به گزارش
پایگاه خبری 598، ریچارد هاس در یادداشتی که از سوی فایننشالتایمز منتشر شده، نوشت: حمله پهپادی و موشکی ایران به اسرائیل یک خط قرمز مهم را زیر پا گذاشت. این اولینباری بود که ایران از خاک خود و توسط نیروهای نظامیاش به صورت مستقیم اسرائیل را هدف قرار داد. جنگ قبلی ایران علیه اسرائیل در سایه و عمدتا از طریق نیروهای نیابتیای نظیر حزبالله یا حماس انجام میگرفت که هرچند از حمایت ایران برخوردارند اما در خارج از مرزهای این کشور فعالیت میکنند. هدف این حمله، ایجاد بازدارندگی در برابر حملات آینده اسرائیل و ارسال این پیام به تلآویو بود که دیگر نمیتواند بدون متحملشدن هرگونه عواقبی فرماندهان نظامی ایران را هدف قرار دهد.
سؤال بزرگ اینجاست که اسرائیل و کل خاورمیانه از اینجا به بعد در چه مسیری گام خواهند گذاشت. روشن است که ایران میخواهد وضعیت به زمان قبل از حمله بازگردد، یعنی شرایط جنگ غیرمستقیم که به صورت پنهانی یا از طریق نیروهای نیابتی در جریان بود. آمریکا نیز خواهان آرامشدن وضعیت است. آخرین چیزی که کاخسفید بدان نیاز دارد یک جنگ گسترده منطقهای در خاورمیانه است، به ویژه با توجه به توانمندی ایران برای بستن تنگه هرمز که میتواند قیمت نفت را به شدت افزایش دهد و فشارهای تورمی بیشتری را بر دولت بایدن وارد نماید. دولت بایدن به طرف اسرائیلی توصیه کرده که به موفقیت کوچک به دست آمده یعنی دفع حمله هوائی ایران بسنده کند. بنابراین اکنون سؤال این است که آیا اسرائیل آماده است به توصیه واشنگتن عمل و داستان را در همینجا رها کند. به طور کلی، گزینههای اسرائیل شامل این مواردند: اینکه هیچ کاری انجام ندهد، به وضعیت قبلی یعنی جنگ غیرمستقیم علیه ایران برگردد؛ حملهای محدود علیه اهداف نظامی در درون ایران که به حمله روز شنبه مرتبطند انجام دهد؛ یا یک اقدام تلافیجویانه گسترده شامل حمله به یکی از سایتهای هستهای ایران انجام دهد.
عدم انجام اقدام تلافیجویانه یا حتی بازگشت به وضعیت قبلی درگیری غیرمستقیم دارای مزیتهایی است. این کار به اسرائیل اجازه میدهد تا روی غزه و بازگرداندن گروگانها متمرکز شود، از ورود به جنگی گسترده با هزینههای اقتصادی، نظامی و انسانی اجتناب نماید، آمریکاییها را آرام کند، و جلوی اقدامی که موجب عادی شدن بیشتر حملات از خاک دو کشور به یکدیگر میشود را بگیرد. اما در عین حال چنین گزینهای هزینه قابلتوجهی بر ایران بابت حمله اخیر تحمیل نخواهد کرد. به این دلیل، خودداری از اقدام موجب جلب رضایت آن دسته از اسرائیلیها در درون و خارج از دولت که اولویتشان بازیابی بازدارندگی دولت یهودی است، نخواهد شد. این موضوع استدلال حمله محدود علیه اهداف نظامی ایران را تقویت میکند. چنین پاسخی میتواند ولو به صورت موقت توانمندی ایران برای تولید پهپادها و موشکهای تهاجمی را تضعیف کند و این پیام را ارسال نماید که حمله مستقیم به اسرائیل یک اقدام خطرناک و پرهزینه است. اما چنین حملاتی ریسک انجام حملات بیشتر از سوی ایران به اسرائیل و وادار کردن ایران به سرعت بخشیدن به برنامه هستهایاش را به دنبال دارد، زیرا تهران را به این جمعبندی خواهد رساند که داشتن سلاح هستهای خاک ایران را در برابر حملات آینده اسرائیل ایمن میکند. در عین حال حمله به سایتهای شناختهشده هستهای در ایران به عنوان یک اقدام مهم تنشزا تلقی خواهد شد و بار دیگر اسرائیل را در موضع تدافعی قرار خواهد داد. این احتمال وجود خواهد داشت که ایران تلاشهای خود برای احداث سایتهای هستهای خود به نحوی که اسرائیل نتواند آن را تهدید نماید تقویت کند؛ تحولی که به نوبه خود میتواند منجر به دنبال کردن برنامه تسلیحات هستهای توسط چند کشور دیگر منطقه شود. کمضررترین و محتملترین انتخاب برای اسرائیل یا ازسرگیری جنگ غیرمستقیم علیه ایران و یا انجام یک حمله محدود علیه اهداف نظامی در داخل کشور است. گزینه دوم تاثیر بیشتری در برقراری بازدارندگی دارد، اما در عین حال ریسک حملات جدید ایران و شکلگیری چرخهای از تنش را در پی خواهد داشت.