کد خبر: ۵۳۵۷۴۸
زمان انتشار: ۰۹:۰۵     ۲۵ فروردين ۱۴۰۳
برداشت‌های اشتباه از حجاب؛
اخیرا یک حرف جدیدی باب شده است که «حجاب قانونه که باشه؛ قانون غلط چرا باید اجرا بشه؟» پاسخ این است که فرض کنیم غلط باشد، اشکال قانون را نمی‌توان با بی‌قانونی حل کرد.

به گزارش پایگاه خبری 598، نکته‌هایی درباره بدحجابی از گشت‌ارشاد تا سوءاستفاده‌های سیاسی در ایران وجود دارد که برخی از آنها را در این پرونده بررسی کرده ایم:

مفسدین اقتصادی را رها کردید و دغدغه‌تان شده‌ برخورد با بی‌حجاب؛ این کاریکاتوره
گویا این شبهه، مشکل اعتقادی با الزام و قانونی‌شدن حجاب ندارد، اشکال راهبردی می‌کند، گویا اولویت‌های پرداخت به مسائل کشور جابه‌جا شده است!! باید دقت کرد، مسائل در گذر زمان دارای ابعاد جدیدی می‌شوند و به تبع وزن و اهمیت آنها تغییر می‌کند. مثلا فوتبال زمانی فقط یک ورزش بوده، نهایتا یک آثار اقتصادی‌ای هم به‌دنبالش بوده، اما امروز ما با پدیده صنعت فرهنگی اقتصادی و حتی سیاسی فوتبال روبه‌رو هستیم. در مورد حجاب اگر به صدر اسلام تا به حدود ۲۰۰‌سال قبل برگردیم، با یک حکم فرعی شرعی صرف که عموم زنان مسلمان هم به‌صورت طبیعی‌ آن را رعایت می‌کردند، روبه‌رو هستیم. از ۲۰۰‌سال قبل و با حمله همه‌جانبه کشورهای استعمارگر به ممالک مستضعف سرتاسر دنیا و مشخصا به کشورهای اسلامی، مسئله حجاب، دارای ماهیت دیگری شد. ‌طولانی نکنیم، حجاب امروز دیگر آن حکم شرعی فرعی نیست، مانع اصلی تحقق نقشه‌های دزدان جهانی است. اهمیت آن در این حد است که آن خانم هم به‌درستی آن را «دیوار برلین» نام می‌گذارد که اگر فرو بریزد همه‌چیز به‌دنبال آن خراب می‌شود. روشن است این به‌معنای عدم‌برخورد با مفسدان اقتصادی که نیست، حتی برخی بی‌حجابی‌ها ممکن است عامل اقتصادی هم داشته باشد. اما نباید اولویت یک مسئله، مسائل دیگر را تحت‌الشعاع قرار دهد. به همین جهت است که شما که به‌دنبال مجازات اختلاسگران بزرگ کشور به‌درستی هستید، اگر امشب به خانه‌تان دزد بزند، به جد به‌دنبال مجازات این دزد هم برمی‌آیید.‌

حجاب یک امر اختیاری است
این حرف ظاهر قشنگی دارد اما قرائت دیگری از تقابل خشن با دمکراسی است. چرا؟ به ۲ دلیل. جهت اول ایستادن مقابل قانون است. قانون کشور حکم می‌کند حجاب رعایت شود. اخیرا یک حرف جدیدی باب شده است که «حجاب قانونه که باشه؛ قانون غلط چرا باید اجرا بشه؟» پاسخ این است که فرض کنیم غلط باشد، اشکال قانون را نمی‌توان با بی‌قانونی حل کرد. اصلاح قانون باید قانونی رفع شود. مثل اینکه کسی بگوید من چراغ قرمز را قبول ندارم و از چهارراه رد شود. همه‌چیز دست خود مردم است. تلاش کنند جریانی رأی بیاورد که فلان قانون را اصلاح کند. عبور از چراغ قرمز فقط قانون شکنی نیست، تعرض به حقوق مردم است. ممکن است بگویند « مگه زمان رضاخان قانون کشف حجاب نبود؟ پس چرا مقابله کردید؟» پاسخ خیلی روشن است. از قانون مهم‌تر چیست؟ اراده مردم. اراده این مردم اسلام است. طبیعی است که اگر حکومتی خلاف اسلام قانون تعیین کند، تاب نیاورند. سخن سر اراده اکثریت مردم است. همه‌چیز مردمند. قانون حجاب با قانون کشف حجاب یک تفاوت عمیق و البته ساده دارد. قانون کشف حجاب قانون برآمده از دیکتاتوری بود ولی قانون حجاب برآمده از اراده مردم است. رضاخان با دیکتاتوری مقابل دین مردم ایستاد، مردم هم ایستادند. معمولا به اینجا که می‌رسیم گفته می‌شود حجاب اختیاری است؛ موسی به دین خود و عیسی به دین خود. حرف قشنگی است ولی یک دیکتاتوری عمیق درونش نهفته است. این حرف ایستادن مقابل اکثریت است. چرا؟ چون فارغ از تقابل قانونی، یک حرف مهم‌تری وجود دارد و آن تقابل با دمکراسی و جمهوریت است. تقابل با مردم است. ایستادن مقابل اراده دینی مردم است. کشف حجاب تعرض به حقوق اکثریت است که فراتر از تعرض به قانون است. هرچند دقیق‌تر که توجه کنیم تعدی به قانون همان تجاوز به حقوق اکثریت است.چرا؟ چرا تعرض و دست‌درازی است؟ چرایی را درست ببینید؛ اینطور وانمود می‌کنند که مخالفت با کشف حجاب به جهت تحریک مردهاست. می‌گویند «خب مردها تحریک نشوند.» این حرف برای تنزل دادن مسئله است. البته قواعد طبیعی و غریزی سرجای خودش قرار دارد و دستوری نیست، ولی علت اصلی این دست مسائل نیست.

بی‌حجاب و باحجاب باید آزاد باشند و مردم باید خودشان انتخاب کنند

ممکن است بگویند آن رأی پدران ما بود و ما قبول نداریم. تکلیف چیست؟

پاسخ به این شبهه ۲ وجه دارد؛ سلبی و ایجابی. بخش ایجابی‌اش این است که رفراندوم با انتخابات‌ها و مشارکت سیاسی مردم در طول انقلاب بارها تمدید شده است. یعنی اینطور نیست که یک‌بار رفراندوم برگزار شده باشد و تمام. اما وجه سلبی‌اش این است که اگر شخصی فردای رفراندوم جدید گفت من این را هم قبول ندارم و باید مجددا رفراندوم شود تکلیف چیست؟ این دور باطل است و پایانی ندارد.

چرا می‌گویید ترویج بی‌حجابی پروژه دشمن و هدف از کشف حجاب براندازی نظام است؟
ما پیش‌تر نیز با پدیده بی‌حجابی مواجه بوده‌ایم. اما بدحجابی در تاریخ جمهوری اسلامی اگرچه یک نقص محسوب می‌شود، برآمده از بی‌حیایی و خدای ناکرده بی‌عفتی نیست؛ برآمده از غرب‌پسندی‌های عرفی‌گرایانه است. به همین دلیل است که رهبرانقلاب تأکید داشتند بدحجابی یک نقص است اما معیار نهایی برای قضاوت افراد نیست. چه بسا دختران بدحجابی که هم انقلابی‌اند و هم اهل معنویت؛ هرچند گرفتار این خطا باشند.

من چرا بایـد جلوی کسی کـه چشم‌پاک اسـت، باحجاب باشم؟
حجاب یک قانون اسلامی و اجتماعی است و از یک نظر، بیش از اینکه به طرف مقابل ربط داشته باشد، نشان‌دهنده حیا و عفاف یک زن مسلمان است. از طرف دیگر چطور مشخص می‌شود که یک نفر چشم پـاک دارد؟ آیا غیرازاین است که چشم‌پاک از یک دل پـاک و باغیرت به‌وجود می‌آید؟ آیا به‌نظرتان ما در طول تاریخ چشم پاک‌تر از ائمه داشته‌ایم؟ آیا در تاریخ سراغ دارید که ائمه علیهم‌السلام به خانمی توصیه کرده باشند که در محضر آنان نیازی به حجاب ندارند؟ یا حتی مراجع، علمای برجسته و دیگر بزرگان؟ هرگز نمونه‌ای وجود ندارد که کسی از آنان، دیگران را به عدم‌نیاز به حجاب دعوت کرده باشد. بنابراین، عدم‌حجاب به بهانه چشم پـاک بودن دیگران، نمی‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای باشد.

در جست‌وجوی ریشه بدحجابی
گزارش اخیر مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد حدود ۳۰ تا ۴۰درصد جامعه حجاب شرعی دارند. اما بقیه که حجاب شرعی ندارند اعتقادشان به حجاب چیست؟ نتایج ۳پژوهش رسمی سازمان تبلیغات، ارزش‌ها و گرایش ایرانیان وزارت ارشاد و کتاب وضعیت‌سنجی پوشش و آرایش ایرانیان، نشان می‌دهد ۹۰درصد جامعه به حجاب شرعی اعتقاد دارند و آن‌را ضروری می‌دانند اما در مصداق حجاب تابع عرفند. این آمار یعنی جامعه نسبت به ضرورت حجاب و جنبه دینی و شرعی آن، کاملا معتقد عمل می‌کند اما در مصداق دچار غفلت است. یعنی بین قرائت شرعی حجاب و قرائت عرفی آن از سر غفلت تفاوت قائل شده است.

زمان حضرت رسول و ائمه، بی‌حجابی داشتیم، اما برخوردی از حضرات ندیدیم ‌
زمان حضرات اهل‌بیت ما با این جریان ضدفرهنگی، عملا روبه‌رو نبودیم، لذا برخوردی هم در این جهت کمتر می بینیم، هر چند در اوامر حکومتی حضرت رسول نسبت به اهل ذمه، نهی از بدحجابی وجود دارد. کما اینکه توبیخ امیرالمومنین نسبت به اهل بصره، نسبت به اختلاط زن و مرد وجود دارد. البته درست است، تمرکزی وجود ندارد، چون اصلا جریان بی‌هویتی زن را به این صورت فعلی نداریم.

آیـا در کشورهای دیگـر هم قانون پوشـش وجود دارد؟
تمامی کشورهای جهان در طول تاریخ دارای قوانین پوشش هستند. این قانون با توجه به فرهنگ آن جامعه و دین حاکم بر اکثریت مردم نوشـته می‌شود و اگر کسی ایـن قانون را رعایت نکند بـا قانـون آن کشور بازخواست و جریمه می‌شود. بـرای مثال، با یک جست‌وجوی ساده می‌توانید قوانین پوشش دانشـجویان در دانشـگاه آکسـفورد انگلسـتان
را بخوانیـد. چنانچه‌ کسی ایـن قوانیـن حاکم بر دانشگاه را رعایت نکند، با تنبیه انضباطی و درنهایت اخراج از دانشـگاه مواجه خواهد شد.

اگر قانون حجاب را نخواهیم چه باید کرد؟ مشروعیت این قانون از کجاست؟
اگر بحث درون دینی نکنیم با منطق دمکراسی و حقوق بشری نیز قانون مشروعیتش را از رعایت مصلحت اکثریت می‌گیرد. یعنی اقلیت به حکم اخلاق و عقل لازم است حق اکثریت را رعایت کنند. قانون حجاب بر مبنای مصلحت مسلمین نوشته شده است. می‌گویند چه‌کسی گفته طرفداران حجاب اکثریتند؟ رفراندوم بگذاریم. از رفراندوم هراسی نیست اما منطق این بحث ایراد دارد. انتخاب دین اختیاری است اما انتخاب اجزای دین اختیاری نیست. یعنی یک جامعه می‌توانند اسلام را با رأی کنار بگذارند و البته در قیامت حساب پس می‌دهند اما اجزای دین را نمی‌شود به رأی گذاشت. انتخاب ملت ایران نیز اسلام است. مهم‌ترین شاهد نیز رفراندوم ابتدای انقلاب است که به اسلام در قالب مدل اجرایی جمهوری اسلامی رأی دادند.

ریشه بی‌حجابی، فقر مردم است‌؛ معیشت مردم را درست کنید، حجاب خودبه‌خود حل می‌شود
‌ این هم از آن حرف‌های درست ولی ناقص است. بله، حتما یکی از عوامل بی‌حجابی، وضعیت معیشت است، ولی تنها عامل نیست و الا با یک نگاه ساده هم می‌توان تأیید کرد که بی‌حجابی در بالاشهر از پایین شهر بیشتر است. پس عوامل مهم‌تری هم وجود دارد. در یک تحلیل عمیق‌تر شاید بتوان در همان اقشار ضعیف هم به عامل دیگری برای بی‌حجابی دست پیدا کرد. مثلا اینکه بی‌حجابی را باکلاسی می‌دانند یا اینکه تقیدات مذهبی‌شان کمتر است. پس خلاصه‌کردن عامل بی‌حجابی عده‌ای در وضعیت معیشتی صحیح نیست. البته اولویت مسئولان کشور، حتما باید بهبود وضعیت معیشت مردم باشد و برای این مسئله، شب و روز نداشته باشند، اما همانطور که گفته شد، نباید اهمیت یک مسئله، مسائل دیگر را به حاشیه ببرد.

چرا با وجود فساد در سیستم‌های دیگر اینقدر روی مسئله حجاب حساسید؛ چرا جلوی خلافکارها و دزدها را نمی‌گیرید؟
کار بد هیچ‌کس نمی‌تواند مجوزی برای کار بد بقیه باشد. اگر این منطق درست باشد، دزدها و اختلاسگرها هم می‌گویند چرا به‌جای برخورد با ما جلوی قاتل‌ها را نمی‌گیرید، قاتل‌ها می‌گویند به‌جای برخورد با قاتل‌ها، جاسوس‌ها را بگیرید و همینطور می‌توان این داستان را ادامه داد.
دزدها ‌و خلافکارهای خیلی بدی هستند که حتما باید مسئولان با آنها برخورد کنند - که این برخوردها هم انجام می‌شود و اخبار بخشی از آنها در رسانه‌ها وجود دارد - اما این مسئله باعث نمی‌شود که زشتی بدحجابی یا بی‌حجابی کم شود یا نادیده گرفته شود؛ بنابراین همانطور با هر کار بد و غیرقانونی باید مبارزه شود و نمی‌توان به بهانه برخورد با یک کار بد از کار زشت دیگری چشم‌پوشی کرد.

می‌گویند قانون حجاب، اجبار به دین است، درحالی‌که خداوند صریح گفته لا اکراه فی‌الدین
پاسخ آن است که اتفاقا لا اکراه فی‌الدین بهترین توضیح برای چرایی قانون حجاب است. لا اکراه فی‌الدین یعنی آزادی انسان‌ها را دین پاس می‌دارد. خیلی هم عالی. حالا بفرمایید کدام قانون را در جامعه پیاده کنیم تا آزادی مردم عادلانه به بیشترین مقدار ممکن برسد؟ اگر آزادی یک عده خاص را می‌گویید که حکومت فرعونی هم آزادی‌خواه بود. ان فرعون علا فی الارض. آزادی ضربدر خودخواهی یعنی آزادی یک عده خاص و ظلم به جماعت بسیار دیگر. آن قانونی که در جامعه سرانه آزادی را به بیشترین مقدار ممکن برساند، کدام قانون است؟ این یکی از چالش‌های مهم تمام قانون‌نویسان امروز دنیاست. چه قانون را امر جعلی بدانیم که نیاز به قانونگذار داشته باشد چه امر کشفی بدانیم که نیاز به رسمیت‌دهنده داشته باشد، سؤال این است که چگونه می‌توان به محتوای قانونی رسید که آزادی مردم را عادلانه به بیشترین مقدار ممکن برساند و جلوی ضرر انسان‌ها به یکدیگر را بگیرد. من لااکراه فی‌الدین را در کنار لاضرر فی‌الاسلام می‌فهمم. قصه روایت مهم لاضرر فی‌الاسلام را شنیده‌اید؟ داستان آن مردی که برای استفاده از درخت خود که در خانه دیگری بود، بدون اجازه وارد خانه آنها می‌شد و باعث مزاحمت خانواده‌شان. پیامبر(ص) تلاش کرد مانع چنین ضرری شود و وقتی شخص زیر بار نرفت، درخت آن شخص را کندند و جلویش انداختند و در ادامه فرمود لاضرر و لاضرار فی‌الاسلام. حضرت امام می‌گوید این جمله یک سیاست مهم حاکمیتی است. سبک حکومت باید به‌گونه‌ای باشد که جلوی ضررزدن انسان‌ها به یکدیگر را بگیرد.
کسانی که دستورات دین را در جامعه رعایت نمی‌کنند یعنی هنجارهای دینی را به‌لحاظ اجتماعی ضعیف و کم‌ارزش می‌کنند. با بی‌اعتنایی‌شان باعث می‌شوند اساسا دین از وضعیت ارزش و هنجار اجتماعی خارج شود. اینها عملا دارند به دیگران ضرر می‌زنند. این غیراز عمل‌نکردن به یک فرع فقهی است. این بی‌ارزش‌کردن و بی‌خاصیت‌کردن فروعات دینی در جامعه است و وقتی هنجارهای اجتماعی را بی‌ارزش کنیم، عمل به دین را سخت می‌کنیم و این یعنی ضرر به دیگران؛ ضرر به جوانان و نوجوانان و نسل آینده که باید تربیت شوند؛ ضرر به کسانی که می‌خواهند از این هنجارها استفاده کرده ‌و رشد کنند. این به‌زور بردن دیگران به جهنم است. معلوم است که کل جامعه نسبت به این مقوله باید حساس باشد و جلوی آن را بگیرد. معلوم است که حکومت باید نسبت به این مقوله حساس باشد و جلویش را بگیرد.
البته امروز مقوله حجاب ماجرایش خیلی متفاوت هم شده است. امروز این مقوله آن سدی است که دشمن تلاش می‌کند بشکند تا اقتدار حاکمیت بشکند. تا احساس ناامیدی در متدینین جدی شود. تا احساس استقلال و هویت را از بین ببرد. تمرکز دشمن در این نقطه نشان می‌دهد مسئله را دیگر نباید فقط با عنوان اولی حجاب مورد توجه قرار داد. اما فارغ از این نکات و حرمت سیاسی کشف حجاب بحث بر سر این بود که شریعت آن قانونی است که درآن آزادی انسان‌ها به حداکثر ممکن می‌رسد. لااکراه فی‌الدین یعنی دین هوای آزادی شما را دارد. هوای آزادی همه را دارد. لاضرر فی‌الاسلام نیز همین نکته را درباره سبک حکمرانی می‌گوید. پس اگر چنین است کسانی که با آزادی‌شان باعث ضرر به دیگران می‌شوند، همین شریعت جلویشان را خواهد گرفت. بله، در زندگی شخصی و خصوصی‌شان هر غلطی می‌خواهند بکنند، بحث دیگری است. فلسفه جهاد ابتدایی نیز به همین نکته برمی‌گردد. در روابط بین‌الملل کدام قانون و کدام حاکم را باید درنظر بگیریم که جلوی استبداد و ظلم و ضرر به دیگران را بگیریم؟ اگر یک جامعه نخواهد به این قانون تن بدهد، باید با او چه کرد؟ آیا او حق دارد به‌دلیل آزادی خود باعث ضرر به دیگران شود. آیا جامعه حق دارد علو فی‌الارض را دنبال کند و به نام آزادی، خود را در وضعیت جنگ با دیگر کشورها قرار دهد؟‌

من موافق حجابم ولی مخالف حجاب اجباری‌ام
معنای این جمله این است که من الزام شرعی حجاب را قبول دارم، اما الزام حکومتی آن را قبول ندارم. تفکیک بین این دو الزام چه زمانی ممکن است؟ زمانی که یا شما با یک موضوع کاملا شخصی و فردی مواجه باشید یا اینکه از اساس معتقد باشید که در امور اجتماعی بین الزامات شرعی با الزامات حکومتی تلازمی وجود ندارد. اگر بگویید حجاب امری اجتماعی نیست‌ که معنایش آن است که اساسا موضوع را نمی‌شناسید. اصلا اگر جامعه‌ای نبود بحث حجاب مطرح نبود. پس بحث در موضوعی اجتماعی است. حالا آیا در موضوعات اجتماعی اجراشدن قانون شریعت نیاز به ورود حاکمیتی دارد یا نه؟ حرکت جامعه به سمت آخرت و سعادت اخروی باعث رشد و آبادانی دنیوی هم می‌شود. با این توضیح اگر کسی برخلاف این جهت جامعه عمل کند، جامعه را به سمت جهنم و بدبختی و ضرر سوق می‌دهد و باعث ضرر دنیوی هم می‌شود. قانون شریعت، با دستوراتش آزادی انسان‌ها را ‌ممکن می سازد. میل به آزادی و عدالت فطری است و دین هماهنگ با فطرت. آن دانای کل و عقل برتر قانونی را قرار می‌دهد که در آن عادلانه آزادی بین مردم پخش شود. پس اگر کسی قوانین دین را زیر پا بگذارد، عملا به آزادی دیگران ضربه می‌زند. جامعه‌ای که قالب جمهوری اسلامی را می‌پذیرد یعنی هم می‌خواهند مردم خودشان حاکم باشند و هم می‌خواهند براساس دین و عقاید توحیدی‌شان تصمیم بگیرند.‌ خلاصه آنکه آنان که جمله من موافق حجابم ولی مخالف حجاب اجباری‌ام را می‌گویند، در واقع دارند پرچم سکولاریسم در ساحت عمل را بلند می‌کنند و در واقع می‌گویند من موافق حجابم و مخالف حجابم یا من موافق حجاب اجباری‌ام و مخالف حجاب اجباری‌ام.

اگر زن‌ها حجاب نداشته باشند بعد از مدتی بی‌حجابی عادی می‌شود، مانند کشورهای غربی. بنابراین، نگاه مردها هم عادی و بدون قصد ریبه می‌شود
در جواب باید گفت که آنچه خداوند به آن دستور داده، پوشش در برابر نامحرمان است و آنچه از آن نهی کرده، نگاه به نامحرمان است. رعایت‌نکردن این امرونهی، نافرمانی و مصداق گناه است و عقوبت را به‌دنبال خواهد داشت چه بی‌حجابی و نگاه به نامحرم، عادی شود چه نشود. همچنین چگونه می‌توان تضمین کرد که با رواج بی‌حجابی قوه شهوانی کنترل می‌شود؟ زیرا قوه شهوانی از قوایی است که سیرشدنی نیست و اگر چنین بود، می‌بایست تجاوز و بی‌عفتی در کشورهای بی‌حجاب دیده نشود، درحالی‌که چنین نیست. منظور از اینکه نگاه عادی می‌شود، چیست؟ ممکن نیست که مرد از دیدن زنی با بدن نیمه‌برهنه لذت نبرد، چون غریزه شهوت همیشه همراه انسان است. دستورات اسلام بیشتر جنبه پیشگیری از گناه دارد. بنابراین، به زن‌ها دستور پوشش و به مردها دستور نگاه‌نکردن را می‌دهد. کسی که نگاه نمی‌کند، دچار مرض‌های روحی بعدی نمی‌شود. گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک‌ترین پیامدهای بی‌عفتی و بی‌حجابی است که فکر می‌کنیم نیازی به ارقام و آمار ندارد و دلایل آن خصوصا در جوامع غربی کاملا نمایان است؛ آنقدر عیان است که حاجتی به بیان ندارد.
نمی‌گوییم عامل اصلی فحشا و فرزندان نامشروع منحصرا بی‌حجابی است، نمی‌گوییم مسائل استعمار و مسائل سیاسی مخرب در آن مؤثر نیست بلکه می‌گوییم یکی از عوامل مؤثر آن مسئله بدحجابی و بد بیرون آمدن است. هنگامی‌که می‌شنویم در انگلستان، در هر سال طبق آمار ۵۰۰هزار نوزاد نامشروع به دنیا می‌آید و هنگامی‌که می‌شنویم جمعی از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام‌خطر کرده‌اند، نه به‌خاطر مسائل اخلاقی و مذهبی بلکه به‌خاطر خطراتی که فرزندان نامشروع برای امنیت جامعه به‌وجود آورده‌اند به‌گونه‌ای که در بسیاری از پرونده‌های جنایی پای آنها در میان است به اهمیت این مسئله کاملا پی می‌بریم که مسئله گسترش فحشا حتی برای آنها که هیچ اهمیتی برای مذهب و برنامه‌های اخلاقی قائـل نیستند فاجعه‌آفرین است و لذا باید به‌هوش بود و دسته‌ای‌ را خائن که به بی‌عفتی جامعه دامن می‌زند شناخت و جلوی آن را گرفت.
برای اینکه با میزان چشم و دل سیری یک جامعه آزاد و پیشرفته به نام آمریکا آشنا شویم کافی است به وضعیت کشور آمریکا دقت کنیم:

  • بنا بر گزارش بخش مبارزه با جرائـم و موادمخدر سازمان ملل، نرخ تجـاوز در آمریکا و کشـورهای اسـکاندیناوی و غـرب اروپــا، بالاتر از دیگـر نقاط جهان بوده است.
  • طبـق آمـار منتشرشـده توسـط مرکـز ملـی خشـونت جنسـی در آمریکا ۱زن از هـر ۵ زن در آمریکا تجربـه مـورد تجـاوز یا در معرض تجاوز قرار گرفتن را داشته است. همچنین براساس این آمار، از هر ۴دختر، یک دختر و از هر ۶پسر، یک پسر، پیش از ۱۸سالگی، در معـرض سوءاستفاده جنسـی قـرار می‌گیرد.
  • ۲۹.۹درصد از تجاوزات جنسی بین سنین ۱۱ تا ۱۷سالگی قربانیان ر خ می‌دهد.
  • ۸۰درصـد از تجاوزهـای صـورت گرفتـه توسـط کسـانی بـوده اسـت کـه قربانیـان آنهـا را می‌شناخته‌اند.
  • از هر ۵دانشجوی زن، یک نفر در طول دوران تحصیل خود، در معرض تعرض جنسی قرار گرفته است. آزادی روابط جنسی هیچ‌گاه و در هیچ جا منجر به کاهش و یا کنترل غریزه و روابط جنسی نشده است و وضعیت کنونی غرب گویای این موضوع است. روند آزادی روابط جنسی در غرب باعث شده که از روابط جنسی قانونی در خانواده، به همجنس بازی، تجاوز و رابطه با محارم، حیوانات و... برسند.
  • احمدی رهبر شاخه ایرانی پ.ک.ک (پژاک) که شعار زن زندگی آزادی را ترویـج کـرد، بـه دختـرش تجـاوز کـرد و باعـث خودکشـی او شـد. نمونه‌های تأسف‌بار روابـط جنسـی رهبـران ایـن گروهـک بـا دختـران عضـو را در کتـاب Future The and Kurds The Turky of اثـر مایـکل گونتـر آمریکایـی بخوانیـد.
  • دستگاه منافقین نیـز کـه ایـن روزهـا سـردمدار مطالبـه آزادی زنان بود، کارنامه سیاهی در سوءاستفاده جنسی از دختران این فرقه توسـط مسـعود رجـوی و رهبـران آن دارد. بررسی آمار سقط‌جنین نیز که ناشی از روابط بی‌قیدوبند و همچنین افزایش تجاوز به عنف است گویای این ماجرا است.
  • با وجود ممنوعیـت سقط‌جنین در آمریکا تـا سـال۱۹۷۳ ایـن رقـم بـه ۶۰۰هزار سـقط در سـال رسـیده بـود. پــس از آزادی سقط‌جنین در سـال۱۹۷۳ و با وجود گسـترش قرص‌های ضدبارداری و بسـیاری از روش‌های مؤثرتـر و پیشرفته‌تر پیشـگیری از بـارداری در دهـه ۶۰میلادی که دسترسی به آن حتی برای دختران کم سن و سال بدون اجازه والدین بسیار ارزان و آسان شد، انتظار می‌رفت که تعداد سقط‌جنین در همان سطحی که در سال۱۹۷۳ بود باقی خواهد ماند. اما این رقم طی حـدود ۱۰سال، در سال۱۹۸۵ به نزدیک ۶.۱ میلیون سقط در سال رسید.

منبع: همشهری

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها