به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، فضای مجازی حالا وارد یک چالش جدید شده است. چالشی که با بحث و جدل میان وکالت دادن به پسر محمدرضا پهلوی و یا وکالت ندادن به او چند روزی است در جریان است. عدهای در فضای توییتر و اینستاگرام مدعی هستند که از آنجا که در آستانه یک انقلاب هستند، به شاهزاده رضا پهلوی وکالت میدهند تا نمایندگی آنها را در دوره گذار بپذیرد! موافقان این تفکر میخواهند با هشتگ #من_وکالت_میدهم! ترند شوند اما مخالفان با هشتگ #من_وکالت_نمیدهم روبروی این تفکر متاثر از شاهدوستی قرار گرفتهاند و میگویند چرا باید به کسی وکالت دهند که جز به یدک کشیدن عنوان «شاهزاده» کارایی خاص دیگری در این جهان نداشته است!
فارغ از اینکه تفکر شاهدوستی و سلطنتطلبی در تضاد کامل با دموکراسی است، این پرسش مطرح میشود که چرا عده کمی خاندان پهلوی را نماد آزادی میدانند و حالا از رضا پهلوی حمایت میکنند که در طول زیست چندین ساله خود نه یک مبارز سیاسی بوده و نه حتی یک فعال اجتماعی؟ خاندان پهلوی در زمان حکومت خود دقیقا به کدام مبارز سیاسی فضای جولان دادند که حالا رضا پهلوی ادامهدهنده چنین تفکری باشد؟ زندان اوین در کدام رژیم تاسیس و اداره شد؟ کیوان را چه کسی اعدام کرد؟ و چه کسی در روال عادی بازجویی انگشت وارطان سالاخانیان را شکست؟
«جوانها به من میگویند آیا نظرت پیرامون حکومت پهلوی عوض نشده!؟ میگویم من از خون عزیزانم نمیگذرم؛ من از خون مرتضی کیوان نمیگذرم؛ از خون گلسرخی و از خون وارطان و از جمجمه سوراخ وارطان نمیگذرم... پهلوی دستش به خون پاکیزهترین عزیزان ما آلوده است؛ من از این نمیگذرم، من از خون مرتضی نمیگذرم... (هوشنگ ابتهاج)»
اما اکنون، گروههای ضدایرانی که در جریان اغتشاشات اخیر با اتحاد حول محور ایرانستیزی اقدام به ایجاد آشوب و ناامنی در داخل کشور میکردند، حالا به جان هم افتادهاند. از گروههای سلطنتطلب و وابستگان به دیکتاتوری پهلوی که رضا پهلوی را به عنوان رهبر خود میشناسند تا سازمان منافقین و گروهکهای تروریستی تجزیهطلب در حوادث اخیر جبهه ضدایرانی را تشکیل داده بودند اما اکنون که پروژه براندازی مثل همیشه با شکست مواجه شده و خبری از اغتشاشات نیست، این گروهها به تخریب و انتقاد از یکدیگر روی آوردهاند.
وطنامروز نوشت: دعوای جریان ضدایرانی از آنجایی شروع شد که رضا پهلوی با حضور در شبکه ضدایرانی منوتو خود را رهبر مخالفان جمهوری اسلامی خواند و از مردم و دیگر گروههای ضدایرانی خواست برای ادامه مبارزه با نظام جمهوری اسلامی به او وکالت دهند. پس از این بود که گروههای سلطنتطلب با راهاندازی پویشهای توئیتری و حمایت رسانهای «منوتو» دیکتاتورزاده پهلوی را به عنوان رئیس خود برای دوران پسابراندازی جمهوری اسلامی معرفی کردند. افرادی مثل علی کریمی و حمید فرخنژاد که جمهوری اسلامی را متهم به دیکتاتوری میکردند نیز به حمایت از دیکتاتورزاده پهلوی برخاسته و حتی شروع به تخریب گروههای مخالف این کارزار تمسخرآمیز کردند. در هر حال طبق اعلام شبکههای ضدانقلاب، پویش ابلهانه «من وکالت میدهم» بر خلاف تصور پهلوی و سلطنتطلبان با استقبال سایر گروههای ضدایرانی همراه نشد و بر عکس، واکنش انتقادآمیز این گروهها را در پی داشت.
جواب قاطع به بچه شاه: وکیل شون پهلویه، هفت پشت شون اجنبیه!
رقیب رضا پهلوی هم آمد
سازمان تروریست منافقین که در خیانت به وطن و جنایت علیه مردم ایران در قله بیوطنی ایستاده است، از جمله گروههایی بود که به اعلام ریاست رضا پهلوی واکنش نشان داد. رسانه رسمی منافقین در واکنش انتقادآمیز از پویش وکالت دادن به رضا پهلوی، در مطلبی با عنوان «بازی مسخره رهبرتراشی با «وکالت» مجازی» نوشت: «گویی دوران قرونوسطی و عصر بیعت گرفتن است. انگار مردم ایران صغیر هستند و نیاز به قیم، ولی، وصی و وکیل دارند. پنداری مشکل در این است که جنبش رهبری ندارد». در ادامه بیانیه منافقین علیه رضا پهلوی و سلطنتطلبان آمده است: آشوبها در ۴ ماه در کف خیابانها اثبات کرد که دوران «همه با من» و شیادی سیاسی بهطور تاریخی در ایران سوخته است.
البته بر خلاف ژستی که سازمان منافقین به خود گرفته، مشکل این سازمان با رضا پهلوی این نیست که چرا با درخواستش از گروههای ضدایرانی برای جریان اپوزیسیون رئیس تعیین کرده است، بلکه دعوای منافقین با دیکتاتورزاده پهلوی و سلطنتطلبان بر سر ریاست اپوزیسیون مردم ایران است. سازمان منافقین در بخشی از بیانیهای که در تخریب ریاست رضا پهلوی منتشر کرده، مستقیماً خودش را لایق ریاست جریان ضدایرانی میداند. سازمان منافقین در این باره نوشته است: خوشا مقاومت ایران (سازمان منافقین) که با درک عمیق از تهدیدهای تاریخی و ماهیت فرصتطلبان سیاسی، از ۴ دهه پیش با پایهریزی ائتلاف دیرپای شورای ملی مقاومت در تهران، درست یک ماه پس از آغاز نبرد مسلحانه با انقلاب اسلامی، به این نیاز پاسخ داد. برنامه دولت موقت برای دوران انتقال قدرت به مردم ایران را مدون کرد و با شفافیت تمام در معرض قضاوت همگان گذاشت. شورای ملی مقاومت ایران که سازمان منافقین در این بیانیه به آن اشاره کرده، ائتلافی از گروهها و شخصیتهای ضدانقلاب از جمله بنیصدر، حزب دموکرات و سازمان مجاهدین خلق است که تیرماه سال 60 با هدف تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی شکل گرفت. در توصیف این شورا همین بس که اعضای آن به رهبری منافقین، سال ۱۳۷۲ مریم رجوی را به عنوان «رئیسجمهور» دوران انتقال، در فردای براندازی جمهوری اسلامی مشخص کردند.
پیش از انتشار بیانیه مورد بحث، گروهک منافقین هفته گذشته نیز در بیانیه تندی، رضا پهلوی را به باد تخریب گرفته بود. هفته گذشته پس از آنکه رضا پهلوی با حضور در شبکه منوتو، ضمن تکرار رویاهایش در ارتباط با براندازی، دوران گذار همچنین اعلام عفو عمومی در فردای براندازی، سازمان منافقین را دیکتاتور خواند، سازمان مجاهدین خلق در واکنش به او نوشت: «لاف در غربت درباره دموکراسی و حقوقبشر، در شرایطی انجام میشود که ورثه ساواک بهرسم فئودالی بچهشاه را به نحو مسخرهای هنوز شاهزاده خطاب میکنند که اهانت آشکار به انقلاب ضدسلطنتی و حاکمیت جمهور مردم ایران است». سازمان منافقین در ادامه بیانیهاش خطاب به پهلوی، با اشاره به دوران دیکتاتوری پدر و پدربزرگ او آورده است: «بچهشاه پرسیده است آیا اعضا یا رهبران مجاهدین آمادگی دیالوگ با دیگر نیروهای دموکراتیک را دارند؟ جواب این است که تو را چه به دموکراسی؟ قبل از هر چیز باید جنایتهای دیکتاتوریهای دستنشانده ارتجاعی و استعماری شاه و رضاشاه را یک به یک محکوم کنی».
تروریستهای تجزیهطلب هم آمدند
علاوه بر سلطنتطلبان و منافقین، گروهک تجزیهطلب و تروریست کومله نیز با انتقاد از رضا پهلوی، ریاست جریان ضدایرانی را متعلق به خود دانست. سایت رسمی این گروهک تروریستی در بیانیهای با عنوان «سلطنتطلبان و توهم بازگشت نظام پادشاهی به ایران» نوشت: جریان راست اپوزیسیون در تکاپویی تلاش میکند انقلاب «ژینا» با شعار مرکزی « زن زندگی آزادی» را به هر قیمتی شده از مفهوم آزادیخواهانه و مترقی خود خالی و با کمک رسانههای ثروتمند فارسیزبان این انقلاب شکوهمند را مصادره کند.
کومله در بخش دیگری از بیانیه خود با اذعان به نقش خود در اغتشاشاتی که در برخی مناطق کشور، بویژه در کردستان بهوجود آمد و همچنین با مردم خواندن آشوبطلبان نوشته است: با به میدان آمدن مردم کردستان و بلوچستان، کارگران، زنان، جوانان، دانشجویان و دانشآموزان، اپوزیسیون راست که برای ۴ دهه عقیم و ورشکسته بود، جان تازهای گرفته است. گام اول آنها تراشیدن شعار ارتجاعی «مرد میهن آبادی» در مقابل شعار مترقی و آزادیخواهانه «زن زندگی آزادی» بود. در گام دوم پرچم سلطنتی را به اعتراضات در خارج تحمیل کردند و با دمیدن بر ضرورت دفاع از تمامیت ارضی و متهم کردن مخالفان به تجزیهطلبی، دشمنان فرضی را به وجود آوردند. عناصر اپورتونیست و بعضاً مشکوک را با کمک رسانههای فارسی زبان بزرگ کردند و فرزند شاه سابق ایران را به وسط صحنه کشاندند. کومله در ادامه نوشت: اینک فرزند دیکتاتور سابق که کمترین نقد را نسبت به جنایات و غارتهای خانواده سلطنتی و استبداد سیاه آن دوره ندارد، بهعنوان نجاتدهنده عَلَم کردهاند. جریانات راست میخواهند دلایل سقوط سلطنت را مخفی و تحریف کنند. مردم را حداقل یک قرن به عقب بر گردانند و در توهم بازگرداندن بساط سلطنت به سر میبرند.
جدا از گروههایی مثل منافقین و کومله، سیرک «من وکالت میدهم» سلطنتطلبها حتی صدای چهرههای نزدیک به سلطنتطلبان را هم در آورده است. حسن شریعتمداری (فرزند کاظم شریعتمداری) و گوگوش از جمله این افراد بودند که مخالفت خود با ریاست رضا پهلوی را اعلام کردند.
کمپین بلاهتبار «من وکالت میدهم» و آغاز دعوای سهمخواهی باعث شده سایر گروههای ضدایرانی جمهوری اسلامی را عامل بروز چنین اختلافهایی در جبهه اپوزیسیون بدانند. چنانکه در روزهای اخیر شبکه ضدایرانی سعودی اینترنشنال به بهانه گفتوگو با افرادی مثل هما سرشار، این ادعا را مطرح کرده است.
همه توانشان همین بود
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی، با احمقهایی روبهرو است که داعیه مخالفت با نظام اسلامی مستقر در ایران را دارند و هر از گاهی از غارشان بیرون آمده، ژست براندازی به خود گرفته و از فردای براندازی جمهوری اسلامی برای مردم فضای خیالی توصیف میکنند. از سازمان تروریست منافقین که دستش به خون 17 هزار نفر از مردم ایران آلوده است گرفته تا رضا پهلوی، هرکدام داعیه ریاست جبهه ضدانقلاب علیه مردم ایران را دارند. این در حالی است که هرکدام از آنها، در طی کردن مسیر بلاهت و حماقت از یکدیگر سبقت میگیرند. مواضع و عملکرد هرکدام از افراد و گروهکهای ضدایرانی حداقل در ماجرای اغتشاشات اخیری که به بهانه فوت مهسا امینی در برخی نقاط کشور ایجاد شد، نشان داد مردم ایران با چه احمقهایی به عنوان اپوزیسیون طرف هستند. در یک سوی جبهه احمقها دیکتاتورزادهای به نام رضا پهلوی ایستاده است که بدون آنکه خندهاش بگیرد، علم مبارزه با دیکتاتوری را در دست گرفته و با شعار دموکراسی و انتخابات آزاد، خود را شاه(!) مردم ایران میخواند، در سوی دیگر منافقینی ایستادهاند که جدای از جنایتها و ترورهایشان، در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، با همکاریشان با صدام و رژیم بعث، مفهوم وطنفروشی را معنا کردند.
سهمخواهی گروههای ضدایرانی و دعوای آنها بر سر رهبری جریان اپوزیسیون، جدای از اینکه به سیرکی برای نشاط مردم ایران تبدیل شده، از ۲ منظر قابل توجه است. در وهله اول باید به این نکته اشاره کرد که شکست کمپین «من به رضا پهلوی وکالت میدهم» بهرغم همه تلاشها و حمایتهای رسانهای که به همراه خود داشت، عیار جریان ضدایرانی را به رخ کشید. در وهله دوم نیز باید به این نکته اشاره کرد که گروههایی مردم ایران را به براندازی جمهوری اسلامی دعوت میکنند و به آنها وعده آزادی و دموکراسی میدهند که بر سر ریاست جبههای که بارها از مردم ایران شکست خورده و تکلیفش مشخص است، یکدیگر را زیر تیغ تخریب و فحاشی میبرند.