به گزارش پایگاه خبری 598 به نقل از فرهنگ نویس،
علیرضا محمد رضایی
زبان در سینما یکی از مهم ترین عناصر برای پیشبرد روایت است. که تقریبا همه ی آنچه نا گفتنی است را آشکار می سازد و البته که اصولاً سینما مدیومی ست برای نمایشِ ناگفتنی ها و عینی سازی گفتار های ناممکن که استفاده از زبان [مخصوصا لهجه ای خاص] در این مدیوم نیازمند علت و دلیل خاص و رابطه ای معقول با سایر اجزای داستان است و طبیعتاً اگر داستانی با زبانی خاص و لهجه ای متفاوت روایت می شود باید لزوم استفاده از آن زبان در مدیوم سینما معلوم شود و اقتضای استفاده از آن زبان [و لهجه ی خاص] در روایت آشکار گردد و الا نمی توان آن فیلم را در مقیاس و مدیوم سینما و با استفاده از پارامتر های موجود در این مدیوم از جمله فرم و تکنیک سنجبد.
آتابای «نیکی کریمی»دقیقا بر آمده از همچین موضوعی ست و زبان ترکی را بدون هیچ دلیلی سوار بر متن کرده و تلاش برای پر رنگ نشان دادن آن ؛ داستان را از روند اصلی خودش خارج کرده است و مخاطب را دچار سردر گمی می کند.
شخصیت ها در آتابای هیچ پیشینه و عقبه ی خاصی ندارند و بدون آنکه ما آن شخصیت را ،خصوصیات و ویژگی هایش را بشناسیم وارد روایت می شوند .
شخصیت پردازی در آتابای بدون هیچ تلاشی برای پرداخت و روتوش به مرحله ی نمایش رسیده و ما در فیلم تنها چند مسئله میبینم که بدون تلاشِ افراد برای حل آن و تنها با پرخاش های ممتد آتابای به پایان می رسند و هیچ دغدغه و آزمونی برای بر ملا ساختن شخصیت انسان ها رخ نمی دهد.
کارگردان در ساختن و ایجاد نما ها همه ی ضرورت ها را کنار گذشته و تنها با ایجاد تصاویری بی دلیل اما دلنواز از طبیعت [درخت ها،مزارع،دریاچه ارومیه ]سعی داشته که یاد مرحوم کیا رستمی را زنده کند و نمای تک درخت ایشان را برای مخاطب یاد آوری کند وجلوه ای کارت پستالی به اثر ببخشید.
به همین خاطر است که آتابای خسته کننده شده و مخاطب را با همه ی آنچه که بی دلیل و بدون التزام از زیبایی طبیعت نشان می دهد ، تنها می گذارد.