به گزارش پایگاه خبری 598، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: روزنامه هاآرتص نوشت: اهداف جنگ در غزه محقق نخواهد شد، گروگانها با فشار نظامی بازگردانده نخواهند شد، امنیت برقرار نخواهد شد و طرد بینالمللی اسرائیل پایان نخواهد یافت. ما باختهایم. حقیقت را باید گفت... بامزه نیست که اعتراف کنیم باختهایم، پس به خودمان دروغ میگوییم. بعد از شش ماه، میشد ما جایی متفاوت از امروز باشیم، اما در دست بدترین رهبری تاریخ اسرائیل - نامزد شایسته برای بدترین رهبر هر جا و هر زمان- گروگان ماندهایم. منطقاً باید هر اقدام نظامی، یک خروجی دیپلماتیک داشته باشد و به یک واقعیت دیپلماتیک بهتر منجر شود. اسرائیل خروجی دیپلماتیک ندارد. اسرائیل برای رهبری، یک رذل را دارد، که ظرفیت رهبری یا تصمیمگیری ندارد، کسی که حس درست قضاوت را به خاطر یک سیگار مفت از کف میدهد.
از جنبه نظری، ما باید در وضع بهتری باشیم. ضربه بروز جنگ میتوانست نقطه شروعی برای یک کارزار سریع، قدرتمند، تهاجمی و کاملاً موجه برای ریشهکن کردن سریع حماس باشد. بعد میشد با ائتلافی از کشورهای دارای پول برای بازسازی، با حمایت جهانی و عربی، همراه با تشکیلات خودگردان فلسطین، جایگزین شود. اما این آن کسی است که ما انتخاب کردهایم.
نمیتوانیم بگوییم، اما باختهایم. مردم دلشان میخواهد که خوشبین باشند که در روندی هستیم که در نهایت موفق خواهیم بود. این که گروگانها بازگردانده میشوند، حماس تسلیم میشود و یحیی سنوار کشته میشود. این همان ذهنیتی است که منجر به این تصور میشود که رژیم ایران به زودی خواهد ترکید و تصورات دیگری که بیشتر به فیلمهای هالیوود مربوط میشود. اینها حقیقت نیستند و ماجرا به چیز ناراحتکنندهای مربوط میشود. به هر حال، گفتن حقیقت ناراحتکننده است.
نتیجهگیری من [حییم لوینسون] به عنوان یک روزنامهنگار از ۷ اکتبر این است که آنچه «ناراحتکننده» است خطرناکترین چیز برای ما و آینده ما در اینجا است، که اعتیاد به احساس خوب کردن خودش همان چیزی است که خطرناک است. ما نیاز داریم که حقیقت را بگوییم، حتی زمانی که ناراحتکننده است ما باید در مقابل دستگاههای تبلیغاتی نتانیاهو بایستیم، حتی اگر سگهای مهاجم دارند خشتک ما را بو میکشند. اگر در ۱ اکتبر، یکی گفته بود که رئیس اطلاعات نظامی بیکفایت است، یا گفته بود که شین بت در حال چرت زدن است، او را دیوانه، شکستخورده و غیر قابل درک تلقی میکردند. نشانههای زیادی در کار بود که نشان میداد ارتش در وضعیت بدی است، اما ما آنها را نمیدیدیم، زیرا معتقد بودیم همه چیز روبهراه است.
گفتنش ناخوشایند است، اما شاید نتوانیم دیگر در امنیت به مرزهای شمالی و آنچه قبلاً بوده بازگردیم. حزبالله معادله را به نفع خودش تغییر داده است. ما مدام از یک ضربالاجل خیالی میگوییم - آوریل، می، سپتامبر- و این که حزبالله را بمباران خواهیم کرد. ضربالاجل مدام عقب میرود. فریب ادامه دارد. حالا به نظر میرسد به احتمال زیاد تا سالها، هرکسی که در امتداد مرز رانندگی کند، هدف قرار میگیرد. و این در هر جبههای صادق است. هیچ یک از گروگانها، چه زنده و چه مرده، بازنمیگردند.
هیچ وزیری از این کابینه احساس امنیت را به ما باز نخواهد گرداند. هر تهدیدی از ایران، ما را به لرزه در خواهد آورد. جایگاه بینالمللی ما زیر مشت و لگد افتاده. ضعف رهبری ما در خارج آشکار شده. سالها توانسته بودیم خارجیها را فریب بدهیم که فکر کنند کشوری قوی و ارتشی قدرتمند هستیم. نمیشود در مورد ارتش حرف بدی زد. فقط وقتی کار به ۷ اکتبر میرسد، به طور خاص اجازه دارید در مورد یک ننگ صحبت کنید. قبلش، ما شیر بودیم. قطعاً خیلی از سربازان جنگ واقعاً شیر هستند. خانه و زندگی را ول کردهاند و رفتهاند. جنگیدهاند. شکست ما به این معنا نیست که آنها سربازان خوبی نیستند، تلاشی نکردهاند. به این معنا است که ترکیب تواناییهای نظامی و رفتار سیاستمداران نتیجه نامطلوبی داشته است.
ماشینهایی هستند که دروغ و فریب به هم میبافند. ما با رهبر این اردوگاه سیاسی، با پینوکیوی انسانی، آشنا هستیم. ماهها است که از «پیروزی کامل» و «یک قدمی پیروزی» صحبت میکند. اگر اوحَد بوزاغلو، سلبریتی تلویزیونی، به من بگوید من تنها عشق واقعیش هستم راحتتر باور میکنم تا یک کلمه از حرفهای نتانیاهو را.
ارتش سخنگوها عربده میکشد. رفح جدیدترین بلوفی است که برای فریب ما به هم میبافند. هر چه بلندگوها بلندتر فریاد بزنند، آشکارتر میشود که ما داریم شکست میخوریم. دروغ گفتن هنر آنها است. امنیت کمتر از قبل ۷ اکتبر است. جای کتکی که خوردهایم تا سالها درد خواهد کرد. طرد بینالمللی هم جبران نخواهد شد. و البته، مردگان برنخواهند گشت. بسیاری از گروگانها هم همینطور.