به گزارش پایگاه 598، سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتایی انگلیسی در ایران به رهبری نظامی رضاخان که از جانب انگلیسیها سرهنگ رضا نامیده میشد و رهبری سیاسی سیدضیاالدین طباطبایی رقم خورد که تا سالها اثراتش بر زندگی مردم ایران پابرجا بود.
رضاخان پس از کودتا توانست سردار سپه و پس از مدتی نخستوزیر ایران باشد اما شهوت قدرت او سیری نداشت و هرچه در چنته داشت رو کرد تا بالاخره در آذر ۱۳۰۴ به سلطنت رسید. سلطنتی که برای انگلیسیها پر از منفعت و برای مردم ایران پر از بدبختی و فلاکت بود.
به گزارش رجانیوز؛ دیکتاتورهای تاریخ هرکدام دارای صفاتی ویژه بودهاند که آنها را از دیگر دیکتاتورها متمایز میکرد و وجه تمایز دیکتاتور اعظم ایران، شهوت غصب املاک بود و این صفت آنقدر در او بارز است که حتی تطهیرکنندگان پهلوی نیز نتوانستهاند آن را کتمان کنند.
این وجه شخصیتی رضا پالانی آنقدر غیرقابل کتمان بود که حتی صادق زیباکلام، که از علاقهمندان به رضاشاه است، در کتاب جنجالی «رضاشاه» عنوان کرده: «... یک ویژگی منفی رضاشاه را کمتر میتوان در سایر دیکتاتورها سراغ گرفت. این ویژگی عبارت بود از حرص و ولع سیریناپذیر رضاشاه در تصاحب املاک؛ علاقهای که به تدریج شکل یک بیماری به خود گرفت.»
خرید یا غارت؟
بعضی از پهلویستایان در نوشتههای خود اعلام میدارند که رضاخان این املاک را با خرید از مردم بدست آورده است اما آیا تاریخ هم این گفتهها را تایید میکند؟
«حسین فردوست» ارتشبد دوره پهلوی در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» شرح ماجرا را چنین نوشته است: «رضاخان در طول سلطنتش تمام املاک مرغوب شمال را به زور سرنیزه به نام خود کرد. البته گاهی هم پول مختصری به عنوان بهای آن میداد. املاک را به منطقههای مختلف تقسیم کرد و در هر منطقه یک افسر گمارد و کل املاک او را سرلشکر کریم آقاخان بوذرجمهری اداره میکرد. در سال ۱۳۱۹ شمسی، یک سال قبل از رفتن رضاخان از ایران، صورتحساب عایدی خالص سالیانه املاک پهلوی ۶۲ میلیون تومان بود.»
به گواه تاریخ، آن سالها که حقوق ماهیانه کارمندان دولت بین ۴۰ تا ۱۰۰ تومان بود، رضاشاه خانهای را به ۳ ریال و دکانی را به یک ریال معالمه کرد. پس در واقع رضاشاه اراضی و املاک را نمیخرید، بلکه به زور تصاحب میکرد.
همچنین اسناد تاریخی میگوید سفیر آمریکا در تهران در یکی از گزارشهایش نوشت که رضاخان برای اراضی هر قیمتی که دلش بخواهد میپردازد.
مصادره املاک از ابتدای دهه ۱۳۱۰ به طور چشمگیر آغاز شد. املاک به طرق مختلف از قبیل حبس، تبعید، شکنجه و تهدید به اعدام، از صاحبان گرفته میشد و سند رسمی آن به نام رضاشاه صادر میگردید. تبعید اکثر ملاکین و خوانین مازندران و یا کوچ اجباری زمینداران تنکابن و کلاردشت نمونهای از این اقدامات برای تصاحب املاک آنان است. در مواردی نیز که تعویض اجباری زمین انجام میگرفت، زمینهایی از خالصهجات دولتی در نواحی بسیار دور مانند کرمانشاه با زمینهای مرغوب و حاصلخیز مردم در مازندران تعویض میشد.
املاک مازندران و گرگان که به دلیل حاصلخیزی و پهناوری همواره اهمیت بسیاری داشته است، مورد توجه ویژه رضاشاه و اداره املاک اختصاصی قرار داشت. به همین منظور اداره املاک اختصاصی ساحلی هم شکل گرفت و ابتدا املاک خالصه دولت در مازندران، به طور کامل به شاه فروخته شد و به تدریج اکثر زمینهای مازندران و گرگان به مالکیت شخص شاه در آمد.
بزرگترین زمینخوار تاریخ
این ولع سیری ناپذیر رضاقلدر را شاید به بهترین شکل ملک مدنی؛ یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره پهلوی دوم ترسیم کرده است: «شاه سابق را میدانم هفده سال در این مملکت سلطنت کرد و به روز که حساب بکنیم تقریبا ۶ هزار روز میشود و برای او ۴۴ هزار سند مالکیت صادر کردهاند، تقسیم که بکنیم روزی ۷ سند مالکیت ایشان گرفتهاند».
شهرت رضاخان در تصاحب اراضی به قدری بود که روزنامه لوموند فرانسه در یکی از خبرهای خود که در سال 1313 منتشر شد، در مطلبی اختصاصی به موضوع زمینهای رضاشاه پرداخته و آورده بود: «در ایران جانور عجیبی پیدا شده که مثل شَتِه عمل میکند، با این تفاوت که شته برگ درختان را میخورد؛ ولی این جانور تاجدار زمینخوار است و هرچهقدر هم املاک مردم را میخورد، باز هم سیر نمی شود...».
پس از سقوط دیکتاتور، محمدرضا توسط انگلیسیها به قدرت رسید. او برای فرونشاندن خشم مردم وعده داد که املاک غصب شده توسط پدرش به مردم بازخواهد گشت.
با این وعده هر چند ۳۸ هزار برگ سند برای شکایت تنظیم شد، اما تنها برخی از افرادی که صاحب نفوذ و یا ثروتمند بودند، توانستند به حق و حقوق خود برسند و پهلوی دوم نه تنها به قول روزهای ابتدایی سلطنت خود عمل نکرد بلکه در تلاش بود املاک پس داده شده را نیز دوباره تصاحب کند.