کد خبر: ۵۱۵۱۸۵
زمان انتشار: ۱۴:۴۸     ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱
فیلم از اواسط کار، به کل در جهان سفارشاتِ فرامتنی غرق شده و کلیت قصه و شخصیت‌هایش را به باد فراموشی می‌سپارد. فیلمنامهٔ فیلم نیز منفصل است و با چندین پایان قابل پیش‌بینی مسیر حرکت خود را کندتر می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری 598 به نقل از پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ نویس،

فرهنگ نویس/آریا باقری
نمره فیلم: 0.5 از 4


«بچه‌ها؛ دنبالم بیاین» پیش از آن‌که یک فیلم کاملا سفارشی و ویترینی از والت‌دیزنی باشد؛ سعی دارد در جبهه تبلیغات پیشاهنگی برای جوانان - در خلال جنگ، مثمرثمر واقع شود. از این رو همه چیزش را فدای موضعش می‌کند و اکثر عناصر روایی و سینمایی‌اش رنگ می‌بازد. با بازی تیپیکال اما مقبول «فرد مک‌موری» و «ورا مایلز» - آن‌هم برای توجیه جنبه‌های جنگ‌طلبیِ زاده از غرور ملی آمریکایی‌ها در پهنه جنگ جهانی دوم، تا با زبانی عوامانه، گیشه‌ای و تینجریْ جوانان و نوجوانان یاغی‌ شهر را تبدیل به جنگنده‌های ملی کند و پلی  از شجاعت بی‌هدف جوانانِ درون خیابان‌ها به خط مقدم جبهه مقاومت زند. حرکتی که یاغی‌گری‌شان جهت گرفته و رنگ رشادت ملی و میهن‌پرستانه به خود بگیرد.

متاسفانه فیلم در پرداخت به همین مساله ضعیف است و روزنه‌ای جدید و خلاقانه‌ای از قِبل شخصیت‌ها و رویدادهای مربوطه‌اش به قصه باز نمی‌کند. فیلم از اواسط کار، به کل در جهان سفارشاتِ فرامتنی غرق شده و کلیت قصه و شخصیت‌هایش را به باد فراموشی می‌سپارد. فیلمنامهٔ فیلم نیز منفصل است و با چندین پایان قابل پیش‌بینی مسیر حرکت خود را کندتر می‌کند. پایان‌‌بندی‌هایی چندگانه و کثیر که از نطفه آمده‌اند تا برای رِنج سنیِ کودکان و نوجوانان آمریکاْ جهت پاسداشت ارزش‌های ملی و میهنی تبلیغات جنگی کنند؛ آن‌هم بدون داشتن زبان سینما.

بااین‌حال نمی‌توان از نقاط قوتِ اجرایی‌ فیلم محجوب ماند. بازی بازیگران مطرحی که هرکدام به نوبه خود و سابقه هنرپیشگی‌شان، توانستند نقش را مسلمات بازیگریِ خود اقناع کنند و موجب پیشبرد قصه شوند. مثل: شخصیت تیپیکال پیرزن کم‌حافظه‌ای که در سکانس دادگاه به ناگاه مرگ دو فرزندش برایش تداعی می‌شود و در هاله‌ای از نجوا و سکوت غرق می‌شود. سکانسی که به درستی نمای کلوزآپ را مهمان صورت آلزایمری پیرزن می‌کند تا سکوت و خیرگی او گواه پدیداریِ گذشته‌اش شود. آن سکانس، جزو سکانس‌های پذیرفتنی و مقبول دنیای فیلم است که دوربین و بازیگر بدرستی با یکدیگر مأنوس‌اند و همپوشانی دارند.

 


فارق از آن، برای اولین‌بار در سلسله روایات خانوادگی سینمای هالیوود، در بستر و کانون خانواده، یک روزنه مثبتِ جدید، فوق العاده کار شده و به فرم رسیده‌ را شاهدیم. روزنه‌ای زیست شده و دغدغه‌مند که نشان از همزیستی شفقت‌آمیزِ سازنده به ‌شخصیت مدنظرش بوده است. شخصیتی خاص، قدرنادیده و مهجورْ از شمایل یک پدرِ کمتر ساخته و پرداخت شده. آن هم در این فیلم سطحی و سفارشی. روزنه‌ای روانشناختی - هم در متن و هم در اجرای بازیگر - که گستره آثار هالیوودی ناپدید شده است.

شمایلی شهری و انسانی از یک پدر هستی‌‌باخته، دائم‌الخمر و ولگرد - که برخلاف دیگر آثار روتین هالیوود از این گونه شخصیت - او این‌بار نمی‌خواهد بچه‌اش مثل خودش شود. لهذا مؤدبانه رفتار می‌کند و سعی می‌کند موانع ترقی فرزندش را بردارد. شخصیتی خاکستری که مطرود جامعه است و نگاه خوبی نیز بدان نشده و نادیده گرفته می‌شود. پدری که سعی می‌کند بچه‌اش را از ولگردی دور کرده و [در سطح توان خود] پدر خوبی برایش باشد. هرچند که این خصلت‌اش نیز ریشه‌ای متنی و درون‌شخصیتی ندارد.

فی‌الواقع آنچه که از وجود و رفتارهای لحظه‌ا‌یِ شخصیت نشان داده می‌شود؛ بازیگرْ به دقت و ظرافت شخصیت او را - ولو سطحی  و نازل - بُعد داده و ملموس می‌کند. با بازی مکمل و کوتاه ولی بی‌نظیر «شان مک‌کلوری» که فوق‌العاده گِستوس چنین شمایلی را گرفته و مستی، سکندری‌خوردن و نوع من‌من کردن‌اش را از آن خود کرده و با صلابت به نمایش می‌گذارد. شخصیت پدرِ دائم‌الخمر، از قضا بسیار جای درستی در فیلم‌نامه کاشته شده است. زیرا بدرستی می‌تواند به آنتاگونیست اصلیِ قصه - فرزندش - لایه‌ای خانوادگی اضافه کرده و اورا وارد چالشی دیگر بیندازد. بااین‌حال فیلم و فیلمنامه هر کم و کاستی‌ای که داشته باشد - که کم ندارد؛ رابطه مهرانگیز و وفادارانه میان پدر و فرزند را - ولو اندک - پرداختی به‌یادماندنی و انسانی روایت می‌کند.

پدری با چنین خصایصی، و پسری که ولگردی را - نه برای عصیان خود، بلکه برای ناراحت نشدن پدرش انتخاب کرده تا ترقی‌اشْ پدرش را اندوهگین نکرده و احساس عقب‌ماندگی و هستی‌باختگی به او دست ندهد. بااین پیش‌فرض که: «چون پدرش در کشاکش زندگی کمر خم کرد و همیشه ملامت و تحقیر شد؛ فرزندش نیز با ترقی‌ و پیشرفت خود سعی نمی‌کند تا از پدرش جلو بزند و خودرا قدرتمندی جدا و دور شده از پدرش بیابد؛ تا پدرش به کل احساس تنهایی و بی‌کسی کند.» خلق این پیش‌فرض برای شخصیت نوجوان داستان، کار دشواری است. یک حبّ پنهانِ برخاسته از حس ترحم‌ و شفقتِ پدر و پسری که به‌زیبایی و درستی جان می‌گیرد.

مثل: سکانسی که پسر، پدرش را به جشن پیشاهنگ‌ها - که همگی پدرشان را دعوت می‌کنند - دعوت نکرده‌است تا پدرش در برابر دیگران مسخره نشود. اما با دعوت رهبر دسته پیشاهنگ‌ها، پدرِ مستِ بچه، در جشن پیشاهنگ‌ها حضور یافته و دیرتر از همه به مجلس می‌رسد، و تلوتلو خوران در کنار دیگر پدر‌ها - که سعی دارند با او صحبت نکنند - می‌نشیند.

نوع قا‌ب‌بندی و حرکات نرم و ریز دوربین، حفظ فاصله با شخصیت‌‌ها، نورپردازیِ صحنه‌ای و علی‌الخصوص تقابل و ضدیتی که در اجرای بازیگران در آن سکانس ظهور می‌کند؛ بقدری زیبا، جذاب، انسانی و قوام‌مند است که با اینکه فیلم را می‌توان از گنجهٔ ذهن‌ به آسانی حذف کرد اما نمی‌توان شخصیت پدرِ مست و هستی‌باختهٔ فیلم را براحتی از یاد برد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها