به گزارش پایگاه خبری 598، به نقل از روزنامه جوان، ذات اصلاح با صداقت و شفافیت عجین است، اما در این جریان مدعی آنچه دیده نمیشود، همین دو عنصر است. مشی سیاسی آنها بر این اصل استوار بوده که همواره با جاهطلبی افراطی، دنبال سوءاستفاده از مطالبات مردمی و موجسواری قبیلهگرایانه روی آنها بودهاند و همین که به قدرت رسیدهاند، از مردم و مطالبات آنها عبور کرده و مردم را قابلمه بهدستانی توصیف میکنند که برای دریافت هر چیزی صف میکشند.
تخصص این جریان متشتت، اما تمامیتخواه، شناسایی و دست گذاشتن روی زخمهای کهنهای است که عمدتاً خود ایجاد کردهاند، بی آنکه سهم خود را از این دردها و زخمهای مزمن بپذیرند. فضای قریب به یک سال گذشته و تلخیهایی که بر مردم گذشته، از یکسو و مطالعه رفتار اصلاحطلبان در مواجهه با این حوادث، از سوی دیگر، ماهیت این جریان سیاسی را به خوبی عیان میکند، بی آنکه به گذشتههای دور برویم که بازخوانی آن از حوصله مخاطب بیرون و مثنوی ۷۰ من کاغذ است.
امروز کیست که نداند حال مردم چندان خوب نیست و مشکلات عدیده اقتصادی و معیشتی که ریشه عمده آنها در گذشته و دولت برآمده از اصلاحات است، طاقت مردم را طاق کرده و بسیاری را به زحمت انداخته است، اما اکنون بسیاری از آمارها از یک ثبات نسبی و امیدواری نسبت به آینده حکایت دارد. دولت کنونی از همان روزهای نخست و بلکه دوران تبلیغات انتخاباتی همت خود را بر نفی گره زدن مصالح و منافع ملی به غرب و برجام قرار داده و کوشیده است که راه حل مشکلات را در درون بجوید نه چشم دوختن به غمزه دشمن. دولت همچنین تلاش کرده است، ضمن بی اثر کردن تحریم ها، از منافع ملت در برجام هم نگذرد. سیاست خارجی در دولت کنونی در پرتو سه اصل عزت، حکمت و مصلحت مراوده با همه جهان، و نه تنها چند کشور غربی، بوده که البته تعامل و تقویت روابط با همسایگان و کشورهای اسلامی و همسو، نقش پررنگی دارد. عضویت ایران در پیمانهای منطقهای از قبیل شانگهای، تجدید روابط با عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس و تنش زدایی در روابط خارجی بخشی از این تلاشهاست که جملگی بدون پذیرش مقررات ظالمانهای مانند FATF به ثمر نشسته است.
در چنین شرایطی البته توصیف شرایط کشور به وضعیت گل و بلبل خودفریبی است، اما روند تحولات جهانی و فروپاشی هژمونی غرب و امریکا از یک سو و ایجاد بلوکهای بزرگ قدرت در شرق که ایران یکی از بازیگران آن در آینده است، نوید بخش آیندهای امیدوارکننده است. این روند تحولی مثبت، اما گویی خوشایند غرب باورانی که پیشرفت و توسعه را در اراده آنها جستوجو میکنند، چندان خوشایند نیست و پذیرش این واقعیت دستگاه محاسبات آنها را فرو میریزد.
بازگردیم به سطور ابتدایی این تحلیل، مدعیان اصلاحات همواره برای جاه طلبی خود روی مطالبات مردم موج سواری میکنند. امسال سال انتخابات است و رهبر معظم انقلاب بر خلاف رویه سالهای گذشته، ۹ ماه پیش از برگزاری انتخابات از اهمیت این رفتار سیاسی مردم سالارانه گفتند و با تأکید بر چهار اصل رقابت، مشارکت، سلامت و امنیت، همگان را به تلاش برای برگزاری انتخاباتی پرشور دعوت کردند. جریان مدعی اصلاحطلبی، اما گویی ساز دیگری کوک کرده است؛ آنها نه در «قالب» یک جریان سیاسی درون نظام که در «قامت» اپوزیسیون، هماورد میطلبند. یک روز همه مناسبات انتخاباتی را از اساس زیر سؤال میبرند و با هجمه به ساختارهای قانونی، مانند شورای نگهبان به عنوان نهاد متضمن سلامت انتخابات، مردم را نسبت به انتخابات بی انگیزه و بلکه مأیوس میکنند و روز دیگر پا را فراتر از اینها نهاده و ادعا میکنند با فرض اینکه شورای نگهبان همه نامزدهای اصلاحات را تأیید صلاحیت کند و مجلس آینده تماماً اصلاحطلب شد، باز یک جای کار میلنگد و آن اینکه دولت با آنها همکاری نخواهد کرد، بنابراین چاره در استعفای دولت است! این است تحزب و رفتار سیاسی این جریان مدعی که حتی از نشان دادن این سطح از تمامیت خواهی خود ابایی هم ندارد!
جدیدترین نسخه از یأسآفرینی این جریان گفتوگوی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی با یکی از خبرگزاریهاست که بازتاب گستردهای در رسانههای همسو با اصلاحات داشت. حسین مرعشی که سالهای نه چندان دور با افتخار، خود و اعضای حزبش را «مسلمانان لیبرال» نامیده بود، این بار، اما از آن ادعا عبور کرده و «ملی گرایی» را نسخه شفا بخش ایران کنونی و آینده تجویز و آن را مقابل «اسلام» با یک پسوند افراطی تعریف کرده است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به سؤالی درباره «تغییرات صورت گرفته در جبهه اصلاحات» ابتدا میکوشد این تغییرات را یک مسئله عادی که نیازی به تفسیر و تعدیلهای خاص نیست، تحلیل کند، اما ادعا میکند: «سیاستورزی در ایران، تقریباً به زمین سخت خورده است.» او با اذعان به اینکه راهکاری برای خارج کردن اصلاحات از بنبست سیاسی امروزی ندارد، در اظهار نظری که بیشتر به طعنه میماند تا نگاه امیدوارانه به آینده جریان اصلاحات میگوید: «ما هم منتظر هستیم تا ببینیم دوستان چه راهی برای خارج کردن جبهه اصلاحات و اصلاحطلبان از بنبست سیاسی ارائه میدهند.»
مرعشی که گویی از تسلط حزب اتحاد ملت بر مناسبات جبهه اصلاحات دلخور است، اگرچه از رفتار اصلاحطلبان در تحریم دو انتخابات گذشته انتقاد میکند، اما باز هم به همان ریسمان همیشگی چنگ میزند و با موج سواری روی مطالبات مردم، اهداف قبیلگی خود را پیش میبرد: «میخواهم بگویم بالاخره به دنبال راهحل میخواهیم بگردیم یا خیر؟ اینکه میگویم بگردیم یعنی جمع را به کار میبرم مقصودم فقط سیاسیون اصلاحطلب نیست. بلکه مردم هم است که آیا میخواهیم به یک راهکاری برسیم یا خیر؟ اینکه فکر کنیم نقش سیاستورزی و سیاست در اداره کشور کم شده واقعیت ندارد. در نبودن نیروهای کارآمد، با تجربه و جریانهایی که دلسوز ایران و مردم هستند، ممکن است کار به دست افرادی بیفتد که به مردم فشار بیشتری وارد کنند. آیا در حال حاضر مردم این فشار را حس نمیکنند؟ آیا مردم متوجه یک تورم مستمر ۵۰ درصد و بالاتر نیستند که به چه شکلی زندگیشان را تاریک کرده است؟ آیا نمیبینیم که با حرکتهای بسیار قشری و سطحی، حتی مقدسترین مقدسات یک ملت، بازیچه دست بازیهای سیاسی سبک میشود؟ آیا نمیبینیم که به چه شکل، سرمایههای معنوی و مادی ما از بین میرود؟ آیا نمیبینیم که چطور نیروهای متخصص از ایران مهاجرت میکنند؟ آیا نمیبینیم پرستارها، پزشکان، دانشجوهای سطح بالای ما مهاجرت میکنند؟ این مهاجرتها حتی به کارگران فنی هم رسیده است. آیا این موارد را نمیبینیم؟ نمیخواهیم برای این مشکلات راهکار پیدا کنیم؟ بنابراین راهکار چیست؟»
مرعشی و همکیشان او در این تظاهرهای مهربانتر از مادر، این بار هم روی حافظه تاریخی مردم و فراموشی آنها حساب باز کردهاند. محصول سیاست ورزی جریان اصلاحات و مجلس ششم چه بود؟ تورم ۵۰ درصدی سالهای پایانی دولت هاشمی به عنوان پدر معنوی کارگزاران سازندگی که آثار و تبعات آن بعد از چند دهه جاری است، کی رقم خورد؟ عدالت در کدام دولت قربانی توسعه شد و رئیس آن در پرتو سیاستهای تعدیل اقتصادی معتقد بود: تمام همت را بر این میگذاریم که چرخهای اقتصادی به سرعت حرکت بکند و در این چرخهای توسعه اگر عدهای از مردم له شدند نگرانی زیادی ندارد؟!
مرعشی البته میکوشد، نوعی مرزبندی با اپوزیسیون خارجی و حتی برخی اصلاحطلبان افراطی هم ترسیم کند، اما کیست که نداند رفتارهای براندازانه جماعت مدعی اصلاحات دستکم طی یک سال گذشته تنه به تنه اپوزیسیون میزند؟ با این تفاوت که اپوزیسیون خارجی در مواضع خود صراحت دارد و این جماعت داخلی مدعی، اهداف براندازانه خود را با رنگ و لعاب اصلاحطلبی میپوشانند.
در قاموس دبیرکل حزب سازندگی، «مردم» تنها به کسانی اطلاق میشود که به جریان متبوع او رأی بدهند، در غیراینصورت اعتباری نزد آنها ندارند. از این روست که او خروجی دو انتخابات گذشته را (قالیباف و رئیسی) به رسمیت نمیشناسد! «جملهای در مورد آقای قالیباف گفته شده که به ایشان گفتند شما چندین بار در تهران کاندیدا شدید و تنها زمانی توانستید رأی بیاورید که مردم نیامدند. این درست است که مردم نیایند آقای قالیباف رئیس مجلس شود؟ مردم نیایند آقای رئیسی رئیسجمهور شود؟ مردم نیایند آقای زاکانی شهردار تهران شود؟» این چکیده سیاست ورزی مدعیان اصلاحات است که انتخابات را مادامی به رسمیت میشناسند که خروجی آن، آنها باشند در غیراینصورت باطل است!
مرعشی، اما در این گفتوگوی تفصیلی از یک گرایش جدید که نسبتی با انقلاب اسلامی ندارد، رونمایی میکند، اما برای توجیه این گرایش، ابتدا ایدئولوژی انقلاب ۵۷ را زیر سؤال میبرد: «ما یک انقلاب ۵۷ داشتیم که ممکن است ۸۰ درصد مردم را پوشش دهد. امروز آنهایی که انقلابی هستند، حداکثر ۱۵درصد از جامعه با آنها همکاری میکنند. قبل از اینکه با افکار، اندیشهها، راهکارهای ایدئولوژیک و مذهبی نگاه کنیم و در کوره مذهبی کردن کشور، بدمیم که نتیجهاش میشود فاصله گرفتن مردم از مذهب، کشور به یک گرایش کاملا ملیگرایانه نیاز دارد. یعنی ایدئولوژی امروز کشور باید ملیگرایی باشد. ملیگرایی باید جایگزین نگاههای افراطی اسلامگرایانه شود.»
و اینگونه است که چرخ خود عقل کل پنداری اصلاحطلبان همچنان بر مدار تمامیت خواهی میچرخد. اگر مردم به آنها اقبال نشان دادند و به قدرت رساندند، عین سیاستورزی متمدنانه است و اگر دیگری خروجی رأی مردم بود، باید بی اعتبار شوند. آقای مرعشی سیاستورزی در ایران، به زمین سخت نخورده است، این قبیله شماست که با بی اعتنایی مردم به زمین سخت خورده است. مردم اگر سال ۵۷ به رهبری یک عالم دینی انقلاب کردند، برای استقرار حاکمیت اسلام بود، وگرنه رژیم گذشته که در ادعا ملیگراتر از همفکران شما بود.