کد خبر: ۵۱۵۱۸۶
زمان انتشار: ۱۴:۵۴     ۱۶ مهر ۱۴۰۱
فیلم درباره‌ی دختری است که عاشقِ موسیقی است-البته مهرجویی به هیچ وجه نتوانسته که این عشق را ترسیم کند و فقط در هیاهوی آن به سر می‌برد-که پدرش مخالف موسیقی است و موزیسین شدن دخترش را موجب آبروریزی می‌بیند. تمام تلاشِ مهرجویی این است که بگوید در ایران به امثال اینها بها نمی‌دهند.

به گزارش پایگاه خبری 598 به نقل از پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ نویس،

فرهنگ نویس/علیرضا محمدرضایی


وقتی  رضا درمیشیان با آن همه هیاهو و حاشیه آمد و از  ابطال مجوز اکران سخن گفت و مظلوم‌نمایی به راه انداخت و مهرجویی با آن عصبانیت  آن ویدیوی جنجالی را راهی فضای مجازی کرد؛ با خودم گفتم اینگونه که این افراد برای اکران یقه پاره می‌کنند، قطعا اثری فوق هنر ساخته‌اند. انتظار کشیدم و پس از مدت‌ها نوبت اکرانِ لامینور فرا رسید و به تماشایش نشستم.
در اولین سکانس  فاتحه‌ی فیلم را خواندم. دوربین به طرز ناشیانه‌ای در حجره‌ی فرش فروشی گشت می‌زد، به طوری که حتی قاب بندیِ درستی هم نداشت. دیالوگ‌های غلو شده و نابسامانی که از همان ابتدا از یک اثرِ بی‌معنی سخن می‌گفتند. انگار که فرصت نشده باشد دیالوگ بنویسند و هرکه هر چه دلش خواست بگوید. گویی دکوپاژ را فراموش کرده‌اند و دوربین را باری به هر جهت می‌چرخانند.
فیلم درباره‌ی دختری است که عاشقِ موسیقی است-البته مهرجویی به هیچ وجه  نتوانسته که این عشق را ترسیم کند و فقط در هیاهوی آن به سر می‌برد-که پدرش مخالف موسیقی است و موزیسین شدن دخترش را موجب آبروریزی می‌بیند. تمام تلاشِ مهرجویی این است که بگوید در ایران به امثال اینها بها نمی‌دهند. نمی‌گذارند که جوانان سراغ موسیقی بروند. اما دریغ از یک سکانسِ فرمیک و  با معنی. اصلأ از یک جایی به بعد کلا موضوع عوض می‌شود. وقتی در نبود پدر و به مناسبت  تولد پدر بزرگ (علی نصیریان) مهمانی  ترتیب می‌دهند تا دخترک بتواند هنر موسیقی‌اش را عرضه کند، پلیس وارد خانه می‌شود و می‌گوید گزارش داده‌اند که اینجا مسکرات سرو می‌کنید و مهمانی مختلط است. اما  زمانی که   چیزی نمی‌یابند، پدر بزرگ از آنها دعوت می‌کند که شام بمانند و  پلیس  هم قبول می‌کند و در نمای بعد یک گروه پلیس را می‌بینیم که مشغول سرو غذا هستند و انگار نه انگار که فیلم موضوعیت خودش را از دست داده و عملاً مضحکه‌ای خنده‌آور ساخته می‌شود.
لامینور یک فیلم نیست، چرا که هیچ کدام از استانداردهای فیلم را ندارد.
مشکلاتش از همان فیلمنامه شروع می‌شود، جایی که حتی یک گره هم دیده نمی‌شود. نقطه‌ی اوجی ندارد و دیالوگ‌ها پیش‌برنده نیستند.
فیلمبرداری بسیار ضیف است. به نحوی که حتی ساده‌ترین نماها را هم نمی‌تواند درست بگیرد و از هیچ اصولی پیروی نمی‌کند؛ مثلا  در نمایی که دخترک استاد را به خانه آورده و  استاد درحال تدریس موسیقی است؛ چرا باید دوربین از آن زاویه گرفته شود، طوری که یک مسئله‌ی جدی را به طنز تبدیل کند.
پلان‌ها تقریبا هیچ ارتباطی با هم ندارند طوری که کارگردان مجبور شده در پایان هر پلان از یک نوع کات به نام وایپ استفاده کند و آنقدر آن را تکرار می‌کند که مخاطب را  به واکنش وا می‌دارد.
باید قبول کنیم که مدت‌هاست دوران مهرجویی تمام شده است. مهرجویی با لامینور حکم مرگ مغزیِ سینمای خودش را امضا و آن را به دست مخاطبان سپرد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها