به گزارش پایگاه خبری 598، زمستان سال ۱۴۰۱ خبر مرگ پسر جوانی بر اثر اصابت چاقو به پلیس اعلام شد. با شروع تحقیقات مشخص شد یکی از دوستانش وی را با چاقو زده است. وقتی پلیس به سراغ دوست مقتول رفت وی در بازجوییها به درگیری با مقتول اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: شب حادثه به کارگاه دوستم رفته بودم و با دو نفر دیگر مشروب خوردیم اما سر موضوعی باهم درگیر شدیم دوستم قمه داشت و من برای اینکه او را بترسانم چاقویم را به سمتش پرتاب کردم که ناخواسته به سینهاش خورد همان موقع او را به بیمارستان رساندم و از ترسم فرار کردم. با اعتراف صریح متهم تحقیقات تکمیل و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه نماینده دادستان پس از قرائت کیفرخواست گفت: تنها ولی دم مقتول فرزند صغیرش است که معاون قوه قضائیه از طرف او برای متهم درخواست قصاص کرده است. سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: شب حادثه در کارگاه بودیم که یکی دیگر از دوستان مان هم آمد و با خودش چند توله سگ هم آورده بود. مقتول با دیدن سگها برایم پیامکی ارسال کرد و نوشت: بیا با سیاه کاری توله سگها را صاحب شویم. من قبول نکردم. پس از آن به صاحب سگها مشروب و حشیش تعارف کرد که او رد کرد و مقتول هم ناراحت شد و به یکباره جر و بحث شروع شد.
من برای میانجیگری سعی کردم او را از کارگاه بیرون ببرم اما قمهاش را بیرون کشید و میخواست صاحب سگها را بزند. من هم برای ترساندنش چاقویی را در دستم گرفتم اما به خاطر لیز بودن زمین پایم سر خورد و چاقو به سینهاش اصابت کرد. باور کنید من قصدی برای کشتن دوستم نداشتم. اولیای دم هم در دادگاه نیستند تا از آنها حلالیت بطلبم.
با پایان اظهارات متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.