به گزارش پایگاه خبری 598 به نقل از پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ نویس،
فرهنگ نویس/نویسنده: آریاباقــری
از میان فیلمسازانی که روایت آثارشان سویههای صریح سیاسی دارند؛ «کوستاو گاوراس» یونانیتبار و «فرانچسکو رزی» ایتالیایی دو راه مجزا را دنبال میکردند - که البته «فرانچسکو رزی» طلایهدار سینمای سیاسی است. سینماگری ایتالیایی که گویی نظمِ نهانِ سیاسیِ زمانهٔ خود را شناخته و آگاه از جریانهای پشت پرده، به روایت درست و سینماییای از سردارانِ حکومتِ وقت خود، پرداخته است.
از آنسو «کوستاو گاوراس»، بیش از اینکه آثارش به جریانات فاسد یک نظام سیاسی بپردازد؛ کیفیت خطرات و فسادِ موجود در نظام سیاسیاش را به چند شخصیت منفیِ بدچهره و خبیث - یعنی مجموعهای از پروتاگونیستهای ستمگر - تقلیل میدهد. آنطور که مخاطب متوجه میشود که مثلا عاملاخلال [سیاستزدهٔ] قصه، برای شخصیت اصلی، مثلا فلانی است. این رویکرد ناخواسته، جریانات اجتماعی-سیاسیِ آثار «گاوراس» را فاقد عمق و زیرمتن جامعهشناختی میکند و رویدادهای دراماتیکاش را در سطح و رو ساختِ کنشها رها میکند. برای همین بیشترِ تنازع و کشمکشهای سیاسیِ آثار گاوراسْ شخصی و دیدنی میشوند؛ تا جمعی و نادیدنی.
بدیهی است که اساسا مسائل و قضایای سیاسی، همیشه دربردارندهٔ یک سویهٔ همهگیرِ جمعی نیز میشود؛ چنانکه هرگز به یک «شخص» خلاصه نمیشود؛ بلکه از شخص یا اشخاصی شروع میشوند و استمرار مییابند. این مساله در سینمای سیاسی «فرانچسکو رزی» بخوبی متجلی میشود. چنانکه تمامی رویدادها در عین حفظِ بار درامشان، صاحب یک زیرمتن و عمقی نهان و نادیدنی هستند که مشخص هم نیست از کجا تغذیه شده و نشأت میگیرند. لذا نمیتوانیم انگشت اتهام سمت شخص خاصی [از دولتمردان] بگیریم تا قضیه را فیصله دهیم. گویی دست غایب و قاهری در کابینه دولت و سیستم سیاسی حاضر است که بر همه چیز و همهجا حجاب استبداد سایه افکنده است. این مساله همان فقدان بنیادین رویکرد سینمای سیاسی است که در آثار گاوراس شاهد آن نیستیم.
اگر آثار «گاوراس» با گرههایی جمعی شروع میشود اما با تخصیص دادنِ آن بر کاراکترها و قصههایی خاص و مسائلی شخصیتر پایان مییابد؛ اما آثار «رُزی» رویهای عکس آن دارد. چنانکه سیر نفوذ، ارتباط گیری و کشمکش آثار گاوراس از «جمع» به «شخص» است (تا به چند پروتاگونیست و آنتاگونیستی انگشتشمار بسنده کند)؛ اما سیر آثار «رُزی» از «شخص» به «جمع» میرود. جنس دوربین «گاوراس» نیز این مسئله را فاش میسازد. برخلاف دوربین «رزی» که محتاط، نقادانه، زیرکانه، معترضانه، متجسس و با شهامت وارد گودِ حوادث میشود؛ دوربین«گاوراس» در موضعی خنثی میایستد و مرز خودرا میان دو جناح و کاراکترها محرز نمیکند. حتی در قسمتهایی میترسد که بیش از حد به عمق رخدادها و حقیقتِ ماجرا نفوذ کند. لذا دوربیناش عقب ایستاده و بیشتر در لانگشات ماجراها را نگاه میکند.
مثل فیلم «حکومت نظامی» که با اینکه دوربیناش پشت نظامیگری است اما روایتش علیه آن است. لذا سکانسهای ترور مخفیانهاش، بهتناسب قابهای لانگشات و موسیقی تئودوراکیس حس تنهایی و مظلومیتِ جانباختگان سیاسی را بهدرستی بر میانگیزد - اما متاسفانه روایت فیلم درنگهای نهفته در لانگشاتهایش را بسرعت از حسِ خفقان سیاسی و دراماتیک ساقط میکند.