به گزارش پایگاه 598، «عبدالکریم ایادی» که فرزند یکی از خانوادههای سرشناس بهایی در ایران بود، پزشک ارتش بود و نخستینبار برای درمان بیماریهای روحی و روانی علیرضا پهلوی برادر محمدرضا پهلوی پایش به دربار باز شد و بعد شد رفیق پهلوی دوم و این رفاقت تا جایی پیش رفت که نوشتهاند: «کسی باور نمیکرد که او از شاه درخواستی بکند و پذیرفته نشود».
این تیمسار ایادی همهکاره بود و مشاغل زیادی داشت و یکبار هم «حسین فردوست» ارتشبد دوره پهلوی به محمدرضا گفته که این آقا زیاد شغلهای دولتی دارد و ماجرا را در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» اینچنین تعریف کرده است: او[ایادی] برای خود حدود ۸۰ شغل در سطح کشور درست کرده بود، مشاغلی که همه مهم و پولساز بود؛ رییس بهداری کل ارتش بود و در این پست، ساختمان بیمارستانهای ارتش به امر او بود، واردکردن وسایل این بیمارستان به امر او بود، واردکردن داروهای لازم به امر او بود، دادن درجات پرسنل بهداری ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود و هیچ پزشک سرهنگی بدون امر ایادی سرتیپ نمیشد و هرگونه تخطی از امر او همراه با برکناری و مجازات بود.
ایادی رییس «اتکا» ارتش و نیروهای انتظامی بود و در این پست کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه میشد. هر چه اراده میکرد، ولو در کشور موجود بود، باید برای ارتش از خارج، بهویژه انگلیس و آمریکا وارد میشد. تعیین سهمیه و صدها کار دیگر و حتی تعیین رؤسای اتکاها و پرسنل آن با او بود. سازمان دارویی کشور نیز تماما تحت امر ایادی بود، چه داروهایی و به کدام مقدار باید تهیه شود، از کجا خریداری و به کدام فروشنده و به چه میزانی داده شود و چه داروهایی نباید وارد شود، همه و همه بنا بر مصالح بهاییگری دائما در تغییر بود.
شیلات جنوب در اختیار ایادی بود و تعیین اینکه به کدام کشورها و شرکتها اجازه صیادی داده شود و به کدام داده نشود در اختیار ایادی بود. در نتیجه سیاستهای او... صید ایران با بدویترین وسایل انجام میشد. تعیین رییس و پرسنل شیلات نیز با ایادی بود.
من یکبار مشاغل او را کنترل کردم و به ۸۰ رسید. به محمدرضا گزارش کردم. محمدرضا در حضور من از او ایراد گرفت که ۸۰ شغل را برای چه میخواهی؟ ایادی به شوخی جواب داد و گفت: «میخواهم مشاغلم را به ۱۰۰ برسانم».