پایگاه خبری ۵۹۸: آینده برساختهی رویاهای ما است و روزمرگی محصول نداشتن هدف در زندگی است. هدفی که بتواند انسان را به حرکت درآورد. رویاها در واقع اهدافی هستند که برآمده از انگیزه و اراده باشند، پس منجر به حرکت میشوند زیرا که نسبت به آن باور و ایمان وجود دارد. عشق برای رسیدن به رویا وادارمان میکند که برای تحققاش برنامهریزی کنیم. اهداف میانی بچینیم، سنجه بگذاریم و جزئیات مراحل کار را طراحی کنیم. اگرچه آینده قرار نیست دقیقا و عینا با رویاهای ما یکی باشد اما این رویاها هستند که آینده ما را میسازند. بعبارت دیگر تصویر آینده و چارچوب کلی آن توسط رویاهای ما ساخته میشوند اگرچه ممکن است جزئیات تصویر تفاوتهایی داشته باشد. مقتضیات زمان و مکان است که جزئیات را تغییر میدهد. این رویاها و تصویری که از آینده در ذهن ما ساخته میشود امید آفرین است و زندگی در زمان حال را با تمام سختیهایش را لذتبخش میکند؛ در بیابان چون به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور! اما اگر فاقد رویا باشیم تصویری از زندگی نخواهیم داشت. دچار روزمرگی شده و امید و نشاط از زندگی ما رخت برخواهد بست. سرانجام دچار روزمرگی شدن، افسردگی است اگرچه در ابتدای روزمرگی آن را حس نکنیم. افسردگی لذت ما از زندگی در زمان حال را از بین میبرد. فرد دچار افسردگی، عزلتنشین است، به تنهایی پناه میبرد و از اجتماع گريزان است. در زندگی و ناراحتیها و خوشیهایش مشارکتی ندارد. اگر رویا نداشتیم آخرش به افسردگی میرسیم. رویاهای ما برآمده از نگاه ما به عالم هستی و انسان بعلاوه امکانات و استعدادهای ما است. اگر رویاها منطقا ساخته نشوند میتوانند دستنیافتنی بشوند. همچنان که اگر طرح درستی برای تحققش نداشته باشیم باز هم دستنیافتنی خواهند شد و ما را در آخر به افسردگی میرساند. یکی از عوامل پر رنگ در تحقق رویاهای ما نوع حکمرانی و نگاه حکمران به کشور و مسائلش میباشد. مجری سیاستگذاریهای کلی و کلان کشور رئیسجمهور است. او باید برای هر دو ساحت فردی و اجتماعی انسان یک کلان رویا داشته باشد. او باید تصویرش از آینده را برای ما بازگو کند. باید آن را برای ما روایت کند. اگر فاقد این رویا باشد تصویری از آینده نخواهد داشت و نمیتواند روایت کند و دولتش دچار روزمرگی است. دولت بدون امیدی را مدیریت میکند که نتیجهاش افسردگی جامعه خواهد بود. رئیسجمهوری که رویا ندارد تصویرش از آینده مخدوش است! هدف را اگر در کلان برنامههایی چون برنامه هفتم توسعه نیز نوشته باشند برای اجرایش برنامه عملیاتی ندارد. چون به این هدف و برنامه باور ندارد. رئیسجمهوری که رویا ندارد کشور را دچار روزمرگی میکند. همه چیز در دولت او در حال انتظار است! نمیتواند جهادگونه و پرتلاش حاضر شود. او صرفا یک کارمند است و دولتش نیز دولتی با صرفا نظم کارمندی است. مدیرانش ساعت کاری مشخص دارند و در بهترین وضعیت درد مردم و مشکلاتشان فقط در این ساعت رسیدگی میشود؛ آن هم در وضعیتی که مردمان پر از رنج هستند. او برای اجرای برنامههای مصوب کشور هیچ جزئینگری ندارد! رویای اجتماعی او ایران نیست! اگرچه چنین پندارد! او در واقع درکی از اهمیت رویا ندارد. درکی از برنامه و عشق به ایرانی ندارد. به ظرفیتهای ایران توجهی ندارد و اصلا این ظرفیتها را نمیشناسد. در تنگناها متوقف میشود و به سمت "ما نمیتوانیم" و "نگذاشتند کار کنیم"، سوق مییابد. اما رییسجمهوری که رویا دارد هیچ چیز متوقفش نمیکند. او همواره به فکر جهش است. میگردد تا راههای جدیدی بیابد. نگاهش به درون کشور است و باور و اعتقاد قلبیاش به جوانان است. شعارش او "ما میتوانیم" است زیرا که به رویای ایران و ایرانی باور دارد. کسی که رویای ایران را در سر میپروراند سالهاست که به دنبال تحقق این رویا است! مسئوليت هم که نداشته باشد باز هم در سایه دولتش را تشکیل میدهد. هیچ چیز او را متوقف نمیکند. دائما به فکر تحقق رویای ایران قوی است. در کلان مسائل کشور او نمیگوید نمیدانم! زیرا که سالهاست به فکر حل مسائل است و در دولت سایهاش معضلات را شناخته و برایشان راه حل طراحی کرده است. او برای آیندهی ایران قوی طراحی کرده است. رئیسجمهور بدون رویا، طرح ندارد، برنامه ندارد، میگوید نمیتوانیم چون باور و شناختی از ظرفیت مردم و امکانات ندارد، او به جهش اعتقادی ندارد زیرا که چگونگیاش را نمیداند. روزمرگی نتیجه دولت او است و در نهایت عارضه افسردگی محصول دولتش. انتخابات این دوره خیلی فرق میکند! پس ما مجبوریم به مشارکت و انتخاب درست، زیرا که قلبمان برای ایران میتپد! چرا که مسئولیم نسبت به خود و اطرافیانمان، زیرا که نمیتوانیم افسردگی ایران و ایرانی را نظاره کنیم.
به امید مشارکت جمعی در تحقق رویای "یک جهان فرصت، یک ایران جهش"