پایگاه 598: پیکر پاک و مطهر شهید محمدامین کریمیان پس از شش سال چشمانتظاری به وطن بازگشت و تا چند روز آینده در شهر شهیدپرور بهنمیر به خاک سپرده خواهد شد. نام و یاد او شش سال است که بیش از پیش فضای دل آشنایان و دوستانش را روشن کرده است و «تربت پاک» او نیز زین پس «تا قیامت، مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان» خواهد بود.
شهید کریمیان، حکیمی جوان بود که افزون بر سرآمدی علمی و نظری در میان همکلاسیهای خود، در «حکمت عملی» و «فلسفه عملی جهاد و شهادت» نیز «به غمزه مسألهآموز صد مدرس» شد.
«ادب»، «حجب و حیا»، «متانت در گفتار و رفتار»، «جدیت در درس و کار»، «امید به آینده»، «وظیفهشناسی و تکلیفمداری»، «عشق به اهل بیت»، «تیزهوشی»، «فطانت» و «خوشفهمی» از بارزترین ویژگیهای بارز شهید کریمیان بود.
او بسیار «کتوم و رازدار» بود. حتی دوستان و همکلاسیهایش نیز تا مدتها نمیدانستند که برای «دفاع از حرم و حریم اهل بیت» و «مبارزه عملی با ارباب جهالت مدرن» به سوریه میرود.
وقتی که اولیای مدرسهای که در آن حجرهای داشت، دلیل غیبتهای مکرر و عدم حضور طولانیمدت او را جویا شدند و به او گفتند طبق مقررات مدرسه تو نمیتوانی در اینجا حجره داشته باشی، همه سختیها و مرارتهای پیدا کردن خوابگاه و حجرهای دیگر را به جان خرید اما حاضر نشد که راز غیبتهای گاه و بیگاهش را بگوید!
به او گفتم: چرا نمیگویی برای دفاع از حرم و مبارزه با حرامیان به سوریه میروی؟!
لبخندی زد و هیچ نگفت!
و البته چه درسهایی که در این سکوت و لبخند معنادارش بود.
او گمنامی را میپسندید اما خداوند او را تا ابد در فهرست «نامآوران جوان حوزههای علمیه» و از «نامآوران روحانی مدافع حرم» و از «افتخارات استان پرافتخار مازندران» قرار داد.
شب آن روز ماه رمضان سال ۱۳۹۵ که خبر شهادت او به ما رسید، در رؤیایی صادقه دیدم که با کمترین عبارتپردازیها، «تحقق عینی حکمت نظری و عملی» را به من و همه همکلاسیهای خود آموخت.
در ابتدای جلسه، به عادت معهود و رسم مألوف خود، یکی از شاگردان را گفتم تا درس نهایة الحکمه روز گذشته را گزارش دهد. دیدم همگی با تعجب نگاه میکنند و میگویند جناب کریمیان درس را به شکلی واضح بر تخته کلاس نوشتهاند. وقتی تخته را نگاه کردم و نوشتههای او را دیدم، لحظاتی مات و مبهوت به آن خیره شدم و گفتم: کریمیان تو کی و از چه کسی اینها را آموختهای؟! باز هم لبخند ملیحی زد و هیچ نگفت!
به دانشپژوهان کلاس گفتم: «بچهها! این، همهی فلسفه و حکمت است! سخن دیگری وجود ندارد! این فوق نهایة الحکمه است! این «نهایة النهایه» است!»
خوشا به سعادت او که در سن جوانی و با تمام پاکی و قداست، «حکمت شجاعت» و «درس شهامت» و «فلسفه شهادت» را عملاً به همه ما آموخت.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد. به امید شفاعتش.