به گزارش پایگاه 598، به نقل از همشهری، با اعلام خداحافظی رسمی کارلوس کیروش از تیم ملی، پرونده دومین حضور او روی این نیمکت داغ هم بسته شد و به پایان رسید. حالا مربی پرتغالی در شغلی دیگر، به تعبیر خودش «سفری جدید» را آغاز خواهد کرد، اما در مورد سفر قبلی او یعنی دوران چند ماهه حضورش در تیم ملی ایران همچنان سؤالات بیجواب فراوانی وجود دارد.
چرا آمد؟
این سؤال را شخص مهدی تاج باید جواب بدهد. طبیعتا کیروش بهعنوان یک مربی، اصلا بدش نمیآمد مفت و مسلم به جامجهانی برود و جای کسی را اشغال کند که مرارت رهنمون کردن این تیم به قطر را به جان خریده بود. به جای کارلوس، احتمالا هر ۸میلیارد ساکن دیگر کره زمین هم اگر بودند چنین پیشنهاد سخاوتمندانهای را قبول میکردند! بنابراین مسئول اصلی اتفاقی که رخ داد و به نتیجه نرسید، شخص رئیس فدراسیون فوتبال است. تاج بهاندازهای از صحت تصمیمش در مورد جایگزین کردن کیروش با دراگان اسکوچیچ مطمئن بود که حتی پیش از انتخابات فدراسیون هم رایزنیهایش با مرد پرتغالی را آغاز کرد. شایسته است امروز او پا پیش بگذارد و چرایی اتخاذ این تصمیم زیانبار و مخرب را توضیح بدهد.
این تصمیمات چرا اتخاذ شد؟
پست خداحافظی کیروش با تیم ملی، در صفحه خودش یک کامنت جنجالی داشت. محمدحسین کنعانیزادگان، مدافع الاهلی قطر او را متهم به خیانت کرد. کامنت کنعانی را دوست نداشتید؟ این یک بحث دیگر است، اما یادتان باشد چرایی بازی نکردن او و شجاع خلیلزاده هنوز برای کسی روشن نشده است. زوج هماهنگی که در تمام طول مسیر حضور ایران در جامجهانی همراه هم بودند، ناگهان در مرحله نهایی مسابقات نیمکتنشین شدند تا ایران بهاندازه مجموع ۲جامجهانی قبلی گل بخورد. خب چهکسی باید به این ابهام پاسخ بدهد؟ چهکسی باید جواب بدهد که چرا ایران تنها تیمی بود که یک بازیکن کمتر از فهرست مجاز نفرات به قطر برد؟ چرا ایران در این مسابقات ۴دروازهبان داشت؟ آن چه ترکیب مزخرفی بود که برای تیم ملی در بازی با انگلیس به میدان رفت؟ کیروش که رفت؛ آیا کسی هست به این سؤالات جواب بدهد؟
چرا عذر نخواست؟
نه بعد از فاجعه شکست در برابر انگلیس، نه پس از باخت به آمریکا و حذف از جامجهانی و نه حتی در پیام خداحافظی کیروش هیچ خبری از عذرخواهی نبود. قطعا این مدل رفتاری از سوی مربی پرتغالی، در طول زمان شکل گرفته و کوتاه آمدنهای بیشمار در داخل کشور او را به سمتی هدایت کرده که انگار میتواند همیشه از ما طلبکار باشد. سؤال اینجاست که چه اتفاقی باید رخ بدهد تا یک نفر مجاب شود یک کلمه از هواداران مغموم پوزش بطلبد؟ کیروش نهتنها این کار را نکرد، بلکه حتی بعد از جامجهانی یک نشست خبری هم برای توضیح در مورد ابهامات نگذاشت و در متن وداعش مثل قهرمانها سخن گفت!
آیا بازگشت دیگری در کار است؟
بخش تکاندهنده پیام خداحافظی کارلوس، جمله پایانی آن بود: «به امید آینده»! اینطور بهنظر میرسد که کارلوس هنوز برای خودش بخت بازگشت به تیم ملی ایران را قائل است. چرا که نه؟ وقتی همچنان کسانی در ورزش کشور هستند که شکستهای او را پیروزی بخوانند و مثل مریدها دنبال مراد پرتغالی باشند، چرا او نباید تیم ملی ایران را در آبنمک بخواباند؟ تا این جماعت فرصت میدهند، آن فرصتطلب هم استفاده میکند.