به گزارش پایگاه 598، حدودیک ماه از عملیاتی کردن سناریوی ضد انقلاب برای تجزیه ایران میگذرد؛ سناریویی که مداقه در آن پرده از نقشه پیچیدهای برمیدارد که شاید برای تک تک قطعات پازل آن ساعتها برنامهریزی شده و تمام امکانات ضد انقلاب از سرویسهای اطلاعاتی بیگانه تا رسانههای فارسی زبان پای کار آن آمده است.
نخ تسبیح این نقشه که هدفی جز تجزیه جمهوری اسلامی ایران برای آن نمیشود متصور شد اما قومیتهای مختلفی است که در ایران زندگی میکنند.
قوم کرد ایران اسلامی از جمله اقوامی است که علیرغم فشارهای پانکرد و جداییطلبان و کومله و دموکرات و پاک و غیره همواره پای تمامیت ارضی ایران ایستاده و رشادتهای آنان از پیشمرگههایی که در دوران دفاع مقدس یاور رزمندگان اسلام بودند تا کسانی که قربانی ترور نیروهای ضد انقلاب شدند از اذهان مردمان ایران زمین فراموش نمیشود.
واقعه مهسا امینی اما برای ضد انقلاب فرصت مناسبی بود تا فتنه را از دیاری آغاز کند که سالهاست در آرامش است و البته رسانههای کردزبان در شبکههای اجتماعی روی اذهان عمومی مردم آن عملیات کرده و تلاش کرده به مردم آن دیار بقبولاند که استان کردستان مورد بیمهری مسئولان است حال آنکه این استان از استانهای پیشرفته و بهرهمند ایران است.
مقدمه کار از زمانی که مهسا امینی در بیمارستان بستری بود فراهم میشود. حالا بهترین فرصت است تا مصداقی عینی برای ابر روایتی که رسانههای ضد انقلاب درباره دو کلید واژه گشت ارشاد و حجاب ساختهاند، فراگیر شود؛ «مهسا امینی به دلیل ضرب و شتم گشت ارشاد به خاطر حجاب به کما رفته است».
انتشار خبر فوت مهسا امینی اما بهانه را برای اجرای یک نقشه از پیش طراحی شده تکمیل میکند؛ بعد از تشییع پیکر مهسا امینی تنش به سرعت در سقز آغاز میشود و جمعیتی 500 نفره با حضور در مقابل فرمانداری شهرستان شروع به سر دادن شعارهای تند و احساسی و سنگپراکنی به ساختمان فرمانداری میکنند تا آتش فتنه و اغتشاش اینبار از شمال غرب ایران زبانه بکشد.
از عصر همان روز فراخوانهای سنگینی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود تا معترضان به مرگ مهسا امینی در شهرهای مختلف تجمعات اعتراضی برپا کنند.
فردای آن روز در چندین شهر و استان از جمله تهران تجمعات اعتراضی شکل میگیرد. هسته مرکزی اعتراضات که در آن بیشتر جوانان و دخترانی که کشف حجاب کردهاند نقشآفرینی میکنند، با سرعتی شگرفت اعتراضات را به سمت اغتشاش سوق میدهد تا به طبق سخنان فرمانده یگان ویژه فراجا خشنترین اغتشاشات کشور کلید بخورد.
همزمان اما نهادهای مرتبط با پرونده مهسا امینی علل فوت را بررسی میکنند و حتی رئیس جمهور در تماس تلفنی با خانواده امینی ضمن دلجویی از آنها قول پیگیری میدهد.
خبرگزاری فارس اولین نتایج علل فوت مهسا امینی را منتشر میکند؛ اما خانواده امینی در سلسله مصاحبههایی با رسانههای داخلی و خارجی موارد مطروحه از عمل جراحی، بیماری و تحت نظر دکتر بودن را تکذیب میکند تا سناریوی ضد انقلاب برای شعلهور کردن آتش اغتشاشات شعلهور شود.
گذر زمان اما ابعاد پرونده مرگ مهسا امینی را روشن میکرد، تا جایی که پدر مهسا یکی پس از دیگری از ادعاهای خود کوتاه آمد و پذیرفت دخترش هم جراحی داشته و هم تحت نظر پزشک معالج بوده است.
انتشار فیلم حضور پدر مهسا امینی بر بالین دختر جوانش و مواردی که بر آن اذعان میکند همچنین جوابیه رسمی پزشکی قانونی پرونده آن را تقریبا مختمومه میکند.
با مشخص شدن ابعاد ماجرای مهسا امینی و جدا شدن صف اغتشاشگران از معترضان در سطح شهر ضد انقلاب تلاش کرد تا با بهانهای تازه و البته در گوشهای دیگر از ایران آتش تفرقهافکنی و تجزیهطلبی را که در حال فروکش کردن بود شعلهور کند.
دختر بلوچ؛ پروندهای قدیمی که کوچکترین ارتباطی با مسائل پیش آمده درباره مهسا امینی ندارد در روز جمعه 8 مهرماه پس از خطبههای نماز جمعه مسجدمکی زاهدان که باحضور مولوی عبدالحمید برگزار میشود به یکباره با حمله مسلحانه به کلانتری 16 زاهدان به سناریوی ضد انقلاب برای تجزیه ایران الصاق میشود.
در جریان ناآرامیهای زاهدان، که در آن به چند کلانتری، بانک، پاساژ و مغازههای مردم خسارات جدی وارد شد، معاون سازمان اطلاعات سپاه سیستان و بلوچستان مورد هدف یک تکتیرانداز قرار میگیرد و به شهادت میرسد.
اما شامگاه جمعه دو جسد شناسایی میشود تا غبار را از فضای شهر بشوید؛ عبدالمجید ریگی و یاسر شه بخش دو عضو گروهک تجزیه طلب جیش الظلم در میان کشتهشدگان درگیریهای خیابانی بودند.
این واقعه اما با رشادت نیروهای سپاه و بسیج و انتظامی و عدم همراهی مردم سیستان و بلوچستان در همان روز پایان مییابد و تلاشهای برخی از متنفذان برای زنده نگه داشتن آتش آن راه به جایی نمیبرد.
البته رسانههای ضد انقلاب روایت خود را از این واقعه منتشر میکنند تا آتش نیمه جان فتنه دوباره شعله ور شود؛ این بار فراخوانها با شعار «سنندج زاهدان خونین تمام ایران» منتشر میشود.
این خرج آتش اما قدرتی ندارد و نمیتواند مردم را با خود همراه کند؛ ضد انقلاب اما گویا آمار فوتیهای کشور را از منابعی استخراج میکند و برای آن سناریو مینویسد.
حالا نوبت لرستان تا با رمز نیکا شاکرمی وارد غائله شوند؛ دختر جوانی که تصاویر ضبط شده دوربینهای مدار بسته و روایت همسایهها خبر از سقوط او از ارتفاع میدهد اما ضد انقلاب که اینبار هم انتخابی ویژه داشته است، باز هم روایت خود را میسازد.
نیکا؛ دختری که سایه پدر را بر سرش ندارد به دلیل اختلاف با خانواده از مادر و همسر مادرش جدا شده و به تهران آمده و عمدتا در منزل خالهاش سکونت داشته است؛ آتش شاکرمی.
آتش شاکرمی در این میانه پس از اینکه در مقابل دوربین صدا و سیما روایت خودکشی او را تأیید میکند در ادامه اما آتشبیار معرکه میشود و تمام حرفهای خود را رد میکند.
در جریان این فتنه یکی از روشهای ضد انقلاب برای همراه کردن افراد با خود تهدید و تطمیع بوده است که نمونههای مختلف آن در خبرگزاری فارس و در موضعگیریهای برخی هنرمندان کاملا مشهود است.
نیکا شاکرمی رمز جدید آشوب و الصاق مردم لرستان به این فتنه میشود تا سناریوی تجزیهطلبی جان دوباره بگیرد. اینبار هم اما تنها یک روز در لرستان تجمعی شکل میگیرد و مردم لرستان با این موج همراهی نمیکنند. رسانههای ضد انقلاب اما روایت خود را از ماجرا دارد و آن را مستمکی میکند تا آتش اغتشاشات را شعلهور نگه دارد.
حالا نوبت ترکهاست تا وارد غائله شوند، اردبیل کانون این غائله است، رسانههای ضد انقلاب روایتی عجیب را مطرح میکنند. این بار پانترکها هم با رسانههایشان به کمک میآیند تا با اسرا احساسات ترکهای غیور را تحریک کنند.
روایت ضد انقلاب اما از سوی عموی اسرا پناهی تکذیب شد و مشخص شد نه تنها او دانشآموز مدرسه شاهد اردبیل نیست بلکه اصلا ربطی به اغتشاشات نداشته و پس از بیماری در بیمارستان بستری و متأسفانه فوت کرده است.
اردبیل اما پس از روایتسازی ضد انقلاب روز گذشته شاهد حضور اغتشاشگران بود تا آتش فتنه همچنان روشن بماند. البته دیگر استانهای ترکنشین کشور اما هیچ همراهی با اغتشاشگران در اردبیل نکردند؛ نه آذربایجان شرقی و غربی و نه زنجان.
وقتی قطعات این پازل را کنار هم بگذاریم و از بالا به برنامهریزی دقیق ضدانقلاب و انتخابهای حسابشده آنها را نگاه کنیم و بیش از 17000 دروغ رسانههای ضد انقلاب در این مدت را در ذهن مرور کنیم، میتوانیم گامهای بعدی را نیز برای ادامه سناریوی ضد انقلاب پیشبینی کنیم؛ دختر عرب!