سرویس اقتصادی پایگاه 598-علی حجازیان پژوهشگر حوزه شهرسازی و معماری؛ پیشرفت اگر چه ابعاد نظری گستردهای دارد، اما آنچه پیشرفت را الگو وار میسازد، تجسم عینی پیشرفت در امور و دست آفریدهها و سازههای انسانی است. اگر تمدن مفهومی انتزاعی است، اما شاخصههای آن عینی است، شهرها مکان، بستروظرف ظهور و شکوفایی تمدن است. یکی از نهادهای تاثیر گذار در ایجاد تمدن اسلامی، خانواده است. انسان طراز تمدن نوین اسلامی در محیطی اجتماعی به نام خانواده تربیت و رشد پیدا میکند. اگر محیط زندگی خانواده بر مبنای ارزشها و اصول اسلامی-ایرانی باشد، آن گاه میتوان انتظار تربیت انسان در تراز تمدن اسلامی-ایرانی را داشت. انسان شهری بخش مهمی از هویت خود را از کالبدوفضای شهری دریافت میکند، ازاین رو یکی از سازههای مهم تمدنی که در رشد وتربیت انسان نقش دارد مدیریت شهری است. منظور از مدیریت شهری، سیاستها وپارادایمهای توسعه شهری است. در مقطعی از تاریخ ایران تمدن و هویت اسلامی-ایرانی دچار چالش اساسی شده که بخشی از این چالش مربوط به حوزه معماری وشهرسازی است. از دوره قاجاریه که پیشدرآمد معماری و شهرسازی مدرن درایران هست، با ورود مهندسین تحصیلکرده غرب در عرصه ساختمانسازی، به تدریج معماری وشهرسازی با اصالت ایرانی اهمیت خود را از دست داد، به طوری که در دوره پهلوی دوم با شکلگیری مجتمعهای مسکونی به مرور زمان الگوهای سنتی به فراموشی سپردهشد. با ورود نسخههای غربی درحوزه شهرسازی مانند رشد عمودی و رشدفشرده، سبک زندگی شهری نیز تغییر کرد و با نیازسازیهای کاذب، ساختار نیازخانوادهها نیز تغییر پیداکرد. با حذف خانههای حیاط دار، عملا تامین بخش مهمی از نیازهای تربیتی و فضاسازی جهت خودکفایی خانوارها به فضای شهری انتقال پیدا کرد. ازاین رو هزینههای خانوارها افزایش یافت و سرپرست خانوار برای تامین نیازهای تحمیل شده مجبور به انتخاب شغل دوم و حتی سوم شده که این افزایش ساعت کار، باعث میشود عملا وقت و زمانی برای دورهم بودن اعضای خانواده نباشد و بخشی ازنیازهای خانواده در خانه بی پاسخ بماند، و اعضا برای رفع نیازخودشان به محیط خارج از خانه پناه میبرند، این اقدامات به تدریج جایگاه خانواده را متزلزل کرده است.. امروزه تلاش بخشی از تصمیم سازان حوزه شهری تشویق مردم به حضور درفضای شهری جهت ایجاد سرزندگی و نشاط بین شهروندان است، در ظاهرا این تصمیمات مفید و در راستای ارتقای کیفیت زندگی جامعه شهری است، اما باکمی تامل در چرایی و چگونگی این اقدام متوجه میشویم که این تصمیمات معلول، عدم توانایی پارادایم توسعه شهری غربی در پاسخگویی به نیازهای خانواده در زیست بوم ایران است. حضور درفضای شهری بدون توجه به ابعاد فرهنگی-اجتماعی نه تنها شادی و سرزندگی را به همراه ندارد بلکه آسیبهای زیادی را به همراه دارد.
فرح و نشاط اولیه باید در نهادی به نام خانواده در کالبدی به نام مسکن معنا پیدا کند. پس از جنگ، سیاستهای اوایل دهه ۷۰ در حوزه شهرسازی پایه گذار توسعه شهری به شکل امروزی بوده است. توسعه شهری که تا الان در ایران رواج داشته است برپایه تمدن غربی بوده و کمترین ارتباطی با اصول وارزشهای اسلامی-ایرانی نداشته است مشکلات امروز در ساختارشهرسازی ومعماری کشور نتیجه تقلید بی، چون وچرا و اجرای تفکرات تمدن غرب بدون درنظر گرفتن تاثیرات فرهنگی –اجتماعی است. بخش قابل توجهی ازمشکلات درحوزه خانواده، ازدواج، صله رحم، معیشت و شکاف نسلی مربوط به نوع توسعه شهری است.
در ساختارشهرسازی ومدیریت شهری اسلامی-ایرانی اصل بایدتلاش برای ایجاد کالبدو فضا برای تربیت و رشد انسانها به صورت شبکهای و متوازن درجهت رسیدن به امت باشد. بستر این فضا نیز خانواده است. ازاین رو مدیریت شهر باید برمبنای خانواده محوری شکل بگیرد. اولین قدم نیز تغییر پارادایم در دوبعد گونه سازی مسکن وبرنامه ریزی شهری است. مسکن حیاط دار باید در اولویت گونه سازی دولت باشد، اما باید توجه داشت دراختیار قراردادن زمین به مردم بدون توجه به ابعاد فرهنگی-اجتماعی آن میتواند آسیبهای تجارب قبلی را به همراه داشته باشد.
برای تغییر سیاست و الگوهای بلندمرتبه سازی و رشد عمودی به توسعه افقی درشهرها میتوان در چند لایه برنامه ریزی داشت.
لایه اول:تعیین تکلیف درباره سیاست زمین درکشور
لایه دوم: بازنگری درقوانین ساخت مسکن درکشور
لایه سوم: تهیه سند چشم انداز ساخت شهرهای کشور برپایه خانواده محوری و توسعه افقی
لایه چهارم شامل ارائه یک طرح کامل و جامع در مقیاس محله با الگوی مسکن حیاط دار است. پس از بررسی مزایا ومعایب طرح میتوان آن را در مقیاس منطقهای در یکی از شهرهای کم جمعیت پیاده سازی کرد و سپس این پارادایم و سیاست در کل شهرهای کشور پیاده سازی شود.