به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری 598-علیرضا جمالی/ هفته پیش قطعنامه پیشنهادی امارات در شورای امنیت سازمان ملل برای ایجاد آتش بس در غزه به رای گذاشته شد و از ۱۵ عضو شورای امنیت ۱۵ عضو آن به قطعنامه پیشنهادی امارات رای مثبت دادند انگلیس رای ممتنع داد اما آمریکا این قطعنامه را مانند قطعنامههای دیگر وتو کرد فشار افکار عمومی و حجم جنایات صهیونیستها باعث شد حتی کشوری مثل انگلیس که در کنار آمریکا تمام قد از اسرائیل حمایت می کند نیز نتواند در مخالفت با آتش بس، آمریکا را همراهی کند. وتوی این قطعنامه نشان داد آمریکا به تنهایی در برابر خواست جامعه جهانی ایستادگی میکند، این وتو نقاب از چهره دموکراسی آمریکایی برداشت و دیکتاتوری آمریکایی در روابط بینالملل را بیش از پیش آشکار نمود.
دفاع از اسراییل حتی به قیمت نابود شدن ژست های حقوق بشری و دموکراسی
آمریکا ثابت کرد که اسرائیل از حیاتی ترین منافع آمریکا به شمار می رود که حاضر است برای آن هزینه های سنگین سیاسی و اجتماعی مخالفت با افکار عمومی داخلی و خارجی را بپردازد اما با این حال برخی از سیاسیون و احزاب در داخل کشور و در وضعیتی که آمریکا حتی از اقناع افکار عمومی داخلی خود عاجز مانده، اقدام به تطهیر آمریکا و حمله به سیاست های ضد آمریکایی جمهوری اسلامی می کنند.
برخی با طرح این سوال انحرافی که دشمنی با آمریکا چه سودی برای کشور داشته؟ سعی دارند تا اولا شروع و ایجاد دشمنی را به جمهوری اسلامی نسبت داده و ثانیا مقصر مشکلات موجود را سیاست های کلان نظام معرفی کنند و با دادن آدرس غلط به افکار عمومی ضمن طبیعی جلوه دادن رفتارهای خصمانه دولت آمریکا، نسبت به سیاستهای بنیادین انقلاب اسلامی در نسل جوان ایجاد تردید کنند.
این در حالی است که اساسا طرح این سوال غلط است چرا که باید پرسید آنها که به آمریکا اعتماد، و دست دوستی به سوی آن دراز کردند از این دوستی چه سودی بردند؟ برای نمونه دولت دکتر مصدق که برای رهایی از سلطه انگلیس بر نفت کشور به آمریکایی ها اعتماد کرد از این اعتماد چه چیزی به دست آورد؟ پاسخ تاریخ روشن است هیچ! و نه تنها هیچ به دست نیاورد بلکه همه چیز را هم از دست داد و بعد از کودتای آمریکایی 15 خرداد، استبداد و استعماری به مراتب شدیدتر از قبل بر کشور سایه انداخت.
نمونه دیگر ماجرای برجام است که دولت وقت با اعتماد به آمریکایی ها این توافق را امضا کرد، میزان اعتماد دولتمردان به آمریکا تا حدی بود که امضای وزیر خارجه وقت آمریکا را تضمین می دانستند اما علی رغم ایفای تعهدات برجامی از سوی ایران و کاهش چشمگیر فعالیت های هسته ای، دولت آمریکا به کوچکترین تعهدات خود عمل نکرد و نشان داد که باز هم دولتی غیر قابل اعتماد است. در افغانستان نیز دولت اشرف غنی که وابستگی و اعتماد کامل آن به آمریکایی ها تا حدی بود که در میان افکار عمومی افغانها به فردی آمریکایی معروف شد نهایتا با روی کار آمدن طالبان و از بین رفتن دموکراسی در این کشور نتیجه اعتماد خود را دید. علیرغم وابستگی دولت اشرف غنی، زمانی که آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که دولت وقت افغانستان نمی تواند منافع آنها را تامین کند طی چند دور مذاکرات محرمانه با طالبان چراغ سبز لازم را به این گروه نشان داده و افغانستان را تحویل آنها دادند طالبانی که علت حضور آمریکایی ها در افغانستان مبارزه با این گروه بود، بعد از حدود 20 سال حضور و مبارزه آمریکایی ها نه تنها از بین نرفت بلکه حاکم تمام افغانستان شد.
اینها و خیلی موارد دیگر نشان می دهد آمریکایی ها به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند و به چیزی جز منافع خود فکر نمی کنند و هر زمان که منافع خود را در خطر ببینند یا منفعتی بهتر نظر آنها را جلب کند نه تنها دوستان خود را قربانی می کنند بلکه از زیر پا گذاشتن ادعاهای زیبا و اتو کشیده حقوق بشری و دموکراسی خود ابایی ندارند البته اینها بر آنهایی که در داخل سنگ آمریکا را به سینه می زنند پوشیده نیست اما با اهداف سیاسی معلوم به دنبال ماهی گیری از آبی هستند که خودشان آن را گل آلود می کنند.