کد خبر: ۵۳۳۹۵
زمان انتشار: ۱۲:۰۵     ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱
تحلیلی پیرامون نتایج انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی:
بعد از تثبیت گفتمان اصولگرایی در جامعه و ادبیات سیاسی دیگر چرخش گفتمان ها و دوره مدیریت کشور بر اساس آنها به پایان رسیده است. با توجه به تثبیت گفتمان اصولگرایی در جامعه گام بعدی حرکت به سمت دولت اسلامی است چرا که لازمه رسیدن به حکومت اسلامی که غایت انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ص) برآن استوار است طی کردن پنج گام مدیریتی "انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و حکومت اسلامی" و ساخت نظام مبتنی بر یک گفتمان واحد سرچشمه گرفته از بطن دین است.
سرویس سیاسی پایگاه 598 - رضا حیدری/ بعد از سال 58 و تشکیل جمهوری اسلامی ایران در بین نیروهای به وجود آورنده انقلاب سه گفتمان اصلی به وجود آمد و هر کدام از این گفتمان ها دارای توفیقات و قطعاً دارای ضعف های نیز بوده اند اما به هر صورت کلی گفتمان غالب و نزدیک به جریان اصیل نظام توانسته است از سایر تفکرات پیشی بگیرد و به ثبات برسد.

در تقسیم بندی کلی و اساسی و جدای از حواشی مختلف سیاسی که قطعاٌ می توانند هر کدام از آنان معیار این تقسین بندی را تحت تاثیر خود قرار دهد؛ سه گفتمان سیاسی تا سال 90 در ادبیات سیاسی رایج بود که به ترتیب گفتمان های موسوم به چپ و راست،اصلاح طلب و اصولگرا و جریان آخر جریان احیاگر یا درون اصولگرایی بوده ایم (جریان اصولگرایی به تنهایی و بدون معارض گفتمانی توانسته است به یک معیار تقسیم بندی تبدیل شود که توضیح آن در ادامه خواهد آمد).

با آغاز انقلاب اسلامی و در حوزه های مدیریتی ، در بین نیروهای حزب اللهی و ارزشی اختلاف نظر های به وجود آمد و این اختلاف نظر ها توانست مبنای تقسیم بندی های مختلفی شوند. آن چیزی که به اصطلاح چپ و راست خوانده می شود ریشه در اختلاف نظر های حزب جمهوری اسلامی دارد؛ چرا که این حزب به دلیل دارا بودن بیش از یک میلیون عضو به عنوان بزرگترین حزب تاریخ سیاسی کشور به دلیل عدم نظارت دقیق در عضو گیری و گزینش افراد شاهد جذب نیروهای مختلف با نگاه های مدیریتی گوناگون بودیم و برخی از این افراد نیز تا سطح مدیریت کلان حزب نیز ترقی پیدا کردند و یکی ازدلائل انحلال این حزب بزرگ نیز می توان به دلیل نفوذ این افراد دانست.

اختلاف این حزب از مسئله موسوم به بند جیم آغاز شد و بعد از آن اختلاف نظرهای در خصوص اختیارات ولایت فقیه و در آخر نیز اختلاف نظرهای اقتصادی از عوامل اصلی انشقاق بین این حزب شد به نظر نگارنده بیشترین تاثیر را در انشقاق و بعد از آن در انحلال حزب  نگاه اقتصادی و دیدگاهای آنان در این مورد بود.

در حزب جمهوری اسلامی عملاً دونگاه اقتصادی کلان وجود داشت، طیفی از این افراد با تاکید بر حضور حداقلی دولت در اقتصاد و حمایت از اقتصاد خصوصی و طیف دیگر با حمایت از دولت حداکثری و دولت کپونی و مخالفت شدید با خصوصی سازی بخشی های عمده اقتصادی در واقع دو جریان را به وجود آوردند که در سال های بعد هر کدام از آنان دست به گفتمان سازی زدند که مبنای تقسیم بندی قرار گرفت. در این انشقاق طیف حامی از اقتصاد غیر دولتی به جریان راست و طیف دیگر که مخالف خصوصی شدن اقتصاد بودن و به نوعی معتقد به اقتصاد بسته بودند به جناج چپ تقسیم شدند و این معیار تا سال 76 ادبیات رایج تقسیم بندی سیاسی شد.

هر چند که با توجه به شرایط اقتصادی کشور نظیر جنگ و پیروزی انقلاب جناج موسوم به چپ توانست کاملاً اوضاع مدیریتی را در دست خود داشته باشد.

گردش اول: بلوغ جریان راست ،تغییر ایدئولوژیک گفتمان چپ، تولد اصلاح اطلبی

تا سال 68 عملاً مدیریت اقتصادی و کلان کشور در دست گفتمان چپ قرار گرفت تا اینکه بعد از این سال با ریاست جناب هاشمی رفسنجانی شاهد چرخش جریان مدیریتی در کشور بودیم. بعد از این دوران گفتمان چپ عملاً با بی اعتنایی از طرف مردم مواجهه می شود و نتوانست در مجلس چهارم و پنجم عملاً آنطور در صحنه باقی بماند.

 بعد از این دوران جریان چپ با گوشه نشینی شروع به کادر سازی،تجدید گفتمان و اشاعه آن به سطح جامعه پرداخت و بعد از این دوران است که شاهد چرخش ایدئولوژیک در این جریان هستیم.چرخش فکری جریان مذبور ابتدا در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری آغاز شد و بعد از آن با ایجاد حلقه های آیین و کیان نفوذ جریان لیبرال-سکولار به صورت بنیادی با محوریت افرادی چون سروش جای خود را در بین این جریان پیدا کرد.

در بین این سال ها هم جریان راست و هم جریان چپ دارای انشقاق های شده اند و اولین نشانه ها نیز در حزب کارگزاران سازندگی(راست مدرن) نمو پیدا کرد این انشقاق که در واقع برای مدرن سازی و جدای افکندن بین تفکر پیشین و وفادار به انقلاب در جریان راست شکل گرفت به طور کامل از طرف "راست سنتی" ترد گردید چرا با وجود اینکه "حزب کارگزاران سازندگی" خود را راست معرفی می کرد اما محتوای فکری آن تامین شده از جریان چپ بود و بعد شاهد هستیم که همین جریان در انتخابات سال 76 با جریان چپ ائتلاف می کند. پس از این و مابین سال های 74 تا 76 جریان چپ با ائلافی فراگیر با چپ سنتی و راست مدرن و 18 حزب و گروه سیاسی توانست جریانی موسوم به اصلاح طلبی را به وجود آورد و این جریان نیز توانست خود به مبنای دیگر تقسیم بندی ادبیات سیاسی مبدل شود.

جریان اصلاح طلب که تنها معارض گفتمانی آن جریان راست سنتی بود توانست که با بایکود خبری و استفاده از دیکتاتوری مدرن(استفاده از رسانه های جمعی برای تحث تاثیر قرار دادن اذهان عمومی)عملاً در حوزه مدیریتی کشور یکه تازی کند تا اینکه جریان راست سنتی در ائتلافی با نیروهای مستقل ارزشی و تحت عنوان آبادگران به عنوان جریان مستقل اما از لحاظ تئوریک قوی را به وجود بیاورند و به صورت جدی در عرصه سیاسی در مقابل جریان اصلاح طلب قرار بگیرد بعد از این سال است که شاهد تقسیم بندی نیروهای سیاسی بین این دوجریان هستیم و اصلاحات اصواگرایی و اصلاح طلبی در مقابل یکدیگر و در میان مردم جای خود را باز می کند.

اشاره شد که در در طول زمان و با چرخش مدیران دولتی دوگفتمان توانسته راس کار بیایند وفضای سیاسی و مدیریتی کشور را تحث تاثیرقرار دهند که در مابین سال های 66 تا 68 جریان چپ و در سال 78 با ائتلاف راست مدرن استحاله شده و چپ سنتی جبهه اصلاحات با نام چپ مدرن متولد شد.

اولین  استحکاک سیاسی های سیاسی در میان جریان اصولگرا و اصلاح طلب به سال 84 برای به دست گیری دور نهم انتخابات ریاست جمهوری بود که اصلاح طلبان عملاً بعد از دست دادن مجلس شورای اسلامی در دور هفتم و شورای شهر در انتخابات ریاست جمهوری نیز ناکام ماندند به هر صورت جریان اصول گرا توانسته بود که فضای کشور را تحث مدیریت گفتمان خود قرار دهد.

فتنه 88 از معیار تا محور - حذف جریان اصلاح طلبی و چرخش دوم سیاسی

نقطه اوج و تلاقی اصولگرایی و اصلاح طلبی را باید در انتخابات ریاست جمهوری دهم دانست چرا که هر دوجریان با یک کادرسازی منسجم با تمام قوا وارد میدان شده بودند.

عملاً بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 چرخش دیگری در مبنای تقسیم بندی سیاسی صورت گرفت. فتنه 88 و حوادث تلخ بعد از آن نقطه بحران و یک زایش جدید سیاسی بدل شد،چرا که بعد از  هشت ماه فتنه و پهن کردن نیروهای اجتماعی در خیابان ها و مدیریت این بحران سیاسی و اجتماعی و همگام با آن روشن شدن بخشی از زوایای پیدا و پنهان آن و عملاً محور تقسیم بندی تغییر کرد چرا که بخشی از نیروهای اجتماعی جریان اصلاح طلب که در قسم منتقدین کشور جای می گرفتند به دلیل روحیات جریان چپ در میان آن اردوگاه قرار می گرفتند که پس از مشخص شدن جریان برانداز نظام تحت لوای جنبش سبز و همکاری مدیران فکری و اجرایی جریان اصلاح طلب با سرویس های بیگانه این نیروها از بدنه اجتماعی جریان اصلاح طلب ریزش کرده و که یا جذب نیروهای اصولگرا شده و یا در بین نیروهای خاکستری جامعه جا خوش کردند.

این ریزش عملاً پشتوانه مردمی این جریان را از بین برد و تنها حلقه های مدیریتی و حامیان رادیکال این گفتمان باقی ماندند.

بعد از مشخص شدن پشت پرده های فته 88، جریان اصلاح طلب از سوی مردم ترد شد و معیار تقسیم بندی در گام سوم، فتنه و عملکرد در فتنه قرار گرفت؛ واژگانی چون ساکتین فتنه، کاسبین فتنه و... همگی ماحصل این جریان است. جریان اصلاح طلب نیز دچار یک واماندگی عظیم شده بودند و بعد سال 88 جریان موسوم به راست و چپ از گفتمان سیاسی کشور کنار گذاشته شد و اصلاح طلبی نیز مترود ماند.

انتخابات مجلس نهم - از اتحاد تا انشقاق، چرخش سوم سیاسی

چنانچه که اشاره شد معیار و ملاک تقسیم بندی دچار تغییر شد و اگر نگاهی به تقسیم بندی های رایج در بین نیروهای سیاسی که برای تصاحب کرسی های مجلس برنامه ریزی می کنند متوجه خواهیم شد که در عرصه عمل دوجریان عمده اصولگرایی (جبهه پایداری انقلاب اسلامی و جبهه متحد اصولگرایی) بازی گردانان اصلی آن هستند و اصلاح طلبان نیز با لیست اصلاح طلبان معتدل وارد میدان شده که از نام لیست نیز می توان عقب نشینی آشکار آنان را شاهد بود.

در انتخابات مجلس نهم رقابت اصلی دورن اردوگاهی و یا درون اصولگرایی بود و شعار تمامی و یا اکثر جریان های سیاسی، عدالت محوری و ولایت مداری بود و قبل از این نیز اشاره شد که ورود این واژگان به دلیل چرخش نگاه مدیریتی است که در عرصه سیاسی رخ داده است. لذا بعد از فتنه 88 مقابله  با براندازان و حمایت از رهبری و جایگاه رهبری یک دغدغه اساسی بود که در بین مردم کشور و سیاستمداران ارزشی مطرح شد و این مطالبه به یک درخواست عمومی و فراگیر تبدیل گردید.

اشاره شد که فتنه 88 نقطه بحرانی و تلاقی دو جریان و گفتمان معارض بود و در درگیری این دو جریان؛ اصولگرایی با تابلوی حراست از انقلاب اسلامی و پایداری در آن پیروز و غالب باشد. لذابر اساس همین دلائل خود جریان اصولگرایی به یک معیار تقسیم بندی مبدل گشت.

این گفتمان توانست با تبیین عقلانی مشکلات و پیدا کردن راحل های مبتنی بر نگاه بومی گفتمانی درونی را مطرح کند و دایره تقسیم بندی را در حوزه مدیریتی و ایدئولوژیک به داخل متوجه کند و عملاً جریان وابسته به فکر و تفکر غربی را حذف نماید.

در حال حاضر دو جبهه فراگیر اصولگرایی (جبهه پایداری و جبهه متحد) در حال مدیریت فضای سیاسی کشور هستند و آمارها و نتایج نشان داد که پیروزی اصلی اسن انتخابات گفتمان اصولگرایی بود.

در انتخابات مجلس نهم هر دو گروه سعی داشتند تا خود را ولایت مدار تر معرفی نمایند این امر نشان از یک تقسیم بندی جدید است و نشان از این دارد که حرکت روبه جلوی جریان اصولگرایی کم کم به یک نظم سیستماتیک رسیده است و انشقاق آتی که دور از ذهن هم نیست منجر به ایجاد نیروهای خالص تر خواهد شد و در آتی اگر تقسیم در بین این جریان ایجاد شود قطعاً حرکتی مثبت تلقی خواهد شد چرا که گفتمان اصولگرایی که مبتنی بر جریان انقلاب اسلامی است را نیروهای با عیار پایین نخواهند توانست ادامه دهند.

اصولگرایی و مدیریت یکپارچه انقلاب اسلامی

 بعد از تثبیت گفتمان اصولگرایی در جامعه و ادبیات سیاسی دیگر چرخش گفتمان ها و دوره مدیریت کشور بر اساس آنها به پایان رسیده است.

دیگر باید بر این مدعا تاکید کرد که این نظام های مدیریتی (دولت های اجرایی) نیستند که سازنده گفتمان ها هستند بلکه این گفتمان است که تنظیم کننده حرکت مدیریتی دولت ها است و مهندسی فضای فکری دولت ها بر اساس و بر عهده آن است.

در واقع بعد از گام سوم گفتمان سازی داخلی از این پس باید شاهد روند تهاجمی انقلاب اسلامی در عرصه سیاست خارجی و سیاست اقتصای - فرهنگی باشیم چرا که در حرکت سیستماتیک گفتمان ها، تثبیت گفتمان برتر(امام و رهبری که پرچم داری آن در دست اصولگرایی است) سنجیده شده است و انتظار می رود که حرکت انقلاب اسلامی با روند سریع تری روبه رو شود، چرا که نظام و انقلاب اسلامی در فرایند آینده سازی خود و گام های روبه جلوی خود تفکرات وارداتی از قبیل ملی مذهبی ها، اصلاح طلبان، رفرمیست ها و... را پس زده است و از بدنه خود کنار گذاشته است و این دهه در تاریخ انقلاب تنها دوره ای است که شاهد مدیریت یک گفتمان داخلی هستیم و توانسته است که رای اعتماد از مردم بگیرد.

از این رو تثبیت یک گفتمان می تواند چهارچوب های معینی را تعریف کند و حرکت دولت ها نیز بر اساس آن تعریف شود(نظام سازی مدیریتی) لذا باید در پنج الی ده سال آینده شاهد عملکرد یکپارچه، قوی و سریع از سوی دولت ها در راستای گفتمان عدالت محوری، ولایت الهیه و توحید محوری انقلاب اسلامی باشیم.

با توجه به تثبیت گفتمان اصولگرایی در جامعه گام بعدی حرکت به سمت دولت اسلامی است چرا که لازمه رسیدن به حکومت اسلامی که غایت انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ص) برآن استوار است طی کردن پنج گام مدیریتی"انقلاب اسلامی،نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و حکومت اسلامی" و ساخت نظام مبتنی بر یک گفتمان واحد سرچشمه گرفته از بطن دین است.

حرکت انقلاب اسلامی که از سال 58 به طور جدی آغاز شده است توانسته است در نظام سازی مدیریتی (ایجاد یک چارت مخصوص در زمینه های مختلف بر اساس یک گفتمان) موفق عمل کند و ما در آینده باید شاهد رویش دولت اسلامی بر اساس این فرایند باشیم.

 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها