به گزارش سرویس سیاسی پایگاه تحلیلی خبری 598؛ رژیم صهیونیستی همواره در دهههای اخیر با خرج کردن پولهای هنگفت سعی داشته تا بروزترین تسلیحات را خریداری کند و از طرفی در تلاش بوده تا خود را از طریق مافیای رسانهای به عنوان دومین قدرت نظامی دنیا پس از آمریکا معرفی کند.
این درحالیست که در روزهای آغازین عملیات طوفان الاقصی، اخبار و تصاویر متعددی از کمبود سلاح در ارتش کودکش صهیونیستی منتشر شد که در پی آن نیز پروازهای گوناگونی از مبدا آمریکا به فلسطین اشغالی برای انتقال تسلیحات صورت گرفت. همچنین فراخوان ارتش غاصب رژیم صهیونیستی به نیروهای نظامی ذخیره خود از طرفی گویای ناتوانی و چهره واقعی دومین ابرقدرت پوشالی دنیا در برابر یک گروه مقاومت فلسطینی بوده و از طرفی دیگر نیز بیانگر حجم آتش این رژیم بر روی نوار غزه و آمادگی اسرائیل برای نبرد سخت و طولانی میباشد.
در حال حاضر و با گذشت چندین روز از آغاز عملیات طوفان الاقصی، رژیم صهیونیستی در محور دیگری جز نوار غزه درگیر حمله نبوده و عملا حمله همه جانبه از سوی تمامی گروههای مقاومت فلسطینی بر علیه اشغالگران صهیونیستی رخ نداده است. این موضوع از آن جهت دارای اهمیت است که به نظر میرسد حماس به تنهایی توان مقابله و شکست ارتش صهیونیستی در حمله نظامی را نداشته باشد.
فلذا درصورت عدم ورود دیگر گروههای مقاومت فلسطینی در این عملیات، احتمال سقوط غزه میرود که بخودی خود جبهه مقاومت را گامها به عقب میراند و سبب به هزیمت رفتن ظرفیتهای بزرگ جبهه مقاومت در فلسطین میشود.
حال از آنجاکه یک دست صدا ندارد؛ این سئوال مطرح است که حماس با چه استدلال و مبنایی دست به چنین حمله پرقدرت و ویرانکنندهای که در تاریخ اشغال فلسطین بیسابقه بوده زده است؟
در همین خصوص خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی 598 در این مطلب برای یافتن پاسخ این سئوال به گفتگو با علی فردوسی کارشناس ارشد مطالعات جنوب غرب آسیا پرداخته که به شرح ذیل است:
اتفاقات و تحولات پیشروی فلسطین همزمان با عملیات طوفان الاقصی را میتوان در چند بُعد تحلیل و بررسی کرد. در بُعد اول باید کنش و واکنش بازیگران منطقه فلسطین یعنی گروههای مقاومت فلسطینی و حزبالله و در مقابل آنان رژیم صهیونیستی را بررسی کرد. در بعد دوم نیز باید نحوه مواجهه بازیگران جهانی فعال و اثرگذار در تحولات فلسطین را مورد بررسی قرار داد.
در بعد اول، سه حالت ممکن را میتوان بدین صورت تحلیل کرد:
در حالت اول و در نگاه خوشبینانه اگر حماس برآورد دقیقی از سناریوهای بعد از حمله خود کرده باشد، مهمترین واکنش صهیونیستها را باید «انتقام گرفتن با خشونت محض و تبدیل این شکست به یک پیروزی» پیش بینی کرده باشد.
از این رو صهیونیستها با عملیات روانی و رسانهای سریع، انتشار شایعاتی همچون «سربریدن یا در قفس کردن کودکان توسط حماس» و خرد خرد اعلام کردن آمار کشتههای صهیونیستی را در دستور کار قرار داده تا خشونتشان را در افکار عمومی توجیه کرده و از این طریق به هدفشان یعنی «حذف حماس» برسند.
حالت دوم گسترش درگیری و باز شدن پای حزب الله به عملیات طوفان الاقصی است.
با توجه به عملیات روانی پیچیده و پرقدرت صهیونیستها، ورود سایر نیروهای مقاومت در ده روز اول به این درگیری میتواند اجماع جهانی را به نفع صهیونیستها و بر علیه مقاومت بوجود آورد که در نتیجه آن احتمال اعزام نیروهای نظامی آمریکایی و اروپایی در حمایت از اسرائیل افزایش خواهد یافت.
از این رو و در این حالت، در یک بازه کوتاه مدت بمنظور بازسازی افکار عمومی و بیشتر شدن فشار مردمی بر دولتها برای حمایت از مظلومان فلسطین، حماس و غزه تنها میماند و پس از چند روز جنایتگری صهیونیستها؛ زمینه ورود حزب الله و سایرین فراهم میشود.
رفتار صهیونیستها در روزهای اخیر نیز نشان داده که تمایل زیادی به ورود زودتر حزب الله به درگیری دارند تا با این بهانه آمریکاییها نیز وارد معرکه شوند. اما حزب الله نیز با در نظر گرفتن همین سناریو صبر پیشه کرده تا وضعیت سیاسی دنیا متمرکز بر جنایات رژیم صهیونیستی در غزه شده و سپس با این بهانه وارد درگیری با رژیم صهیونیستی شود.
این نکته حائز اهمیت است که نوع عملیات طوفان الاقصی بیانگر کار اطلاعاتی-عملیاتی دقیق مقاومت است، فلذا حتما برای بعد از حمله نیز برنامه داشتهاند.
در حالت سوم و به نوعی در بدبینانهترین حالت ممکن، حماس صرفا قصد برهم زدن مذاکرات صلح را داشته و برآورد دقیقی از واکنش صهیونیستها نداشته است. بدین گونه که
حماس به درخواست ایران یا روسیه به عنوان برندههای این عملیات، با هدف تغییر جبهه از اوکراین به فلسطین اشغالی و برهم زدن نظم صهیونیستی منطقه دست به این کار زده است.
اما در بُعد دوم و با بررسی نقش بازیگران فعال و اثرگذار جهانی در حوزه فلسطین دو حالت ممکن وجود دارد:
در حالت اول و درصورتیکه حزبالله با بازی «گرگم به هوا»، اسرائیل را مشغول خود کند و از آن طرف ایران نیز شرایط را با بازی «چماق و هویج» بخوبی مدیریت کرده و کشورهای عربی نیز همچنان در حمایت از فلسطین نقشآفرینی کرده و از طرفی دیگر روسیه و چین نیز بازیگری فعالتری را در قبال حمایت از فلسطین در پیش بگیرند، 3 امکان مهم بوجود خواهد آمد.
اولین امکان منتفی یا محدود شدن حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه است. امکان دوم علنی شدن مذاکرات برای ایجاد دولت یکپارچه فلسطینی براساس مرزهای ١٩۴٧ و سومین امکان نیز شروع تصفیه حسابهای داخلی صهیونیستها طی روزهای آینده است.
درصورت بوقوع پیوستن این تحلیل بزرگترین پیروزی جهان اسلام طی صدسال اخیر به رهبری ایران رقم خواهد خورد.
در حالت دوم و درصورت تغییر این شرایط بصورت عقب نشینی کشورهای عربی از موضع حمایت از فلسطین از ترس آمریکا، ورود جدی حزبالله به جنگ، بازیگری روسیه و چین در حد حرف و در آخر، شکست ایران در مدیریت شرایط اتفاقات ناگواری رقم خواهد خورد.
بدین صورت که احتمالا حمله زمینی به غزه صورت گرفته و حماس بشدت سرکوب خواهد شد که درپی آن نوار غزه به فلسطین اشغالی اضافه شده و ساکنین آن نیز به مصر، اردن یا لبنان و ... کوچ داده خواهند شد. این حالت بدین معناست که صهیونیستها شکست بزرگ را به پیروزی بزرگ تبدیل میکنند.
در پایان باید گفت که در حال حاضر سرنوشت این جنگ در دست ایران و عربستان است. چنانچه عربستان دولت های عرب را پای کار آورده و ایران نیز جبهه مقاومت را بخوبی مدیریت کندف پیروزی بزرگ از آن جهان اسلام خواهد بود.