به گزارش پایگاه 598، به نقل از روزنامه ایران، اُمیکرون مانند لولوی سیاه داخل کمد، به جان کودکان افتاده است تا ثابت کند نمیگذارد هیچ رده سنی از تجربه تلخش بینصیب بماند. حالا کووید ۱۹ با چهرهای جدید به روز شده است با میزان سرایت چندبرابری و البته درگیر کردن بیشتر کودکان و نوزادانی که از پروتکلها و فاصلهگذاری اجتماعی چیزی نمیدانند. عکسها و ویدیوهای بیمارستانهای شهرهای مختلف مانند اصفهان، قم و تهران نشان از پر شدن تختها توسط کودکان دارد. آنطور که علیرضا اولیایی منش، معاون بهداشت ستاد مقابله با کرونا چندی پیش گفت: «در حال حاضر بیشتر بیماران کودکان هستند.»
همین چند روز پیش وقتی از جلوی درمانگاهی رد میشدم مادری را دیدم که کودکی تقریباً ۵ یا ۶ ساله پیچیده در پتویی صورتی را در آغوش گرفته بود و به سمت درمانگاه میبرد. مادر با چشمانی قرمز از اشک پشت دختربچه که سرفه امانش را بریده بود ماساژ میداد و آرام آرام به سمت درمانگاه قدم برمیداشت. لحظات سختی برای مادر و کودک بود. نگرانی و تشویش را میشد در چشمان مادر دید و چه چیز غم انگیزتر از کودکی که بیماری رمق خنده و شیطنت را از او گرفته است.
با چند خانواده که کودکانشان درگیر سویه جدید کرونا شدهاند صحبت کردیم تا شاید نگرانی و تجربیات آنها به کار خانوادههایی بیاید که علائم کرونا را جدی نمیگیرند و به قول دکتر مائده معتدل پزشک اطفال: «تصور میکنند یک سرماخوردگی ساده است و با درمانهای تجربی و خانگی ماجرا را حل میکنند.» برای مژگان آن دوشنبه هم مانند روزهای دیگر بود، کمی خسته از کار و بیحوصله برای حرف زدن با ارباب رجوع تا اینکه چشمش به تماس تلفنی از مهدکودک دخترش افتاد. خانم مربی از پشت گوشی به او اطلاع میدهد که ماهور دختر ۳ سالهاش تب کرده است.
مژگان تعریف میکند هراسان خود را به مهدکودک میرساند: «سریع به خانه رساندمش و چند جور قرص به او دادم که کمی بهتر شد، اما سرفه میکرد. فردا هم همان حالتها تکرار شد و شب هرچه به او دادیم بالا آورد. اول فکر کردم یک سرماخوردگی ساده است و با قرصهای همیشگی برطرف میشود، اما وقتی دو روز گذشت و دیدم حالش اصلاً بهتر نشده با همسرم او را به بیمارستان بردیم.» بیمارستان طالقانی تهران پر از خانوادههایی بود که مانند مژگان نگران فرزندان خود بودند: «آنقدر شلوغ بود که یک ساعت نشستیم تا نوبت شد. دکتر بعد از معاینه، گفت کووید ۱۹ است. خودم هم آبریزش بینی داشتم که دکتر گفت شما هم مبتلا شدهاید، اما، چون سه دوز واکسن زدهاید علائم کمی دارید.» او تعریف میکند که با ترس از دکتر میپرسد که ممکن است خطر جدی باشد و دکتر در جواب میگوید هنوز نشان از مرگ و میر بالا در اُمیکرون دیده نشده و همین جمله خیال او را راحت کرد.
او همان شب دارو گرفت و دخترش ۷ روز بعد بالاخره سرحال شد: «دخترم از دختر همسایه گرفته بود و او هم از پسرداییاش که به مهدکودک میرفت.» محبوبه بعد از به دنیا آمدن دوقلوها راهی جز دست کشیدن از شغل و ماندن در خانه نداشت. پسر بزرگش ۷ ساله است و دوقلوها یک سال و نیمه هستند و در اوج کرونا به دنیا آمدهاند. مجبوبه تعریف میکند: «یک روز دیدم یکی از دوقلوها انگار تمام آب بدنش را از دست داده و بیجان شده. اولش گفتیم که دکتر نبریم لابد یک مشکل عادی است و حل میشود. راستش در این وضعیت کرونا خود دکتر بردن هم اتفاق ترسناکی برای والدین است و آدم فکر میکند آنجا، چون بچهها سرفه و عطسه میکنند چهار تا بیماری دیگر هم ردوبدل میشود. برای همین گفتیم کمی صبر کنیم بعد دکتر ببریم.» بعد که تصمیم میگیرند پیش پزشک بروند، این بار بیمارستانها مریض زیر دو سال را نمیپذیرند و این باعث میشود درمراکز درمانی دیگر ازدحام شود: «دنبال بیمارستان دویدن درحالی که بچه اسهال است و نیاز به عوض کردن دارد واقعاً سخت است. حدود ۸ بیمارستان سر زدیم که هیچ کدام قبول نمیکردند تا یک بیمارستان خصوصی که دکتر اطفال داشت قبول کرد، اما داروی خاصی به بچه ندادند. از فردای آن روز قل دیگر هم بیمار و همان سناریو دوباره تکرار شد. دیگر مجبور شدیم همان روز آنها را پیش پزشکی که از ابتدا تحت نظر او بودند ببریم که دارو نوشت و درمان شروع شد.»
دیدن فرزندانی که حتی نای راه رفتن و جنب و جوش ندارند کار راحتی نیست. جدا از دیدن تن کوچک و رنجورشان آنها زبانی برای هشدار دادن زمان استفراغ ندارند یا برای اسهال راهی دستشویی نمیشوند. به قول مجبوبه: «شرایط خانه طوری است که هر لحظه انفجاری صورت میگیرد و باید به هوش بود.» محبوبه آنقدر درگیر و نگران بود که دیگر یادش میرفت ناهار بخورد یا حمام برود: «چند روز بعد همسرم و بعد خودم درگیر بیماری شدیم و فقط خدا را شکر کردم که پسر بزرگم رفته بود خانه مادربزرگش.» بالاخره با همه سختیها و مراقبتها روزهای آخری است که محبوبه مشغول پرستاری است و اوضاع برای فرزندانش بهتر شده، اما هنوز خودش و همسرش درگیر اُمیکرون هستند، هرچند خفیف: «راستش این بیماری واقعاً غافلگیرکننده است و آنقدر شبیه سرماخوردگی است که آدم به اشتباه میافتد. حالا فکر میکنم کاش زودتر بچهها را پیش پزشک میبردم.»
زهرا از حرفها و قضاوتهای دیگران خسته است، از اینکه هر روز از اطرافیان بشنود که میپرسند چه شد بچه کرونا گرفت؟ نکند جایی بردی یا میهمانی رفتی؟ اما با همه این حرفها او و همسرش از امیرعلی تنها فرزندشان اُمیکرون گرفتهاند. زهرا میگوید: «راستش دلم میخواهد به مردم بگویید این بیماری سرماخوردگی نیست و وقتی بچه مریض است نباید میهمان دعوت کرد یا به میهمانی رفت. یکی از اقوام، ما را به میهمانی دعوت کرد. من میدانستم فرزندش کمی ناخوش است، اما دائم میگفت چیزی نیست دارو خورده و حالش خوب خوب است، ولی بعد از آن میهمانی بچه من هم مریض شد. واقعاً چرا بعد از دو سال هنوز مردم این بیماری را جدی نمیگیرند؟»
او معتقد است مادرها در تمام تاریخ خوشبختتر از حالا بودهاند: «درست است خسته بودند، اما هنگام بیماری کودک همه خانواده کمک میکردند؛ فامیل هم میآمدند و دلگرمی میدادند، اما حالا مادرها تنهای تنها هستند.» همسرش از پشت تلفن با خنده میگوید: «این دو سال که امیرعلی متولد شده و کرونا هم شروع شده هر روز مثل آتش نشانها منتظر آژیر هستم تا از سر کار بپرم بیایم خانه، در واقع این گوش به زنگ بودن باعث شده اضطراب بیشتری متحمل بشویم.»
دکتر مائده معتدل پزشک اطفال از بالا رفتن تعداد مراجعه کنندگان به بیمارستان کودکان در پیک جدید سویه اُمیکرون میگوید، از کودکانی که با علائم تنفسی زیادی مانند عطسه، سرفه، گلو درد، بدن درد، تب و سردرد بستری یا بهصورت سرپایی درمان میشوند: «جدا از این علائم کودکانی هم با علائم گوارشی مانند اسهال و استفراغ به بیمارستان مراجعه میکنند. اما عمده مریضهای مراجعه کننده به بیمارستان ما با علائم تنفسی هستند.»
دکتر معتدل توصیه میکند که خانوادهها با دیدن اولین علامت هرچه سریعتر کودک خود را به پزشک برسانند: «متأسفانه بعضی خانوادهها فکر میکنند این یک سرماخوردگی ساده است و دست به درمانهای تجربی و خانگی میزنند، شاید یک بزرگسال بتواند در خانه با خوردن قرص و استراحت بیماری را مدیریت کند، اما بعضی از علائم کودک برای خانواده ناشناخته است و باید با دیدن هر علامتی به پزشک مراجعه کنند. خانوادهها هر علامتی مبنی بر سرماخوردگی را باید به حساب اُمیکرون بگذارند. از آن جهت باید جدی گرفته شود، چون قابلیت سرایت بالایی دارد و براحتی میتواند به بزرگسالان و کودکان دیگر انتقال پیدا کند و افراد بیشتری را درگیر کند.» کرونا دیگر انتخابی باقی نگذاشته است. پرهیز از دورهمی و رفت و آمد در محیطهای شلوغ و هوشیار بودن در برابر بیماری تنها راه سالم ماندن است.