پایگاه خبری 598: بزنید دیگر! نکند واقعا میترسند! و جملاتی از این دست؛ چیزهایی بود که در روزهای گذشته نه از معاندان، که از دوستداران و نیروهای انقلابی بارها شنیده شد. البته شاید به نحوی بتوان به این دوستان حق داد؛ دلِ سوخته از تجاوزهای مکرر رژیم صهیونیستی و شهادت یکی پس از دیگری نیروهای مقاومت و سرداران جان برکف این محور که به بالا ترین سطح خود رسیده بود میل به انتقام را روز به روز تشدید میکرد.
اما واقعیت چیست؟
با اینکه اصل اولیه در انتقامِ بازدارنده، فوریت است چرا این انتقام با سیزده روز تاخیر انجام شد؟! پاسخ در یک ترکیب استراتیژیک نهفته است؛ چیزیکه ما به آن میگوئیم انتقام مدبرانه.
رژیم صهیونیستی سالهاست که با عربده کشی در کوچههای خلوت نقش لاتهای چاله میدان را بازی میکند و با کشتن زنان و کودکان و حمله به ملتهای بی دفاع برای ملت خود ادای قهرمانها را در می آورد. در واقع واقعیترین جنگی که این رژیم تا کنون به خود دیده بود جنگ ۳۳ روزه با یک گروه شبه نظامی در لبنان بود که در آن زمان پیشرفتهترین سلاحشان در مقابل ارتش تا دندان مسلح صهبونیستی کاتیوشا و خمپاره اندازهای ۶۰ و ۱۲۰ میلیمتری و قویترین سلاح انفرادیشان پس از قناصه، کلاشینکف و سلاح هایی در این رده بود؛ با این حال ارتشی که ادعا میکند ششمین ارتش دنیا است پس از ۳۳ روز دست از پا درازتر به خانه برگشت و جنوب لبنان را ترک کرد.
اما این کوتاه ترین شکست رژیم صهیونیستی نبوده است این رژیم پس از جنگ ۳۳ روزه در تهاجمی همه جانبه در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ یک سوم از رکورد تاب آوری خود کم کرد و پس از ۲۲ روز نبرد با حماس در نوار غزه مجبور شد آتش بس را بپذیرد و به خانه برگردد؛ اینجا نیز پایان کار نبود و ارتش صهیونیستی بار دیگر در سال ۲۰۱۴ به رویارویی با حماس تن داد و این بار در مقابل راکت هایی که با لوله آب ساخته شده بود فقط ۱۱ روز دوام آورد.
نکته قابل توجه این است که رژیم صهیونیستی تمام این شکستها را به کمک رسانه و تحت عناوینی مانند عقب نشینی استراتیژیک، یک دست سازی سرزمینی و پایان عملیات در اذهان “شبه شهروندان” سرزمینهای اشغالی، پیروزی جلوه داده و از این رهگذر موفق به جلب اعتماد و حمایت مردمی، لا اقل در بخش قابل توجهی از سرزمینهای اشغالی شده بود.
این رژیم در مواجهه با طوفان الاقصی نیز با ترفند مشت آهنین و نیز عملیات روانیِ “تغییر تعریف پیروزی” توانسته بود در داخل سرزمینهای اشغالی طوفان الاقصی را به یک اتفاق تقلیل بدهد و این اطمینان را به ساکنان شهرکهای صهیونیستی بدهد که به زودی شرایط به حالت عادی بر میگردد.
حمله به کنسولگری ایران در دمشق را نیز باید در راستای همین پازل تحلیل کرد؛ رژیم صهیونیستی میخواست در سایه این ترور امنیت روانی صهیونیستها را تامین کند و چنین وانمود کند که مستشار ارشد ایران را در امنترین نقطه دیپلماتیک زدیم و آب از آب تکان نخورد.
کسانی که اصول جنگ را میشناسند میدانند موشکها بیش از آنکه به سوختهای پرقدرت احتیاج داشته باشند به سوختی به نام پشتوانه داخلی و ملی نیاز دارند در واقع چیزی که قدرت چکاندن ماشه را به یک نیروی نظامی میدهد این است که اطمینان دارد برای ملتی میجنگد که از او حمایت میکند.
نکته قابل توجه این است که اگر جمهوری اسلامی در روز اول جنایت انتقام میگرفت رژیم صهیونیستی با عملیات روانی یک اجماع داخلی ایجاد میکرد و در سدد پاسخ به عملیات ایران بر می آمد و علاوه بر اینکه آتش جنگ شعله ورتر میشد خسارات زیادی را نیز به کشور تحمیل میکرد؛ اما تاخیر باعث ایجاد ترس فراوان در بدنه اجتماعی رژیم صهیونیستی و حتی سطح سردمداران این رژیم شد تا آنجا که برخی در داخل رژیم صهیونیستی حمله به کنسولگری را حماقت خواندند و اختلاف تا کابینه این رژیم پیش رفت، موج مهاجرتهای معکوس آغاز شد و حتی برخی از سردمداران و حتی خود نتانیاهو برخی از اعضای خانواده خود را تحت عناوین مختلف از سرزمینهای اشغالی خارج کردند
این ترفند باعث شد تا اکنون بلند ترین صدایی که از بدنه اجتماعی رژیم صهبونیستی، حامیان خارجی و حتی امریکا شنیده میشود توصیه به خویشتنداری از طرف این رژیم است؛ چیزی که سوخت موشکهای صهیونیستها را خالی میکند.
البته ممکن است رژیم صهیونیستی بسان گربه ای که دیگر راه فراری ندارد اقدام به چنگ اندازی های کودکانه بکند که این بار باید منتظر ضربات سهمگین تری باشد.
این یعنی تدبیر در انتقام. به رهبران مقاومت اعتماد کنیم.
اکنون رژیم صهیونیستی در ضعیف ترین حالت ممکن در ۸۰ سال گذشته قرار دارد و لات کوچه خلوت گذشته به مرد حمام زنانه بدل شده است.