مشرق،
کتاب "پایی که جا ماند"، یادداشت های روزانه سیدناصر حسینی پور از زندان
های مخفی عراق است. وی در این کتاب که از سوی سوره مهر (وابسته به حوزه
هنری) منتشر شده، نگاهی جالی و دقیق به روزهای اسارت داشته است.
در صفحه
505 این کتاب، بخشی مربوط به خاطره جام جهانی فوتبال 1990 در ایتالیا است.
نوع ارتباط موفقیت تیم ها در این رویداد و زندان بان های این رژیم، قابل
توجه است که در زیر می خوانید:
شنبه 17 تیر ماه 1368- تکریت- اردوگاه 16
بازی
های جام جهانی 1990 ایتالیا شروع شده بود. امروز مسابقه قینال بود. به
برکت این بازی ها، عراقی ها کمتر به بچه ها گیر می دادند. بازی ها باعث شده
بود بچه ها با تدبیر و زیرکی برای رسیدن به مقصودشان به بازیکنان مورد
علاقه نگهبان ها ابراز محبت کنند.
نگهبان های فوتبال دوست با وسواس و
تعصب خاصی بازی های جام جهانی را دنبال می کردند. هر یک از آنان به تیم و
بازیکن خاصی علاقه داشت. سعد ارشد نگهبان ها طرفدار سرسخت مارادونا بود.
ولید طرفدار آندریاس برمه مدافع آلمان غربی بود. حامد طرفدار اسکیلاچی
ایتالیا، گل زن برتر مسابقات جام جهانی بود. سلوان طرفدار اسکوهراوی چک
اسلواکی بود. سامی طرفدار میشل اسپانیا بود اما دکتر موید علاقه خاصی به
فوتبال نداشت.
همان اوایل شروع بازی های جام جهانی، عراقی ها ساعت ها
درباره بازی افتتاحیه که بین تیم های آرژانتین قهرمان دوره قبل و کامرون یک
تیم گمنام برگزار شده بود، صحبت می کردند. از این که کامرون تیم آرژانتین
را برده بود، تعجب می کردند. با کنایه به حامد گفتم:
-اصلا تعجب نداره،
در جنگ ایران و عراق یه بسیجی کم س و سال تو شلمچه چند سرهنگ عراقی رو به
اسارت در آورد، حالا هم کامرون قهرمان جام جهانی دوره قبل رو برده!
در
بازی فینال سعد و سلوان طرفدار آرژانتین بودند، ولید و حامد طرفدار آلمان.
ولید اسرا را تهدید کرده بود که اگر آلمان باخت، به تلافی باخت حالمان را
می گیرد. می گفت: دعا کنید آلمان ببرد و گرنه تلافی باخت آلمان را سر شما
خالی می کنم!
سعد که بعضی وقت ها آدم مودبی بود و از تهدیدهای ولید با
اطلاع بود، به بچه ها قول داده بود، اگر تیم آرژانتین قهرمان جام جهانی
شود، اجازه خواهد داد بچه ها یک ماه حمام درست و حسابی کنند.
من و تعدادی از بچه های بازداشتگاه ترجیح می دادیم حمام کنیم! اما گویا بخت یار ولید بود.
آلمان برای سومین بار قهرمان جام جهانی شد. ولید و حامد خوشحال شدند؛ اما سعد و سلوان تا چند روزی حالشان گرفته بود.