به گزارش پایگاه خبری 598، بیش از 40 سال از عمر انقلاب اسلامی گذشت انقلابی که به فرموده امام (ره)انقلاب محرومان بود. صدا و سیمای دوران انقلاب هم حالا 44 ساله شده. صدا و سیمایی که قرار بود تریبون محرومان و پابرهنه ها باشد. البته این قشر نه ادعایی داشتند و نه سهم خواهی کردند. انقلابشان را کردند و رفتند در خانه های نقلی یا مستأجریشان در پایین شهر و روستا یا در سر زمین کشاورزی و گوشه کارخانه مشغول زندگیشان شدند.
این رسانه ملی بود که باید حرمت ولی نعمت را نگه می داشت و جایی برایشان در بین سریال هایی که مدل زندگی بالاشهری ها را فریاد می زد، باز می کرد که نکرد؟!! کار صدا و سیما این سال ها شد سلبریتی پروری و خبرنگار آن ور آبی پروری برضد خودش و بر علیه نظام اسلامی؛ یعنی مصداق بارز مار در آستین پروردن.
حالا پس از گذشت این سال ها و با مدیریت آقای جبلی این امید در دل ها زنده شده که انگار صدا و سیما بنا دارد تا عریان تر و بی لکنت از آرمان های انقلاب و اسلام دفاع و در رویکرد گذشته را در دادن تریبون صدا و سیما به طیف خاصی از برنامه سازان تجدید نظر کند.
تا کی باید دایره برنامه های صدا و سیما در «دووَّ دووَّ» رامبد جوان و برنامه های رضا رشیدپور محدود می ماند و از ایده های نوی جوانان خوش فکر، دیندار و متعهد، مردم را محروم کرد. کار بزرگ جبلی باز کردن پای مدیران جوان به رسانه ملی بود. مدیرانی که مافیای چهل و چند ساله را برهم زدند و این فرصت را به جوانان هنرمند و معتقد این سرزمین دادند تا در ساخت برنامه های مختلف یار و یاور صدا و سیما باشند.
اعتماد به جوانان در این مدت کوتاه نتیجه داد و ریسک پذیری مدیران جوان سبب شد تا با برنامه هایی نو نظیر محفل، پاورقی، سید خندان و... و برخلاف هجمه های خودی ها و ناخودی ها به صدا و سیما، مردم پای تلویزیون بنشینند.
تحولات صورت گرفته با نگاه افق پیش رو بسیار کوچک است اما همین کار یعنی ورود مدیران و برنامه سازان جوان و جهادی به حلقه تنگ مدیریتی سابق رسانه ملی کار کوچکی نیست. همین هم برخی را خوش نیامده. می گویند تلویزیون شده تریبون نظام! مگر نظام جدای از این مردم است مگر نه این است که مردم برای استقرار این نظام و این دین خون داده اند از جوانانشان گذشتند تا درخت تناور انقلاب بماند و ثمر دهد. البته نفع این عده از جدا کردن مردم از نظام چندان غیر قابل فهم هم نیست، بلکه روشن است.
عده ای هم ناله «وامجریا» و «وابازیگرا» سر می دهند که کجایید ببینید صدا و سیما قدر این نخبه های یگانه عالم هنر را ندانسته و موجب فرار مغزها شده و سبب شده این دردانه ها عازم فرنگستان شوند و بروند در اینترنشنال و من و تو برای خود کاری دست و پا کنند. اینجاست که باید گفت اتفاقا ما هم سر این موضوع از رسانه ملی گله مندیم. چرا باید درب جام جم به روی طیف وسیعی از استعدادهای جوانی که به این آب و خاک متعهدند بسته باشد و یا کار به جایی برسد که یک بازپرس فوتبالی_بخوانید مجری_ که نان خور تلویزیون است یا بازیگر رده چندمی صدقه سر این سازمان از بیقوله نشینی به سر در سینما راه یافته، صدا سیما را تحریم و دچار چالش کند.
کلام آخر اینکه راهی که این بار صدا و سیما برگزیده است یک مسیر بی بازگشت است. این رویه ای است که می تواند مرجعیت رسانه ای این سازمان را حفظ کند. چرا که این رسانه ملی باید مرکز تفکر دینی ناب و تریبون مردم مستضعف و انقلابی باشد.