کد خبر: ۵۱۵۲۱۳
زمان انتشار: ۱۷:۲۲     ۰۵ دی ۱۴۰۰
سکانس اعدام امیر‌ -شخصیت اصلی داستان که جریانات حول محور او رخ می‌دهد- و گرفتن تایید از همه اهالی روستا و بعد هم اشک ریختن آن‌ها بابت این اتفاق، به نوعی می‌تواند گریه‌ی انسان به حال خودش باشد..

به گزارش پایگاه خبری 598 به نقل از فرهنگ نویس،

محمد مهدی اسماعیلی

جهان پر غوغایی که در عصر حاضر تجربه‌ می‌کنیم، ساخته خود ماست و هر چه جلوتر می‌رویم خوی حیوانیت بر انسانیت غلبه پیدا می‌کند؛ ظاهر یک جامعه متمدن را پذیرفته‌ایم اما از لایه‌های زیرین، بوی تعفن به مشام می‌رسد.
 
در دنیایی که پول، همه چیز است، انسانِ بنده‌ی پول شده، تهی از عقل، اندیشه و شعور می‌شود؛ غریضه‌ی اوست که حکم می‌کند برای زنده ماندن دست به هر کاری بزند.
ثروت، عامل مهمی برای رسیدن به قدرت است و قرن‌هاست که صاحبان ثروت، برای رسیدن به اهداف خود، از بردگان پول استفاده کرده‌اند.

سینما، می‌تواند حال بیمار انسان امروز را مقابل دیدگان او به نمایش بگذارد تا وضعیت نابسامان خود را درک کند و به فکر درمان بیفتد.
به عقیده نگارنده، شاید اگر داستان "بی همه چیز" را فارغ از فرعیاتی که جهت دراماتیزه کردن قصه وارد ماجرا شده، نگاه کنیم در اصل روایت همین وضعیت است.
سکانس اعدام امیر‌ -شخصیت اصلی داستان که جریانات حول محور او رخ می‌دهد- و گرفتن تایید از همه اهالی روستا و بعد هم اشک ریختن آن‌ها بابت این اتفاق، به نوعی می‌تواند گریه‌ی انسان به حال خودش باشد که تقابل فطرت و ذات انسان با غریضه‌اش را به تصویر می‌کشد.
"بی همه چیز" داستان ماست که هر لحظه در حال تجربه‌ی آن هستیم و برای رسیدن به پول، روزانه چیزهای بسیاری فدا می‌کنیم و گمان می‌بریم امتیاز با ارزش‌تری در قبال آن‌ها به‌دست می‌آوریم، در حالی که از انسانیت تهی شده‌ایم.

اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها