به گزارش پایگاه 598، «غیرت ملی» و «غیرت دینی» از جمله مؤلفه های مهم و اثرگذار یک جامعه اسلامی است که می تواند در رشد و شکوفایی یک کشور تأثیر بسزایی داشته باشد و اغتشاشات اخیر سبب شد تا گفتوگویی با «دبیر هیأت حمایت از کرسیهای نظریه پردازی شورای عالی انقلاب فرهنگی» و «عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه» پیرامون این مؤلفه ها داشته باشیم.
متنی که ملاحظه می کنید، ماحصل مصاحبه رسانه رسمی حوزههای علمیه با «حجت الاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور» است که تقدیم شما مخاطبان فرهیخته خواهد شد.
* ضمن تقدیر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید، در ابتدا تعریفی مختصر و مفید از «غیرت» برای ما داشته باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم – در ابتدا از حضور شما و همکاران عزیزتان تشکر می کنم و از تلاشی که به منظور استخراج نظرات حوزویان انجام میدهید، سپاسگزارم و امیدوارم مطالب مفیدی در این جلسه بیان شود.
غیرت از نگاه لغت و از نگاه کسانی که در عرصههای اجتماعی ورود کردهاند به معنای داشتن یک حساسیت در برابر چیزهایی است که احساس میشود باید حفظ شوند و تلاش برای نگهداری آنهاست.
انسان غیور به کسی میگویند که در مواجهه با خطرات و چالشهایی که برای امور دوست داشتنی او و اموری که برای او ارزشمند هستند، بتواند بایستد و مقاومت کند، چنانکه مثلا در حوزهی خانواده گفته میشود که انسان غیور کسی است که از کیان خانوادهاش دفاع میکند و نسبت به خطراتی که متوجه آنها میشود، واکنش مناسبی نشان دهد.
اگر در خانوادهای غیرت نباشد دیگر خانواده نیست. اگر نسبت به کشوری غیرت وجود نداشته باشد دیگر کشور نیست. اگر مردمی متدین نسبت به دینشان غیرت نداشته باشند، دیگر دینی وجود ندارد؛ چون به راحتی میتوان این را از آنها گرفت.
بنابراین غیرت مفهوم ارزشمندی دارد و در آموزههای اسلامی ما هم نسبت به مسئلهی داشتن حساسیت در برابر ارزشها و تلاش برای نگهداشت اینها با نگاه مداحانه و حتی توصیهای مطرح میشود.
* غیرت فقط برای ما ایرانیهاست یا در سایر کشورها هم رواج دارد؟
غیرت بخش مشترک تمام مردم کشورهای جهان است. این همه قدرت دفاعی و قدرت نظامی را تقویت میکنند، نیروی امنیتیشان را تقویت میکنند، گاهی به خاطر مرزهایشان تا صدها هزار نفر انسان کشته میشوند، اینها به خاطر وجود روحیهی عصبیت و غیرت است که در کشورها وجود دارد.
کشورهایی که این غیرت و عصبیت را نداشتند به سرعت مضمحل شدند و زیر چتر دیگران قرار گرفته و کشورهایشان فتح شده است و تن به واگذاری ملیّت و جامعه و اجتماعشان دادند.
* اگر بخواهیم « غیرت» را تقسیمبندی کنیم، شاید تقسیمبندیهای زیادی را بتوان در این موضوع انجام داد اما امروز به دنبال تبیین بیشتر «غیرت ملی» و «غیرت دینی» هستیم؛ دوست دارم یک تعریفی از این دو نوع غیرت برای ما داشته باشید.
دین یعنی مجموعهی معارف و دستوراتی که ملازم با اینهاست و این دین در قالب شریعتهای مختلف ظهور و بروز میکند؛ مثل شریعت اسلام، شریعت مسیحی، شریعت یهودی، شریعت زرتشتی و ...؛ چون دین یک مادهی مشترک دارد.
به نظر ما دین واحد است «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»[۱]، همه باید تسلیم خدا باشند. از ابراهیم(ع) که دین او اسلام بوده است، تا موسی(ع)، تا عیسی(ع)، تا پیامبر عظیم الشأن(ص) همه به اسلام دعوت کردهاند، اما برای هر یک از اینها یک شریعت خاصی است. یعنی یک راه خاصی تأمین کنندهی اهداف دین بوده است که به تناسب شرایط محیطی و شرایط فرهنگی آنها مطرح شده است.
اسلام یا هر شاخهای از شاخههای دین، شریعت است که آن را از دین دیگر جدا میکند و الّا معارف اینها مشترک است.
غیرت دینی یعنی تمام متدینین جهان نسبت به اصل دین که بندگی خدا و حرکت در چهارچوب بندگی خداست، غیرت داشته باشند.
غیرت دینی یعنی حساسیت همهی صاحبان ادیان و تابعان پیامبران در معارف و دستوراتی که دین در اختیار آنها گذاشته است. وقتی این رنگ اسلامی پیدا میکند به این مفهوم است که من نسبت به تمام معارفی که تا کنون یعنی تا زمان پیامبر اکرم(ص) در اختیار قرار گرفتهاند حساسیت دارم و برای حفظ آنها تلاش میکنم و نسبت به بخش اسلام هم به طور خاص حساسیتی دارم که ممکن است صاحبان ادیان گذشته و تدینهای گذشته آن حساسیت را نداشته باشند.
یعنی شما هر چه جلوتر میروید حجم حساسیت و موضوعات قابل حساس شدن صاحبان دین و همراهان دین بیشتر از صاحبان ادیان گذشته میشود. چون من باید به قرآن هم ایمان داشته باشم، به پیامبر اسلام(ص) هم ایمان داشته باشم و در کنار اینها باید به ادیان دیگر و پیامبران دیگر و به کتب آسمانی دیگر ملتزم باشم و اعتماد و ایمان داشته باشم.
بنابراین به میزانی که ما جلوتر میآییم، حجم تعهد ما نسبت به معارف، آموزهها، توصیهها و توصیفهای دین بیشتر خواهد شد. این مراد از غیرت دینی است.
غیرت ملی هم اگر به مفهوم جغرافیا باشد، چون ملت در تعابیر اسلامی باز به معنای دین است، اما در تعاریف سیاسی امروز، ملیت یعنی اینکه بالأخره یک مرزهایی هویتبخش ما شده است و هویتهای جغرافیایی، یک هویت فرهنگی هم به ما دادهاند، از یک میدان بزرگ مثل جهان اسلام تا خاورمیانه را در نظر بگیریم و بعد از آن هم ایران، استان، شهرستان، قبیله و خانواده.
اینکه در روایات ما هست مثلا کسی که برای خانوادهاش بجنگد و کشته شود شهید است، به خاطر غیرتی است که نسبت به خانوادهاش به خرج داده است.
یا روایت «الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ کسی که برای خانوادهاش تلاش میکند مثل این است که جهاد در راه خدا میکند.
اینکه تلاش میکند تا این مسئولیت را بهجا بیاورد و کوتاهی نمیکند و غیرت اینها را دارد و نسبت به تأمین اینها حساس است، خداوند میفرماید مثل مجاهد در راه خدا است.
حالا شما این نکته را به ایران اسلامی توسعه دهید. ما یک سلسله از اقوام هستیم که در کنار هم نشستهایم و برای خودمان یک حریمی تعریف کردهایم و بر اساس آن، یک مشترکاتی بین خودمان تعریف کردهایم. حساسیت نسبت به اینها غیرت دینی حساب میشود و حتی میدانید که در روایات ما این را هم تأیید کردهاند.
اینکه فرمودند: «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِیمَانِ»، یعنی انسان کشور و موطنش را دوست داشته باشد اینها از ایمان است، نشانگر این است که اسلام هر نوع تعهداتی را که ملیتش را حفظ کند، از آسیب مردمی که در یک نقطه دور هم جمع شدهاند حفاظت کند، برای این ارزش قائل است.
شما میبینید مثلا ما پیوندهای خاصی داریم که حتی پیوندهای جوانمردی میشود. مثلا در یک منطقه ما بگوییم که اجازه نمیدهیم در اینجا ستم شود، مثل حلف الفضولی که پیامبر(ص) شریک او بود و خیلی هم از آن تعریف میکرد - قبل از اسلام هم بود - که در این منطقه به کسی ستم نشود.
در مناطق مکه و اطراف مکه ستم نباید صورت بگیرد. پیامبر(ص) این را دوست داشت و میگفت: اگر باز بشود من مشارکت میکنم. این نشانگر این است که از نگاه اسلام هر نوع پیوندی که شکل بگیرد و این پیوند قدرت خاصی به مجموعه بدهد، تواناییهای خاصی بدهد، فرصتهایی را برای زندگی کریمانهی آنها ایجاد کند، عزت و آبرو به آنها بدهد، اسلام از چنین پیوندها و چنین شبکههایی قطعا حمایت میکند و آنها را تأیید میکند. پس ما هم میتوانیم غیرت دینی داشته باشیم و هم غیرت ملی میتوانیم داشته باشیم.
اگر بخواهیم سؤال جنابعالی را توسعه دهیم، آنگاهی که هر یک از اینها نافی دیگری قرار بگیرد، یعنی مثلا بگویم که من غیرت دینی دارم؛ اما غیرت ملی ندارم و یا غیرت ملی دارم؛ ولی غیرت دینی ندارم و آنها را در عرض هم و علیه هم قرار دهیم، آسیب است و باید برای اصلاح آن فکر کرد.
* تقریبا چیزی که ملیگرایان به نوعی دارند.
بله، گاهی ملیگرایان میآیند و عِرق دینی را تضعیف میکنند و یا برخی از متدینین، عِرق ملی را تضعیف میکنند و میگویند که ما مثلا دین را قبول داریم؛ مثل این است که کسی بگوید: من به خانوادهام توجه نمیکنم اما به ملیتم توجه میکنم.
هویت ما در اینجا هویت دوگانهی بریده از هم نیست؛ هویتهای مکمل است. عِرق دینی و عِرق ملی هویتهای مکمل است. حساسیتهای ملی در کنار حساسیتهای دینی معنا دارد، کما اینکه حساسیتهای دینی نافی حساسیتهای ملی ما نباید باشد.
گاهی یکی از آسیبهایی که ما میبینیم دقیقا همینجاست که تلاش میکنند مثلا غیرت ملی را چنان بزرگ کنند که غیرت دینی را به حاشیه براند و حتی ضد آن، بگویند: من که ایرانی هستم چرا برای امام حسینِ(ع) عرب، غیرتمند باشم؟
امام حسین(ع)، امام حسینِ(ع) عرب نیست، امام حسین(ع)، امام حسینِ(ع) انسانیت است، امام حسینِ(ع) خدایی است و خدا نقطهی مشترک همهی ماست و مثل این است که در لسان روایات ما آمده: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق». کسی که قدر ملت و خانوادهاش را ندانسته باشد، قدر خالق را هم نداند. اگر سپاسگزار خانواده نباشد، سپاسگزار خدا هم نیست. اینها را باید کنار هم گذاشت و از تلفیق و شبکه شدن اینها باید تلاش کرد که جامعهی دینی به نحو شایسته وظیفهی خودش را در هر دو حوزه انجام دهد.
* متشکرم. میخواستیم از زاویهی مباحث قرآنی و روایی هم به این مسئله نگاهی بیاندازیم. میخواهم بدانم بحث غیرت در قرآن و روایات چطور مطرح شده است؟
در لسان روایات ما، مثلا در تحف العقول هست که: «إنّ الله غیور یحبّ الغیرة»؛ خداوند غیور است و غیرت را دوست دارد، یعنی دوست دارد انسانها حساس باشند.
در لسان روایات ما در موضوعی مثل خانواده که واقعا اسلام خانوادهمحور است، مسئلهی غیرت خیلی جدی مطرح شده است؛ به اینگونه که: اگر مردی نسبت به همسرش، نوع لباسی که میپوشد، نوع آرایشی که میکند و بیرون میرود، نوع رفتاری که در بیرون از خودش نشان میدهد و ...، حساسیت نداشته باشد به شدت سرزنش شده است و تعبیری به نام دیّوث که در لسان روایات ما هم هست، اشارهی آن به چنین افرادی است. افرادی که حساسیتی نسبت به خانوادهشان نداشته باشند.
پیامبر(ص) در روایتی میفرماید: برادرم ابراهیم(ع) غیور بود و من از او غیورتر هستم. این خیلی جالب است که برادرم ابراهیم(ع) غیور بود و غیرت من از او بیشتر است و من غیورتر هستم. این نشانگر این است که هر چه فرصتها بیشتر شده و جاافتادگی دین بیشتر میشود، میزان غیرت و حساسیت باید بیشتر شود.
بههرحال میخواهم این را عرض کنم که مسئلهی غیرت در روایات به عنوان یکی از ارزشهای اخلاقی مورد توجه بوده است و کسانی که نداشتهاند سرزنش شدهاند.
در لسان قرآن هم شما واژهی غیرت را نمیبینید اما ملاحظه میکنید که مثلا در مسئلهی جهاد، در سورهی نساء میفرماید: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ...»[۲]، میفرماید: چرا در راه خدا جهاد نمیکنید؟ در راه کسانی که از این زنها و بچههایی که اسیر یکسری مردم ظالم هستند، در یک منطقهای که به آنها ستم میشود، نمیروید آنها را آزاد کنید؟ این حساسیت که اصلا شما باید جهاد کنید همان مفهوم غیرت و همان مفهوم عصبیت درست است.
اینکه میفرماید: اگر مسلمانی در نقطهای تحت ستم قرار بگیرد و بعد بگوید: «یا للمسلمین»؛ مسلمانان! به فریادم برسید، و کسی به او جواب نداد، این کسی که جواب او را ندهد «فلیس المُسلم»؛ اصلا مسلمان نیست. از این تأکید بیشتر که نشان دهد چقدر جایگاه حساسیت و تلاش برای نجات مهم است؟
جهادهای دفاعی اسلام واکنشی به یکسری ستمگریهاست که همانطور که عرض کردم یکی از ستمگریها در سورهی نساء این است که مردم یک منطقه گرفتار ستم میشوند و فریاد میزنند: بیایید به ما کمک کنید و وظیفهی مسلمان است که تدبیری بیاندیشد تا او را یاری کند.
امروز در دنیای اسلام مردم یمن گرفتار ستمگری میشوند. قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکُمْ»[۳]؛ بین آنها صلح کنید، فضاها را شایسته کنید.
«فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی»[۴]، اگر یکی از آنها بر دیگری ستم کرد «فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ»؛ با او بجنگید تا آن ستمگر به امر خدا برگردد.
این جز مفهوم غیرت و حساسیت ما نسبت به زندگی شایسته و کریمانهی مسلمانان در سراسر عالم است؟ که میگوید: حتی اگر برادر مسلمان... .
بالأخره مذاهب مسلمانان مختلف است، روز قیامت خداوند بین اینها حکمرانی میکند، حکم را خدا میداند، اما امروز ما فرقههای مسلمان مختلفی داریم. میفرماید: مسلمانان باید برادر باشند «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ». میگویند: همین مسلمانانی که برادر هستند، اگر یکی از آنها علیه دیگری ستم کرد «فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی»، کسی که تجاوز میکند و از حد خودش عبور میکند، با او بجنگید، «حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ»؛ تا به امر خدا برگردد.
پس از نگاه قرآن حساسیت ما نسبت به جامعهی مسلمانان، حساسیت ما نسبت به جامعهی دینی و دفاع از دین در جهان، حمایت از صاحبان ادیان یکی از مسائل بسیار بسیار روشن است.
اینکه حضرت علی(ع) وقتی میفهمد که خلخال را از پای زن یهودی درمیآورند و بعد میفرماید: اگر کسی به این خاطر بمیرد نزد من سرزنش نمیشود؛ یعنی این جوانمردی است و باید میشد. این نشانگر آن نگاه قویم و ارزشمند و پایدار اسلام نسبت به فضای ملی و ملیت است و اینکه جامعه باید برای حفظ اینها، سلامت اینها، امنیت اینها تلاش کند، ولو اینکه حتی مسلمان نباشد اما در محدودهی مسلمانی دارد زندگی میکند.
* ما تقریبا در دو ماه اخیر شاهد یکسری تحرکات و اغتشاشات در کشور بودیم؛ میخواهم بدانم غیرت ملی و غیرت دینی در اغتشاشات اخیر چه جایگاهی داشته و چه تأثیراتی میتواند داشته باشد؟
ببینید وضعیت مسئلهی اغتشاشات در ایران روشنتر از این است که کسی نسبت به اینکه این وارداتی و تحمیلی بر کشور است، تردید کند.
دشمنی که به ارزشهای ما اعتقاد ندارد و میخواهد ملیت ایرانی، اسلام عزیز، مکتب تشیع، مکتب اهل بیت(ع) و ایران قوی وجود نداشته باشد، تمام تلاشش را کرد تا افرادی را که از جنس تفکر اسلامی و تفکر ملی نیستند در اغتشاشات جدید به بهانههای مختلف به صحنه بیاورد. این مهم است. در کشور بالأخره سیاستهای ما در حال اجراست؛ ما یک کشوری هستیم که در حال نبرد اقتصادی و نبرد سیاسی و نبرد نظامی بوده و نسبت به جامعهی مسلمانان، کشور متعهدی هستیم و خوابهای دشمن را آشفته میکنیم.
دشمن اگر با ما دشمنی نکند که دشمن نیست. اگر کسی انتظار دارد که دشمن او را مدح و تعریف کند، خیلی خوشخیال و خام است؛ روشن است که دشمن باید دشمنی کند.
مشکل آنجاست که در این شرایط بالأخره تصمیماتی گرفته می شود و ممکن است این تصمیم، آثار زیانبار اجتماعی هم داشته باشد؛ مثلا ارزی را با یک قیمتی حذف میکنیم و آثار اقتصادی دارد. زندگی مردم که بسیار سخت دارد میگذرد و فضا به گونهای میشود که ارزش پول ملی پایین میآید و در این شرایط ممکن است مردم دلخور شوند.
دشمن، خودش برای مردم ایران مسئله درست کرده است و خودش میخواهد آثار این فشاری که خود او طراحی کرده را درو کند و ثمرهاش را ببرد.
مردم تحت فشار هستند اما دشمن سوار بر این اعتراض شد. دشمن در طول این سالها نسلی را تربیت کرد که نگاه و بینش این نسل - که از آن تعبیر به نسل " z "میشود - عوض شد. البته اینطور نیست، ما رویشهای بسیار زیادی داریم، این همه جوانان عزیز که در فعالیتهای دینی و اجتماعی هستند، را نباید نادیده گرفت.
* مثل اربعین ها و ....
بله؛ اربعینها نشان میدهد، راهپیماییها نشان میدهد، تجلیل از شهدا نشان میدهد، تجلیل از سردار سلیمانی نشان میدهد. آن اتفاقات، واقعیت مردم ایران است.
اگر کسی دنبال واقعیت مردم ایران میگردد آنها هستند. اما دشمن در این مدت، ارزشهای باطل و پوشالی یا خیالی را از طریق فضای مجازی به مردم تزریق کرد و در این تزریقی که انجام داد، گروهی تحت تأثیر قرار گرفتند.
مثلا کل این جمعیت از ۲۰۰ هزار نفر تجاوز نمیکند و افرادی هم که وقتی دستگیر میشوند، منطق خاصی هم برای کارهای خود ندارند و از تعابیر خاصی هم برای خود استفاده می کنند؛ یعنی آدمهایی که اصلا قدرت مقاومت ندارند و چیزی هم برای گفتن ندارند.
* این اعتراضات می توانست مسالمت آمیز باشد و به مسئولین کمک کند؟
بله؛ اعتراضاتی که میتوانست اعتراضات اجتماعی مفیدی باشد و برای اصلاح بعضی از آسیبها به مسئولین کمک کند، را تبدیل به اغتشاش کردند.
این اعتراضات اجتماعی واقعا میتواند به ما گپها و فشارهای اجتماعی را نشان دهد و ما آنها را اصلاح کنیم. اصلاح، اصولا همینطور است، تا دردی نباشد درمانی هم نیست.
خدای متعال در بدن ما و شما سلسلهی اعصاب گذاشته است که در برابر مشکلات و آسیبهایی که بدن میبیند درد بگیرد. این درد که میگیرد داد میزنیم، ناراحتی میکنیم و به پزشک مراجعه میکنیم. در اجتماع هم همینطور است. در اجتماع بالأخره مسئولین میآیند و تصمیماتی میگیرند، حالا این تصمیمات از چه زمانی شروع شده و حالا صدای آن درمیآید، فعلا کاری به آن نداریم؛ اما فضای اجتماعی اینطوری است که جامعه معترض میشود. جوان میبیند با این وضعیت، صاحب خانه نمیشود، جوان میبیند نسل رها شده است، جوان چه میبیند؟ مثلا با این مدلها امیدش به زندگی کریمانه دارد پایین میآید و اعتراض دارد، به دولت اعتراض می کند، به مسئولین نظام اعتراض می کند و میخواهد حرفش را بزند؛ چه عیبی دارد؟ باید حرفش را بزند؛ این کمک خوبی برای نظام است؛ اما جریان اغتشاش با تربیت بدی که از نظر فرهنگی از جریان اغتشاشگر کرده و هزینهی فراوانی که نموده است، از طریق امپراطوری خبریاش و از طریق دلارهایی که هزینه میکند، سعی کرد و سعی میکند که این جوانان را نسبت به ملیتشان و نسبت به غیرت ملی و غیرت دینیشان تضعیف کند و چیزهای دیگری را برای او مهم جلوه دهد. همانند کاری که در رابطهی بین ابلیس و آدم و حوا انجام شد. یک دریچهی باغ سبز نشان میدهد و میگوید: شما آزادی نمیخواهید؟ زندگی نمیخواهید؟ اگر زندگی و آزادی میخواهید، گویا مثلا اسلام برای مردم زندگی نخواسته است، آزادی نخواسته است، یا مثلا ایران برای آزادی مردم و زندگی مردمش تلاش نکرده و یا تلاش نمیکند.
اتفاقی که در ایران برای تعدادی از این جوانان افتاده که آنها را فریب دادند همین بود که از طریق فضای رسانه و تبلیغاتی که انجام دادند، در زندگی مجازی که برای آنها شکل دادند، یک باغ سبزی را به آنها نشان دادند که گویا ندارند. آن را نشان دادند و بعد گفتند: حالا به کوچه و خیابان بروید و آن را مطالبه کنید. چیزی که شعار خود ما هم هست.
جمهوری اسلامی چقدر به زن میدان داده است؟ مگر روحانیت برای مردمش، برای زنانش جز سواد خواسته است؟ جز تخصص خواسته است؟ جز فرصت حضور در دانشگاهها خواسته است؟ جز پر کردن میدانهای تخصصی و کریمانهی زنان را خواسته است؟
شما در همین جمهوری اسلامی میبینید که مثلا حتی در آوردگاههای ورزشی اگر قبل از انقلاب اینها در یکی، دو رشته بودند، حالا در انبوهی از رشتهها و آن هم بینالمللی شرکت میکنند.
اگر مدالآوری است، در انبوهی از میدانها ایرانیهای زن مدالآور شدند. یک کشوری که اینقدر فرصت برای زن ایجاد کرده است و این زنی که ایران هویت او را با حفظ کرامتش تأمین میکند، شعاری را بر علیه او بدهند که شعار خود ایران و اسلام است.
مگر نظام جمهوری اسلامی جز این بوده که به زن خدمت کرده است؟ شما چقدر در شرایط حقوقی زنان در طول این سالها تغییر دادید و محققین و فقهای ما نشستهاند و فضا را متناسب با رشد فرصتها به سود زنان مدیریت کردهاند، چقدر این اتفاقات میمون و مبارک افتاده است؟ حتی شما میبینید که مثلا در اصل ازدواج، شرایطی به سود زن گذاشتهاند. من نمیخواهم به عقب برگردم. شما ببینید اسلام در سورههای مدینه مثل بقره، مثل آلعمران، مثل نساء، مثل احزاب، مثل طلاق، چقدر جانب زن را گرفته است. برای زنی که خودش را به ارث میبردند، فرصتهای اجتماعی ایجاد کرد، فرصتهای اقتصادی ایجاد کرد، مرد را در خدمت او قرار داد، در طلاق و امثالهم مراقبت کرد که مردان قوی ستم به زنان ضعیف نکنند. آنها بالأخره جثههایشان ضعیف تر و فرصتهایشان ضعیفتر است. هر جایی که لازم بود از زن حمایت کرد.
دوستان عزیز پژوهشگر این چند سورهای که عرض کردم را بخوانند، ببینید مثلا ۹۸ درصد به سود زنان است. یعنی احکامی را بیان میکند که به زن فرصت بروز اجتماعی بدهد. به جای تبدیل شدن به یک کالا، تبدیل به عِدل مردان شده است.
این اسلام است. انقلاب هم همین خدمت را کرد. یا آزادی را در نظر بگیرید. آزادی یعنی اینکه من اگر استعدادی دارم بتوانم آن را بروز دهم، اگر نظر و اندیشهای دارم بتوانم بروز دهم. الان شما چه مقدار نویسندهی زن دارید؟ چه مقدار فرصت تحصیل و تحقیق را به خانمها دادید؟ اگر مثلا ما ۳.۵ میلیون - یک زمانی بیشتر هم شد - دانشجو در کشور داشته باشیم، نزدیک به ۶۰ درصد آنها خانمها هستند. چه باید بکنند برای اینکه زن آزاد باشد؟ بزرگترین آزادی، آزادی اندیشه است. وقتی شما به زن میدان میدهید که تفکر کند و دانایی او را بالا میبرید، خودبهخود به او میگویید: پس تو آزادی اندیشه هم داری، آزادی بیان هم داری، آزادی حضور اجتماعی هم داری.
وقتی زن جاهل را به جامعه ببرید، او را تبدیل به بردهی جنسی میکنید. وقتی زن جاهل بینش مناسب نداشته باشد، کسی که تفکر و تعقل نداشته باشد، اگر او را ببرید، ترویج کالاهای دیگران میشود، او را مانکن میکنید. برای اینکه فیلمهایشان جذابتر شود زن را لختتر و عریانتر میکنند. او را با لبخند بردهی جنسی میکنند.
اسلام آمد و به زن آزادی داد. مگر اسلام برای زنان چه خواسته است؟ انقلاب برای زنان چه خواسته است؟ گفته است من تو را آزاد میکنم، فرصتها را برای تو فراهم میکنم، جلوی استضعاف تو را میگیرم و نمیگذارم که از تو بهرهکشی کنند.
این زندگی است؛ زندگی این نیست که تو را در حد یک حیوان پایین بیاورند و با تو لذت ببرند و تو را ارزان بفروشند.
این زندگی که زن را ارزان بفروشند به سود زن نیست؛ مثل اینکه طلای اصلی را تبدیل به طلاب بدلی کنید، صورت زیبایی مثل طلا دارد اما دیگر طلا نیست و ارزشی ندارد.
اسلام برای زن این را خواسته است؛ پس اغتشاشی که الان در ایران اتفاق افتاد، یک امر بیرونی است، یک امر وارداتی است و توانستند با استفاده از فضای مجازی و حذف واسطه بین جریان انحراف در بیرون و جریان استکبار در بیرون و این بچهها و جوانان، کاری کنند که تعدادی از این بچهها فریب بخورند و چیزی را تقاضا کنند که به مصلحت آنها نیست و یا در اسلام و انقلاب بهتر، کاملتر، جامعتر و بیضررتر را تولید کردیم.
اینها کاری کردند که بچههای ما آنها را بخواهند. بعد کینههایشان را علیه نظام جمهوری اسلامی روی سر این اعتراض نشاندند و حاکم کردند. در ایذه چه بلایی بر سر مردم آوردند؟ حالا فرض کنید اعتراضی هست، با اسلحه میآیند و همین آدمها را درو میکنند. یعنی عموم مردمی که در آنجا بودند بسیجی و پاسدار که نبودند، آن بچهی ۹ ساله معلوم نیست که چرا آنجا بوده است، یا کسانی دیگر که در آنجا کشته شدند، معلوم نیست چرا آنجا بودند. همهی اینها که برای درگیری با اغتشاشگران نرفته بودند، مردم عادی بودند. ترور کور میکنند. اگر اینها مردم عادی را دوست داشتند و برای مردم ایران ارزشی قائل بودند که اینطور ترور نمیکردند.
کاملا معلوم است که اینها کینهی خودشان را از نظام جمهوری اسلامی اینگونه پیاده کردند. چرا؟ چون احساس میکنند نظام جمهوری اسلامی الان در نقطهای نشسته که راهحل مسائل اقتصادی خودش را بدون توجه به برجام و تحریمها دارد پیدا میکند.
خودشان که میدانند دارند ناامید میشوند و در برابر منطق جمهوری اسلامی که میگوید: من تضمین میخواهم، نمیخواهم برجام گذشته دوباره تکرار شود. برجام گذشته بعد از سالها زحمت همه، با رفتن اوباما و آمدن ترامپ به راحتی از بین رفت. ایران میگوید: من تضمین میخواهم. دیدند که نمیتوانند در برابر چنین منطقی بایستند و ایران را مشغول کنند و ایران را از طریق مدیریت برجام، مدیریت کنند. چه کردند؟ تنها راه این است که... .
وقتی قصهی برجام به نتیجه میرسید که تحریمی که بازوی مکمل برجام است مردم را خسته میکرد. دیدند به رغم همهی این مشکلات، مردم به صحنه و به خیابان نریختند. عِدل آن چیست؟ ناامنی. مردم باید ناامن شوند، مثل عراق و سوریه نگران باشند که الان که من بیرون میزنم سالم برمیگردم یا نه. بچهام که بیرون میرود سالم برمیگردد یا نه. یک اتفاقی باید بیافتد که دولت اسلامی، حکومت جمهوری اسلامی تحت فشار مردم قرار بگیرد. الان، بازگشت به دهه ۶۰ ایران اسلامی، در دستور کار آنهاست؛ یعنی برگرداندن مردم به شرایط ناامن و عجیب است که دشمنان ما چقدر حماقت میکنند. شما که در سالهای ۵۹ و ۶۰ تجربه کردید، ما انواع و اقسام جریانهای ناامن را داشتیم اما اعتقاد به نظام اسلامی، به دین، به مذهب، به اباعبدالله الحسین(ع)، به مهدویت(عج) و به امیدی که نسبت به آینده دارند اینها را نگه داشت.
۱۷ هزار ترور کور انجام دادید. بهترین نظریهپردازان و مدیران کشور را گرفتید. هر جایی که توانستید شرایط را برای اخلال در نظام اقتصادی فراهم کردید. اقوام مختلف را به جان نظام جمهوری اسلامی انداختید. اعتصابات را انجام دادید و ایران سربلند بیرون آمد؛ اما به نظر بنده ناچار هستند، اگر این کار را نکنند چه کنند؟!
دشمن از این اغتشاشات هم خیر نخواهند دید، چون جمهوری اسلامی قبلا در برابر چنین فشاری سربلند بیرون آمده است. دوباره تکرار کردند، شاید امیدشان به این است که این مردم دیگر مردم گذشته نباشند، اما مردم ما بسیار بصیر و هوشیار و هوشمند هستند؛ مردم ما الان بسیار متفاوت از گذشته، اما با تعالی از گذشته هستند.
ما الان در کشورهای مختلف برای حفظ کیان اسلامی میجنگیم و مردم با افتخار شهدایشان را روی دستشان حمل میکنند. «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» نمیگویند. این مردم ما هستند. الان هم شهیدشان میکنید و با افتخار کل شهر تعطیل میشود و پشت سر شهیدش قرار میگیرد.
* این اغتشاشات تا چه زمانی باید ادامه پیدا کند؟ عملکرد نظام تاکنون چگونه بوده است؟
این اغتشاشات قطعا تیرشان به سنگ میخورد. من معتقدم که این اغتشاشات ناشی از عصبانیت آنهاست.
اصل اغتشاشات جمع میشود. با اغتشاشی که ایجاد کردند به معترضین ستم کردند و من به نظام مقدس جمهوری اسلامی آفرین میگویم که با نشان دادن نرمی در حین قدرت، در حالی که قدرت داشت، نرمی و تواضع نشان داد و با مظلومیت، حتی به پلیس خود اجازه نمیدهد تیر اصلی داشته باشد؛ درو کردن افراد که کاری ندارد. نظام مقدس جمهوری اسلامی نمیگذارد این اتفاق بیافتد. چرا؟ چون خواب آنها این است. خوابی که برای ما دیدهاند دوقطبیسازی و ایجاد یک جبههی دشمن در داخل به وسیلهی نسل پرانرژی جوان است.
جمهوری اسلامی با برخورد نظامی می تواند به راحتی اغتشاش گران را جمع کند؛ اما از مظلومیت و از دوراندیشی، آن است که باید خود جبههی معترضینی که در کنار جریان اغتشاش حضور دارد، به نتیجه برسد که چه سبوعیت و ددمنشی در این اغتشاشگران هست و دور آنان را خالی کنند و این اندکی از جامعهی ایران که رفتهاند دوباره برگردند. این سیاست راهبردی جمهوری اسلامی است که به نظر من درست دارد عمل میکند.
گاهی در شبکهها دیدهام که میگویند: تا چه زمانی مماشات و مدارا کنیم؟ نه، در نگاه دوراندیشانه باید همینطور باشد، تا اکثریت جامعه در حدی باشد که آن اقلیت دیده نشود، باید دور جریان اقل، این جریان اغتشاش، آنقدر خلوت شود که تبدیل به چند تروریست شوند.
باید اینها تبدیل به چند تروریست شوند و با تروریست میدانیم که چطور برخورد کنیم. ما این دوره را تحمل میکنیم، با مظلومیت هم تحمل میکنیم؛ روحانیت خاک پای مردم است؛ روحانیت جانش را برای دین و مذهب داده است، عمامهاش از سرش بیافتد، ترورش کنند، فرقی نمی کند؛ مگر روز اول این کارهاست ؟ هر چه از ما بیشتر میکُشند، مردم ما بیدارتر میشوند. هر چه از ما بیشتر میکُشند و میخواهند ما را لِه کنند، تبدیل به خاک زیر پا کنند، ما مثل یک درخت سربلند، بلندتر از گذشته جلوی چشم مردم قرار خواهیم گرفت. این بیتردید است. پیروزی روحانیت در مظلومیتش است. پیروزی روحانیت در این است که خدمت میکند و سیلی میخورد. مگر انبیاء(ع) همینطور نبودند؟ انبیاء(ع) آمدند برای مردم دلسوزی میکردند. همینهایی که میخواستند این مردم به جهنم نروند و گرفتار جهنم نشوند، اینها سیلی میزدند، شکمبه روی آنها میانداختند، آنها را دروغگو و ساحر و دیوانه مینامیدند، با آنها میجنگیدند. خط انبیاء(ع) و خط علما همین است. ما با افتخار این مسیر را میرویم. برای من افتخار نیست که دو نفر محافظ من باشند و از جان من دفاع کنند.
افتخار من این است که خاک پای همین مردم میشوم. سیلی را میخورم اما میگویم: بفهم، اشتباه میکنی. هدف من سعادت توست، من آمدهام که تو را رستگار کنم.
به نظر من اگر انشاءالله ما با آرامش خیال، با دوراندیشی و عصبانی نشدن این دوره را بگذرانیم، زمینهای میشود که بسیاری از این بذرهایی که جریان کفر و نفاق و استکبار علیه جمهوری اسلامی و علیه مردم ایران و علیه ارزشهای ایران پخش و پهن کرده و کاشته است، خشک و بیثمر شود.
این را به ضرس قاطع خدمتتان عرض میکنم. مطمئنا در آینده همینها خودشان متوجه میشوند که دوست کیست، دشمن کیست. انشاءالله که ما منتظر آن روز هستیم.
* به عنوان سؤال پایانی دوست داریم شعار «زن، زندگی، آزادی» را از دیدگاه اسلام و انقلاب اسلامی تبیین بفرمایید.
شعار زن، زندگی و آزادی، شعار انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی ایران و قبل از آن اسلام عزیز و مکتب اهل بیت(ع)، تمام تلاشش را کرده است که زن، حق خودش را بگیرد، جایگاه لازم خودش را در اجتماع پیدا کند، آزادی اظهار ظرفیتهایش و به فعل رساندن استعدادهایش را پیدا کند، بتواند سخنش را بگوید و زندگی انسانی کند. زندگی که خودش با اختیار و با افتخار انتخاب میکند.
این شعار، شعارهای اصیل اسلام و مکتب اهل بیت(ع) است و ۳ رسالتی است که انقلاب اسلامی در طول ۴۳-۴۲ سالی که از شکلگیری آن گذشته، تعقیب کرده است.
آمارهایی که در این سالها از فعالیتهای زنان داده شده، از فرصتهایی که به زنان داده شده، از حمایتهای حقوقی که برای زنان صورت گرفته، از فرصتهایی که برای اشتغال اینها مورد توجه بوده، از فرصتهایی که برای اظهارنظر خواهران متخصص ما در این سالها مشاهده میشود، نشانگر این است که این شعار، از شعارهای اصیل انقلاب اسلامی و قبل از آن اسلام عزیز است.
دشمن از این شعارهای اصیل و دوست داشتنی سوءاستفاده میکند، همچنان که ابلیس وقتی میخواست حضرت آدم(ع) را از بهشت نعمتهایش فاصله بدهد و او و همسرش حوا را از بهشت و جایگاه کرامت اخراج کند، چیزهایی که خدای متعال بیشتر و بهتر از آنها را به حضرت آدم(ع) و حوا داده بود، اینها را به عنوان شعار خودش مطرح کرد.
ابلیس به آدم(ع) و حوا گفت: شما میخواهید ملک شوید؟ شما میخواهید عمر جاودان داشته باشید؟ از این درخت ممنوعه بخورید و بلایی بر سر آنها آورد که اینها را به شقاوت و رنج زندگی در دنیا و در خارج از باغ نعمتها و فرصتها و آسانیها مبتلا کرد.
خدای متعال به آدم گفته بود که اگر فریب ابلیس را بخوری، از فرصتهایی که داری فاصله خواهی گرفت. او شقاوت و سختی شما را میخواهد. خدای متعال انسان را بالاتر از مَلِک آفریده بود و لذا ملک در برابر انسان سجده کرد.
خدای متعال به وسیلهی دانایی، انسان را بالاتر از آنها و خلیفه و جانشین خودش قرار داد. خدای متعال انسان را خلق نکرد که بعد از مدتی عمر و جان او را بگیرد. او آمده بود که عمر جاودان به انسان بدهد.
ابلیس همین شعارها را با تقلیدی برای فریب انسان به کار گرفت. میخواهم این را عرض کنم که مسئلهی زن، زندگی آزادی، مسئلهی بسیار بسیار ارزشمندی است که امروز به عنوان شعار فریب در ذهن معترضین و جوانان عزیز ما و فرزندان ما نموده و با اینها کاری کردند که همهی این فرصتهای انقلاب اسلامی را قدرناسپاسی کنند، این راه طی شده را نادیده بگیرند و با آرزوهای واهی و سرابهای زودگذر اینها را به خیابانها بکشانند.
برای زن تجارت و تبدیل شدن او به ابزار تجارت و لذت دیگران را میخواهند؛ برای زن جشن بغل، آرمان اعتراض میشود؛ برای زن روسری برداشتن را آرمان اعتراض قرار میدهند؛ برای زن عریانی را ارزش قلمداد میکنند؛ حد زن را در این حد تنزل میدهند که در سلف مشترک با مردان غذا بخورد. این آن چیزی است که نیاز بود این همه برای آن بجنگیم و این همه آسیب به خودمان و مردممان برسانیم؟ آیا واقعا قیمت انسان به این مقدار است؟
من این جمله را اینطوری عرض کنم؛ ببینید تمدن اسلامی و تمدن غربی، دو تمدنی هستند که در رقابت با هم می باشند.
۳۰۰-۴۰۰ سال از تمدن غرب گذشته است و امروز بروندادها و پایان خودش را دارد نشان میدهد و ثمرهی این تمدن بههم ریختن هم وضعیت خانواده است، گرفتن حمایت مردان از زنان است، قطع رابطهی فرزندان از ۱۸ سالگی با والدین است، رفتن به سمت اینها یعنی سقط جنین بیشتر، یعنی مانکنسازی بیشتر زنان، یعنی بردن آنها به سمت میدانهایی که در این میدان زن باید هر چه جنسیتر فیلم بازی کند و بردهی جنسی شود تا مردان بیشتر لذت ببرند و باید فرصت کار ارزانی را برای صاحبان تجارت فراهم کند. باید زنان هزینه شوند تا لذت تنوع، فرصت رشد تجاری آنها را فراهم کند. این آن چیزی است که الان مطرح میکنند و اسلام برای زن عزت، شوکت، قدرت، کرامت و سلامتی روحی و معنوی میخواهد و البته اسلام تلاش خواهد کرد و انقلاب اسلامی درصدد است تا بسیاری از فرصتها را که در طول قرنها از زنان ما گرفته شده است به تدریج و در یک برنامهی جامع به زنان برگرداند.
این راه ۴۰ سال گذشته را اگر در تصور خودتان به ۴۰ سال آینده اضافه کنید، با روند رشدی که برای زنان در نظر گرفته است، مطمئنا آیندهی در کنار انقلاب اسلامی و زیر چتر جمهوری اسلامی آیندهی بسیار بسیار درخشان و پر از امیدی خواهد بود. به امید آن روز.