به گزارش پایگاه تحلیلی خبری 598؛ در چندسال اخیر ابراز پشیمانی های گاه و بی گاه برخی سوپر انقلابیون جوان از گذشته سیاسی خویش، تبدیل به یک پُز و برندینگ سیاسی شده است. به این معنا که هر کس لگدی نثار مسیر آمده خود کند پس احتمالا روشنفکرتر، عاقل تر و دانای کل تر از باقی هم نسلی های خود است. اینان لگد زدن به گذشته خود را فخر سیاسی دانسته و عامل انحطاط و عقب ماندگی فکری و شخصیتی خود را مسجد،هیات،پایگاه،اردوهای راهیان نور و حلقات صالحین و نشستن پای صحبت اساتید و بزرگانی میدانند که اگر نبودند معلوم نبود آدمی در طوفان های فکری دوران نوجوانی و جوانی به کدام سو می غلتید. ما اگر نقدی هم داشته باشیم،نمک نشناسی نمی کنیم و پشت پا به اساتید و فضاهایی که ولو اندک در شخصیت سازی و زیست انقلابی مان نقش داشته اند نمیزنیم.
این جریان جوان پشیمان که این روزها متاسفانه افرادی چون وحید اشتری آن را نمایندگی می کنند، دچار یک نوع خود عاقل پنداری کاذب شده است به نحوی که به صراحت اذعان می دارند که ما سالها مغز خود را تحویل کسانی دادیم که امروز فهمیده ایم اساسا مغزی ندارند و عمر ما پای گوش دادن به مهمل بافی های این و آن تلف شد. با زبان بی زبانی می گویند که همه بد هستند و این ماییم که مصداق سفیدی مطلقیم هستیم و هزاران هزار جوان مومن و انقلابی تربیت یافته سیستم تربیتی مساجد و هیاتها و پایگاه ها و حلقات صالحین و... مشتی احمق سیاسی اند.
به جرأت میگویم،ضربه ای که عدالتخواهی امثال وحید اشتری به جریان انقلابیون عدالتخواه متخصص و ولایی و دارای حرف زد،حتی برخی محافظه کاران سیاسی نزده اند. این تیپ افراد با تبلیغ و ترویج سبکی زرد از عدالتخواهی، علاوه بر آنکه سطح منازعه و درگیری با جریان غیر انقلابی محافظه کار درون نظام را نازل کردند، باعث تربیت بخشی از جوانان پاک اندیشی شدند که امروز بسیاری از آنان دچار یأس،بن بست و انفعال سیاسی شده اند.
متاسفانه این افراد تصویری از امر مبارزه ارائه کردند که نه نسبتی با واقعیت جمهوری اسلامی داشته و دارد و نه نسبتی با گفتمان امام و رهبری. مبارزه ای فاقد مرزبندی و خط کشی مشخص با جریانات فکری درون و برون گفتمان انقلاب اسلامی که گاهی تو را به وادی التقاط می راند و گاهی انحراف. مبارزه ای که مهم ترین رکن مبارزه یعنی داشتن استاد و ملجأگاه مطمئن فکری مسلط به مبانی اصیل فقهی و دینی را نداشته و فاقد این مهم بوده. عمیقا اعتقاد دارم علت نلغزیدن بسیاری از رفقای انقلابی و عدالتخواهم در داشتن دو چیز خلاصه میشود؛معنویت و استاد.
خروجی و رگه های این مدل التقاطی در امر مبارزه امروز در برخی مجموعه ها و تشکل های دانشجویی دیده میشود. همان تشکل هایی که جناب اشتری ادعا دارند سالها در آن بوده اند و ساعتها پای سخنان برخی دانای کل ها نشسته اند. امروز پیروان و سمپاد های این سوپر انقلابیون پشیمان، یا دچار انفعال و سرخوردگی و دلسردی سیاسی شده اند به نحوی که حتی در همین اغتشاشات اخیر برای دفاع از جمهوری اسلامی استخاره میکردند و یا شخص رهبر انقلاب را عامل اصلی وضع موجود دانسته و ایده عبور از رهبری را مطرح میکنند.
بعد از مدتها حشر و نشر با برخی از این دوستان به صراحت میگویم؛ بخشی از این جریان اساسا جایگاهی الهی و قدسی برای شخص و مقام ولایت فقیه قائل نیستند و در نسبت یابی سیاسی خود،فرقی در مواجهه با رهبر انقلاب و باقی سیاسیون نمی بینند و در نسبت با وجوب رعایت ارزشهای الهی همچون حجاب شرعی یا سکوت می کنند و یا در کنار جریان برانداز انگاره نفی اجرای احکام الهی را نسخه پیچی میکنند.
برخی از همین سمپاد های تشکلی با تغییر نظام محاسباتی هشت بسیج دانشجویی بزرگ تهران، با وجود دهها مسأله اولویت دار کشور،اولویت خود را در نگارش نامه ای حمایتی از کسی فهم میکنند که دوران زیست سیاسی خود در بسیج دانشجویی را مصداق تلف شدن عمر و بازی خوردن سیاسی میداند. فاین تذهبون!
جریان سوپر انقلابیون پشیمان عدالتخواه با عملکرد غیر دقیق و زرد خود کاری کردند که صدای صدها جوان متخصص و انقلابی که مسائل کشور را احصا و برای هر کدام راه حلی پیدا کرده اند شنیده نشود. صدایی که در میان فریاد های بلند جماعت بلندگو بدست گُم می شد و حاکمیت هم همه را به یک چوب می راند. این جریان آنقدر رادیکالیسم بخرج داد که امروز به گذشته خود می خندد و ایده بن بست سیاسی را مطرح و تجویز میکند. چرا باید جریان اصیل حزب الله هزینه رفتار های غیرعقلایی و غیرمبنایی آقایان را بدهد! کسانی که با ترویج عدالتخواهی تهی از معنویت، نسلی از نیروهای فعال و جوان انقلابی را به قهقرای سقوط و انحراف کشاندند و ظرفیتها سوزاندند.
بعد از انتشار مطالب اخیر جناب اشتری، بیش از همه دلم به حال بزرگانی سوخت که پای نامه حمایت از اشتری را امضا کردند. کاش جناب اشتری حداقل رعایت احترام اینان را میکرد.