درسدن پیش از بمباران در دهه 1980 | درسدن پس از بمباران |
بمباران استراتژیک چیست؟
بمباران استراتژیک یک استراتژی جنگی غیراخلاقی است که در یک جنگ همه جانبه برای از بین بردن توان و امکانات اقتصادی و نابودی کامل تجهیزات زیرساختی دشمن مورد استفاده قرار می گیرد.
بطور سیستماتیک سازماندهی و اجرای این استراتژی از طریق هوا صورت می گیرد. بمباران استراتژیک با بمباران تاکتیکی (Tactical Bombing) کاملاً متفاوت می باشد، اهداف در بمبارانهای استراتژیک معمولاً کارخانجات، خطوط راه آهن، پالایشگاهها، شهرها و ... میباشد در صورتی که هدف از بمباران تاکتیکی معمولاً انهدام پادگانها، مراکز فرماندهی، انبارهای مهمات، فرودگاه ها و در کل اهداف نظامی می باشد. با توجه به این تفاوت ها مشخص می گردد که بمب افکن های استراتژیک هواپیماهایی بزرگ و دور برد می باشند در صورتی که بمب افکن های تاکتیکی کوچکتر و سریع تر هستند و در بسیاری از موارد بمباران های تاکتیکی توسط شکاری بمب افکن ها صورت میگیرد، در بعضی از مواقع، قبل از اجرای یک بمباران استراتژیک با اجرای بمباران های تاکتیکی سیستم های دفاع ضد هوایی دشمن مورد تهاجم قرار گرفته و منهدم می گردد و سپس بمباران استراتژیک انجام می گیرد.
آلمانها آغاز کننده بمبارانهای هوایی شهرها نبودند. انگلستان و فرانسه در 3 سپتامبر 1939 علیه آلمان رایش اعلان جنگ دادند. دو روز بعد از این واقعه انگلستان بمباران شهرها و جمعیت غیرنظامی آلمان را آغاز کرد. در 5 سپتامبر 1939 اولین حملات هوایی علیه شهرهای کوکسهاون (Cuxhaven) و ویلهلمشاون (Wilhelmshaven) انجام گرفت؛ در 12 ژانویه 1940 شهر وسترلند (Westerland) بمباران شد. دو هفته بعد، در 25 ژانویه، فرماندهی عالی ارتش آلمان حمله به شهرهای بریتانیا و بندرهای آن کشور را ممنوع اعلام کرد؛ البته بنادر روسیث (Rosyth) از این قاعده مستثنی شدند. در 20 مارس، 110 بمب انفجاری و آتشزا بر فراز شهرهای کیل (Kiel) و هرنوم (Hörnum) رها شدند. در این حمله یک بیمارستان به کلی تخریب شد. در آوریل 1940، بمبافکنهای ارتش بریتانیا حملاتی فزاینده علیه شهرهایی انجام دادند که دارای هیچ نوع تأسیسات و اهمیت نظامی نبودند. وینستون چرچیل در 11 می 1940، و درست یک روز بعد از انتصاب به عنوان نخستوزیر و وزیر جنگ تصمیم گرفت دستوری مبنی بر انجام حملات هوایی وسیع علیه مردم غیرنظامی آلمان صادر کند. با این حال وی مردم انگلستان را از اتخاذ این تصمیم مطلع نکرد. در 18 می 1940 فرماندهی عالی ارتش آلمان گزارشی از حملات انگلیسیها به اهداف غیرنظامی منتشر کرده و در مورد عواقب تداوم این حملات به انگلیسیها هشدار داد. بالاخره در 14 و 15 نوامبر 1940 نیروی هوایی آلمان نیز به یک شهر انگلیسی – کاونتری – که البته دارای صنایع نظامی با اهمیتی بود حمله کرد. این حمله چندین ماه پس از آغاز حملات بریتانیاییها علیه مردم غیرنظامی آلمان، آغاز شد. بنا بر گزارشات در این حمله در حدود 600 نفر کشته شدند.
سونکی نیتزل (Sönke Neitzel)، متخصص جنگافزار هوایی، میگوید: "بدون شک در سالهای ابتدایی جنگ، حملات نیروی هوایی آلمان علیه شهرها بر اساس اهمیت نظامی آنها برنامهریزی شده بود و نمیتوان آنها را حملاتی برای ارعاب و وحشت انداختن در میان مردم کشور متخاصم طبقهبندی کرد."
چرچیل: "آنها را کباب کنید."
هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. در 13 فوریه 1990، 45 سال بعد از ویرانی درسدن، دیوید ایروینگ (David Irving)، در کاخ فرهنگ درسدن به سخنرانی پرداخت. ایروینگ در سخنرانی خود به جملهای مشهور از چرچیل اشاره کرد: " نمیخواهم در مورد چگونگی نابود کردن اهداف با اهمیت اطراف درسدن به من پیشنهاد دهید. من پیشنهادهایی میخواهم در مورد چگونگی کباب کردن 600000 پناهندهای که از برسلاو به درسدن آمدهاند." اما کباب کردن آلمانها برای چرچیل کافی نبود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمبارانها را در ساحل رودخانه الب (River Elbe) به رگبار ببندند.
این دستور چرچیل در راستای تحقق بخشیدن به برنامه پیشنهاد شده از سوی مورگنتا، وزیر خزانه داری روزولت بود. وی
پیشنهاد کرده بود که برای اطمینان حاصل کردن از اینکه آلمان دیگر هیچگاه
قدرت نیابد، می بایست به گونه ای به این کشور حمله کرد که این کشور تکه تکه
و منزوی شود و برای همیشه از لحاظ صنعتی فلج بماند.
بسیاری از افراد وینستون چرچیل را به ارتکاب جنایت جنگی در جریان بمباران درسدن متهم می کنند |
نبرد سیستماتیک چرچیل برای نابودی مردم آلمان عبارت بود از نابودی هر خانه آلمانی در تمام شهرهای این کشور: "اگر قرار است چنین اتفاقی رخ دهد، امیدوارم بتوانیم تمام خانههای آلمانی را در تمام نقاط این کشور ویران کنیم." چرچیل در مارس 1945 در مورد بمباران شهرهای آلمانی با هدف ایجاد ترس و وحشت و در عقلانی بودن این کار دچار تردید شد. اما حملات باز ادامه یافت.
هفتهنامه آلمانی "اشپیگل" در ژانویه 1995 چنین نوشت: "حدود 6 میلیون آلمانی در جنگ جهانی دوم کشته شدند." در حقیقت، اما تعداد واقعی کشتهها بالغ بر 15 میلیون نفر است. با وجود اینکه حتی نشریه ضد آلمانی اشپیگل اذعان مینماید که 6 میلیون نفر در این جنگ کشته شدهاند، اما نخبگان آلمانی فقط برای قربانیان یهودی عزاداری میکنند.
به راستی چند نفر در آتش سوختند؟
توماس بروکس درباره تعداد صحیح کشتهشدگان در آتشسوزی میگوید: "منکرین این هولوکاست آلمانی ادعا دارند که در این واقعه تنها 35000 آلمانی کشته شدند. مساحت درسدن در حدود 28 کیلومتر مربع است یعنی به عبارت دیگر در حدود 7000 جریب کاملا نابود شد. بنابراین اگر آمار ارائه شده در مورد تعداد کشته شدگان را صحیح فرض کنیم در این صورت در هر جریب 6 نفر کشته شدهاند (یعنی تقریبا 6 نفر در هر 4000 متر مربع). در فوریه 2005، کمیسیونی مرکب از برخی تاریخنگاران به اصطلاح "جدی و دقیق" این رقم را نیز کاهش داد. آنها ادعا کردند که در حدود 24000 آلمانی در واقعه بمباران درسدن کشته شدند. اما هر کس که اندک آشنایی با سیستم سیاسی آلمان داشته باشد میداند که این "تاریخنگاران جدی و دقیق" چیزی نیستند جز چند تحریفکننده مبتذل، افرادی که پول میگیرند تا با دروغ گویی نگذارند حقایق آشکار شوند. رقم 35000 نفر اشاره به طیف کوچکی از قربانیان دارد که هویت آنها کاملا قابل شناسایی بود."
اظهارات برخی مقامات آلمانی کاملا در تضاد با تاریخ رسمی واقعه درسدن است. ارهارد موندرا (Erhard Mundra)، عضو "کمیته باتزن" (مؤسسه زندانیان سیاسی سابق در جمهوری دموکرتیک آلمان [آلمان شرقی])، در روزنامه "دیولت" (DieWelt) در تاریخ 2/12/1995، نوشت: "بر اساس اظهارات سرهنگ دوم دی. ماتس (D. Matthes) افسر سابق ستاد مشترک ارتش آلمان در منطقه نظامی درسدن، 35000 نفر از قربانیان کاملا شناسایی شدند، هویت 50000 نفر تا حدودی آشکار شد، اما در حدود 168000 نفر به هیچ وجه قابل شناسایی نبودند." باید بدین نکته نیز اشاره کنیم که کودکان، زنان و افراد سالخوردهای که طوفان آتش آنها را به تلی از خاکستر تبدیل کرده بود نیز غیرقابل شناسایی بودند. در سال 1955، کنراد آدنائر، صدراعظم سابق آلمان غربی چنین اظهار داشت: "در 13 فوریه، 1945، حمله به شهر درسدن، که انباشته از آوارگان جنگی بود در حدود 250000 کشته بر جای گذارد."
تصاویری از شهر درسدن پس از بمباران |
در سال 1992، مقامات شهر درسدن در پاسخ به شهروندی که در مورد آمار تلفات پرسیده بود، چنین پاسخ دادند: "بر اساس اطلاعات قابل اعتمادی که توسط پلیس درسدن تهیه شده تا روز بیستم مارس در حدود 202040 جسد کشف گردید که بیشتر آنها را زنان و کودکان تشکیل میدادند. تنها 30 درصد از این افراد قابل شناسایی بودند. اگر تعداد افراد مفقودالاثر را نیز به حساب آوریم در این صورت تعداد واقع بینانه قربانیان بالغ بر 250000 تا 300000 نفر خواهد بود." در زمان حمله، شهردرسدن هیچ نوع تجهیزات پدافند هوایی و یا دفاع نظامی در اختیار نداشت. در این شهر هیچ نوع کارخانجات و صنایع نظامی وجود نداشت. درسدن تنها پناهگاهی بود برای آوارگان شرق کشور.
در شبهای دهشتناک 13 و 14 فوریه 1945، وینستون چرچیل، 700000 بمب آتشزا، یعنی به ازای هر نفر دو بمب، بر فراز شهر درسدن رها کرد. روزنامه "دیولت" در سوم مارس 1995 نوشت: "به گفته پرفسور دایتمار هوسر (Dietmar Hosser) از مؤسسه مصالح ساختمانی، انبوهسازی و پیشگیری از آتشسوزی: "زمانی که شهرها به کورههای آدمسوزی تبدیل میشوند در این حالت دمای سطح زمین به بالای 2900 درجه فارنهایت (1600 درجه سانتیگراد) میرسد."
در 11 فوریه 1995، روزنامه "دیولت" چنین گزارش داد: "در نسلکشی مردم آلمان در حدود 80 درصد از شهرهای بالای 100000 نفر ویران شدند. هواپیماهای جنگی نیروهای جنایتکار متفقین در حدود 40000 تن بمب در سال 1942، 120000 تن در سال 1943، 650000 تن در 1944 و 500000 تن در چهار ماه آخر جنگ در سال 1945، بر سر مردم آلمان فرو ریختند."
تصاویر هواپیماهای استفاده شده در جریان بمباران درسدن |
بمباران نظامی یا جنایت جنگی!
هرچند هیچ کدام از افرادی که مسئول بمباران شهر درسدن بودند، به جنایت جنگی متهم نشدند، اما متخصصین بسیاری بر این باورند که بمباران این شهر جنایت جنگی بوده است.
دونالد بلوخام تاریخ شناس، می گوید: "بمباران درسدن در 13 و 14 فوریه جنایت جنگی است. وی همچنین استدلال میکند شواهد مستحکمی مبنی بر مجرم بودن وینستون چرچیل و همدستانش وجود دارد. در این زمینه بایستی به صورت جدی تفکر شود."
گونتر گراس، نویسنده آلمانی نیز یکی از افرادی است که معتقد است بمباران شهر درسدن، جنایت جنگی بوده است.
افرادی که معتقدند در بمباران شهر درسدن جنایت جنگی رخ داده است، استدلال می کنند تخریبی که در شهر ایجاد شده است، فراتر از حدی است که بتوان آن را نیاز نظامی قلمداد کرد. متفقین از نتیجه چنین حملاتی آگاه بودند، چراکه برخی شهرهای انگلستان در جریان حمله بلیتز توسط این بمبها تخریب شده بودند. این افراد عنوان می کنند که در شهر درسدن پایگاه نظامی وجود نداشت و اغلب صنایع این شهر در خارج از محدوده بمباران شده قرار داشتند. آنها ادعا میکنند با توجه به پیشینه تاریخی قابل توجه شهر، متفقین نباید آن را بمباران می کردند.
بخشی از توصیف فاجعه درسدن در روزنامه دی ولت بدین شرح است: "آنها در درسدن، تنها در عرض یک شب جهنمی، صدها هزار نفر را نابود کردند و گنجینههای فرهنگی بیشماری را تخریب نمودند. زنهایی که در بیمارستانها در حال وضع حمل بودند از پنجرهها به بیرون میپریدند تا در آتش نسوزند. اما در عرض چند دقیقه این زنان و کودکانشان که هنوز چشمانشان را به روی جهان باز نکرده بودند به تلی از خاکستر تبدیل شدند. هزارن نفر که بمبهای آتشزا آنها را تبدیل به مشعلهای متحرک کرده بود به درون حوضهای آب میپریدند اما فسفر حتی درون آب نیز آنها را میسوزاند. حتی حیوانات باغوحش نیز با بیچارگی به همراه انسانها به سوی آب میدویدند. اما تمام این انسانها و حیوانات به نام آزادی نابود شدند." (3 مارس 1995، دیولت)
توماس بروکس نیز این بمباران را این گونه تشریح میکند: "در مرکز شهر، که منطقهای پرجمعیت با وسعت 15 کیلومتر مربع است، طوفان آتش حتی یک خانه راه هم سالم نگذارد. آتشسوزی به مدت دو شبانه روز ادامه یافت. در مرکز شهر آسفالت خیابان در حال سوختن بود. در روز بعدی "تندباد" هنوز با سرعت بسیار شدید میوزید تا حدی که یک دانشجوی ترک قدرت آن را در روی پل رودخانه الب نیز احساس کرد. وی گفت: "یک تندباد بسیار شدید که بر اثر آتش به وجود آمده بود از روی رودخانه الب گذشت. ما مجبور شدیم در روی پل بر زمین بخوابیم و به نردهها بچسبیم تا باد ما را با خود نبرد." برای اینکه مردم کشور دچار وحشت نشوند، گوبلز تعداد کشتهها را 40000 نفر اعلام کرد. البته وی گزارشی از جانب رئیس دفتر تبلیغات در درسدن دریافت کرده بود که در آن تعداد تلفات بالغ بر 350000 تا 400000 نفر ذکر شده بود.... حتی بعد از پایان جنگ به دلیل ملاحظات سیاسی از ارزیابی دقیق و عینی قربانیان این حادثه وحشتناک ممانعت به عمل آمد. بسیار ساده لوحانه است که باور کنیم تبلیغاتچیهای نازی عمدا تعداد قربانیان را زیاد اعلام کردهاند. هدف از بمبارانهای هوایی نیروهای متفقین، همانگونه که خود نیز اعلام کردهاند، شکستن روحیه مردم آلمان بود. اگر تبلیغاتچیهای نازی تعداد قربانیان را زیاد اعلام میکردند بدین معنا بود که در جهت نیات متفقین قدم برداشتهاند. تعداد تلفات درسدن چنان بالا بود که گوبلز تصمیم گرفت این تعداد را 90 درصد کمتر از مقدار واقعی اعلام کند. وی از این واهمه داشت که اعلام ارقام واقعی باعث هرج و مرج و فروپاشی روحیه تمام مردم رایش گردد. به درستی که ابعاد این فاجعه قوه تخیل انسان را به مبارزه میطلبد."
تلفات حادثه فراتر از یک بمباران نظامی بود |
چرا بمباران درسدن نادیده گرفته میشود، اما افسانه هولوکاست نه؟
دکتر گئورگی استنسون، وکیل و رئیس موسسه جنوساید واچ (Genocide Watch) می گوید:
"چگونه است که هولوکاست جنایت جنگی است و از آن به عنوان یکی از زشت ترین اتفاقات تاریخ یاد می شود، اما بمباران درسدن و حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی توسط متفقین جنایت جنگی قلمداد نمی شود؟ ما همه کارهای زشتی میتوانیم انجام دهیم، اما باید توسط قانون محدود شویم و قانون اجازه آن را به ما ندهد."
توماس بروکس (Thomas Brookes)، تاریخنگار و نویسنده انگلیسی با اشاره به تلاشهای صورت گرفته برای کمتر جلوه دادن تلفات انسانی این حمله هوایی مینویسد: "دروغگویان حرفهای که در خدمت منافع صنعت هولوکاست قرار گرفتهاند و همچنین تاریخنگاران رسمی جمهوری فدرال آلمان با وقاحت هرچه تمام سعی میکنند میزان تلفات انسانی هولوکاست درسدن را چند صد هزار نفر کاهش دهند. هیچکس نمیتواند منکر شود که 12000 خانه در مرکز شهر و در بحبوحه طوفان آتش تبدیل به تلی از خاکستر شدند. در این شهر علاوه بر 600000 ساکن بومی آن، در حدود 600000 پناهنده نیز از شهر برسلاو (Breslau) پناه گرفته بودند. با توجه بدین مسأله میتوان نتیجه گرفت که هر کدام از این 12000 خانه بیش از 50 نفر را در خود جای داده بودند. اما از این تعداد خانه هیچ چیز باقی نماند و انسانهایی که در این خانهها پناه گرفته بودند بر اثر دمای بیش از 2900 درجه فارنهایت (1600 درجه سانتیگراد) همگی به خاکستر تبدیل شدند."
انست کرامر (Enst Cramer) در 12 فوریه 1995 و در روزنامه "دیولت" نوشت: "زمانی که برای این قربانیان عزاداری میکنیم دیگر نباید دنبال مقصرین این مصائب بگردیم." رومن هرزوگ، رئیسجمهور آلمان در سخنرانی 13 فوریه 1995 در درسدن چیزهایی گفت که یقینا توهین به قربانیان بمبارانها محسوب میشود. وی گفت: "بحث در مورد قانونی بودن و یا نبودن بمبارانها، که البته غیرانسانی بودن آنها بر همه آشکار است، کاری عبث و بیهوده است. از آن زمان 50 سال گذشته است و هم اینک هیچ فایدهای از این بحثها عاید ما نخواهد شد."
رومن هرزوگ: بحث در مورد قانونی بودن و یا نبودن بمبارانها کاری عبث و بیهوده است |
توماس بروکس معتقد است که قضیه در مورد هولوکاست کاملا برعکس بوده و تمام تلاشها حول مبالغه در مورد این رخداد میچرخند. او در ادامه میافزاید: اما وقتی که نوبت مبالغه و گزافهگویی در مورد تلفات جانی اردوگاههای آشویتس میرسد، هیچکس از این حرفها نمیزد. دیگر دروغگویان و فریبکاران حرفهای نمیگویند که: "بحث در مورد اینها بیمعنی است... سالیان درازی از این واقعه گذشته، بنابراین این صحبتها چه فایدهای دارند؟" به نوشته فریجوف میر (Fritjof Meyer)، روزنامهنگار مشهور، 3.5 میلیون قربانی ساختگی به تعداد تلفات اردوگاههای آشویتس اضافه شد تا ملت آلمان بیش از پیش بدنام شود. در حقیقت تمام سیاستمداران آلمانی ادعا میکنند که مردم این کشور تا ابد گناهکار هستند. حتی آلمانیهایی که هنوز زاده نشدهاند نیز گناهکارند.