به گزارش پایگاه خبری 598، به نقل از خبرگزاری حوزه، شاید در طول تاریخ زندگی بشر و نیز در جوامع مختلف هیچ جنبهای از پدیده های فردی و اجتماعی زندگی انسان به اندازه روابط صمیمانه، دوستانه و عاشقانه بین دونفر اهمیت و گسترش نداشته باشد.
پیچیدگیها و رمز و رازهای این گونه ارتباط انسانی به حدی است که بسیاری از ابعاد دیگر زندگی انسان را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهد.
عرصه ادبیات هر ملت مملو از تعابیر لطیف عاشقانه و عرفانی است و این تعابیر گاه صورت هایی نمادین چون تمهای عاشقانه جنسی و یا شوریدگی پیدا می کنند، چنانچه گاه کسانی با خود می اندیشند اینان که چنین سخن می گویند افرادی هستند لذت جو و لذت طلب که این چنین شیفته نگاهی و نرگس چشمی و خط ابرویی شدهاند و دل و دین به آن باختهاند، حال آن که در پس این شیدایی ها انسانی که خود را در این تعابیر داستانی با اشعار مییابد، در جستجوی ارتباطی رمز آلود و راز گونه است که گاه نمی داند دلیل و منشا آن چیست.
ازدواج بزرگترین و مهمترین فصل کتاب زندگی انسان است. ازدواج موفق، زمینه تکامل مادی و معنوی افراد خانواده را فراهم میسازد. شکست در ازدواج موجب ناامیدی، سرخوردگی و دلسردی، اضطراب و پریشانی در زندگی و موجب بسیاری از مشکلات روحی و روانی میشود، بنابراین بر هر دختر و پسری لازم است قبل از ازدواج خودشناسی داشته باشند و در مورد ویژگیهای اخلاقی، شخصیتی، استعدادها، توانمندیها، سلایق، علایق، ضعفها و کاستیهای خودآگاهی و شناخت کسب کرده و نیز بدانند که اهدافشان از ازدواج چیست و چه انتظاراتی از همسر آینده دارند تا بتوانند فرد مناسبشان را با همکاری و مشورت خانوادهها، بزرگان فامیل، پرسوجو از دوستان، آشنایان، همسایهها، اقوام و فامیلهای نسبی و سببی و محل تحصیل و کار انتخاب کرده و با شناخت کامل ازدواج کنند.
قرآن کریم و روایات معصومان(ع) ملاک های مهمی را برای این مسئله بیان کرده است.
امام صادق(ع) درباره اهمیت توجه به ملاک های انتخاب همسر فرمودند: «انظر این تضع نفسک و من تشرکه فی مالک و تطلعه علی دینک و سرک؛ خوب دقت کن که خودت را در کجا می نهی و چه کسی را در مالت شریک می گردانی و بر دین و اسرارت آگاه می سازی.» و نیز فرمودند: «انما المرائة قلاده فانظر ماتتقلد؛ زن به منزله گردنبندی است که به گردن می افکنی، سپس مراقب باش که چه چیزی را به گردن می افکنی.»
این ملاکها هم باید در مورد مردان باشد و هم درباره زنان، چنین نیست که تنها زنان باید این صفات و ویژگی ها و ملاک ها را دارا باشند و مردان از آن مستثنا شوند.
در این خصوص با یک مشاور خانواده به گفتوگو پرداختیم.
ملیحه لباف در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه بیان کرد: در مورد ازدواج خدای متعال می فرماید وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ، در این آیهی شریفه که آیهی بیست و یک سوره روم است خدای متعال فلسفه ازدواج را آرامش بیان میفرماید. آرامش در پرتو اینکه آقا در کنار خانم قرار میگیرد و این آرامش از ناحیه خانم منتقل می شود، یعنی این دو نفر وقتی کنار هم قرار میگیرند میفرماید لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا بدین معنا که به وسیله خانم به آرامش میرسد.
وی افزود: حال سوال این است که چرا پس ازدواجهایی که صورت میگیرد منبع آرامش نیست. علتش این است که آن معیارهای صحیح و اصولی که باید بر مبنای آنها این ازدواج شکل بگیرد، برمبنای این اصول ازدواج شکل نمیگیرد و این معیارها، معیارهای اصولی و اساسی و معیارهای منطقی نیست، لذا معیارهای مادی هست که معمولا شکل طرف مقابل را فقط میبیند یا این که ثروت طرف را مدنظر قرار می دهد و یا موقعیت اجتماعی او را ملاک ازدواج قرار می دهد و سعی میکنند این ازدواج حتما پا بگیرد و بعد از یک مدت کوتاه که میگذرد من مشاور میبینم که گاهی یک ماه دو ماه از ازدواج گذشته و این دو با هم اختلاف دارند.
این مشاور خانواده ادامه داد: هفته گذشته من یه مشاورهای داشتم که زوجین دوماه بود که عقد کرده بودند و این ازدواج به جدایی انجامید یعنی در حال جدایی هستند علتش هم همین است که فقط به ظاهر بسنده کردند.
وی ازدواج حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم و حضرت خدیجه سلام الله علیها را یک ازدواج استثنایی برشمرد و خاطرنشان کرد: در عرف آن روز این که خانم از آقا خواستگاری کند عرف بود عرفیاتی هم که حضرات معصومین علیهم السلام آنها را بی مشکل میدانستند تایید کردند، لذا تقریر سنت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که مطرح است و سیره و سنت حضرات معصومین علیه السلام در راستای مفهوم سنتی همین است که قول و فعل و تقریر معصوم برای ما حجت است، یعنی گفتار پیغمبر، گفتار حضرت معصومه علیهمالسلام به طور کلی و رفتار حضرات معصومین علیهم السلام و همچنین تقریر آنها به معنای امضا کردن عرفیات بوده و عرفیاتی که در آن زمان بوده تایید میکردند.
وی ادامه داد: حال اگر این عرف مشکلی داشت آن را رد میکردند و بقیه اش را تایید میکردند و این تاییدیه، سنت میشود؛ لذا در زمان حضرت مسائل عرفی نسبت به عرف هر زمانی فرق میکند و در عرف هر مکانی بحث ازدواج متفاوت است. در بعضی از شهرهای حتی خود ایران یا بعضی از کشورهای دیگر یک عرفیات مخصوص به خودشان را دارند و تا جایی که با حکم اصلی قرآن و روایات مخالف نباشد حضرات معصوم قبول داشتند.
لباف با اشاره به ازدواج پیامبر اکرم (ص) و حضرت خدیجه (س) اظهار کرد: زمانی که حضرت ازدواج کردند، حضرت خدیجه سلام الله علیها ازدواج اولشان نبود و در تاریخ داریم که ایشان یک زن عاقله، لبیبه، طاهره، عفیفه و ثروتمندترین افراد قریش بودند و این صفات علامت این است که از روی هوا و هوس نبود که عاشق پیغمبر بشوند و از پیغمبر خواستگاری کنند، لذا خودشان تصمیم به این ازدواج گرفتند و پیشنهاد شد.
این مشاور خانواده بیان کرد: باتوجه به اینکه ازدواج اولشان نبود تصمیمگیری به عهدهی خودشان بود و با آن صفاتی که یک زن معمولی هم نبودند، عاقله و لبیبه بودند یعنی خیلی میفهمد، پاک هست و از نظر ظاهری ثروت فراوانی دارد.
وی گفت: خود حضرت پیشنهاد مستقیم به پیامبر (ص) ندادند. در تاریخ سندیت دارد که یا هاله، خواهر حضرت خدیجه سلام الله علیها یا نفیسه دوست حضرت واسطه بوده است، پس حضرت بیوه بودند چهل ساله بودند و واسطه فرستادند سراغ پیغمبر، لذا این موضوعی نیست که ما الگو بخواهیم بگیریم و هر جوانی امروز میتواند خواستگاری کند اما این مرسوم نیست که دختر خانومی که بالاخره حالا هجده سال یا بیست سال بخواهد پیشنهادی بکند به طرف مقابل و آن کسی که دوست دارد با او ازدواج بکند.
لباف اضافه کرد: بعد از اینکه این پیشنهاد شد پیغمبر رد کردند و فرمودند شما با این شرایطی که دارید با این ثروتی که دارید من ندارم و من باید بیش از شما داشته باشم یعنی اداره زندگی با من است که من ثروتی هم اندازه شما ندارم. حضرت خدیجه (س) در جواب میفرمایند اگر تو مالی نداری من که دارم مال من مال توست همهچیز من مال توست و من کنیز تو هستم، این تعبیر نشان از عاقله و فهمیمه بودن این حضرت دارد.
وی افزود: حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن بهشتی هستند که بالاخره نشان داده میشود که این بانوان از افراد بسیار شاخص هستند. موقع عقد این دو بزرگوار که رسید خطبه عقد را ابوطالب علیهالسلام این جاری کردند، بعد عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها میخواستند نظری بدهند که حضرت خدیجه سلام الله علیها میفرمایند من در تصمیمگیری بر تو اولا هستم به خاطر اینکه همهی ارزشها را میدانستند و این علامت این است که چون بیوه هستند یعنی خودم قادر به تصمیم گیری هستم.
لباف ادامه داد: بعد به حضرت خدیجه سلام الله علیها میفرمایند این مهری که شما میخواهید قرار بدهید این هم به عهده من یعنی من به شما میبخشم و شما هر چه خواستی قرار بده، در این میان ابوجهل میگوید این چه جور ازدواجی است که خانم پیشنهاد بکند و مهریه را هم خود خانم بدهد، ابوطالب که بالاخره فرد با شخصیتی در بین اعراب بود میفرماید که اگر مردان مثل تو باشند باید مهر سنگین بدهند که آیا آن خانم بپذیرد یا نه؛ ولی اگر مثل برادر زاده من باشند چنین مهر و چنین ازدواجی هیچ مسئلهای ندارد.
این مشاور خانواده بیان کرد: پس این مسئلهای نیست که الان جوانان ما از آن بخواهند الگو بگیرند چرا که یک مسئله عرفی بود منتها عرف متشرعه و عرفیاتی که با اصول اساسی قرآن و روایات منافات نداشته باشد.
لباف در پاسخ به این سوال که آیا ازدواج پیامبر (ص) و حضرت خدیجه(س) اقتصادی بوده یا خیر، گفت: هدف و تصمیم بر مبنای اقتصاد نبود اتفاقا برعکس، پیغمبر این پیشنهاد را رد کردند و فرمودند که من چیزی ندارم، باید بالاخره ثروتی داشته باشم تا بتوانم شما را اداره کنم و شان شما حفظ شود. شان خانم باید حفظ شود موقعی که خانم در خانه پدرش شانی داشته باید در خانه شوهر اگر بهتر نباشه باید هم سطح آن باشد چه از نظر موقعیت اقتصادی و چه رفاه و شرایطی که داشته، اگر خانه پدرش خدمتکار داشته اینجا هم باید خدمتکار داشته باشه مگر اینکه خودش تصمیم خلاف آن بگیرد و مثل حضرت خدیجه سلام الله علیها از این خواستهها بگذرد و بگوید من حاضرم خدمتکار نداشته باشم و ازدواج ارزشی کند.
وی یادآور شد: هدف حضرت خدیجه سلام الله علیها در واقع اقتصاد نیست و میگوید که همه چیز من مال شما و برای شما. علتی که بیان میکند که من به شما این پیشنهاد را دادم و واسطه فرستادم این است که شما امانتدار، امین و امن هستید و این مسائل معیارهایی بوده که در ازدواج پیغمبر (ص) و حضرت خدیجه سلام الله علیها مطرح بوده است. حضرت خدیجه سلام الله علیها ثروتش را نادیده گرفت و منتی نگذاشت و وقتی که میخواست از دنیا برود میگوید که من کنیزی برای شما بودم و برای اینکه راحت از این دنیا برود وصیت میکند که با لباس پیغمبر (ص) به خاک سپرده شود.