به گزارش پایگاه 598، جواد محرمی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: گلشیفته فراهانی را باید مهمترین صید سرویسهای جاسوسی غرب از میان سلبریتیهای ایرانی دانست. کسی که در چارچوب یک پروژه کاملاً طراحی شده در ایران زیر نظر گرفته شد و به بیرون برده شد و تا پایان عمر هم کاملاً تحت تدابیر شدید امنیتی خواهد بود تا هوس بازگشت به ایران به سرش نزند. گلشیفته دستکم تا زمانیکه تاریخ مصرف دارد نباید در غرب احساس بیاثر بودن کند. با این حال دوپینگهای سینمایی نتوانسته از او در سینمای غرب بازیگری به اندازه داخل ایران پرکار و مطرح بسازد.
واضح است که او از یک پشتیبانی سیاسی پرحجم برخوردار است تا به عنوان نماد دختری که از دل جامعه اسلامی تن به برهنگی داد، تصویر زن موفق ایرانی در قالب گفتمان کاملاً غربی را حفظ کند و هیچگاه نباید از این وضعیت تنزل کند. نباید هیچگاه پشیمان شود یا به عملکرد گذشتهاش در پشت کردن به فرهنگ جامعه ایران حتی شک کند.
این بایستهها نیازمند آن است که تحت مدیریت و نظارت مدام و شبانهروزی باشد. اخبار و اطلاعاتی که از ایران به دست او میرسد باید حساب شده و گزینش شده باشد. آن چیزی که در رسانههای ضدانقلاب در قالب اخبار منفی و دلسردکننده برای تغذیه جامعه ایرانی مخابره میشود به شکل کپسولی در لیست تغذیه گلشیفته قرار دارد تا او در حالتی که از حرف زدنش پیداست تسلطی کامل بر خود ندارد مقابل دوربین بگوید: «وقتی در خاورمیانه به دنیا میآیید انگار در کثافت به دنیا آمدهاید»، ترجمان همان حرفی که جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جریان گسترش ناآرامیها و اعتراضات مردمی در شهرهای اروپایی بر زبان آورد و اروپا را به باغ و باقی جهان را به جنگل تعبیر کرد، با این تفاوت که بازتابهای منفی او را مجبور به عذرخواهی کرد، اما در میان طیف غربزده و غربگرای ایرانی و از میان اپوزیسیون و رسانههای ضدایرانی کسی از حرفهای گلشیفته فراهانی ناراحت هم نشد.
این جمله را زنی بر زبان آورده که قرار بود تحت یک پروژه سیاسی برهنه و به عنوان الگوی زن موفق ایرانی عرضه شود و اخیراً آنقدر در پروژه زن زندگی آزادی بیشفعال شد که یادش رفت دستکم حفظ ظاهر کند و اینگونه درباره زادگاه و سرزمینی که در آن به دنیا آمده بیعنان و افسارگسیخته نظر ندهد (بخوانید خود را لو ندهد). حالا دیگر گلشیفته را نباید دچار بیماری غربزدگی یا غربشیفتگی دانست، بلکه او در یک پروسه طولانی که دور از وطن و در فضایی آکواریومی و کانالیزه زیست کرده، اساساً از ایرانی بودن خود اعلام برائت میکند، آنهم کسی که خیلی پرشور مدعی است برای آزادی مردم ایران در حال تلاش و فعالیت است.
گلشیفته قطعاً به این بدمستیها ادامه خواهد داد. غربیها باز هم او را به مجالس و محافل هنری و سینمایی و سیاسی دهان پرکن دعوت خواهند کرد و به او نقشهای به ظاهر بزرگ و مهمی هم پیشکش خواهند کرد تا خود و هوادارانش فکر کنند همچنان مهم و قرار است نقشی تاریخی برای زن ایرانی ایفا کند، اما حقیقت ماجرا این است که موقعیت و اعتبار او با همه رفتارهای خارج از عرف و اخلاق این سالها از برهنگی تا بازی در نقش بدکارهها در فیلمها و عضویت در میان هیئت داوران و قرار گرفتن در میان سران اپوزیسیون قطعاً در میان افکار عمومی ایرانیان بسیار کمتر از حضور در ایران است. این حقیقت را احتمالاً لایههای پسین وجدانش گاهی به او گوشزد میکند که پس از رفتن به غرب به آدم مهمتری تبدیل نشده است، اما اثر روانگردانهای قوی و زندگی ایزوله اجازه بروز جدی چنین افکاری در او را نخواهد داد و اینکه بازی غرب با او تا کی ادامه پیدا کند و تاریخ مصرف واقعیاش دقیقاً کی باشد، میتواند قابل پیشبینی باشد.
غربیها معمولاً به مهرههایشان تا پایان عمر وفادار خواهند ماند تا به درس عبرت تبدیل نشوند و گلشیفته نشان داده به آنها بیوفایی نخواهد کرد، اما اینکه او روز به روز نسبت خود را با نام ایران بیشتر از قبل عیان میکند، اتفاق خوبی است که روند طبیعی خود را تا انتها ادامه خواهد داد تا جامعه ایرانی درک دقیقتری از صحنه پیدا کند. این فراز و فرودها را باید به فال نیک گرفت.