نسیم - محمدصادق علیزاده: مناقشاتی که این روزها بر مهمترین برنامه سینمایی رسانه ملی سایه انداخته، سینمای دولتی و بحثها و حواشی پیرامون آن است. در این میان متاسفانه عوامل و به خصوص مجری برنامه به جای آنکه در مقام یک ناظر بیطرف قرار گیرد، خود به عنوان یکی از طرفین دعوا وارد معرکه شده و با مفهوم "سینمای دولتی" به جنگ سیاستگذاری حاکمیت در سینما رفته و از داخل حاکمیتیترین رسانه جمهوری اسلامی -صدا و سیما- تمام قد علیه جهتدهی و سیاستگذاری همان حاکمیت در عرصه سینما موضعگیری میکند.
در پاسخ به مغالطات این برنامه باید عنوان داشت در جهانبینی حاکمیت دینی، سینما و هر ابزار دیگر فرهنگی امور ایزوله و منفکی نیستند که در فضا رها شده و با استدلالاتی نظیر عدم دخالت حاکمیت در آن، آن دست نامرئی آداماسمیتی خود به تنظیم و رتق و فتق امور بپردازد. مفهوم حاکمیت در منظومه معرفتی دینی، در برابر فرهنگ جامعه مسئولیت مستقیم دارد.(در نامه 53 نهجالبلاغه صراحتا به این مسأله اشاره شده است) این نکته درست بر خلاف دیدگاههای فرهنگی لیبرالمآبانهایست که برنامه "هفت" با دفاع از آن هرگونه سیاستگذاری حاکمیت در سینما را مورد نقد قرار میدهید.
جناب آقای جیرانی! چگونه ممکن است از حاکمیت انتظار سرمایهگذاری و تامین هزینه و بودجه در سینمای نحیف ایران را داشت ولی با نظارت و سیاستگذاری همان حاکمیت در همان سینمایی که به مدد همین سرمایهگذاریهای دولتی زنده است شمشیر کشید و با چماق "سینمای دولتی" به جنگ سیاستگذاریهای فرهنگی رفت؟! گویی حاکمیت فقط نقش عابربانکی را دارد که قرار است فقط تامینکننده نیازهای اقتصادی این سینما باشد و آنگاه که سخن از نظارت و تامین محتوا به میان میآید، همین سینمایی که به نفس بودجههای حاکمیت زنده است به نقد سیاستگذاریهای حاکمیتی بپردازد. نمیتوان از حاکمیت انتظار داشت که هزینههای سینما را تامین کند ولی هیچ نظارت و سیاستگذاری در آن نداشته باشد.
جناب آقای جیرانی! شما در مقام نقد دخالت حاکمیت در سینما معتقدید که این سینما برآمده از جامعه است و در نهایت به سمت ارزشهای و نظام هنجاری همین جامعه حرکت میکند ولی سوال اصلی دقیقا همینجاست که چگونه ممکن است از سینمایی که قشر عظیمی از جامعه در آن نادیده گرفته میشود انتظار داشت که خود به خود در درازمدت در جهت منافع فرهنگی و اجتماعی همان قشر عظیمی حرکت کند که در آن نادیده گرفته میشود؟! مگر غیر این است که شماری زیادی از مردم همین جامعه از داشتن سینما محرومند. مگر غیر آن است که در جامعه 70 میلیونی فعلی، پرفروشترین فیلمها، به زحمت به مرز یک میلیون تماشاگر میرسند؟! حال چگونه ممکن است سینمایی که در بهترین حالت و رویاگونه، یک هفتادم جامعه با آن ارتباط برقرار میکند به سمت هنجارها و موضوعات بطن اصلی جامعه حرکت کند؟!