به گزارش پایگاه خبری 598، مهدی جهان تیغی فعال رسانهای طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:
موضوع قطع همکاری سیما ثابت با تلویزیون ایران اینترنشنال گویای تکرار مسائل غیراخلاقی است که دامنگیر مجریان زن شبکههای ضدانقلاب میشود. تاکنون چهرههای زن متعددی از این رسانهها، موارد تعرض و آزار جنسی را گزارش کردهاند و بهویژه در صفحات شخصی خودشان در شبکههای اجتماعی به آن پرداختهاند. ذکر چند نکته در ارتباط با شعارها و کارکردهای رسانهای شبکههای تلویزیونی فارسیزبان خارج از کشور با آنچه در پشت پرده فعالیت آنها میگذرد، اهمیت دارد. این نکات گویای تناقضهای زیادی است که این شبکهها در نظرگاه مخاطبان خود با آن مواجه میشوند و پاسخ درخوری هم برای آن ندارند.
۱- تکرار مسائل غیراخلاقی در شبکههای فارسیزبان خارجی در وهله نخست دلالت بر این امر دارد که این بنگاههای بهاصطلاح رسانهای، صلاحیت اولیه حتی برای ابتداییترین شعارهای حوزه زنان را ندارند. مخاطبان این شبکهها بهتدریج از پوشالی و تزویرآمیز بودن شعارهای آنان آگاه میشوند. مسئله خانم سیما ثابت نماد بیصلاحیتی بزرگ جریان اپوزیسیون در حوزه دفاع از حقوق زنان است.
۲- ماجرای سیما ثابت یکی از دهها نمونهای است که چشمانداز مدعیان پرگوی حوزه زنان را آشکار میکند. انتشار چنین گزارشهایی آثار و تبعات اجتماعی فراوانی در بیاعتمادی گسترده مخاطبان این شبکهها و شوک شدید به باورمندی آنان به محتوای تولیدی این شبکههای خبری دارد.
این آیندهای است که برای بسیاری از مروجان تفکرات افراطی حوزه فعالیت زنان قابل پیشبینی است.
۳- سیما ثابت، یک عضو معمولی شبکه ایران اینترنشنال نبود. او بهعنوان یکی از نمادهای جنبش زن، زندگی، آزادی تصویر شده بود و ادعای افرادی مشابه خانم ثابت میتواند مانیفیست و آرمانهای این جنبش را تبیین کند. این اتفاق نشان داد لیدرهای تبیینگر یا فعالان و مبلغان اصلی رسانهای این شبکهها دچار چنین انحطاطهایی هستند.
۴- نکته مبنایی این است که فعالان شبکههای معاند فارسی زبان خارجی با نظریههای انحرافی خود در حوزه زنان نمیتوانند شعارهایی مرتبط با حوزه زنان دهند. این مسئله تنها محدود به حوزه مسائل اخلاقی در این شبکهها نیست. این اتفاق پایهای برای اثبات این مدعاست که صلاحیتهای اخلاقی همچون صداقت در بسیاری از چهرههای رسانهای این جریانات محل تردید است. تکرار این اتفاقات سایر شعارهای آنها در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را زیر سؤال میبرد. این اتفاق الزامات اخلاقی فعالیت چنین شبکههایی را تحتتأثیر قرار میدهد. مخاطبان این شبکهها نمیتوانند از این رسانهها انتظار صداقت یا آرمانخواهی مانند حفظ حقوق و کرامت زنان را داشته باشند.
۵- بحث دیگر در ارتباط با محیطهایی قابل طرح است که چنین رسانههایی را شکل میدهند. اتفاقات اخیر حکایت از آن دارد که این رسانهها از منشا آلودهای هستند. این موضوع نهتنها در ایراناینترنشنال، بلکه در بیبیسی فارسی و صدای آمریکا هم قابل مشاهده است. وقتی حضور انسانهای منحط منشأ شکلگیری این رسانهها واقع میشود، تشت رسواییشان هم از بام میافتد. بانیان این شبکهها قبل از هر عامل دیگری چنین فضاهایی را رقم میزنند.رفتن خانم ثابت، حکایت از عمق بحران اخلاقی در جبهه اپوزیسیون دارد. مسائل غیراخلاقی در این شبکهها تبدیل به بحرانها و دستاندازهای بزرگ در مقابل جذب مخاطبان این شبکهها شده است. واقعیت این است که متولیان این شبکههای تلویزیونی با طرح شعارهای پوچ و بیمایه از فرهنگ اصیل ایرانی - اسلامی و سرمنشأ اخلاقیات ایرانی فاصله دارند. حرکت تقلیدی و تلاش در جهت شباهت پیدا کردن به اخلاقیات غربی چنین نتایجی را به بار آورده است و هر چه بیشتر عوامل این شبکهها و مخاطبانشان را در مواجهه با این تناقضها دچار سردرگمی میکند.