت نوری مالکی در عراق را تضعیف کنند و در این راستا با برگزاری نشست سران اتحادیه عرب در بغداد مخالفت کرده و از واگذاری ریاست این اتحادیه به عراق خودداری می کردند. اما در مرحله بعدی با تثبیت دولت شیعی در عراق و موفقیت این دولت در مشارکت دادن نیروهای سیاسی در ساختار قدرت، رژیم های عربی به این نتیجه رسیدند که فاصله آنها از عراق نه تنها موجب تضعیف دولت این کشور نمی شود بلکه خلاء ناشی از غیاب آنها را ایران پر خواهد نمود. بنابراین در مرحله جدید اعراب تلاش دارند تا با از سرگیری تعاملات و گسترش روابط خود با عراق مانع از غلتیدن بیش از اندازه این کشور به دامن ایران بشوند. حضور دیرهنگام آنها در اجلاس اتحادیه عرب در بغداد تایید کننده ی این تلاش از سوی کشورهای عربی است که با حمایت از عراق جدید کمک کنند تا عراق بتواند نقش بسزایی در سامانه عربی خلیج فارس و خاورمیانه ایفا کند. لذا در آینده کشورهای عربی در روابط خود با عراق جدید می کوشند تا با جذب گروههای سیاسی شیعی مستقل و سنیهای عرب گرا و اسلام گرا بتوانند با وعده ورود عراق به نظم عربی، از نفوذ ایران در منطقه و عراق جلوگیری کند.
3-تلاش برای مهار عمق استراتژیک؛ مواضع اعراب در قبال تحولات سوریه و پافشاری آنها برای سرنگونی حکومت بشار اسد جبهه دیگری است که اعراب آن را برای تحدید نفوذ ایران گشوده اند. از آنجا که سوریه به عنوان عمق استراتژیک ایران در جهان عرب محسوب می شود و این کشور مهمترین عامل نفوذ ایران در منطقه و نیز به عنوان حلقه ی اتصال ایران با حزب الله و حماس بوده، به زعم کشورهای عربی خارج کردن سوریه از حوزه نفوذ ایران تاثیر بسزایی در جابجایی معادلات منطقه ای به شمار می رود.
2- تلاش برای به حاشیه راندن چالش بزرگ اسرائیل:تحقیر تاریخی اعراب در مقابل اسرائیل و شکست های پی در پی آنها در جنگ های چهارگانه از اسرائیل و درماندگی آنها در حل و فصل مسئله فلسطین، از جمله موضوعاتی هستند که همواره برای رژیم های عربی آزاردهنده بوده است. ناکارآمدی و ناتوانی دولت های عربی در مواجهه با اسرائیل و در نهایت رویکرد سازشکارانه ی آنها با اسرائیل یکی از مهمترین عوامل مشروعیت زدای نظام های سیاسی کشورهای عربی بوده است. این رژیم ها همیشه در برابر افکار عمومی ملت های خود مورد سوال قرار دارند و نمی توانند توجیهات لازم را برای تحقیر ملتهایشان در برابر اسرائیل ارائه کنند. فلذا این مسئله، سرافکندگیِ تاریخیِ بزرگی را برای دولت های عربی به بار آورده است. از سوی دیگر، ملت های عرب، جمهوری اسلامی ایران را مشاهده می کنند که برخلاف حاکمان خود یک تنه در مقابل اسرائیل ایستاده و مقاومت می کند. رویکرد جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل در واقع معیاری را برای قضاوت ملت ها و افکار عمومی اعراب فراهم آورده تا آنها از این طریق عملکرد دولت های خود را ارزیابی نمایند.
توجه به این مسئله، یکی دیگر از اهداف و انگیزه های رژیم های عربی در جبهه گیری علیه ایران را آشکار می سازد. صف آرایی آنها در مقابل ایران در واقع تلاشی برای زدن دو هدف با یک تیر است. بدین معنی که دولتهای عربی از یکسو برای گریز از پاسخگویی به افکار عمومی عرب، ایران را وسیله ای برای فرافکنی های خود قرار می دهند و از سوی دیگر می کوشند تا رویکرد مقاومت جویانه ایران در برابر اسرائیل که در چشم افکار عمومی اعراب از جمهوری اسلامی یک قهرمان ساخته را به شکست بکشانند و از این طریق ناکامی ایران در این مسیر را به نمایش ملت های عرب بگذارند و با تحقیر ایران و شکستن وجهه و پرستیژ ایران در میان افکار عمومی، رویکرد سازشکارانه خود با اسرائیل را تنها راه ممکن در مواجهه با اسرائیل جلوه دهند. همچنین ایجاد زمینه ی چالشی جدید و مشترک به نام «ایران» است.
4-ایجاد جهت گیری منسجم اعراب علیه ایران؛ نگاهی به اقدامات ایران ستیزانه اعراب نشان می دهد که اقدامات این کشورها علیه ایران دارای نوعی هماهنگی و انسجام آشکار است. بارها مشاهده شده است که طرح یک ادعای واهی از سوی یکی از کشورهای عربی علیه ایران بلافاصله موضعگیری و حمایت سایر کشورهای عربی از این ادعا را به همراه داشته است. به طور کلی شکلی از هماهنگی و انسجام در روندهای ایران ستیزانه اعراب را می توان در حمایت کشورهای عربی از ادعای اخیر امارات به خوبی مشاهده نمود؛ از بیانیه های شورای همکاری، اتحادیه عرب و اتحادیه بین المجالس کشورهای عربی گرفته تا بیانیه ها و تهدیدات و خط و نشان های سایر رژیم های عرب علیه ایران، نمی تواند امری تصادفی و خودجوش باشد. رهبری مقابله جویی اعراب با ایران به دست هر کشور یا نهاد عربی که باشد به نظر می رسد که اعراب یا حداقل یا کشورهای اصلی سنی عربی در این نکته به توافق رسیده اند که هماهنگی آنها علیه ایران در قالب اقدامات دسته جمعی می تواند برای آنها مشروعیت ساز باشد و تاثیرگذاری بیشتری در راستای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان داشته باشد.
سخن پایانی
آنچه که در پایان باید گفته شود، این است که تحولات انقلابی در کشورهای عربی نشان داده که در پیش گرفتن سیاست های مبتنی بر ایران هراسی از سوی اعراب نمی تواند ابزار مناسبی برای بازگرداندن مشروعیت از دست رفته رژیم های پوسیده عربی باشد. در طول سالیان دراز ملت های عرب به آن مرحله از بلوغ سیاسی رسیده اند که بتوانند واقعیات کشورهای خود را آنطور که بوده و هست ببینند و قضاوت کنند. به هر تقدیر تقابل رژیم های عرب بویژه در خلیج فارس با ایران همچنان ادامه خواهد یافت. «خطر ایران» در شرایط کنونی می تواند بهانه ای را فراهم آورد تا دولتهای حاشیه خلیج فارس چند صباحی معترضین داخلی خود را مهار کنند اما این پایان کار نیست.