به گزارش پایگاه تحلیلی خبری 598؛ جای جای تاریخ اسلام و انقلاب را که ورق می زنیم، می بینیم که این توده های مختلف مردمی، مستضعفین، پابرهنگان و همان به قول خودمان «معمولیها» بودند که نگذاشته اند پایه های ستون دین خدا متزلزل و ولی خدا تنها شود. خط شکن های خط مقدم مبارزه با کفر و شرک و نفاق نه آن سر به سجود گذاشته های صف اول نشین بلکه سربازان بی ادعایی بوده اند که تصمیم گرفتند فقط با یکنفر معامله کنند؛ الله. همان که فرمود:«إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم.»
از صدر اسلام تا به امروز بار مبارزه به دوش کسانی است که بی هیچ چشم داشتی پیمان خون بسته اند. روزی با محمد (ص) و روزی دیگر با خمینی. از یاسر و سمیه تا طیب حاج رضایی و شاهرخ ضرغام. از جون و وهب تا مصطفی صدرزاده و ابراهیم هادی. این خط در همیشه تاریخ امتداد داشته است.
مگر نه این است که اسلام را خون شهدای کربلا زنده کرد. یعنی خون جون، غلام ابیعبدالله که در تاریخ آمده است بدنش بوی ناخوش می داد یا خون وهب مسیحی که در عمرش یک رکعت نماز نخوانده بود و سر از تنش جدا کردند. خون اینان کاری کرد که خون بسیاری از بزرگان وقت شیعه و علما، یارای انجام دادنش را نداشت.
در ایام یوم الله 9دی به سر می بریم. فتنه 88 را هم همین معمولی ها جمع کردند. مگر غیر از این است؟ در زمانه ای که اصلاح طلبان مدعی خط امام تیشه به ریشه نظام می زدند و بزرگشان با نامه بی سلام و والسلام شعله های این آتش را بر می افروخت و برخی مدعیان اصولگرایی با سکوت خائنانه شان دشمن قداره به دست را تقویت می کردند، امثال غلام کبیری ها و ستاری ها و ذوالعلی ها کف خیابان های تهران با خون خود سند رسوایی سران فتنه را امضا کردند. همان گمنام هایی که در کوران فتنه در هشت ماه نبرد خیابانی ابدان عزیزشان زخم برداشت و چند سال بعد بر اساس همان زخم ها در جبهه شامات پیکرشان شناسایی شد. رسول خلیلی را می گویم.
9دی بغض فروخفته آدمهای «معمولی» بود که سالها خیانت «خود خاص پندار ها» را دیده بودند. معمولی ها فرزندان خود را یکی یکی و دوتا دوتا تقدیم انقلاب می کردند و خاص ها آقازاده های خود را راهی کشورهای خارجی برای تحصیل یا راهی نشستن به پشت میزهای مدیریتی می کردند.
معمولی ها زبانشان در دفاع از خمینی و خامنه ای هیچ وقت لکنت نداشت اما خاص ها همیشه چرتکه انداختند تا حرف بزنند، معمولی ها همیشه خود را بدهکار می دانند و خاص ها همیشه خود را طلبکار و در پی آنند که سهم خود را از سفره انقلاب بردارند. معمولی ها سینه خود را محل اصابت تیرهای های زهرآگین خناسان می کنند تا امامشان آسیب نبیند و خاص ها اما ولی را سپر می کنند تا به نان و مال و زندگی شان خدای نکرده خدشه ای وارد نشود. خدایا مارو با معمولی ها محشور کن.
امام هم نگران بود که بزرگی و عظمت معمولی ها در میانه قیل و قال خاص ها گُم شود فلذا به سید حمید روحانی گفت باید انقلاب را از گفتار و رفتار اینان روایت کرد و نه مشتی اشباح الرجال که جز سر و صدا و خدم و حشم چیزی در آستین ندارند: «اگر شما می توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده های مردم رنجدیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده اید. باید پایه های تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد.»
گروه خونی خیلی از مدعیان و بزرگان اسمی اسلام و انقلاب از دیرباز به قیام و جنگ و جهاد نمی خورد و بار نهضت همواره روی دوش کسان دیگری بوده است. به قول حاج آقای مجتهدی تهرانی: "شب عاشورا، پهلوانها و داش مشتیها دور امام ماندند، مقدس مآب ها استخاره کردند بد آمد رفتند."