سرویس سیاسی پایگاه 598 -محمد سلحشور: خیابانهای کشور بار دیگر تبدیل به میدانی برای عرض اندام گروههای ضدانقلاب و سواری گرفتن هنجارشکنان از اعتراضات مردمی شد؛ هفتهای که خیابانهای ایران تبدیل به قابی برای ثبت تصاویری شد که قلب هر دلسوز ایران اسلامی را به درد میآورد. هتک حرمت به مقدسات، حمله به زنان محجبه و نیروهای حافظ امنیت و نهایتا ریخته شدن خون افراد بیگناه باعث شد تا این بار ماه مهر با رنگ و بوی کینه و غضب بدخواهان کشور و انقلاب آغاز شود. در این میان هرچند برای تحلیل چیستی و چرایی و ابعاد این حوادث به زمان بیشتری نیاز است اما یکی از برجستهترین متغیرهایی که در هدایت فضای عمومی جامعه به سمت وقایع اخیر نقش مهمی ایفا کرد، شیوع روایتهای دروغ و مرجعیت یافتن فیکنیوزهایی بود که خشم عمومی از حادثه مرگ مرحومه مهسا امینی را به عنوان فرصتی برای آغاز فصل جدید درگیری و آشوب خیابانی میدانست.
به گزارش «وطنامروز»، قریب به 10روز پیش بود که انتشار خبر درگذشت یک دختر جوان که توسط گشتهای امنیت اخلاقی نیروی انتظامی دستگیر شده بود خبرساز شد؛ خبری که حسب ابهامی که پیرامونش شکل گرفته بود، موجی احساسی و توأم با همدردی را در جامعه و بویژه شبکههای اجتماعی با خود به همراه داشت. با این حال از همان نخستین ساعات انتشار خبر، زنجیره رسانهای ضدانقلاب خارجنشین با پشتیبانی حداکثری رسانههای اصلاحطلب، بدون واکاوی علت مرگ این دختر جوان، با طرح این ادعا که مرگ او ناشی از ضربات نیروهای پلیس به سرش بوده، فضا را به سمتی برد که سرانجام آن تا حد زیادی قابل پیشبینی بود؛ طرح ادعایی سنگین بدون ارائه سند و مدرک و به موازاتش تولید و عرضه حجم زیادی روایت که ادعای اولی را بدون اثبات، تقویت میکرد. در این میان بهرغم شفافسازی پلیس و حتی انتشار تصاویر لحظات دستگیری مهسا امینی و ورود نهادهای اجرایی و نظارتی برای پیگیری مساله، میدان دروغپردازی و شایعهپراکنی برای این رسانهها باز شد.
شبکههای ماهوارهای فارسیزبان با تمرکز شبانهروزی روی پرونده مهسا امینی و طرح کردن قانون حجاب به عنوان عاملی که به مرگ یک دختر جوان منتهی شده تمام اهتمام خود را بر سروشکل دادن به یک موج احساسی و اعتراضی برای به خیابان کشیدن مردم و تبدیل این غائله به بهانهای جهت آشوبآفرینی عناصر فعال ضدانقلاب کردند. چنانکه گفته شد در این مسیر رسانههای اصلاحطلب نیز به عنوان پایگاه اصلی تولید محتوای غربگرایان در داخل کشور تمام ظرفیت خود را به میدان آوردند تا در سایه عرضه انبوه اطلاعات کذب، فضا را برای کلید خوردن یک آشوب خیابانی همراه کنند.
روزنامه شرق مهمترین رسانه اصلاحطلبی بود که خط دروغپراکنی، ترویج شایعات و احساسی کردن فضا را در دست گرفت. این روزنامه در همان نخستین روزهای پس از حادثه ابتدا با انتشار فیلمی، مدعی شد پرستاران بیمارستان کسری در حال وداع با پیکر مرحومه امینی هستند اما چیزی نگذشت که مشخص شد فیلم مورد ادعای شرق، مربوط به بیماری است که در ارومیه دچار مرگ مغزی شده بود و اعضای بدنش را اهدا کردند. شرق در دروغی دیگر، مدعی فیلتر شدن سیستم پیامکی هنگام ارسال نام مهسا امینی شد تا ذهنیت امنیتی شدن فضا و آمادگی برای شورش خیابانی را در افکار عمومی تثبیت کند. به موازات موج دروغسازی این رسانه اصلاحطلب، شبکههای فارسیزبان خارجنشین نیز اقدام به طرح ادعاهایی کردند که در کوتاهمدت فضای ذهنی جامعه را درگیر میکرد و پس از طرح پرسشهایی درباره صحت و کذبشان با ارائه روایتهای جدید، امکان تفکر و بررسی ادعاها را از مخاطبان خود میگرفت.
رسانهها هر قدر هم که مغرض و جهتدار برای پوشش خبری ورود کنند، نیازمند به ارائه سروشکلی خبری از روایت خود هستند. به همین خاطر در فضایی که نسبت به بسیاری از ادعاهای طرحشده درباره فوت مهسا امینی تشکیک وارد میشد، سلبریتیها و چهرههای مشهور همانند ورزشکاران و بلاگرها، میداندار عرضه روایت یکدست به جامعه شدند. در این فضا دیگر گزارهها به جای آنکه خبری باشند، احساسی و هیجانی بودند. زنجیرهای از سلبریتیها دومینووار با طرح روایتهایی که پیشفرض جملگی آنها به قتل رسیدن مهسا امینی توسط نیروهای امنیتی بود، فضای جامعه را برای به خیابان کشاندن مردمی که دچار ابهام جدی شده بودند آماده کردند. به همین خاطر در روزهای اخیر هنرمندان و تعدادی از ورزشکاران تبدیل به مرجع اصلی اطلاعرسانی زمان و مکان تجمعات خیابانی شدند؛ افرادی که عمدتا خود خارج از کشور زندگی میکردند و از بستر رفاه و عافیت خویش، جوانان را به مبارزه خیابانی دعوت کرده و حتی آنان را برای درگیری با پلیس، متشنج کردن فضای خیابانها و افزایش زدوخورد آماده میکردند.
طبیعی بود که در این فضا دیگر روایتهای اثبات نشده آنقدر تثبیت شده بودند که اطلاعرسانی درباره آخرین وضعیت پرونده و حتی اثبات این خبر که مهسا امینی پیش از این نیز مشکلات جسمی داشته و حتی چندبار زیر تیغ جراحی رفته، چندان نقشی در احساسات جامعه نداشت. میدانداری موج احساس بر محور ادعاهای کذب و فضای هیجانی شده دیگر در مقابل سند و مدرک از خود واکنشی نشان نمیداد.
بر همین اساس آشوب خیابانی هفته گذشته را در مقایسه با آشوبهای خیابانی سالهای اخیر در یک نقطه میتوان به شکل جدی متفاوت دانست و آن هم روایتسازی فیکنیوزها و میداندار شدن شایعات است. برای نمونه اگر موج اولیه اعتراضات خیابانی در سال 98 بر اساس اتفاقی واقعی (3برابر شدن قیمت بنزین) کلید خورد، این بار روایتی مجعول و اثبات نشده یعنی کشته شدن یک دختر جوان به دست نیروهای امنیتی، مقدمه به وجود آمدن آشوبهای خیابانی شد.
امنیت ملی در سایه امنیت روانی
حوادث تلخ روزهای گذشته و سوءاستفاده حداکثری ضدانقلاب از فضای روانی ایجاد شده که به مرگ دهها نفر منتهی شده است، بار دیگر اهمیت و اولویت امنیت روانی جامعه برای پاسداری از امنیت ملی را اثبات کرد. تا زمانی که مرجع خبری حوادث فیکنیوزها و رسانههایی باشند که ناامنسازی ایران را به عنوان پروژه و هدف غایی خود در دستور کار دارند، هر حادثه ابهامآفرینی میتواند زمینهساز آغاز فصل جدیدی از بحرانهای امنیتی و اردوکشیهای خیابانی باشد.
اهمیت «امنیت روانی» برای هدایت جامعه به سمت کنش عقلانی تا جایی است که رهبر حکیم انقلاب چندی پیش این امنیت را به عنوان «حقوق عمومی» توصیف کردند و تامین آن را وظیفهای حاکمیتی خواندند. رهبر انقلاب تیر سال جاری در دیدار رئیس و مسؤولان قوه قضائیه با اشاره به این مهم فرمودند: «یکی از حقوق عمومی مردم همین است که امنیت روانی داشته باشند. امنیت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعهای، یک دروغی، یک حرف هراسافکنندهای در ذهنها پخش نشود. حالا تا دیروز فقط روزنامهها بودند که این کارها را میکردند، حالا فضای مجازی هم اضافه شده. هر چند وقت یا چند روز یک بار، گاهی چند ساعت یک بار یک شایعهای، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخصی یا نامشخصی در فضای مجازی منتشر میکند، مردم را نگران میکند، ذهن مردم را خراب میکند. یک دروغی را مطرح میکند، شایع میکند، خب! امنیت روانی مردم از بین میرود. یکی از وظایف قوه قضائیه برخورد با این مساله است».
بر همین اساس باید این پرسش را مطرح کرد که دستور کار نهادهای اجرایی، قضایی و نظارتی برای پاسداری از این حقوق عمومی چیست و برای آن چه برنامه بلندمدتی دارند. آنچنان که در فقره اخیر بار دیگر ثابت شد تساهل در حراست از امنیت روانی جامعه و خوشبینی نسبت به جولان یافتن ضدانقلاب در این فضا، جامعه را چگونه به بنبست و درگیری نزدیک میکند.
تخریبگری در حصار امن مجازی
فراتر از فقدان دستورالعمل روشن برای پاسداری از امنیت روانی جامعه به عنوان یک حق عمومی، بیهزینه بودن تخریبگری در فضای مجازی نیز از دیگر مواردی بود که در حوادث تلخ هفته اخیر به وضوح به چشم آمد.
سلبریتیها و ورزشکارانی که در سایه محبوبیت، مخاطبان میلیونی کسب کردهاند، در روزهای گذشته عملا تبدیل به ابزاری برای تهییج مردم به سمت هنجارشکنی و حتی حمله به نیروهای حافظ امنیت شدند. در این عرصه عدم برخورد با رفتارهای مخل امنیت این گروهها باعث شده افرادی که بیشترین ارتزاق را از بیتالمال داشتهاند به خود این جرأت را بدهند که تبدیل به ابزار عملیات روانی و میدانی ضدانقلاب شوند و آتش بیار معرکهای شوند که هیچ گزندی به آنها وارد نمیکند. یقینا برای حرکت به سمت اطلاعرسانی سالم و مطالبهگر، پیش از هرچیز باید برای منابعی که دروغپردازی را کارویژه اصلی خود میدانند، هزینهآفرینی کرد. نمیتوان چشم بر این واقعیت بست که بسیاری از حوادث تلخی که این روزها در کف خیابانهای شهر شاهدش بودیم حاصل موجآفرینی چهرههای مشهوری است که در فضای امن و امان ماموریت آشفته کردن فضای اعتراضات و تهییج عمومی برای تقابل با نیروهای امنیتی را پی گرفتند. آزادی عمل این چهرهها در حوادث هفته گذشته به حدی رسید که در صفحات مجازی خود اقدام به آموزش تولید کوکتل مولوتف، ابزارهای تهاجمی و حتی نشر اوهامی درباره ویژگیهای ظاهری افرادی که لباس شخصی خوانده میشود، کردند.
در این فضا مماشات بیش از این و آسوده گذاشتن سلبریتیها و چهرههای مشهور برای تبدیل شدن به ابزاری مخل امنیت تنها به تکرار حوادث تلخ روزهای گذشته با شدت و حدت بیشتر منتهی شود.