به گزارش پایگاه 598، جبهه اصلاحات (تشکل مادر در جبهه اصلاح طلبان) اخیراً بیانیه ای را به بهانه حوادث اخیر کشور منتشر کرد که درباره آن گفتنی های مهمی وجود دارد.
بخش هایی از بیانیه اصلاح طلبان که شرق آنرا منتشر کرده است را در ادامه می خوانید:
1_ این اعتراضات و مطالبات، برآمده از سالها "سیاستِ انکار"، "سیاست به رسمیت نشناختن"، "مسائل انباشتۀ حل ناشده"، "تحقیر شهروندان متکثر" و "سرکوب زندگی" است...حاکمیت پدرسالار و مداخلهگر، به رسمیت نشناختن سلائق و سبکهای مختلف زندگی شهروندان، تهی بودن عرصه سیاست از احزابی که اقشار مختلف اجتماعی را نمایندگی کنند، تبعیضهای انباشته علیه زنان، یک دهه میانگین رشد اقتصادی "صفر"، دو برابر شدن فقر در 5 سال، تحریمهای اقتصادی شدید و افزایشِ محاصره و انزوای ایران، تورم حدوداً 40 درصدیِ چندساله، وجود فساد افسارگسیخته و نهادینه شده، قربانی شدنِ زندگی پیشپای اقتدارگرایی فرهنگی و اجتماعی، کاهشِ شدیدِ ظرفیت حل مسألهایِ نهادهای حکمرانی، کاهشِ شدید امید به اثربخشیِ نهادهای انتخابی، سرکوبِ شدیدِ دیجیتال و نقض گستردۀ حقوق و آزادیهای سایبریِ ایرانیان، مکیده شدنِ شیرۀ طبیعت ایران و انباشت بحرانهای محیط زیستی، فقدان ظرفیتِ اجماعسازی برای حل مسائل، کاربست انواع تمهیدات غیرقانونی و بهظاهر قانونی برای انواع طرد گروههای بزرگی از جمعیت ایران (به جای ایجاد سازوکارهای ادغام و همبستگیساز)، تشدید نابرابریِ آموزشی، وجود نابرابری در برخورداری از سلامت و عدمِ پذیرش تشکلیابی و آزادی رسانه از جمله عوامل و زمینههایی است که برای تحلیلی همهجانبه از وضعیتِ تأسفبار و اعتراضاتِ کنونی باید مورد توجه قرار گیرند.
2_ بیانیه دو نهاد امنیتی کشور بجای توجه دادن به اینکه یکی از ریشههای بحران و اعتراضات بیسر و سازمان کنونی، "بحران نمایندگی" و ضعفِ قدرتِ تشکلیابی جامعه ایران است و بخش بزرگی از گروههای اجتماعی و سیاسی به علت نداشتن نمایندگانی در نهادهای حکمرانی، احساس تحقیر و دیده نشدن میکنند و برای انتقال و تحقق مسالمتآمیز خواستههای خود راهی جز اعتراض در کف خیابان نمیبینند، تقریباً همۀ ظرفیتها و سرمایههای مدنی محدود و تضعیف شده جامعۀ امروز ایران، از فعالیتهای صنفی و سندیکایی تا حزبی و رسانهای را یکسره بازیچۀ بیگانگان معرفی میکند؛ گویی جامعۀ ایران و شهروندانش هیچ عاملیت مستقلی ندارند و هیچ اعتراض درونزا و مستقل از بیگانگان در آن وجود ندارد.
3_ تصمیمات عملی حکمرانان در این زمینه، میتواند به نحو موثری بحران را مهار کند و افقهای پیشرویِ شهروندانِ ناامید، ناراضی و خشمگین را بگشاید...این اقدامِ اولیه حتی با تکیه بر رویکردی مردمسالارانه از قانون اساسی فعلی و اجرای بدون تنازل آن، از جمله فصل سوم در "حقوق ملت" و اصل پنجاه و نهم مربوط به "همهپرسی"، امکانپذیر است.
4_ به هیچوجه و با هیچ دلیلی، جان باختنِ انسانها، حتی یک نفر، در معرکه مواجهه معترضان و حکومت قابل پذیرش و قبول نیست، خاصه آنکه شاهد جان باختن تعداد کثیری از هموطنانمان در یک روز و واقعه، مانند جمعههای خونین زاهدان و خاش باشیم.
5_ ما بر این باوریم که درخواست اعمال تحریم و فشار بیشتر خارجی بر کشور و کمک به تحقق آن، اقدامی ضدملی است که در صورت به نتیجه رسیدن، از قضا عملاً جامعۀ ایران را بیشتر ضعیف کرده، هزاران مرگ و تشدید فقر و انزوا به همراه میآورد و اقتدارگرایی را تقویت میکند
6_ جبهۀ اصلاحات ایران ضمن عرض تسلیت مجدد به هموطنان، به ویژه داغدیدگانِ هفتههای اخیر، اعلام میکند که برای برون رفت از بحران، به سهم خود پیشنهاداتی عملی و اجرایی دارد که چنانچه اراده و تمایلی در حاکمیت برای شنیدن و به کار بستن مشاهده شود، آمادگی ارائه و بحث، گفتوگو و تبادل نظر درخصوص آن را خواهد داشت. [1]
*در اشاره به گزیده های مذکور گفتنی های جالب و حقانیت های بزرگی وجود دارد.
آن گفتنی ها و حقانیت ها از این قرارند:
1_ آنچه در اپیزود اول بیانیه مذکور مورد اشاره قرار گرفته؛ در بخش حقایقش صرفا مشکلاتی روزمره هستند که در تمام حاکمیت های جهان وجود دارند. یعنی آیا کشوری را می شناسیم که با مقولاتی مثل فیلترینگ، تورم، فقر، خلل در امورات سیاسی و... مواجه نباشد!؟
بهانه جویی و تقلا برای ایجاد بلوا در این بیانیه اما از آنجا آشکار می شود که می بینیم معاریف اصلاحات به جای بیان روزمره بودن این مشکلات و ایضا به جای تبیین دقیق مسئله اما مشتی دروغ و راست و ادعا را به هم بافته و جالب آنکه به جای تواصی به "رأی خوب" و حضور در انتخابات و رعایت قانون، برای حل مشکلات اما اغتشاش را رواداری کرده اند!
و این در حالی است که پاسخ نمی دهند در کجای دنیا زخم را با زخم بزرگتر درمان می کنند که اینان کرده اند. و مع الوصف به نظر می رسد این سکوت برای ریل گذاری به منظور اغتشاشات آینده است.
در اپیزود اول مقولاتی مثل مکیده شدن شیره طبیعت، فقدان ظرفیتِ اجماعسازی، نبود آزادی رسانه، تبعیض علیه زنان و چند مورد دیگر نیز تماما اکاذیبی دیکته شده از سوی دشمن خارجی هستند که متأسفانه بر لسان و قلم اصلاح طلبان ستادی جاری شده اند و ما به ازای خارجی و قابل اثباتی در محیط ایران ندارند.
2_ حملات متواتر این روزهای اصلاح طلبان از تریبون های مختلف به بیانیه تبیینی وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران نشان از بصیرت نافذ نهفته در این بیانیه مهم دارد. [2]
بیانیه و بصیرتی که توانست نقاب از چهره بانیان آشوب و فرماندهان اتاق هدایت فتنه بردارد و آبشخور اعتراضات غیر متمدنانه خیابانی را نیز به مردم معرفی کند.
اکنون نیز برای آن دسته از محافل تحلیلی که از سالها قبل مسئله اغتشاشات و راهبران آنرا رصد می کردند؛ آشکار بود که فکت های تحلیلی مهمی که درون این بیانیه وجود دارد؛ سبب ولوله در اتاق بانیان آشوب خواهد شد. که شد!
3_ تأکید این روزهای یک اقلیت چند ده نفری در تهران برای برگزاری رفراندوم در حالی است که اولا به لحاظ عقلانی نیازی به برگزاری رفراندوم در کشور احساس نمی شود و باید گفت که منظور ایشان از الزام برگزاری همهپرسی؛ حراج کردن اصل نظام و محتوای دینی آن است نه حل مشکلات مردم!
ثانیا وجوب عقلانی برگزاری رفراندوم در همه کشورها بایستی توسط حاکمیت کشور تشخیص داده شود نه توسط گروهایی که جز ناکارآمدی و فتنه گری و وابستگی به خارج از کشور؛ کارنامه دیگری ندارند.
و ثالثا هیچ کشوری در دنیا به خاطر اقلیتی ژیان سواری که بوق بنز روی ماشین خود بسته اند و در هسته اولیه چند ده نفر بیشتر نیستند؛ امورات کشور را تغییر نمی دهد و رفراندوم برگزار نمی کند. به دیگر سخن اینکه مادام که عقلانیت، سمت حرکت نظام را تأیید می کند، قوانین موضوعه کشور به صورت اکثریتی از سوی مردم ایران رعایت می شود و نهاد حاکمیت قادر به اجرائیات اسلامی و قانونی هست؛ یعنی مدعای آن چند ده نفر پیرمرد و پیرزن رفراندومخواه صحیح نیست. و نه تنها صحیح نیست بلکه اقدامی مضحک و غیر عقلانی هم هست.
4_ مجددا تأکید می شود بر خلاف بزرگان اصلاحات که ملودی صدای خیابان را دوست دارند! [3] و به مردم به چشم هیزم و با دیدگاه شبان رمگی نگاه می کنند اما یک نگاه دلسوزانه و عقلانی حکم می کند که بلوا و خیابان مساوی با خون و خونریزی است.
یعنی هیچ عقل سلیمی نیست که نداند یا نفهمد که اعتراض خیابانی بدون مجوز یقینا مساوی با ریخته شدن خون همه است و تقصیر این مسئله نیز بر گردن بانیان آشوب است نه حکومت.
جالب است که می بینیم بانیان آشوب؛ برنشسته در ستاد جبهه اصلاحات اما به جای طرح این عقلانیت بدیهی و اصیل با مردم و انذار دادن به جامعه برای تقبیح خیابان اما حرکت خیابانی را تقدیس می کند و در ادامه به 2 اغتشاش رخ داده در زاهدان که حضور عناصر مسلح در آن اثبات شده است نیز "جمعههای خونین زاهدان و خاش" اطلاق می کند تا به زعم خود ضمن یک این همانی بین نظام اسلامی و رژیم شاه؛ حافظان امنیت سیستان و بلوچستان را نیروهای ساواک و گارد شاهنشاهی جلوه دهد که دستشان تا مرفق به خون مردم بیگناه آلوده و کسانی از اهل سنت آلوده است!
این نمایش ابلهانه و البته خطرناک صرفا به روی پرده رفته است تا زمینه را برای حضور بیشتر مسلحین و مزدوران وارداتی در میان شهروندانی که فریب اصلاح طلبان را خورده و به خیابان آنها می آیند را فراهم کند و گرنه کیست که در کارنامه حاکمیت ایران؛ مجاهدت شهید حاج قاسم سلیمانی و هزاران شهید امنیت شیعه و سنی را فراموش کند که جانشان سپر بلای اهل سنت نجیب ایرانی شد!؟
5_ماجرای تحریم و تهدید افکار عمومی به این بهانه که تحریم سبب مرگ و فقر می شود نیز بخشی از پازل اصلاح طلبان برای تکمیل "بازی سیاه نمایی" است.
بازی ناجوانمردانه ای که نمی خواهد به مردم بگوید تحریم در اصل یک ابزار روانی است نه اجرایی و مهمتر آنکه نظام جمهوری اسلامی ایران به گواه تمام کارشناسان توانسته اثر تحریم های پیرامون خود را به کمتر از میانگین 20 درصد برساند. به نحوی که امروز عملا نمی توان اثری از تحریم را در معیشت عمومی مردم ایران نشان داد. (بماند که ایران اسلامی تبدیل به یک هژمون بزرگ هم شده است و نه تنها مشکلات خود که مشکلات اقتصادی متحدان خود و مردم آنها در خارج از کشور را نیز رفع می کند. گزاره ای که مضحک بودن ادعای تأثیرگذاری تحریم های را بیشتر به رخ می کشد)
اینکه چپ های ستادی چرا به جای بیان این دستاوردها و واقع نمایی به جای سیاه نمایی؛ اما یک بازی بی فرجام و در جهت تخریب اذهان مردم را در پیش گرفته اند از تأملات عبرت انگیز روزگار ماست.
6_ و اما راهکارهای در چنته اصلاح طلبان برای برون رفت از وضع موجود!
اولا وضع موجود خاصی در کار نیست و اغتشاشات اخیر نیز هرگز سرنوشتی بهتر از تحرکات چندین ساله پس از فتنه کوی دانشگاه سال 78 نخواهند داشت. (قابل توجه آنکه حاکمیت کشور در طول مدت هفته های اخیر هم عملیات برون مرزی انجام داد، هم از فناوری های جدید خود رونمایی کرد و هم تیم ملی فوتبال ایران عازم رقابت های جام جهانی است)
ثانیا در قبال مشکلات کشور نیز چاره کار جز از مسیر "رأی خوب"، رعایت قانون و صبر نمی گذرد و کسی که سمت خیابان را به مردم نشان می دهد دشمن است و هیچ راهی هم در چنته ندارد.
و ثالثا اصلاح طلبان نشان داده اند در شرایطی که بازنده انتخابات باشند فتنه می کنند و هنگامی که برنده شوند یک دولت ناکارآمد را در دامان رأی مردم می گذارند. پس اساسا تصور وجود راه حل در نزد اینان ساده لوحی است.
و رابعا باید به "بانیان آشوب" این نکته را گوشزد کرد که آنکه دست به تحریم انتخابات و صندوق رأی می زند؛ صرفا منتظر رویت سربازانش در کف خیابان است و "ادعای در چنته داشتن راه حل" پس از شکست در خیابان نیز همان قرآنی است که در سپاه معاویه بر نیزه رفت.
لذا مردم و نهادهای کلان حاکمیتی و امنیتی تکلیف دارند در مقابل این فتنه با جهاد تبیین قد علم کنند و اجازه ندهند دشمن شکست خورده با دسیسه ای نو؛ جای شهید و جلاد را عوض کند.